عوامل رهایی از عذاب قبر
در روایتی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: سه دسته از خانم ها عذاب قبر ندارند. این در حالی است که در روایات ما آمده است: کمتر کسی است که دچار عذاب و فشار قبر نشود. حتی پیغمبر ما وقتی میخواستند بچههایشان را دفن کنند، دعا میکردند که خداوند عذاب قبر را از آن ها بردارد.
البته عذاب قبر عللی دارد. گاهی به خاطر ضایع کردن نعمت است و گاهی به خاطر بد خلقی با همسر و خانواده. رهایی از عذاب قبر بشارت بسیار بزرگی برای خانم ها است. این به معنای این است که برزخش را طی کرده است و دیگر عذاب قبر ندارد. امام صادق علیه السلام فرمودند:
وَ اللّهِ ما اَخافُ عَلَیکُمْ اِلاَّ الْبَرْزَخَ فَاَمّا اِذا صارَ الاَْمرُ اِلَیْنا فَنَحْنُ اَوْلی بِکُمْ؛[۱]به خدا سوگند، جز از برزخ بر شما نمیترسم. اما هنگامی که (در قیامت) امر به ما واگذار شد، ما سزاوارتریم به شما.
یعنی شما برزخ را درست کنید، قیامت ما از شما شفاعت میکنیم. این بدان معناست که عموم مؤمنین در راه برزخ گیر هستند. فرمودند: اگر شما مسأله قبر و فشار قبر و برزخ را حل کنید، ما دستتان را میگیریم، ولی از عذاب قبر و برزخ بر شما میترسیم.
با این خصوصیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: سه دسته از خانم ها از عذاب قبر و فشار برزخ راحت اند. از این بالاتر، «تُحْشَرُ مَعَ فاطِمَةَ؛ با فاطمه علیهاالسلام محشور میشوند.»در عالم بشارتی بالاتر از این برای یک خانم وجود ندارد که با حضرت زهرا علیهاالسلام محشور میشود.
اما عواملی که موجب میشود خانم ها از عذاب برزخ و فشار قبر رهایی یابند و با فاطمه زهرا علیهاالسلام محشور شوند، عبارت اند از:
الف) تحمل تنگدستی شوهر
---------------------------------
دسته اول از خانمهایی که مشمول این بشارت اند، زنانی هستند که با فقر شوهرشان بسازند: «إِمْرَأَةٌ صَبَرتْ عَلی عُسْرِ زَوْجِها». یعنی با مشکلات اقتصادی آقایان که نوعاً به آن مبتلا هستند بسازند. دنبال پُز و چشم و هم چشمی و رقابت نباشند. به آنچه دارند قانع باشند و با تنگدستی شوهر کنار بیایند. این دسته از خانم ها عذاب قبر ندارند و با فاطمه زهرا علیهاالسلام محشور میشوند.
حضرت زهرا علیهاالسلام چقدر با وضعیت اقتصادی امیرالمؤمنین علیه السلام میساختند! در یک روایتی عجیب آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام مسافرت یا جایی بودند. وقتی بازگشتند، دیدند که حضرت زهرا علیهاالسلام و بچه ها لاغر شده اند و رنگ صورت آنان به زردی میگراید. پرسیدند: چرا رنگتان پریده و لاغر شده اید؟ پاسخ دادند: دو روز است که غذا نداشتیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چرا به من نگفتید تا برای شما غذا تهیه کنم؟ فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمودند:
اِنّی لاَءَسْتَحیی مِنْ اِلهی اَنْ تُکَلِّفَ نَفْسُکَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیهِ؛[۲]من از خدای خودم حیا میکنم که شما به چیزی تکلیف شوی که قدرت انجام آن را نداری.
حاضر شدیم گرسنگی را تحمل کنیم و با فشار اقتصادی بسازیم و شما را به زحمت و مشکل نیندازیم.
نشاط و خوشی و لذت زندگی در گرو محبت و یگانگی است. در گرو دوست داشتن و فداکاری است. در ارتباط با خداست. و گرنه اگر همه دنیا را به یک زن و شوهر بدهند، ولی همدیگر را دوست نداشته باشند و با هم یگانه نباشند، این ناخوشی است. کسی که از عالم محبت سر در بیاورد، همه مشکلات برایش آسان، بلکه لذت بخش است.
