این موضوع را با این پرسش آغاز میکنیم که آیا بعد از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله لازم است جانشین و خلیفهای برای آن بزرگوار باشد یا لازم نیست
در پاسخ این پرسش میگوییم:
همه امّت اسلام بر وجوب و لزوم امامت بعد از پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله اتفاق نظر دارند. این مطلب از سخنان بسیاری از دانشمندان شیعه و سنّی ظاهر بوده بلکه به آن تصریح کردهاند. برای مثال حافظ ابن حزم اندلسی در کتاب الفِصَل فی الأهواءِ والمِلَلِ والنِّحَل مینویسد:
اتَّفَقَ جَمیعُ فِرَقِ اهْلِ السُّنَّةِ وَجَمیعُ فِرَقِ الشّیعَةِ وَجَمیعُ الْمُرْجِیَةِ وَجَمیعُ الْخَوارِجِ عَلی وُجُوبِ الإِمامَةِ۱
همه فرقههای اهل سنّت فرقههای شیعه تمامی مرجیه و همه خوارج بر وجوب و لزوم امامت اتّفاق نظر دارند.
بنابراین اختلافی نیست که بعد از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله امامی باشد.
امامت چیست
همه اهل نظر از شیعه و سنّی امامت را این گونه تعریف کردهاند:
الْإِمامَةُ هِیَ الرِّیاسَةُ الْعامَّةُ فی جَمیعِ امُورِ الدّینِ وَالدُّنْیا نِیابَةً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلّی اللَّه علیه وآله۲
امامت ریاست عمومی است بر امّت در همه کارهای دنیا و دین به نیابت از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله.
علمای شیعه و اهل سنّت امامت را چنین تعریف و بیان کردهاند.۳ بنابراین امام نایب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله و مورد اطاعت افراد امّت در همه موارد است.
بنابراین تعریفِ مورد قبول همه اختلافی نیست که امام باید نایب رسول خدا (صلی اللَّه علیه وآله) باشد و امامت نیابت از پیامبر است تاخلأ نبوّت پر گردد و امام کار پیامبر را در میان افراد امّت انجام میدهد با این تفاوت که او پیامبر نیست.
امامت و دیدگاه شیعه
با تعریفی که برای «امام» و «امامت» شده است شیعه امامیّه به لوازم این تعریف پایبند بوده و آنها را از معتقدات خود به شمار میآورد ولی پیروان مکتب سقیفه و توجیهگران قضایای پس از رحلت پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله از پذیرش آن و التزام به لوازم تعریفی که خود به صحّت آن اعتراف دارند سر باز زدهاند.
شیعه میگوید: بنابر تعریفی که برای امامت شده است آن چه برای پیامبر ثابت است ناگزیر باید برای امام نیز ثابت باشد مگر منصب نبوّت که در نتیجه امام نیز همانند پیامبر هم دارای ولایت تکوینی و هم تشریعی خواهد بود.
امام ولایت تکوینی دارد به این معنا که به اذن و عطای خداوند متعال در امور جاری در جهانِ هستی تصرّف میکند و این قدرت و حقّ را از طرف خداوند متعال دارد که در موجودات تصرّف نماید.
امام ولایت تشریعی دارد به این معنا که حقّ امر و نهی در همه امور دین و دنیا ـ به حسب تعریفی که برای امامت شده است ـ بر جمیعافراد امّت برای او ثابت است و کسی نمیتواند از فرمان او سرپیچی نماید.
البتّه در میان علمای اهل سنّت آنان که دارای مذاق و مشرب عرفان بوده و به تصوّف گرایش دارند مقام ولایت تکوینی را برای ایمّه ما علیهم السلام قایل هستند چراکه آنان این مقام را برای مطلق «اولیاء اللَّه» ثابت میدانند و ایمّه ما را گرچه «امام» نمیدانند ولی از اولیای بزرگ به شمار میآورند.
