علامه طباطبایی و آیه تبلیغ
اینک برای تکمیل بحث نظر علّامه طباطبایی را میآوریم:
این که نرساندن این پیام(ولایت) مستلزم نرساندن احکام دیگر است تنها به خاطر اهمیت آن است و چنین میرساند که رابطه آن با سایر احکام به گونهای است که اگر بدان بی توجهی شود در حقیقت به سایر احکام بی توجهی شده و احکام مانند جسمی بی روح گردیده که فاقد حیات و حس و حرکت است. در این صورت آیه کاشف از آن است که خدای سبحان پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم را مأمور حکمی نموده که امر دین بدان کمال مییابد و بر کرسی قرار مینشیند. بدیهی است که در چنین امر مهمی انتظار رود که مردم با آن مخالفت کنند و کار را بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنان واژگون سازند که بنایی که از دین ساخته ویران شود و اجزای آن از هم بپاشد.
این مطلب را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خوبی حدس میزد و بر این دعوت از مردم بیم داشت و پیوسته تبلیغ آن را به تأخیر میانداخت تا موقعیتی مناسب و فضای امنی بیابد بدان امید که دعوتش ثمر بخشد و کوشش بی دریغش هدر نرود. اما خداوند او را به تبلیغ سریع دستور داد و اهمیت حکم را به او گوشزد نمود و وعده داد که او را از گزند مردم نگاه دارد (یعنی حضرتش را نگاه داشت از اینکه در معرض تهمت قرار گیرد و بگویند او سلطان است نه پیامبر وگرنه خوف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر خودش نبود)... و این بیان تأیید میکند روایاتی را که از طریق عامه و خاصه رسیده که این آیه درباره ولایت علی علیه السلام نازل شد و خداوند امر به تبلیغ آن فرمود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیم داشت که او را در مورد پسر عمویش متهم کنند.
(تفسیر المیزان ۶ / ۴۷)
سایت فطرت