قطره ای از دریای کرامات جواد الائمه (علیه السلام)
جایگاه علمی امام جواد (علیه السلام)
امام جواد (علیه السلام) چون اجداد طاهرش خزانه دار علمی الهی وگنجینه دار رازها ورمزهای آفرینش بود.
امام جواد(علیه السلام) با سنی کم با شرکت در مناظره ها و مباحثههای عالمان و دانشمندان بزرگ عصر خویش، علم لدنی که همانا مختص به انبیاء و معصومین است را فرا روی مردمان عصر خود و اعصار دیگر به تصویر کشیدند. حضرت به مناسبتی به این نکته اشاره و مرز و سرچشمه علم خویش را با دیگران مشخص مینمایاند. هنگامی که حضرت موضوع حیف و میل شبانی را به او گوشزد میکرد،در پاسخ به پرسش شبان که عرض کرد، از کجا به این موضوع پی بردی، حضرت میفرمایند:"نحن خزان علمه وعیبة حکمته واوصیاء انبیایه و عباد مکرمون"،"همانا ما خزانه داران علم الهی و گنجینه داران حکمت خداوندی و جانشینان انبیاء و بندگان گرام او هستیم."
مدینه المعاجز، ص ۵۳۵
شکار در حرم الهی
بنا به نقل شیخ مفید از ریان بن شبیب: وقتی مامون خواست دخترش ام الفضل را به همسری امام جواد (علیه السلام) درآورد، عباسیان به چنین تحلیلی که این مسئله موجب میشود که حکومت به دست علویان افتد،با تصمیم مامون به مخالفت برخاستند.
از اینرو به نزد مامون رفته و اظهار داشتند: تو را به خداوند سوگند میدهیم که از تصمیم خود در تزویج ام الفضل با محمد بن علی منصرف شو و بار دیگر قدرت را از عباسیان به علویان منتقل نکن. در گذشته ولایتعهدی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) همه را نگران خود ساخت، اکنون برای نامزدی ام الفضل یکی از عباسیان را انتخاب کن.
مامون در جواب عباسیان گفت: اختلاف شما با علویان ریشه در نحوه برخورد شما با آنان دارد. اگر شما با آنان منصفانه برخورد میکردید، همانگونه که آنها بر شما برتری و شایستگی دارند، برتری مییافتند.
پیشینیان من،مشی بد رفتاری با علویان را در پیش گرفتند و قطع رحم کردند و من از این رویه به خدا پناه میبرم، هرگز از این که علی بن موسی (علیه السلام) را ولیعهد خویش کردم،پشیمان نیستم. از وی خواستم که به جای من خلافت کند قبول نکرد، قضای هتمی خدا جای خود را گرفت"و کان امر الله معذورا".(چنین تحلیلی از شهادت حضرت رضا (علیه السلام) بیانگر نهایت حیله گری و تزویر مامون حتی در برابر عباسیان است.) اینکه میگویید چرا ابو جعفر را به دامادی خویش برگزیده ام؟ به فضل و دانش وی باز میگردد، که با وجود سنی کم از همه برتر است. امید است زمینه ای فراهم آید تا دیگران نیز چون من به درجه فضل و برتری وی آگاهی یابند.
بزرگان عباسی، دگر باره به سن حضرت (علیه السلام) خرده گرفتند و گفتند درست است که رفتار این جوان و فضل وکمال وی تو را به اعجاب وا داشته است، ولی با مسائل فقهی آشنایی ندارد. مدتی صبرکن تا به معلوماتی دست یابد سپس نیت خود را عملی ساز.
مامون در جواب گفت: وای بر شما، من به جایگاه و منزلت این نوجوان بیش از شما دانایم، او از اهل بیتی است که علم ودانش آنان از سرچشمه الهامات الهی نشات میگیرد.
پدران آنان در دین و دانش و ادب بی نیاز از رعیتی بودند که علمشان به درجه کمال رسیده است. اگر قبول ندارید، امتحانش کنید تا درجه فضل و علم او بر شما آشکار گردد. گفتند: قبول است،وی را میآزماییم.
