صبر و حلم امام حسن

آنچه بیش از دیگر ویژگى ‏هاى امام حسن مجتبى (علیه السلام) – در زمان حیات و پس از شهادت – از برجستگى برخوردار بود، صبورى و حلم آن حضرت بود که تاثیر بسزایى در زندگى وى و پیروانشان داشت . امام علیه السلام آن گونه صبور بود که صبورى وى زبانزد عام و خاص شد و ضرب المثل حلم الحسنیه‏ درباره وى رواج یافت. در این گفتار برآنیم تا ارجمندى حلم و مفهوم آن را مورد بررسى قرار دهیم، آن گاه نتایج درخشان آن را در زندگى امام حسن (علیه السلام) بنگریم .

ارجمندى حلم

خداوند در قرآن، حضرت ابراهیم (علیه السلام) قهرمان مبارزه توحیدى را چنین تمجید مى‏کند: ان ابراهیم لحلیم اواه منیب (۱)؛ همانا ابراهیم داراى صفت‏ حلم و بسیار متوکل بر خدا و بازگشت کننده به سوى خدا بود.

در آیه ۱۰۱ صافات خداوند مى‏فرماید: فبشرناه بغلام حلیم؛ ما ابراهیم را به نوجوانى داراى حلم بشارت دادیم .

منظور از این فرزند، حضرت اسماعیل (علیه السلام) است، که ابراهیم (علیه السلام) از درگاه خدا درخواست فرزندى صالح کرد، و خداوند درخواست او را اجابت نمود، و او را به فرزندى که داراى خصلت والاى حلم است مژده داد، آن فرزند اسماعیل بود، چنان که در ماجراى آن ذبح عظیم، حلم و استقامت  خود را به خوبى نشان داد.

واژه حلیم‏ پانزده بار در قرآن بیان شده است که در یازده مورد از اوصاف خداوندى برشمرده شده (۲) و در دو مورد، از اوصاف ابراهیم (علیه السلام) و در یک مورد از وصف اسماعیل (علیه السلام) و در موردى دیگر در وصف حضرت شعیب (علیه السلام) ذکر شده است.

بنابراین حلم‏ از ارزش‏هاى مهم اخلاقى و اسلامى است.

در فرهنگ روایى، روایات بى‏شمارى در تمجید خصلت ارزشمند حلم از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیه السلام) به ما رسیده که نظر شما را به ذکر چند نمونه جلب مى‏کنیم :

امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمود: کمال العلم الحلم (۳)؛ کمال علم به صفت‏ حلم بستگى دارد.

نیز فرمود: بوفور العقل یتوفر الحلم (۴)؛ آن کس که عقل سرشار دارد، داراى حلم سرشار خواهد شد.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: الحلم سراج الله (۵)؛ حلم، چراغ تابان خدا است.

مفهوم حلم

لغت ‏شناس معروف قرآن، راغب در کتاب مفردات گوید: حلم به معناى خویشتن دارى به هنگام هیجان غضب است، و از آن جا که این حالت از عقل و خرد ناشى میشود، گاه به معناى عقل و خرد نیز به کار رفته است. (۶)

بنابراین، انسان داراى حلم، کسى است که در عین توانایى، در هیچ کارى شتاب نمى‏کند، و در کیفر مجرمان شتاب زده نمى‏شود، روحى بزرگ دارد، و بر خشم و احساسات خود، مسلط است .

چنان که در روایت آمده، شخصى از امام حسن مجتبى (علیه السلام) پرسید: حلم چیست؟ فرمود: کظم الغیظ و ملک النفس (۷)؛ فرو بردن خشم، و تسلط بر خویشتن است.

بنابراین، آنچه در ترجمه حلم معروف شده و از آن به عنوان بردبارى‏ یاد مى‏کنند، صحیح به نظر نمیرسد، زیرا حلم به معناى تحمل بار دیگران نیست، بلکه به معناى خویشتن دارى پرصلابت است، که پایه استوار براى حفظ اخلاق و ارزش‏هاى اسلامى است. بر همین اساس امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمود: لا حلم کالصبر والصمت (۸)؛ هیچ حلمى مانند استقامت و سکوت نیست. بنابراین، استقامت و کنترل زبان، از شاخه‏هاى مهم حلم است، پس حلم مفهومى ضد عجز و تسلیم دارد .