یکی از رفقای اهل علم میگفت: اوایل زندگی مان خیلی دچار بحران اقتصادی بودیم. بعضی از شب ها نان برای خوردن نداشتیم، ولی چون همدیگر را دوست داشتیم، خوش و راحت و سرحال بودیم. ولی الآن افرادی را میبینیم که پول و خانه و ماشین و همه اسباب رفاه و عیش و نوش برایشان فراهم است، ولی خوشی ندارند. این چیزها خوشی نمیآورد، بلکه خوشی در گرو محبت و یگانگی است.
ب) سازش با شوهران بد اخلاق
------------------------------------
گروه دوم از زنانی که عذاب قبر ندارند و با فاطمه زهرا علیهاالسلام محشور میشوند، زنانی هستند که با بد اخلاقی شوهرانشان بسازند. همان طور که ممکن است آقایان مبتلا به خانم بد اخلاق باشند، خانم ها هم ممکن دچار شوهر بد اخلاق و غرغرو و تند مزاج باشند. این چنین خانمی اگر در برابر بداخلاقی شوهرش صبر کند و بسازد، خداوند عذاب قبر را از او بر میدارد و با حضرت زهرا علیهاالسلام محشورش میکند. «وَ امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلی سُوءِ خُلْقِ زَوْجِها.»در روایت دیگر آمده است:
مَنْ صَبَرَتْ عَلی سُوءِ خُلْقِ زَوْجِها اَعْطاها مِثْلَ ثَوابِ آسِیَةَ بِنْتِ مُزاحِمٍ؛[۳]زنی که در برابر بد اخلاقی همسرش صبر کند، خداوند پاداشی همانند پاداش آسیه بنت مزاحم به او عطا میکند.
حضرت آسیه چه درجه و مقامی پیدا کرد؟ او زن طاغوت بود. اگر بخواهیم خیلی واضح بگوییم، زن شخصیتی همانند صدام بود. ولی یکی از بهترین زنان عالم است. چهار زن بهترین زنان عالم اند که یکی از آن ها حضرت آسیه است. ایشان در اعلا درجه بهشت همسر پیامبر ما میشود.[۴]شوهری مثل فرعون داشت که میگفت: «اَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلی؛ من خدای برتر شما هستم.»همسر کسی که ادعای خدایی داشته است. کسی که غذای فرعون را خورده است، در خانه فرعون زندگی کرده است، هم نفس با فرعون بوده است. اصلاً دیدن فرعون کفاره دارد. واقعاً خیلی ظلمانی و تاریک بوده است. این بدان معناست که در بدترین شرایط میتوان بهترین زنان بود. او نگفت که من اسیر دست شوهر هستم، موقعیتم استثنایی است، آزادی ندارم.
حضرت آسیه برای همه زنان حجت است. خداوند آسیه را میآورد و او میگوید: شوهر من بد اخلاق بود، بی رحم بود، ظالم بود. حضرت آسیه هم یک خانم بود، ولی ببیند چه کرده است که در جوار پیامبر خداست! اگر کسی بر بد اخلاقی شوهرش به خاطر خدا صبر کند و او را تحمل نماید، خداوند اجر آسیه بنت مزاحم را به او مرحمت میکند؛ یعنی همجوار پیامبر خدا در اعلی درجه بهشت است و با حضرت زهرا علیهاالسلام محشور میشود.
ج) بخشش مهریه به شوهر
---------------------------------
گروه سوم از زنانی که خداوند عذاب قبر را از آنان برمیدارد و آنان را با حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ محشور میکند، زنانی هستند که مهریه خود را به شوهر ببخشند: «اِمْرأَةٌ وَهَبَتْ صِداقَها»این، باز در عالم محبت و یگانگی عملی میشود. در عالم یگانگی من و تو وجود ندارد. حق هر یک از این سه گروه است که این همه مقام و درجه به آنها بدهند.
قال النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ: ثَلاثُ نِساءٍ یَرْفَعُ اللّه ُ عَنْهُنّ عَذابَ الْقَبْرِ وَ حَشَرَهُنَّ مَعَ فاطِمَةَ علیهاالسلام: اِمْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلی عُسْرِ زَوْجِها وَ امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلی سُوءِ خُلْقِ زَوْجِها وَ امْرَأَةٌ وَهَبَتْ صِداقَها؛[۵]خداوند عذاب قبر را از سه گروه از زنان برمیدارد و آنان را با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ محشور میسازد: زنی که با تنگدستی شوهرش بسازد، زنی که بر بدخلقی شوهرش صبر کند و زنی که مهریهاش را به شوهرش ببخشد.