عباسیان با کسب اجازه از مامون، اجازه خواستند تا فردی را برای مناظره با حضرت جواد (علیه السلام) معرفی کنند وجلسه را ترک کردند.
عباسیان با یکدیگر به شور نشستند و در نتیجه قاضی نامی و مشهور، یحیی بن اکثم را دعوت و با وعده دادن پول فراوان به وی در صورت پیروزی بر امام جواد (علیه السلام)، در روزی معین در مجلسی با حضور مامون شرکت جستند.
در این مجلس هر یک در جای خود قرار گرفتند و مامون دستور داد تا تشکی و دو متکا را برای امام جواد (علیه السلام) گسترداند و خود در کنار او ایستاد. و یحیی بن اکثم روبروی امام قرار گرفت.
یحیی بن اکثم رو به مامون کرد و گفت: یا امیرالمؤمنین اجازه میدهید تا از ابو جعفر سؤال کنم؟
مامون گفت: از خودش اجازه بگیر.
یحیی بن اکثم رو به حضرت (علیه السلام) کرد و گفت: فدایت شوم اجازه میفرمایی مسئله ای بپرسم؟
حضرت (علیه السلام) فرمود:بپرس
یحیی بن اکثم گفت: خداوند ما را فدایت سازد اگر فردی در حال احرام شکاری را بکشد، حکم آن چیست؟
امام جواد (علیه السلام) فرمود: شکارچی در حل کشته است یا در حرم؟
عالم به حرمت آن بوده یا جاهل؟
از روی عمد کشته یا اشتباه؟
آزاده بوده است یا غلام؟
صغیر بوده است یا کبیر؟
این اولین صید بوده است یا بیشتر؟
آن صید از پرندگان بوده است یا غیر آنها؟
کوچک بوده است یا بزرگ؟
شخص محرم بر این عمل اصرار دارد یا پشیمان شده است؟
شب این عمل را انجام داده است یا روز؟
احرام عمره بوده است یا احرام حج؟
یحیی بن اکثم پس از شنیدن فروع باز شده از پرسش خود از سوی امام جواد (علیه السلام) زبانش به لکنت افتاد و نشانههای عجز و ناتوانی به سیمایش آشکار شد.
مامون پس از بیان مطالب از سوی امام جواد (علیه السلام) گفت:خدا را به خاطر تشخیص خویش حمد و سپاس میکنم سپس رو به عباسیان کرد و گفت: اکنون بر آنچه در فکر آن بودید آگاهی یافتید.
پس از مراسم عقد و خطبه خوانی مامون به حضرت (علیه السلام) گفت:در صورت تمایل پاسخ مسائل محرم را بیان کنید تا همه بهره مند شویم.
حضرت (علیه السلام) فرمودند:"محرم اگر صیدی را در غیر حرم بکشد و آن از پرندگان بزرگ باشد، یک گوسفند کفاره باید قربانی کند و اگر صید در حرم باشد با ید دو گوسفند قربانی کند"."اگر جوجه ای در حل بکشد قربانی، یک بره از شیر گرفته است؛ ولی قیمت آن جوجه بر او واجب نیست.اما اگر جوجه ای در حرم بکشد کفاره اش یک گوسفند و قیمت جوجه میباشد".
اگر صید از حیوانات وحشی چون الاغ وحشی باشد باید یک گاو قربانی و اگر صید شترمرغ باشد یک شتر قربانی کند.
کفاره کشتن صید بر فرد عالم و جاهل مساوی است.
در صورتی که محرم عمداً صید را بکشد گناه کرده ولی چنانچه به اشتباه صید را شکار نموده چیزی بر او نیست.
کفاره فرد حر برخودش واجب و کفاره غلام بر مولای او واجب است.
برصغیر کفاره نیست ولی کبیر کفاره بر او واجب است.
شخصی که از شکار پشیمان شود پس از کفاره عقاب اخروی ندارد ولی آنکه بر کشتن صید اصرار ورزد عذاب اخروی گریبانگیر او میشود.
