هر چند که مقاله ذیل در پاسخ به ادعاهای سید حسن مدرسی طباطبایی در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» مبنی بر «پشنهاد عصمت توسط هشام بن حکم» نگاشته شده است؛ اما نگاه فراگیر به مسأله عصمت ائمه اهل بیت علیهم السلام دارد و تلاش شده است که این مسأله از دیدگاه: آیات قرآن کریم، روایات صحیح السند فریقین، دلالت قطعی عقل و اجماع فقهای شیعه، بررسی شود
«نظریه عصمت» به وسیله هشام بن حکم پشنهاد شد
جناب مدرسی در صفحه ۳۹ کتاب «مکتب در فرایند تکامل» مینویسد:
برای آن دست که همچنان به امام صادق وفادار ماندند، امام دیگر رهبر مبارزه و منجی موعود که سالها در انتظارش بودند، نبود. دست کم این دیگر نقش اصلی امام دانسته نمیشد. حالا دیگر برای این شیعیان همچنانکه برای گروههای دیگری که در بالا اشاره شد، امام اساساً رییس و رهبر مذهب بود. بدین ترتیب در ذهنیت جامعه شیعه در این دروه، انقلابی پدید آمد و تأکیدی که قبلا روی مقام سیاسی امام میشد اکنون به مقام مذهبی و علمی امام انتقال یافت.
نظریه عصمت ائمه که در همین دوره وسیله هشام بن الحکم ـ متکلم بزرگ شیعه در این عصر ـ پشنهاد گردید<!--[if!supportFootnotes]-->[۱]<!--[endif]--> مساهمت و مدد شایانی به پذیرفته شدن و جا افتادن هر چه بیشتر ذهنیت جدید کرد.
نقد و بررسی
متأسفانه مدرکی که ایشان در پاورقی دادهاند در اختیار ما نیست، ای کاش آدرس این مطلب را از یکی از کتابهای روایی و کلامی شیعه و یا حتی سنی میدادند نه از کتابی که غربیها نوشتهاند، تا بررسی صحت و سقم آن برای همگان آسان باشد. یا لا اقل مدارکی را که این نویسنده غربی برای اثبات این دیدگاه، ارائه داده، نقل میکردند.
مطمین هستیم که ایشان اگر مدرکی در این زمینه از کتابهای معتبر داشتند، آن را ارائه میدادند؛ همانطوری که در موارد دیگر برای هر مطلبی چندین سند از کتابهای روایی، تفسیری و رجالی شیعه نقل کردهاند.
دوگانهگویی مدرسی در باره عصمت
جناب آقای مدرسی در این جا مدعی است که «عصمت» پشنهاد هشام بن الحکم متکلم مشهور شیعه بوده است؛ اما در در مصاحبهای که با سایت دانشجویان مسلمان شمال شرق آمریکا داشته است، تصریح میکند که:
« بنده در باب عصمت ائمه (علیه السلام) چیزی بالاتر از محصول بحثهای کلامی متأخر را قایلم و آن اعتقاد به آیه تطهیر و نزول آن در حق اهل بیت است که بالاترین نوع پاکی و طهارت آن بزرگواران است»<!--[if!supportFootnotes]-->[۲]<!--[endif]-->
ما کدام گفته ایشان را بپذیریم؟ این دو گفته در تضاد کامل با یکدیگر است. آیا میشود پذیرفت که عصمت پشنهاد هشام بن الحکم باشد و در عین حال آیه تطهیر را نیز دلیل بر عصمت و بالاترین نوع پاکی و طهارت آن بزرگواران بدانیم؟
بنابراین بنده فکر میکنم که ایشان بعد از تفکر و اندیشه، به این نتیجه رسیده باشند که گفته پیشین ایشان در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» مبنی بر پشنهاد شدن عصمت توسط هشام بن الحکم، سخنی است بر خلاف آیات صریح قرآن و اجماع پیروان مذهب حق.