زیبابینی
---------
یکی از بزرگان میفرمود: ما پنج تا عیب داریم، خانم هم شش تا عیب دارد. روی هم میریزیم و زندگی میکنیم. این طور نیست که آقا عیب دارد، ولی خانم بیعیب است، یا برعکس. نه شما بیعیب هستی و نه او. عیبها را روی هم بریزید و با هم بسازید و زندگی خوشی داشته باشید. اصلاً عیب همدیگر را نبینید. با صفا و محبت با هم زندگی کنید. یکی از راههای عملیِ ایجاد صفا و محبت در زندگی همین است که عیبها را نبینم، بلکه قشنگیها و زیباییها را ببینم، بالاتر آنکه همه را زیبا ببینم.
خداوند حاج آقا دولابی را رحمت کند! میفرمود: خانه خودتان را خانه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به حساب بیاورید. یعنی مرد به قصد خدمت کردن به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ به زنش خدمت کند و خانم هم به قصد حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ به شوهرش خدمت کند. به بچههایشان هم به قصد امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ خدمت کنند. آن وقت ببینید آن خانه چه میشود! آن خانه، خانه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ میشود. شیعیان جزء اهلبیت(علیه السلام) هستند.
آزار رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
----------------------------------------
پیش از این گمان میکردیم که اگر کسی حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را اذیت کند، پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را اذیت کرده است. بلکه باید گفت: اگر کسی یک مؤمن و دوست اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را اذیت کند، آنان را اذیت کرده است. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند:
مَنْ آذی مُؤْمِناً فَقَدْ آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَدْ آذَی اللّه َ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ اَذَی اللّه َ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِی التُّوراةِ وَالاِْنْجیلِ وَالزَّبورِ وَ الْفُرقانِ؛[۶]هر کس مؤمنی را بیازارد، مرا آزرده است و کسی که مرا بیازارد، خداوند عزوجل را آزرده است و کسی که خدا را بیازارد، در تورات و انجیل و زبور و فرقان (قرآن) ملعون شمرده شده است.
اگر این خانم شوهرش را اذیت کند، امام زمان ـ علیه السلام ـ را اذیت کرده است. اگر مرد خانم و مادرش را اذیت کند، کنیز حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را اذیت کرده است، بلکه آن حضرت را اذیت کرده است. آیا ما حاضر به آزار و اذیت آنها هستیم؟ اگر این فرهنگ برای ما جا بیفتد، دست و پایمان را جمع میکنیم. اگر دریابیم که همه هستی به هم گره خورده است و آزار یا شادمان کردن یک انسان مؤمن در حقیقت آزار و یا شادمان نمودن اولیای خدا و حق تعالی است، در رفتار ما بسیار تأثیرگذار است. یعنی اثر اعمال ما به اولیای حق و بلکه مستقیماً به حق تعالی برمیگردد.
گستره وجودی امام(علیه السلام)
--------------------------------------
باید بدانیم که عالم یک انسان بیشتر نیست. حاج آقای دولابی میفرمودند: «برای من یقینی شده است که همه عالم برای من یک انسان است و آن هم امام زمان ـ علیه السلام ـ است. همه هم، اعضا و جوارح آن امام هستند. این جمله مهم زیارت جامعه را خواندهایم:
اَجْسادُکُمْ فِی الاَْجْسادِ وَ اَرْواحُکُم فِی الاَْرْواحِ وَ اَنْفُسُکُم فِی النُّفُوسِ؛ جسدهای شما در اجساد و روحهای شما در ارواح و نفسهای شما در نفوس ماست.
یعنی این بدنها مال امام(علیه السلام) است، حتی بدن بدها. اگر این فرهنگ جا افتاد که یک حقیقت بیشتر در عالم نیست، به گونهای دیگر عمل میکنیم. هر چه در عالم هست از شعاع و نور وجود انسان کامل است.
گفت پیغمبر که اجزاء منید جزء را از کل چرا برمیکنید
جزء از کل قطع شد بیکار شد دست از تو قطع شد مردار شد
خدای تعالی امامان ما را ظهور خود میداند و شیعیان و دوستانشان را شعاع وجود آنها. امام باقر ـ علیه السلام ـ در ذیل آیه شریفه «وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»[۷]فرمودند:
اِنَّ اللّهَ اَعْظَمُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ وَ اَمْنَعُ مِنْ اَنْ یُظْلَمَ وَ لکِنَّهُ خَلَطَنا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنا ظُلْمَهُ وَ وِلایَتَنا وِلایَتَهُ؛[۸]در حقیقت خداوند بزرگتر و عزیزتر و بلندمرتبهتر و مانعتر است از این که مورد ظلم قرار گیرد؛ و لکن خداوند ما را با خودش مخلوط و ممزوج کرده است. از این رو ظلم به ما را ظلم به خود دانسته و ولایت ما را ولایت خود.