الارشاد،ص ۳۱۹ - موسوعة الامام الجواد (علیه السلام)، ج۲، ص ۴۰۸.
حلال و حرام شدن زن
مامون پس از شنیدن پاسخهای حضرت (علیه السلام) در خصوص مسئله شکار و تشویق وی در مقابل حضار رو به امام جواد (علیه السلام) کرد و گفت:
احسنت،یا ابا جعفر خداوند به تو خیر عطا کند، اگر صلاح میدانید شما نیز از یحیی بن اکثم سؤالی بپرسید.
امام (علیه السلام) رو به یحیی بن اکثم کرد و فرمود: پرسش نمایم؟
یحیی گفت: فدایت شوم اختیار با شماست. اگر توانایی پاسخگویی داشتم پاسخ میدهم و اگر نه پاسخ آنرا از شما خواهم آموخت.
امام فرمودند:چه میگویی در باره این مسیله:
در اول روز نگاه مردی به زنی حرام بود،چون آفتاب بالا آمد همان زن بر او حلال شد، ظهر که شد بر او حرام گردید، به موقع عصر بر او حلال شد، چون آفتاب غروب کرد،حرام گشت، در زمان عشاء حلال شد، در نیمه شب حرام گردید، و چون فجر طلوع کرد بر او حلال شد.
این چگونه میشود و علت حلال و حرام شدن چیست؟
یحیی بن اکثم در تحیر گفت: به خدا سوگند من پاسخ این مسئله را نمیدانم، پاسخ آن را بفرمایید تا بیاموزم.
حضرت جواد (علیه السلام) فرمودند: این زن کنیزی است و آن مرد اجنبی و نامحرم - به جهت نامحرم بودن - نگاه وی در صبح بر آن زن حرام بود.آفتاب که بالا آمد کنیز را خریداری کرد. و بر آن مرد حلال شد.
ظهر کنیز را آزاد کرد،بر او حرام شد. عصر وی را به تزویج خود درآورد،حلال شد.
موقع غروب به سبب ظهار - مسئله ای که مرد به زن خود بگوید پشت تو نظیر پشت مادر من است - بر او حرام شد.
زمان عشاء کفاره ظهار را داد،حلال شد. نصف شب آن زن را طلاق داد حرام شد در طلوع فجر رجوع کرد آن زن بر او حلال شد.
در این هنگام مامون رو به حاضران مجلس کرد و گفت:
آیا در میان شما کسی یافت میشود که این مسئله را چنین پاسخ دهد؟
همه گفتند نه والله،امیرالمؤمنین به رای خود آگاهتر است.آنگاه مامون گفت: وای بر شما، اهل بیت در میان مردم از نظر فضل و کمال بی همتا و ممتازند و کمی سن مانع فضیلت آنها بر سایر مردم نمیشود.
تحف العقول،ص۴۵۴ - بحارالانوار،ج۱۰، ص ۳۸۵ - وسایل الشیعة،ج۲۲،ص۲۶۵ - موسوعة الامام الجواد(علیه السلام)،ج۲، ص۴۰۶.
حد سارق
زرقان دوست صمیمی بن ابی داود نقل میکند که: روزی بن ابی داود در حالی که اندوه و حزن بر چهره اش نمایان بود از نزد معتصم باز میگشت. از وی علت حزنش را جویا شدم، که او گفت:
امروز آرزو کردم که کاش بیست سال قبل مرده بودم. به او گفتم به چه دلیل؟
گفت: به خاطر اینکه امروز ابی جعفر محمد بن علی بن موسی (علیه السلام) نزد امیرالمؤمنین خود را تثبیت کرد.
گفتم: چگونه؟
گفت: دزدی به سرقتش اعتراف کرده بود و خلیفه هم برای روشن شدن مسئله و اجرای حد بروی،فقها را در مجلس جمع کرد و محمد بن علی را نیز دعوت نمود.