هشام، از طرفداران عصمت، نه بنیانگذار آن
تردیدی نیست که هشام بن الحکم به عنوان برترین متکلم شیعه در آن عصر و مورد تأیید امام صادق علیه السلام، عصمت را قبول داشته و همواره از آن دفاع کرده است؛ اما این که عصمت را پشنهاد ایشان بدانیم، سخن ناروایی است که با روایات و مدارک تاریخی سازگار نیست. برای تأیید این مطلب ما دو روایت از منابع شیعه نقل میکنیم، روایت اول ثابت میکند که او به عصمت اعتقاد داشته و با استدلالهای محکم نیز آن را ثابت کرده است و روایت دوم که ثابت میکند او عقیده عصمت را از امام خود، امام صادق علیه السلام آموخته است نه این که هشام به امام صادق پشنهاد داده باشد.
شیخ صدوق در کتاب الخصال، علل الشرایع، معانی الأخبار و أمالی خود مینویسد:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی طُولِ صُحْبَتِی إِیَّاهُ شَیْیاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْکَلَامِ فِی صِفَةِ عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ یَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِیهِ وَبِأَیِّ شَیْءٍ تُعْرَفُ؟ قَالَ: إِنَّ جَمِیعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَالْحَسَدُ وَالْغَضَبُ وَالشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ.
لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَرِیصاً عَلَی هَذِهِ الدُّنْیَا وَهِیَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ خَازِنُ الْمُسْلِمِینَ فَعَلَی مَا ذَا یَحْرِصُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ حَسُوداً لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِنَّمَا یَحْسُدُ مَنْ هُوَ فَوْقَهُ وَلَیْسَ فَوْقَهُ أَحَدٌ فَکَیْفَ یَحْسُدُ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَغْضَبَ لِشَیْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ غَضَبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ فَرَضَ عَلَیْهِ إِقَامَةَ الْحُدُودِ وَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَایِمٍ وَلَا رَأْفَةٌ فِی دِینِهِ حَتَّی یُقِیمَ حُدُودَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا یَجُوزُ أَنْ یَتَّبِعَ الشَّهَوَاتِ وَیُؤْثِرَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَبَّبَ إِلَیْهِ الْآخِرَةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَیْنَا الدُّنْیَا فَهُوَ یَنْظُرُ إِلَی الْآخِرَةِ کَمَا نَنْظُرُ إِلَی الدُّنْیَا فَهَلْ رَأَیْتَ أَحَداً تَرَکَ وَجْهاً حَسَناً لِوَجْهٍ قَبِیحٍ وَطَعَاماً طَیِّباً لِطَعَامٍ مُرٍّ وَثَوْباً لَیِّناً لِثَوْبٍ خَشِنٍ وَنِعْمَةً دَایِمَةً بَاقِیَةً لِدُنْیَا زَایِلَةٍ فَانِیَة.
محمّد بن ابی عمیر گوید: در مدّتی که همدم هشام بن حکم بودم سخنی سودمندتر از این سخن که در باره عصمت امام گفت، نشنیدم، روزی از او پرسیدم: آیا امام معصوم است؟ گفت: بلی، گفتم: حقیقت چیست؟ با چه چیزی میتوان عصمت را شناخت؟ پاسخ داد:
سرمنشأ تمامی گناهان چهار چیز است و منشأ پنجمی ندارد: حرص، حسد، خشم و خواهشهای نفسانی، و هیچ یک از اینها در امام وجود ندارد.
شایسته نیست که امام بر مال دنیا حریص باشد؛ زیرا منشأ حرص تهیدستی است؛ در حالی که همه عالم در اختیار او است و او خزانهدار مسلمانان است؛ پس به چه دلیل حرص بروزد؟
امام حسود نیست؛ چرا که انسان به کسی حسادت میکند که مقامی بالاتر از او داشته باشد و مقامی بالاتر از امامت نیست؛ پس چگونه به کسانی که پایینتر از او هستند، حسادت کند؟
سزاوار نیست که امام برای امور دنیوی خشمگین شود؛ مگر این که خشمش برای خداوند باشد؛ چون خداوند او را موظف کرده است که حدود او را اجرا نموده و نکوهش هیچ ملامتگری او را از انجام وظیفهاش بازندارد، بر خلاف دستورهای دینی با کسی مهربانی نکند تا حدود الهی را اجرا کند.