تعبیر «خَلَطَنا»تعبیر بسیار زیبایی است. حق تعالی ائمه بزرگوار ما را با خود یکی میداند؛ یعنی آن بزرگواران ذوب در حق شدهاند. مستقلاً از خود چیزی ندارند. هر چه هست، ظهور حق تعالی است. لذا فرمودند:
مَنْ اَحَبَّکُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللّهَ وَ مَنْ اَبْغَضَکُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ؛[۹]کسی که شما را دوست بدارد، البته خدا را دوست داشته است و کسی که با شما دشمنی ورزد، در حقیقت با خدا دشمنی کرده است و کسی که به شما پناه برد، به طور حتم به خدا پناه برده است.
به قولا مولانا:
دیدهای خواهم سبب سوراخ کن تا سبب را برکند از بیخ و بن
دیدهای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس
این همه آوازهها از شه بود گر چه از حلقوم عبدالله بود
از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است:
مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً؛[۱۰]کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
اگر از انسان کامل بریده و قطع شدیم و او را نشناختیم، مرگ جاهلیت نصیبمان خواهد شد. حیات مادی و معنوی ما در پرتو امامان ماست. هم فیض ظاهر و مادی ما از امام است. چنان که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:
لَوْ لا فِی الاَْرْضِ مِنّا لَساخَتِ الاَْرْضُ بِاَهْلِها؛[۱۱]اگر در روی زمین کسی از ما نباشد، زمین اهل خود را فرو میبرد.
و هم حیات معنوی ما از امام است. اگر سرچشمه حیات معنوی و هدایت را پیدا نکنیم و به آن متصل نشویم، گمراهیم. در دعای زمان غیبت چنین میخوانیم:
اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکْ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی؛[۱۲]خدایا، خودت را به من بشناسان؛ که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نشناختهام. خداوندا، رسولت را به من معرفی نما؛ که اگر رسولت را به من معرفی نکنی، حجت تو را نشناختهام، خداوندا! حجت خود را به من بشناسان؛ که اگر حجت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه میشوم.
اهانت به دوستان امام(علیه السلام)
------------------------------------------
امام صادق ـ علیه السلام ـ به گروهی فرمودند: چرا به ما اهانت میکنید و ما را سبک میشمارید؟! یک نفر به امام گفت: به خدا پناه میبریم از اینکه به شما اهانت کنیم و شما را سبک بشماریم! امام فرمود: تو یکی از همانها هستی که به ما اهانت کردی! دست و پای خودش را جمع کرد و گفت: من به خدا پناه میبرم که به شما اهانت کنم! کی اهانت کردم؟ فرمود: وقتی به سفر حج میرفتی، در بین راه یکی از دوستان ما پیاده بود، در راه مانده بود. التماس کرد که مرا سوار کن. چرا سوارش نکردی؟ تو به آن دوست ما استخفاف کردی. در حقیقت به من اهانت کردی.
وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فبنا اسْتَخَفَّ وَضَیَّعَ حُرْمَةَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛[۱۳]کسی که مؤمنی را سبک بشمارد، ما را سبک شمرده و حرمت خدا را ضایع کرده است.
یعنی فرقی نمیکند؛ اگر من به دست شما زدم، در حقیقت به شما زدهام؛ چون دست شما جزء شماست. دوستان و شیعیان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ در حقیقت جزء آنها هستند. اگر به جزء اهانت کردی، در حقیقت به کل اهانت کردهای!
بالاتر این که خداوند فرموده است:
مَنْ اَهانَ لی وَلیًّا فَقَدْ بارَزَنی بِالْمُحارَبَةِ وَ دَعانی اِلَیْهِ؛[۱۴]
کسی که به دوست من اهانت کند، اعلام جنگ با من کرده است و مرا به مبارزه دعوت کرده است.
این تعبیر، تعبیر بسیار تندی است. در حقیقت اهانت و آزار دوستان خدا در حکم جنگ با خداست. این بینش، انسان را از بسیای از خطاها بازمیدارد.