از ما سؤال کرد:از کجا دست دزد واجب است قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
خلیفه گفت: به چه دلیل؟
گفتم: برای اینکه دست همان انگشتان و کف دست تا مچ است و بدین خاطر از خداوند سبحان در باره تیمم میفرمایند"فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین."مایده / ۶
در خصوص این فتوی برخی از فقها در مجلس با من همراه شدند.
برخی نیز گفتند:قطع دست از آرنج واجب است.
خلیفه از آنان علتش را پرسید. گفتند: چون خداوند در قرآن میفرماید:"وایدیکم الی المرافق"واین دلالت دست از نوک انگشتان تا مرفق و آرنج است.
ابن ابی داود ادامه داد: سپس خلیفه رو به امام جواد (علیه السلام) کرد و گفت:
ای ابا جعفر نظر تو در باره این موضوع چیست؟
ابا جعفر گفت: ای خلیفه این جماعت در این باره نظر دادند.
مامون گفت: رای آنها را نادیده بگیر، رای خود را بیان کن.
او گفت: ای خلیفه مرا معاف کن.
خلیفه گفت: تورا به خدا سوگند میدهم که نظر و رای خود را بیان کنی.
ابا جعفر گفت: حال که سوگند دادی، میگویم.
تمام اقوال بیان شده، اشتباه است. در دین وسنت واجب است دست از نقطه پیوند استخوانها، انگشتان قطع و کف دست به حال خود باقی بماند.
خلیفه گفت: دلیلش چیست؟
اباجعفر گفت: این سخن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: سجده بر هفت عضو واجب است.
پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا، پس اگر دستش از مچ و یا آرنج بریده شود برای دزد دستی باقی نمیماند تا با آن سجده کند و خدای متعال میفرمایند"و ان المساجد لله"جن/ ۱۸"مسجدها از آن خداوند است"یعنی اعضای هفت گانه سجده و مسجد از خدایند و آنچه از آن خداست قطع نمیشود.
ابن ابی داود گوید:معتصم از این حکم خوشش آمد و آن را پذیرفت و دستور داد تا دست دزد را از مفصل انگشتان دست قطع کنند نه کف دست.
ابن ابی داود میگوید: در آن لحظه گویی برای من قیامتی برپا شد و آرزو کردم کاش زنده نبودم.
ابن ابی داود میگوید: پس از سه روز به نزد معتصم رفتم و به او گفتم:همانا خیرخواهی برای امیرالمؤمنین بر من واجب است. هرچند که بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم.
خلیفه گفت: این خیر خواهی چیست؟
گفتم: وقتی امیرالمؤمنین فقها رعیت و دانشمندان آنها را برای امری از امور دین در مجلس خویش گرد هم میآورد،از آنها در باره حکمی پرسش میکند و آنان نیز آنچه میدانند بر زبان میرانند، در حالی که در مجلس خلیفه، خاندان او، فرماندهان، وزراء و کاتبان حضور دارند. سخنان مجلس خلیفه به گوش مردم میرسد و آنان پی میبرند که خلیفه به خاطر فتوی و قول مردی که عده ای از این امت به امامت وی قایل هستند و ادعا میکنند،که او"امام جواد (علیه السلام)"به مقام خلافت سزاوارتر است، قول و فتوای همه را کنار میزند،حکم او را بر حکم فقها ترجیح میدهد، این چه عواقبی را در پی خواهد داشت؟
بن ابی داود گفت: در این لحظه رنگ خلیفه به خاطر آنچه به وی تذکر داده بودم تغییر کرد و گفت: خداوند به خاطر این خیر خواهی به تو جزای خیر عطا کند.
چهار روز پس از این واقعه حضرت به شهادت رسید...
تفسیرالعیاشی،ج۱،ص۳۱۹ - موسوعه الامام الجواد (علیه السلام)،ج۲،ص ۴۱۰ - بحار الانوار،ج ۵۰، ص ۵ -۷
شبکه اطلاع رسانی امام جواد (علیه السلام)
شبکه اطلاع رسانی امام جواد (ع)