سوّمین مقامی که شیعه برای امامان علیهم السلام قایل است مقام حکومت و فرمانروایی و اجرای احکام و قوانین الهی است. حکومت بُعدی از ابعاد امامت است نه این که امامت و حکومت یک حقیقت باشند و مترادف دانستن این دو واژه اشتباه محض است.
حکومت شأنی از شؤون امامت است که گاهی در دست امام بوده و به دست او واقع گردیده مانند حکومت امیر مؤمنان علی علیه السلام و حکومت امام حسن مجتبی علیه السلام و گاهی هم چنین نبوده مانند حال بقیّه ایمّه علیهم السلام که در زندانهای حکومت جابر و ظالم وقت بودهاند و یا تحت فشار آنها بوده و یا مثل زمان ما که امام علیه السلام در پسِ پرده غیبت است که به حسب ظاهر امام علیه السلام بسط ید و نفوذ کلمه ندارد ولی در عین حال امامتش محفوظ است.
امامت و اصول دین
پیشتر اشاره شد که شیعه با اهل سنّت در مسأله امامت اختلافاتی دارند یکی از موارد اختلاف این است که آیا امامت از اصول دین است یا فروع
بنا بر عقیده شیعه امامت از اصول دین است. برای تثبیت این اعتقاد چند دلیل میتوان ارائه کرد که سادهترین آنها چنین است:
۱. بدون تردید بحث از امامت بحث از نیابت از نبوّت است و از تعریفی که برای امامت شده به وضوح و بدون هیچ ابهامی این معنا استفاده میشود چرا که در تعریف آمده: «امامت نیابت و خلافت از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است» که مفاد این عبارت همان است که بیان شد.
پس بحث از امامت بحث از شؤون نبوّت است نظیر بحث از عصمت و هر بحثی که از شؤون نبوّت و اعتقاد به آن واجب باشد از اصول دین خواهد بود.
۲. دلیل دیگر بر این که امامت اصلی از اصول دین است حدیث معروفی است که از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل شده است.
پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:
مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ امامَ زمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً۴
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است.
دانشمندان شیعه و اهل سنّت این حدیث را در کتابهای خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل کردهاند.
روشن است که منظور از مرگ جاهلیّت مرگ کفر و نفاق است و چیزی که جهل به آن فرجام کار انسان را به کفر و نفاق میانجامد باید با اصل دین ارتباط داشته باشد وگرنه جهل به مسائل فروع هیچ گاه انسان را به این سرحدّ نمیرساند.
البتّه در بین دانشمندان صاحب نظر اهل سنّت کسانی هستند که به آنها نسبت داده شده که امامت را از اصول دین میدانند. برای نمونه قاضی ناصرالدّین بیضاوی از بزرگان و مشاهیر اهل سنّت در تفسیر و کلام امامت را از اصول دین میداند.
ولی اکثر قریب به اتّفاق اهل سنّت در برابر شیعه قایلند که امامت از فروع دین است. هر چند بعضی به طور قطع به این مسألهتصریح نمیکنند بلکه میگویند: فروع بودن امامت انسب است ولی در عین حال به این که امامت از اصول دین باشد نیز تصریح نمیکنند.
در هر صورت چه امامت اصلی از اصول دین باشد آن سان که شیعه معتقد است یا از فروع دین باشد آن سان که اهل سنّت میگویند باید بحث کرد که امام چه کسی است تا او را بشناسیم و از او پیروی کنیم بر اوامر و نواهی او گردن نهیم و بر گفتار و کردار او ترتیب اثر بدهیم چون او را نایب و خلیفه پیامبر میدانیم.
پاسخ از یک شبهه
گفتنی است که گاهی شنیده میشود که برخی میگویند: بحث از امامت بحث تاریخی صرف است و اکنون امّت اسلامی با این مباحث کاری ندارند آنان را امور مهمّی است که باید بدانها بپردازند و اوقات گرانبهای عمر را در آنها صرف کنند.
