علم غیب از دیدگاه قرآن
غیب یعنی چیزی که از چشم عادی پنهان است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند، و آیاتی که در قرآن مجید مربوط به «علم غیب» است به طور کلی بر سه دسته است.
دستهی اول: آیاتی است که با تاکید بسیار و تعبیرات مختلفی علم غیب را مخصوص خداوند جهان معرفی میکند، مثلا میگوید: انما الغیب لله یعنی علم غیب مخصوص خداونداست. و نیز میگوید: لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله یعنی در آسمانها و زمین هیچکس جز خداوند «غیب نمیداند» و باز میفرماید: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو» یعنی خزاین غیب منحصرا نزد خداوند است و جز او کسی به آنها دانا نیست تعبیراتی که دانستن غیب را در انحصار خداوند معرفی میکند در قرآن فراوان است، مثلا در موردی میگوید:
لله غیب السموات و الارض یعنی غیب آسمانها و زمین از آن پروردگار است.
و بالاخره بیش از شش مورد خداوند متعال را به وصف «عالم الغیب و الشهاده» یعنی داننده پنهان و آشکار توصیف میکند
دسته دوم: آیاتی است که مفاد آنها این است که پیغمبران خدا «علم غیب» ندارند، در این آیات یا آنها خود به این موضوع تصریح میکنند یا از جریانی که قرآن دربارهی آنان نقل میکند این مطلب به دست میآید مثلا حضرت نوح میگوید: «و لا اقول لکم عندی خزاین الله و لا اعلم الغیب» یعنی من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و نیز ادعا نمیکنم که «علم غیب» دارم.
پیغمبر اسلام میگوید: و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السو یعنی اگر «علم غیب» میداشتم خیر بیشتری به دست میآوردم و هرگز ناراحتی و ضرری به من نمیرسید.
و نیز قل ما کنت بدعا من الرسل و ما ادری ما یفعل بی و لا بکم ان اتبع الا ما یوحی الی یعنی من نخستین پیغمبر خدا نیستم و پیش از من نیز پیغمبرانی به سوی مردم آمدهاند و نمیدانم که دربارهی من و شما چه حوادثی پیش خواهد آمد و فقط از وحی الهی متابعت میکنم که آنچه را که به من وحی میرسد میدانم.
قرآن کریم ضمن داستان آمدن فرشتگان به حضور حضرت ابراهیم (علیه السلام) به منظور اینکه به او مژده بدهند که خداوند بوی فرزندی به نام «اسحاق» میخواهد عنایت فرماید به این نکته تصریح میکنند که «حضرت ابراهیم» آنها را نشناخت و به منظور میهماننوازی برای آنها غذا آورد و چون دید آنها به سوی آن غذا دست دراز نمیکنند، احساس ترس و ناراحتی کرد تا اینکه آنها اعلان کردند که ما: فرشتگان خدا میباشیم و برای ابلاغ بشارت آمدهایم.[۱].
دستهی سوم: آیاتی است که دلالت دارد برخی از انسانها از «علم غیب» بهرهای دارند، بخشی از این آیات مربوط به پیغمبران است و بخش دیگر آن شامل غیر پیامبران نیز میگردد از این قبیل است آیهای که به این مضمون است و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء[۲] یعنی خداوند همه شما را از غیب آگاه نمیکند ولی برای این موضوع هر یک از پیغمبران خود را که بخواهد برمیگزیند و او را از علم غیب آگاه میسازد آیهای که میگوید:
عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول.[۳] یعنی دانای غیب خداوند است و غیب خود را جز بر پیغمبری که او را انتخاب کند بر کسان دیگر آشکار نمینماید و نیز آیهای که مربوط به معجزات حضرت عیسی است به این مضمون:
انی اخلق لکم من الطین کهییه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابری الاکمه و الابرص و اخی الموتی باذن الله و انبیکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لایه لکم ان کنتم مومنین[۴] یعنی من از گل مجسمه مرغی میسازم و در آن میدمم و آن بامر خدا مرغی میگردد، و کور مادرزاد و شخصی که به مرض برص مبتلا میباشد به امر خدا شفا میدهم و مردگان را به خواست خداوند زنده میگردانم و به شما خبر میدهم که در خانههای خود چه میخورید و چه ذخیره میکنید، این موضوعات نشانهی حقانیت من است اگر اهل ایمان باشید.