شایسته نیست که امام از هوای نفس خویش پیروی کند و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد؛ زیرا خداوند دوستی آخرت را در دل او کاشته؛ همانطوری که محبت دنیا را در دل ما نهاده است، او به آخرت همانگونه نگاه میکند که ما نسبت به دنیا داریم؛ پس آیا کسی را دیدهای که دیدن چهره زیبا را به خاطر چهره زشت رها کند؟ آیا دیدهای که کسی غذای گوارا را به خاطر غذای تلخ، لباس نرم و راحت را برای لباس خشن و نعمتهای همیشگی و جاودان را به خاطر دنیای فانی و رو به زوال رها کند؟
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص۷۳۲، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۷هـ؛
همو:
معانی الأخبار، ص۱۳۳، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق؛
الخصال، ص۲۱۵، تحقیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم، ۱۴۰۳هـ ـ ۱۳۶۲ش
علل الشرایع، ج۱ ص۲۰۵، تحقیق: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المکتبة الحیدریة ـ النجف، ۱۳۸۵هـ ـ ۱۹۶۶م
اما طبق روایت دیگری که بازهم شیخ صدوق در کتاب شریف معانی الأخبار نقل میکند، ثابت میشود که هشام بن الحکم اگر چه به عصمت اعتقاد داشته؛ اما همه آنها را از امام خود یاد گرفته و آن حضرت نحوه استدلال، حدود و جوانب عصمت را به او یاد داده است:
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِیُّ بِالرَّیِّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِی الْحَسَنِ الْحَنُوطِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ مَا مَعْنَی قَوْلِکُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی «وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم<!--[if!supportFootnotes]-->[۳]<!--[endif]-->».
حسین أشقر گوید: از هشام بن حکم پرسیدم که معنای این گفته شما چیست که: تنها «معصوم» میتواند امام باشد؟ در جواب گفت: این مطلب را از امام صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: او به یاری و توفیق خدا از انجام هر عملی که خداوند منع کرده است خودداری میکند، و خداوند تبارک و تعالی فرموده: و هر کس به خدا تمسّک جوید، به راهی راست، هدایت شده است.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص۱۳۲، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.
این روایت به صراحت ثابت میکند که هشام، اعتقاد به عصمت را از امام صادق علیه السلام آموخته است، نه این که او به امام پشنهاد داده باشد که طرفدار این عقیده باشد.
به هر حال با تأکید جناب آقای مدرسی بر اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام از طریق آیه تطهیر، نیازی به بحث بیشتر با ایشان در این زمینه احساس نمیشود؛ اما برای این که دیگران و کسانی همچون کدیور و... نیز با اندیشه «عصمت» ائمه و دلایل آن آشنا شوند، ناچار هستیم که به صورت فشرده در این زمینه نیز بحث نماییم.
تعریف عصمت از دیدگاه شیعه:
پیش از ورود به بحث اثبات عصمت، لازم است که با تعریف دقیق آن از دیدگاه شیعیان آشنا شویم.
عصمت در لغت:
این واژه در لغت به معنای منع، نگهداری و حفاظت به کار رفته است؛ جوهری در صحاح اللغة مینویسد:
والعصمة: المنع. یقال: عصمه الطعام، أی منعه من الجوع... والعصمة: الحفظ. یقال: عصمته فانعصم. واعتصمت بالله، إذا امتنعت بلطفه من المعصیة.
عصمت به معنای منع است، «عصمه الطعام» یعنی غذا از گرسنگی او جلوگیری کرد، و عصمت به معنای حفظ است، «اعتصمت بالله» یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند.
