عبادت به جز خدمت خلق نیست؟

خدابیامرز سعدی از سر ذوق و طبع لطیف و از باب پند و اندرز یک چیزی گفت و رفت. تکلیف ما چیست؟ باید یک گوشه بنشینیم و کتاب شعر را باز کنیم و هر شاعری هرچه گفت همان را آویزه ی گوشمان کنیم و بگوییم این است و جز این نیست؟

این جا دو راهی است برادر! یا باید به کتاب و فرمان خدا تن داد حتی اگر به مذاقمان تلخ آمد، یا به شعر و شاعری تا به مذاقمان خوش آید.

خدا به شیطان گفت سجده کن. انگاری که شیطان گفت: به مذاقم نمی‌آید، عبادت دیگری می‌کنم. اصلاً من با این کار صفای باطنی نمی‌برم! خودم یک عبادت قشنگ و شاعرانه و دهان پرکن می‌سازم و تحویلت می‌دهم. به من نگو که عبادت در اطاعت فرمان توست. بگو که عبادت در انتخاب خودم است. یکی نبود به شیطان که ابلیس خطابش می‌کردند بگوید:

پسرجان! عبادت خدا من درآوردی نیست که هرچه دلت خواست، همان کنی.

حالا حرف حساب ما هم همین است. اگر خداوند در کتابش گفته است که"عبادت به جز خدمت خلق نیست"، گردن ما از مو نازک تر، می‌گوییم: چشم
اما اگر نگفته است که می‌گوییم:
پسرجان! عبادت خدا من درآوردی نیست که هرچه دلت خواست، همان کنی.

بعدی



فطرت