و از این قبیل است آیهای که خطاب به پیغمبر اسلام است و میگوید «ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک.[۵] یعنی شرح جریان یوسف (علیه السلام) از اخبار غیب بود که ما به تو وحی کردیم. از این دسته است آیاتی که مرتبهای از «علم غیب» را برای همه متقین تثبیت میکند و در وصف آنها میگوید: «الذین یومنون بالغیب»[۶] یعنی افراد با تقوی ایمان به غیب دارند که منظور از غیب در این مورد بهشت و دوزخ و صراط و میزان و برزخ است که از دیدگاه این جهان پنهان است و این نکته نیز روشن است که ایمان بعد از علم است و تا انسان نسبت به موضوعی علم پیدا نکند ایمان نمیآورد بنابراین افرادی که به غیب ایمان دارند علم به آن نیز دارند.
روش نتیجهگیری از قرآن
این اشتباه است که ما در فهم معانی قرآن فقط به بعضی از آیات مربوط به یک موضوع توجه کنیم و آیات دیگری را که با همین موضوع ارتباط دارد نادیده بگیریم. و حال آنکه یکی از امتیازات روشن قرآن همانطور که حضرت امیرمومنان (علیه السلام) میفرماید آنست که یشهد بعضه علی بعض[۷]
«یعنی برخی از آیات آن روشنگر آیات دیگر است» بنابراین لازم است در هر موضوع با توجه به این نکتهی مهم آیات را بررسی نماییم.
درباره علم غیب نیز اگر ما بخواهیم فقط به آیات دسته اول توجه کنیم قهرا دو دسته دیگر را نادیده گرفتهایم و این روش ابدا صحیح نیست. از اینرو با توجه به معانی سه دسته آیات که ذکر کردیم باید میان این آیات این طور جمع کنیم که: علم غیب بدو نوع تقسیم میشود:
۱- علم غیب ذاتی و اصلی که مخصوص خداوند است و به جز او هیچ کس ذاتا علم غیب ندارد.
۲- علم غیب کسبی یعنی علم غیبی که از طرف خداوند مستقیما داده نشده است اینگونه علم غیب را بشر هم میتواند داشته باشد با این بیان معنای هر سه دسته از آیات روشن میگردد زیرا دسته اول مربوط به علم غیب ذاتی است و دسته دوم و سوم به علم غیب کسبی مربوط میشود، آن آیات که میگوید علم غیب مخصوص خدا است و یا پیامبران میگویند ما آگاه به غیب نیستیم منظور از آنها این است که علم غیب اصلی مخصوص خداوند است. و معنای آن آیات که میگویند: خداوند هر که را بخواهد از غیب آگاه میکند و یا پیامبران یا احیانا غیر پیغمبران نیز ادعای علم غیب میکنند این است که: پس از اخبار خدا دیگران نیز از غیب آگاه میشوند و میتوانند از غیب خبر بدهند نتیجه اینکه علم غیب ذاتا مخصوص خداوند است و اما علم غیب کسبی را برخی از انسانهای پاک نظیر پیامبران و امامان پس از اخبار خداوند میدانند.
البته این نوع علم غیب مراتبی دارد که هر انسان پسندیدهی خداوند مرتبه و درجهای از آن را طبق شایستگی و صلاحیت خودش دارا میباشد.
پی نوشت ها
۱) سوره هود آیه ۷۳ -۶۸.
۲) سوره آل عمران آیه ۱۷۹.
۳) سوره جن آیه ۲۶ و ۲۷.
۴) سوره آل عمران آیه ۴۹.
۵) سوره یوسف آیه ۱۰۲.
۶) سوره بقره آیهی ۳.
۷) نهجالبلاغه خطبه ۱۳۱.
سایت فطرت