این چه کلام بیاساسی است! سخنی است از راهزنان افکار سادهلوحان و بیخبران از مبانی دین. چگونه میشود که از طرفی اعتقاد به امام را واجب و اطاعت و سرسپردگی نسبت به او را در خُرد و کلان از امور بر همه افراد امّت لازم میدانید و سرپیچی از فرمانهای او را کفر یا فسق به شمار میآورید و پیروی از او را موجب وصول انسان به سرّ خلقت و هدف آفرینش قلمداد میکنید و از طرف دیگر بحث در پیرامون آن را در شمار مباحث تاریخی صرف به شمار آورده و بحثی بیثمر میدانید!
عزیزترین امور نزد انسان عقیده اوست بحث از امام و امامت آثار عملی فراوانی دارد انسان میخواهد او را بشناسد چرا که جهل به او اصل ایمانش را زیر سؤال میبرد. میخواهد او را بشناسد تا او را دوست داشته باشد چرا که در روایتی امام باقر علیه السلام فرمود:
هَلِ الدّینُ الَّا الْحُبُّ وَالْبُغْضُ۵
آیا دین جز دوست داشتن و دشمنی ورزیدن است
انسان میخواهد امام را بشناسد تا در مقام عمل از او تبعیّت کند زیرا انسان است و مکلّف و مانند بهایم یله و رها نیست و چون امامت نیابت از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است پس امام است که میتواند برای انسان در مقام انجام وظایف فردی و اجتماعی و انجام وظایف بندگی نسبت به خدای متعال تعیین تکلیف نماید.
از این رو انسان باید امام را بشناسد و از حقّانیّت مدّعی این مقام تحقیق کند تا از او پیروی نماید و در مقام بندگی باری که بر دوش دارد به سرمنزل مقصود برساند.
حال میتوان قایل شد که بحث در پیرامون چنین موضوع مهمّی یک بحث تاریخی صرف و فاقد ارزش است
آری بیخبران از هدف غایی خلقت و عوامل تأمین کننده وصول به آن هدف جا دارد این بحث را فاقد ارزش و یا غیر ضروری قلمداد نمایند ولی نزد فراگیرندگان ارشادهای قرآنی و رهنمودهای رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله درباره طریق وصول به هدف آفرینش از بحث امامت و شیون و مقامات امام ارزشمندتر یافت نمیشود.
وحدت در سایه امامت
شاید گفته شود که بحث در پیرامون امامت به وحدت مسلمانان ضرر میرساند از این رو باید این مباحث ترک شود.
ما در این باره به تفصیل در مباحث گوناگون خود سخن گفتهایم خلاصه پاسخ از این دیدگاه چنین است:
بحث از امامت نه تنها به وحدت مسلمانان و اتّحاد کلمه آنها مضر نخواهد بود بلکه به برهان عقلی و نقلی بهترین بلکه تنها راه تحقّق این آرمانِ گران قیمت و پرارزش روشن ساختن موضعِ امامت و منصب منیعِ خلافت و نیابت از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است.۶
سخن در این است که منظور از وحدت چیست و راه تحقّق آن کدام است
برخی از معاصرین برای تحقّق وحدت این گونه پیشنهاد میکنند که شیعه و اهل سنّت باید تمام کتابهای تفسیری حدیثی و فقهی خود را با توافق یکدیگر از نو بنویسند چون تنها علّت اختلافات راهیابی اباطیل اساطیر و اکاذیب در کتابهای شیعه و اهل سنّت است و با شناسایی امور خلافِ واقع و جدا کردن حقایق از اکاذیب چهره واقعی دین نمایان شده و مورد اتّفاق همگان قرار خواهد گرفت زیرا کسی با حقّ نزاع واختلاف ندارد در نتیجه تمام اختلافات از بین خواهد رفت.
در پاسخ ابتدایی به این پیشنهاد این پرسشها مطرح میشوند:
۱. کسانی که باید کتابهای شیعه و اهل سنّت را بررسی کنند چه افرادی و از چه گروهی باشند
۲. معیار و ملاک برای شناخت حقّ از باطل و راست از دروغ چیست
۳. آیا اهل سنّت حاضرند از کتابهایی را که از آغاز تا فرجام صحیح میدانند و با آنها معامله وحی منزل میکنند (مانند صحاح ششگانه یا دست کم دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم) و تمام مبانی و عقایدشان را بر پایه مندرجات آنها بناگذاری کردهاند دست بردارندو آنها را بازنویسی کنند
برخی دیگر پیشنهاد میکنند که باید مشترکات دو فرقه اخذ گردد.