هزار بار پیاده گر طواف کعبه کنی قبول حق نشود گر دلی بیازاری
روی خوش و محبت در خانه
---------------------------------
یکی از سفارشهای حاج آقای دولابی این بود که هر وقت میخواهید از خانه بیرون روید، از اهل خانه و از پدر و مادر یا همسر و فرزندان، با روی خوش جدا شوید. بگویید: کاری ندارید؟، چیزی نمیخواهید؟ با عافیت و دل خوش از خانه بیرون بروید. اهل خانه را شاد کنید. درست خداحافظی کنید. در این صورت تا زمانی که بیرون خانه هستید، یا در مسافرت بهسرمیبرید، خوش هستید و دست خدا به همراه شماست. مبادا با قهر و اخم و ناراحتی از اهل خانه جدا شوید! حتماً با خداحافظی و صلح و صفا بیرون روید. میفرمودند: «من وقتی میخواهم از خانه بیرون بروم، حاج خانم میآید و یک پارچهای برمیدارد و کفشهای من را پاک میکند و میگوید: حاج آقا جونم، حاج آقا جونم، قربونت برم! از این بهتر شوهری در عالم نیست! بعد هم میگوید: حاج آقا جون بده بیاید. با چند تا تعریف جیبهای ما را خالی میکند. هر کس باشد، دستش در جیبش میرود. ما راهش را بلد نیستیم. اگر از فولاد هم باشی، با محبت زمین میخوری. اگر سنگ هم باشی، با محبت ذوب میشوی. هیچ چیز مثل محبت انسان را زمین نمیزند. اگر خانم محبتش بیشتر باشد، او غالب میشود و اگر آقا محبتش زیادتر باشد، او غالب است.
آن که محبتش بیشتر است
---------------------------------
روایاتی که در باب محبت دو مؤمن آمده است، جالب است! میفرماید: دو مؤمن وقتی به هم میرسند، اول سلام، بعد از آن مصافحه و سپس معانقه میکنند. معانقه یعنی چسبانیدن گردن به گردن. یعنی گردنها داخل هم برود و سینه ها محکم به هم بچسبد. بنابراین، در مرحله اول باید سلام کرد. کسانی که دوستیشان بیشتر است، مصافحه میکنند، یعنی با یکدیگر دست میدهند. مستحب است مقداری فشار دهند، نه زیاد که اذیت شوند. افراط و تفریط نشود. یک مقدار که فشار میدهید، یعنی من دوستت دارم.
روایات عجیبی در باب مصافحه آمده است. فرمودند: مصافحه، گناهان دو طرف را مثل برگ خزان میریزد.[۱۵]خداوند آنقدر مصافحه را دوست دارد که فرمودهاند:
اَدْخَلَ اللّهُ یَدَهُ بَیْنَ اَیْدیهِما؛ خداوند دستش را داخل دستهای آن دو نفر میکند.
خیلی عجیب است! دو تا مؤمن وقتی با هم یگانه میشوند، آنقدر خداوند این عمل را دوست دارد که میفرماید: من هم به میان شما میآیم. خداوند میان این دو نفر است که با هم دست دادهاند. خدا با کدام یک مصافحه میکند؟
فَصافَحَ اَشَدُّهُما حُبّاً لِصاحِبِهِ؛[۱۶]خداوند با آن دوستی مصافحه میکند که محبتش بیشتر است.
این قاعده را درباره زن و شوهر هم اجرا کنید. اگر خانم محبتش بیشتر باشد، خدا و پیامبر و امام زمان با او هستند و اگر آقا محبتش بیشتر است، خوبان عالم هم همان طرف صف میبندند.
صد رحمت الهی
--------------------
در روایت دیگری آمده است: هنگامی که دو انسان مؤمن با همدیگر مصافحه میکنند، خداوند صد رحمت نازل میکند؛ نود و نه رحمت نصیب کسی است که محبتش بیشتر است و یک رحمت برای طرف مقابل است.
حاج آقا مثال میزدند و میفرمودند: دو نفر میخواستند هفت تا سیب را بین خودشان تقسیم کنند. یکی از آن ها خیلی رند بود. یکی را گذاشت طرف مقابل و یکی دیگر را طرف خودش و همین طور تقسیم کرد تا یکی باقی ماند. گفت: اگر این یکی باقیمانده را به تو بدهم، خودم ناراحت میشوم و اگر بردارم، تو ناراحت میشوی؛ پس هر هفت تا سیب مال من. این تقسیمهای اهل دنیاست.
گاهی در معنویات هم اینگونه است. مثلاً شما سلام میکنی، نود و نه ثواب به شما میدهند و به طرفی که جواب داده است و جوابش هم واجب بوده است، یک ثواب میدهند، اگر نگوییم که آن یکی هم منشأش شما بودی و آن یکی هم مال شماست. بیاییم در معنویات هر هفت تا را به جیب بزنیم. برای سلام کردن که مستحب است، نود ونه ثواب میدهند، ولی برای جواب که واجب است، یک ثواب. در مصافحه هم آن که محبتش بیشتر است، نود و نه رحمت نصیبش میشود و کسی که محبتش کمتر است، یک رحمت شامل حالش میشود.