الجوهری، إسماعیل بن حماد (متوفای۳۰۳هـ)، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۵ ص۱۹۸۶، تحقیق: أحمد عبد الغفور عطار، ناشر: دار العلم للملایین ـ بیروت، الطبعة الأولی.
فیومی در مصباح المنیر مینویسد:
عصمه الله من المکروه (یعصمه) من باب ضرب حفظه ووقاه و (اعتصمت) بالله امتنعت به.
خداوند کسی را از بدی حفظ کرد، عصم یعصمه از باب ضرب یضرب، یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت.
الفیومی، أحمد بن محمد بن علی المقری (متوفای۷۷۰هـ)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج۲، ص۴۱۴، ناشر: المکتبة العلمیة – بیروت
و ابن منظور در لسان العرب مینویسد:
عصم: العصمة فی کلام العرب: المنع. و عصمة الله عبده: أن یعصمه مما یوبقه. عصمه یعصمه عصما: منعه ووقاه. وفی التنزیل: «لا عاصم الیوم من أمر الله إلا من رحم» أی لا معصوم إلا المرحوم... و العصمة: الحفظ. یقال: عصمته فانعصم و اعتصمت با إذا امتنعت بلطفه من المعصیة. و عصمه الطعام: منعه من الجوع. وهذا طعام یعصم أی یمنع من الجوع.
عصمت در کلام عرب به معنای منع است، و عصمت خداوند بندهاش را به این معنا است که خداوند او را از چیزهای که او را نابود میکند، حفظ کرد. در قرآن آمده است که: «لا عاصم الیوم من أمر الله الا من رحم» یعنی «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!». و عصمت یعنی حفظ کردند. عصمت، یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند. عصمه الطعام، یعنی غذا او را از گرسنگی حفظ کرد...
الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱هـ)، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳ـ ۴۰۴، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی.
سایر لغت شناسان نیز همین سخنان را تکرار کردهاند که به همین اندازه اکتفار میشود. نتیجه این که: عصمت به سه معنای، حفظ، نگهداری و منع به کار رفته است.
عصمت در اصطلاح
عصمت از دیدگاه دانشمندان شیعه به معنای مصونیت عدهای خاص از بندگان خداوند از گناه، اشتباه، سهو و نسیان است، سرمنشأ این مصونیت و عصمت نیز لطف و توفیفی است که از جانب خداوند شامل حال آن افراد میشود که در نتیجه فرد معصوم در عین حال که قدرت بر انجام گناه و خطا را دارد از ارتکاب آن خودداری کند.
مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره میگوید:
العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة وترک الطاعة مع قدرته علیهما.
عصمت، لطفی از جانب خداوند است که شامل حال مکلف میشود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز میدارد؛ با این که آن شخص قادر به انجام آن دو است.
الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، النکت الإعتقادیة و رسایل اخری، ص۳۷، تحقیق: رضا مختاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۴ هـ - ۱۹۹۳ م. توضیحات: چاپ کنگره هزارمین سالگرد رحلت شیخ مفید.
سید مرتضی نیز در تعریف عصمت میگوید:
العصمة: ما یمنع عنده المکلف من فعل القبیح والاخلال بالواجب، ولولاه لم یمنع من ذلک ومع تمکینه فی الحالین. عبارة أخری العصمة: الأمر الذی یفعل الله تعالی بالعبد وعلم أنه لا یقدم مع ذلک الأمر علی المعصیة بشرط أن لا ینتهی فعل ذلک الأمر لأحد إلی الالجاء.
عصمت، همان چیزی است که با وجود آن، انجام کار زشت و عدم انجام واجبات برای مکلف ممتنع میشود؛ به طوری که اگر نبود، امکان انجام قبیح و ترک واجب ممکن بود؛ هر چند که ذاتاً انجام هر دو طرف (انجام قبیح و ترک واجب) امکانپذیر است. عصمت در حقیقت چیزی است که خداوند در حق بندهاش انجام میدهد و از این جا دانسته میشود که با وجود عصمت، شخص معصوم معصیتی انجام نمیشد، با این قید که وجود عصمت منتهی به سلب اختیار از مکلف و اجبار نمیشود.
المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام (متوفای۴۳۶هـ)، رسایل المرتضی، ج۲ ص۲۷۷، تحقیق: تقدیم: السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجایی، ناشر: دار القرآن الکریم – قم، ۱۴۰۵هـ.
علامه حلی رضوان الله تعالی علیه در کتاب النافع یوم الحشر، عصمت را این گونه تعریف میکند:
العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة مع قدرته علی ذلک، لأنه لولا ذلک لم یحصل الوثوق بقوله: فانتفت فایدة البعثة، وهو محال.
عصمت، لطف پنهانی است که خداوند در حق بندگان انجام میدهد؛ به طوری که پس از آن برای آن شخص انگیزهای برای ترک اطاعت از خداوند و انجام گناه وجود ندارد؛ با این که بر انجام قدرت دارند؛ چرا که اگر معصوم نباشد، به گفتههای او اعتماد نمیشود و در نتیجه فایده بعثت از بین خواهد رفت و این (برای خداوند) محال است.
الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای ۷۲۶هـ)، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹، شرح: الفقیه الفاضل المقداد السیوری (متوفای۸۲۶هـ)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۷هـ ـ ۱۹۹۶م.
از مجموع این تعریفات دو نکته به دست میآید:
۱. عصمت، ملکهای است نفسانی منشأ الهی دارد و لطفی از جانب خداوند و به هر کسی که بخواهد اعطا خواهد کرد؛
۲. کسی که معصوم است، مجبور به انجام ندادن گناه نیست؛ بلکه در عین حال، قدرت بر انجام گناه را دارد؛ اما به لطف و توفیق خداوند از انجام آن خودداری میکند. همانند ما که از برخی گناهان؛ مثل برهنه رفتن به خیابان و... معصوم هستیم، با این که میتوانیم و قدرت بر انجام را داریم.
برخی از بزرگان و دانشمندان، مسائل دیگری را نیز افزوده و آنها را نیز برای امام ضروری دانستهاند. مرحوم مظفر در این باره مینویسد:
والعصمة: هی التنزه عن الذنوب والمعاصی صغایرها وکبایرها، وعن الخطأ والنسیان، وإن لم یمتنع عقلا علی النبی أن یصدر منه ذلک بل یجب أن یکون منزها حتی عما ینافی المروة، کالتبذل بین الناس من أکل فی الطریق أو ضحک عال، وکل عمل یستهجن فعله عند العرف العام.
عصمت به معنای پاک بودن از گناهان و معصیتها؛ چه صغیره و چه کبیره آن است، همچنین از خطا و فراموشی؛ اگر چه از نظر عقلی برای پیامبر محال نیست که این کارها از او سر بزند.
بلکه واجب است که از چیزهایی که با مروّت منافات دارد نیز پاک باشد؛ همانند خوردن غذا در حال راه رفتن، خندیدن بلند و تمام چیزهایی که از دیدگاه عرف عمومی زشت محسوب میشود.
المظفر، الشیخ محمد رضا (متوفای۱۳۸۱هـ)، عقاید الإمامیة، ص۵۴، ناشر: انتشارات أنصاریان ـ قم.
این گفتار نیز درست به نظر میرسد؛ چرا که از دید مردم برخی از کارها که برای دیگران حلال و مباح به حساب میآید، اگر فرد شاخصی آنها را انجام دهد، زننده و زشت شمرده میشود؛ از این رو اگر پیامبر و یا امام و رهبر جامعه آن اعمال را انجام دهند، مردم دید دیگری نسبت به آنها پیدا کرده و قداست خود را در جامعه از دست خواهند داد. در نتیجه مردم به گفتار آنها اعتماد نکرده و از پیروی از فرامین آنها خودداری خواهند کرد.
دلیل عصمت انبیاء و امامان از کارهای که از دید عرف زننده است، همان دلایلی است عصمت از گناه، خطا، نسیان و سهو را ثابت میکند.
//
سایت موسسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف