طبری در تاریخ خود به نقل داستان انذار عشیره به‌طورکامل می‌پردازد. او سخن رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله را که در این‌جا مورد نظر ماست، در کتاب‌اش از قول امیرمؤمنان صلوات‌الله‌علیه این‌گونه نقل‌ می‌کند:

« ای فرزندان عبدالمطلب! من به خدا سوگند در میان عرب جوانی را نمی‌شناسم که برای قوم خود چیزی بهتر از آن‌چه من برای شما آورده‌ام، آورده ‌باشد. من برای شما خوبی دنیا و آخرت را آورده‌ام. خدای متعال مرا مأمور کرده ‌است که شما را به سوی او بخوانم. اینک کدام‌یک از شما مرا در این امر کمک‌ می‌کند تا برادر، وصی و خلیفه‌ی من در میان شما باشد؟»

پس همگی سرباز می‌زنند و امیرمؤمنان می‌پذیرد و می‌گوید: «ای رسول خدا! من کمک‌کار شما بر این (امر) خواهم‌ بود!»

رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله دست به گردن حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه می‌گیرد و می‌فرماید: « -إنّ هذا أخی ووصییّ وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا- جز این نیست که این برادر، وصی و خلیفه‌ی من در میان شماست، به سخنان‌اش گوش ‌دهید و پیروی‌اش ‌کنید! » ۱

او سپس این نقل تاریخی را به‌همین ‌ترتیب در تفسیر خود می‌آورد که با نزول آیه‌ی انذار و این‌که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام از سوی رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله مأموربودند تمهیدات مهمانی را فراهم‌نمایند، آغازمی‌شود. سپس وقایع سه‌روزه‌ی مهمانی، سخنان نبی خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله، عکس‌العمل میهمانان و... همه را به‌تفصیل می‌گوید. 

امّا متأسّفانه می‌بینیم در آن میان دست به عملی عجیب زده که به‌واسطه‌ی دست و قلم خود وی زیرسؤال ‌رفته، هو می‌شود... وی در تفسیرش پس از نقل واقعه به صورت جزء‌به‌جزء و بدون اختصار و تقطیع در مواضع نه چندان مهم، به‌محض این‌که به فرمایش رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسد آن‌گاه که ایشان، امیرمؤمنان صلوات‌الله‌علیه را خلیفه و جانشین خویش معرّفی ‌می‌نماید، به فکر اختصارگویی می‌افتد و در عوض «وصیّی» می‌گوید: «کذا!» و به جای «خلیفتی» می‌گذارد: «کذا!» کذا و کذا... 

این حق‌پوشی را حتماً ببینید! ۲ خوب است بدانید که پس از دست‌برد طبری، عدّه‌ای از علمای اهل‌تسنّن در کتب خود به همین شیوه نقل حدیث یوم‌الدّار کردند، همچون ابن‌کثیر در دو کتاب (البدایةوالنّهایة و السّیرة‌النّبویّه).۳ 

آیا عجیب نیست که مورّخی چون طبری -که در میان عامّه مشهور و مورد وثوق است- در قبال ودایع تاریخی این‌گونه امانت‌داری‌ می‌کند؟!

 

پی‌نوشت‌ها:

۱-تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۲ ۶۳ 
حدثنا... عن علی بن أبی طالب قال لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله صلی الله علیه وسلم و أنذر عشیرتک الأقربین دعانی رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال لی یا علی إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین فضقت بذلک ذرعا... ثم تکلم رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌(وآله)وسلّم فقال یا بنی عبد المطلب إنی والله ما أعلم شابا فی العرب جاء قومه بأفضل مما قد جیتکم به إنی قد جیتکم بخیر الدنیا والآخرة وقد أمرنی الله تعالی أن أدعوکم إلیه فأیکم یوازرنی علی هذا الامر علی أن یکون أخی ووصیی وخلیفتی فیکم قال فأحجم القوم عنها جمیعا وقلت وإنی لأحدثهم سنا وأرمصهم عینا وأعظمهم بطنا وأحمشهم ساقا أنا یا نبی الله أکون وزیرک علیه فاخذ برقبتی ثم قال إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا قال فقام القوم یضحکون و یقولون لأبی طالب قد أمرک أن تسمع لابنک وتطیع

۲-تفسیر طبری، ج۱۹، ص ۴۰۹ـ۴۱۰ 
حدثنا...عن علیّ بن أبی طالب: لما نـزلت هذه الآیة علی رسول الله صلی الله علیه وسلم (و َأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ... ثم تکلم رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و(آله)وسلّم... فأخذ برقبتی, ثم قال:"إن هذا أخی"وکذا وکذا,"فاسمعوا له وأطیعوا", قال: فقام القوم یضحکون, ویقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع لابنک وتطیع!

۳- لسیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۵۹ 
و قد رواه أبو جعفر بن جریر... فأخذ برقبتی فقال:"إن هذا أخی وکذا وکذا فاسمعوا له وأطیعوا".

 

/