هدیه و سوغات برای اهل خانه
-------------------------------------
از خانه که بیرون میروید با صلح و صفا بیرون بروید. وارد خانه هم که میشوید، سعی کنید هدیه یا چیزی بخرید و بیاورید. به خصوص وقتی که از سفر باز میگردید، دست خالی برنگردید. شاید سوغات سفر شبهه وجوب داشته باشد. سوغات، به خصوص برای بچهها مایه دلخوشی است. مدتها فراق کشیده است تا این که برای او سوغاتی بیاورند. اگر دست خالی برگردی، میدانی بر سر این بچه چه آوردهای؟! از این کار دلش میشکند.
در روایات آمده است: در بازگشت از سفر سوغات بیاورید، هر چند یک سنگ باشد.[۱۷]دست خالی نباشید. برای همسر، بچهها، پدر و مادر و رفیق هدیهای بیاورید. الحمدلله ایرانیها به این سنت عمل میکنند و سنت خوبی است.
مشکلات را به خانه نبرید
----------------------------
یکی دیگر از اموری که باید درباره خانواده مراعات کرد، این است که غم و غصهها و ناراحتیهای بیرون را همان پشت در خانه بگذارید و بعد وارد خانه شوید. ناراحتیهای بیرون را به خانه نبرید. و این مسأله بسیار مهمی است. اگر من بیرون از خانه با کسی دعوا کردهام، کم آوردهام، جروبحث سیاسی کردهام و ناراحتم، اینها را نباید بر سر زن و بچه خالی کنم. اینها را باید همان بیرون خانه خالی کنم. خودم را تخلیه کنم و با آرامش و روی باز به خانه بیایم.
در مجلهای میخواندم که خانمی با همسر مقام معظم رهبری مصاحبه کرده بود که مثلاً شما چطور زندگی میکنید. خیلی عجیب است که ایشان در زندگی خانوادگی خیلی خودمانی است و یک زندگی بسیار سادهای دارد، حتی برای خانمش دکتر نمیآورد. یک بار ایشان پیش دکتر رفته بود. دکتر از روی قراینی شک کرده بود که ایشان ارتباطی با مقام معظم رهبری دارد. پرسیده بود: شما کیستید؟ گفته بود: من خانم مقام معظم رهبری هستم. پرسیده بود: چرا به همراه کسی نیامدهاید؟ گفته بود: آقا گفتهاند باید مثل بقیه مردم زندگی کنید و هیچ امتیازی برای خود قایل نشوید. حتی برای زایمان به یک زایشگاه معمولی رفته بودند. روی این خیلی پافشاری دارند که زندگی آنها ساده و در حد معمول، حتی زیر حد معمول باشد.
در آن مصاحبه گفته بودند: آقا کارشان خیلی زیاد است؛ بحرانهای سیاسی، مشکلات دنیا، مسائل اقتصادی مردم و مشکلات مملکت. اما وقتی وارد خانه میشوند، حتی یک کلمه از این مشکلات را مطرح نمیکنند. خانه به جای خود، کار و فعالیت هم به جای خود.
وارد خانه که میشوید ناراحتیهای بیرون را تخلیه کنید و با دل صاف و زلال، و با استغفار و محبت وارد خانه شوید.
مجالست با خانواده
-----------------------
مرحوم علامه طباطبایی میفرمود: «رفتار خوب و خوش با همسر سیر و سلوک است.» ایشان وقتی از درس و بحث و مطالعه فارغ میشدند، مینشستند و با اهل خانه و عیال خود گپ میزدند. خوش و بش داشتند. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِیالهِ اَحَبُّ اِلَی اللّهِ تَعالی مِنِ اِعْتِکافٍ فی مَسْجِدی هذا؛[۱۸]این که مرد در کنار خانوادهاش بنشیند، از اعتکاف در مسجد من (مسجد النبی) محبوبتر است.
روایت خیلی عجیبی است! اعتکاف در مسجدالنبی(صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی است که همه آرزوی آن را دارند. همین در کنار خانواده نشستن و با آنان گفتوگو کردن، ارزشش بالاتر از اعتکاف در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. مرحوم علامه فرموده بودند: من گاهی که میخواهم از منزل بیرون بروم، اول میروم ببینم خانم کاری ندارد. اگر کار داشت صرف نظر میکنم. متقابلاً ایشان هم بسیار مراعات ما را میکند. گاهی برای من یک چای میآورَد و با محبت جلوی من میگذارد و میگوید: حاج آقا خسته نباشی. میفرمودند: من خیلی مدیون خانمم هستم.
گوهر گران قیمت
-------------------
مرحوم آقای دولابی میفرمود: «من یک وقتی به دیدن مرحوم آقای سید محمد حسین تهرانی(علامه تهرانی) که از شاگردان علامه طباطبایی بود رفتم. ایشان میگفت: زمانی که خانم علامه طباطبایی فوت کرده بود، برای مرحوم علامه نامهای نوشتم و فوت همسرشان را تسلیت گفتم. ایشان در پاسخ نامه بسیار از خانمش تعریف کرده بود. فرموده بود: من گوهر گران قیمتی را از دست دادم. خانم من در درس و تفسیر و کار و سیر و سلوک من شریک بود. وضع خانه را برای من مرتب میکرد. اگر حس میکرد من مهمان دارم، همه وسایل را برای من آماده میکرد. اگر میخواستم مسافرت بروم، وسایل سفر را مهیا مینمود و میگفت برو. یعنی همهاش ایثار و فداکاری بود. مرحوم علامه طباطبایی پس از فوت ایشان مدتها افرادی را به حرم حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ میفرستادند تا به نیابت از ایشان زیارت کنند.
خدمت به همسر
---------------------
مرحوم آیتاللّه احمدی میانجی از دفتر یکی از مراجع برای پاسخ به پرسشها برای حج دعوت شدند؛ یک دعوت مجانی. ولی ایشان گفتند: من نمیتوانم بیایم، عذر دارم. فرزندان ایشان گفتند: همه آرزو دارند به حج بروند. شما را مجانی و با احترام میبرند و پذیرایی هم میکنند. فرمودند: مادر شما مریض است. در خانه نمیتواند همه کارهایش را انجام دهد. در بعضی از کارهایش باید به ایشان کمک کنم. گفتند: ما همه کارهای مادرمان را انجام میدهیم. گفتند: بعضی از کارهاست که ممکن است از شما خجالت بکشد، من از همه محرمتر هستم. ببینید ایشان خدمت کردن به خانم را از حج رفتن مهمتر میبیند.
این مطلب را دستکم نگیرید. ما گاهی سوراخ دعا را گم میکنیم. گاهی میبینی که حج و کربلای شما این است که به خانم و بچهها و پدر و مادر برسی. با این کار خدا را خشنود کردهای. گاهی انسان با دور خانه خدا چرخیدن از صاحبخانه جدا شده است. ما باید دور صاحبخانه بچرخیم، نه دور خانه.
کعبه یک سنگ و نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
------------------------------------------------------
پی نوشت:
[۱]تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۴؛ بحارالأنوار، ج ۶، ص ۲۱۴.
[۲]مناقب، ج ۲، ص ۷۶؛ بحارالأنوار، ج ۳۷، ص ۱۰۳.
[۳]مکارم الاخلاق، ج ۲، ص ۴۶۲، ج ۱۵۷۰؛ بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۷، ح ۳۰.
[۴]اِشْتاقَتِ الْجَنَّةُ اِلی اَرْبَعٍ مِنَ النِّساءِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرانَ وَ آسِیَةَ بِنْتِ مُزاحِمَ زَوْجَةَ فِرْعُوَنَ وَ هِیَ زَوْجَةُ النَّبِیِّ فِی الْجَنَّةِ و خَدیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِد زَوْجَةَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ وَ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمِّدٍ صلی الله علیه و آله ؛ بهشت مشتاق چهار زن است: مریم، دختر عمران، آسیه، دختر مزاحم، همسر فرعون ـ و این آسیه در بهشت همسر پیامبر است. و خدیجه دختر خُوَیلد، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت و فاطمه، دختر محمد صلی الله علیه و آله. (بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۵۳؛ سفینة البحار، ج ۳، ص ۲۷۵، کلمه ریع.)
[۵]مواعظ العددیة، ص ۱۶۲.
[۶]جامع الاخبار، ص ۱۴۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۴، ص ۷۲، ح ۴۰.
[۷]آن ها به ما ستم نکردند، بلکه به خود ستم مینمودند. سوره بقره، آیه ۵۷.
[۸]الکافی، ج ۱، ص ۱۴۶.
[۹]امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه.
[۱۰]بحارالأنوار، ج ۳۲، ص ۳۳۱.