در پاسخ این پیشنهاد میگوییم: مشترکات کدامند
آیا توحید و عقیده به یگانگی باری تعالی است
در همین مقام نخستین نزاع بر سر صفات باری تعالی است آیا خداوند متعال جسم است
اهل سنّت مقامی را برای ابوبکر قایلند که برای احدی قایل نیستند میگویند: خداوند متعال برای او به خصوص تجلّی خواهد کرد و او خدا را آن چنان که هست خواهد دید.۷ البتّه خودشان در سند این حدیث خدشه میکنند ولی باید دانست که جاعلان این گونه اباطیل چه کسانی هستند ملاک و معیار شناخت این افراد چیست
از مشترکات همین مسأله امامت است. پس دست کم بایستی اهل سنّت قایل شوند که بحث از امامت و تحقیق از امام واقعی که نایب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است بحث از یکی از مشترکات بوده و از اسباب تقریب بین مذاهب است. پس چرا آن را از اسباب تفرقه به حساب میآورند
آری عدّهای بحث از امامت را بحثی غیر ضروری میدانند و با
این وجود ما را به تقریب بین مذاهب فرا میخوانند و این درست در زمانی است که گروهی از آنان هنوز شیعیان را مسلمان نمیدانند (!!)
آری آنان فرقههای مجسّمه مرجیه و خوارج را مسلمان میدانند ولی نسبت به ما نه این که در اسلام ما شکّ داشته باشند بلکه ما را مسلمان نمیدانند.
شاهد این که در این اخیر در عربستان سعودی کتابی به نام مسألة التّقریب بین أهل السّنّة والشّیعة نوشته شده که به مؤلّف کتاب به جهت تألیف این کتاب مدرک تحصیلی اعطاء شده است (!!)
نگارنده این کتاب پس از ورود به مباحث و ذکر مطالبی چنین مینویسد:
راهی برای تقریب بین ما (یعنی اهل سنّت) و بین شیعه نیست مگر این که شیعیان مسلمان شوند (!!) و تا اینان مسلمان نشوند تقریب معنا ندارد (!!)
ولی ما در حقّ آنان چنین نمیگوییم بلکه میگوییم: بیایید به کتاب خدا و سنّت قطعی رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله که خود معترف به آن هستید عمل کنید! ما در بحث از سند و دلالت «حدیث ثقلین» به تفصیل در این باره سخن گفتهایم.۸
برگرفته از کتاب جانشین پیامبر کیست
اثر آیت الله سید علی حسینی میلانی
۱. الفصل فی الاهواء والملل والنحل: ۴/ ۷۲
۲. شرح المقاصد: ۵/ ۲۳۲. به رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است ما طبق فرمایش حضرتش درود و صلوات را به صورت کامل آوردهایم
۳. برای آگاهی بیشتر ر. ک: تجرید الاعتقاد و شروح آن شرح المواقف شرح المقاصد و دیگرمنابع کلامی
۴. این حدیث با این متن در شرح المقاصد و شرح العقاید النّسفیّه آمده است. امّا به متون دیگر در بسیاری از کتابهای کهن تفسیری کلامی حدیثی روایت شده است. ر. ک: الإمامة فی أهم الکتب الکلامیه: ۱۵۴
۵. مستدرک الوسایل: ۱۲/ ۲۲۷
۶. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر. ک: نگاهی به حدیث ثقلین: ص ۵۰ از همین نگارنده
۷. الدر النضید: ۹۷
۸. ر.ک نگاهی به حدیث ثقلین: ۳۱- ۵۳
/
پایگاه اطلاع رسانی ایت الله سیدعلی میلانی