[۱۱]همان، ج ۵۷، ص ۲۱۳.
[۱۲]الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷.
[۱۳]همان، ج ۸، ص ۱۰۲، ح ۷۳ ؛ وسایل الشیعة، ج ۸، ص ۵۹۳، ح ۱۶۲۹۰.
[۱۴]همان، ج ۱، ص ۱۴۴ ؛ بحارالأنوار، ج ۴، ص ۶۵.
[۱۵]عن ابی عبدالله علیه السلام قال: اِنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ یَلْتَقیانِ فَیُصافِحُ کُلُّ واحِدٍ مِنْهُما صاحِبَهُ فَما یَزالُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی ناظِراً اِلَیْهِما بِالْمَحَبَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ وَ اِنَّ الذُّنُوبَ لَتَحاتُّ عَنْ وُجُوهِهِما وَ جَوارِحِهِما حَتّی یَفْتَرِقا؛ از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: اهل ایمان با یکدیگر ملاقات میکنند و هر کدام با دوستش مصافحه میکند و خدای تبارک و تعالی پیوسته به آن دو به نظر محبت و مغفرت مینگرد. و بی گمان گناهان از صورت و اعضا و جوارح آنان فرو میریزد تا از یکدیگر جدا شوند. (محاسن، ج ۱، ص ۱۴۳ ؛ بحارالأنوار، ج ۷۳، ص ۴۱، ح ۴۰.)
[۱۶]الکافی، ج ۲، ص ۱۷۹؛ بحارالأنوار، ج ۷۳، ص ۴۲.
[۱۷]عن جعفر بن محمد علیه السلام: اِذا سافَرَ اَحَدُکُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْیَأْتِ اَهْلَهُ بِما تَیَسَّرَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ؛ هر گاه کسی از شما به سفر رود، هنگامی که نزد خانوادهاش بازمیگردد، باید هدیهای برای آنان بیاورد، اگر چه چیز کمارزشی همچون سنگ باشد. (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۲۷ ؛ بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۱۱.)
[۱۸]تنبیه الخواطر، ص ۴۴۱ ؛ میزان الحکمة، ج ۲، ص ۱۱۸۶، ح ۷۸۸۴.
[۱۹]سوره فجر، آیه ۲.
[۲۰]سوره حج، آیه ۲۸.
[۲۱]سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
[۲۲]عوالی اللیالی، ج ۲، ص ۹۳؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۰، ص ۳۴.
[۲۳]سَمِعَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَینِ علیه السلام یَوْمَ عَرَفَةَ سایِلاً یَسْأَلُ النّاسَ فَقالَ لَهُ وَ یَحَکَ اَغَیْرَاللّهِ تَسْأَلُ فی هذَا الْیَوْمِ اِنَّهُ لَیُرجی لِما فی بُطُونِ الْحَبالی فی هذَا الْیَوْمِ اَنْ یَکُونَ سَعیداً. من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۱۱، ح ۲۱۸۲.
[۲۴]سوره لقمان، آیه ۱۲.
[۲۵]سوره نساء، آیه ۴۸.
[۲۶]الکافی، ج ۲، ص ۶۶؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۱۳۱، ح ۷.
[۲۷]سوره یونس، آیه ۱۰۶.
[۲۸]همان، آیه ۱۰۷.
[۲۹]قال الصادق علیه السلام: اذا دَعَا الرَّجُلُ لاِءخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِایَةُ اَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ وَ اِذا دَعا لِنَفسِهِ کانَتْ لَهُ واحِدَةٌ فَمِایَةُ اَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیرٌ مِنْ واحِدٍ لا یُدْری یُسْتَجابُ لَهُ اَمْ لا؛ هر گاه کسی در غیاب برادر دینی خود، برای او دعا کند، از عرش ندا داده میشود که همانند صدهزار برابر آنچه برای برادر دینی خود درخواست کردی برای توست. و هنگامی که انسان برای خود از خدا درخواست کند، همان یک درخواست برای اوست. بی گمان صدهزار دعای مستجاب بهتر است از یک دعا که معلوم نیست مستجاب میشود یا نه. (من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۱۲، ح ۲۱۸۵، و نیز بحارالأنوار، ج ۹۰، ص ۳۸۴، به همین مضمون.)
[۳۰]کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۶۸؛ بحارالأنوار، ج ۶۷، ص ۶۰، ح ۴۰.
* برگرفته از سخنرانی حجةالاسلام فرح زاد
منبع: سایت تبیان
شیعه نیوز