حلم امام حسن علیه السلام

امام حسن (علیه السلام) و سایر امامان (علیه السلام) فرهیخته و تربیت ‏شده مکتب قرآن بودند، چنان که در روایت آمده: کنیزى شاخه گلى را به امام حسن (علیه السلام) اهدا نمود، آن حضرت او را آزاد کرد، انس بن مالک به آن حضرت عرض کرد: آیا شما براى یک شاخه گل ناچیز، او را آزاد کردید؟

امام حسن (علیه السلام) در پاسخ فرمود: ادبنا الله تعالى … ؛ خداوند ما را چنین تربیت کرده است . آن جا که میفرماید: اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها؛ هنگامى که کسى به شما تحیت گوید، پاسخ او را به طور بهتر، یا همان گونه بدهید. (۹) پاسخ بهتر همان آزاد کردن او است. (۱۰)

حلم امام حسن (علیه السلام) از آیات قرآن نشات گرفته بود، از جمله از این آیه که خداوند می‏فرماید: … ادفع بالتی هى احسن فاذا الذى بینک و بینه عداوه کانه ولى حمیم؛ ناپسندى را با نیکى دفع کن، که ناگاه خواهى دید همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است. (۱۱)

خصلت‏ حلم امام حسن (علیه السلام) در حدى بود که مروان یکى از دشمنان پرکینه خاندان رسالت، که امام حسن (علیه السلام) را بسیار رنج داد و آزرد، گفت: این کارها را با کسى انجام دادم که حلم و خویشتن‏دارى او با کوه‏ها برابرى میکند. (۱۲) به عنوان نمونه نظر شما را به فراز تاریخى زیر جلب مى‏کنیم:

پیر مردى ناآگاه از اهالى شام در مدینه، امام حسن (علیه السلام) را سوار بر مرکب دید، آنچه توانست از آن حضرت بدگویى کرد، وقتى که فارغ شد، امام حسن (علیه السلام) کنار او آمد، و به او سلام کرد، و در حالى که لبخندى بر چهره داشت ‏به او فرمود: اى پیرمرد! گمانم غریب هستى، و گویا امورى بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنى از تو خشنود می‏شویم، اگر چیزى از ما بخواهى به تو عطا می‏کنیم، اگر از ما راهنمایى بخواهى تو را راهنمایى می‏کنیم، اگر کمک براى باربردارى از ما بخواهى، بار تو را برمی‏داریم، اگر گرسنه باشى تو را سیر می‏نماییم، اگر برهنه باشى، تو را میپوشانیم، اگر نیازمند باشى تو را بى‏نیاز می‏کنیم، اگر گریخته باشى به تو پناه مى‏دهیم . اگر حاجتى دارى آن را ادا می‏نماییم، اگر مرکب خود را به سوى خانه ما روانه سازى، و تا هر وقت ‏بخواهى مهمان ما باشى، براى تو بهتر خواهد بود، زیرا ما خانه آماده و وسیع، و امکانات بسیار داریم .

هنگامى که آن پیر ناآگاه این گفتار مهرانگیز نشأت گرفته از حلم  امام حسن (علیه السلام) را شنید، آن چنان دگرگون شد که اشک از چشمانش جارى گردید و گفت: گواهى می‏دهم که تو خلیفه خدا در زمینش هستى، خداوند آگاه‏تر است که مقام رسالت ‏خود را در وجود چه کسى قرار دهد، تو و پدرت مبغوض‏ترین افراد در نزد من بودید، ولى اینک تو محبوب‏ترین انسان‏ها در نزد من هستى!

سپس او به خانه امام حسن (علیه السلام) وارد شد، و مهمان آن بزرگوار گردید، و پس از مدتى در حالى که قلبش سرشار از محبت‏ خاندان رسالت‏ بود، از محضر امام حسن (علیه السلام) بیرون رفت. (۱۳)

امام حسن (علیه السلام) در عصر حکومت‏ خودکامه معاویه، در وضعیتى قرار گرفت که اگر صلح تحمیلى را ( که به معناى آتش بس و متارکه جنگ موقت، مشروط به شرایط بود) نمى‏پذیرفت، و با خصلت والاى حلم، با آن برخورد نمى‏کرد، کیان تشیع در خطرى عظیم، و جان همه شیعیان در معرض نابودى جدى قرار مى‏گرفت . از این رو، در پاسخ به معترضان فرمود: واى بر شما! شما نمیدانید که من چه کرده ‏ام، سوگند به خدا پذیرش صلح من براى شیعیانم بهتر است از آنچه خورشید بر آن می‏تابد و غروب مى‏کند … . (۱۴)

شاید بر همین اساس بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شأن امام حسن (علیه السلام) فرمود: لو کان العقل رجلا لکان الحسن (۱۵)؛ اگر عقل، خود را به صورت مردى نشان دهد، آن مرد، حسن (علیه السلام) است .

رفتار پرصلابت

پر واضح است که داشتن خصلت‏ حلم، یک قانون غالبى است نه دائمى، باید موارد را شناخت و بر اساس ضوابط اسلامى با آن برخورد کرد، در بعضى از موارد باید سد حلم را شکست و فریاد زد و شدت عمل نشان داد، در آن مواردى که حلم موجب سوء استفاده گمراهان گردد. چرا که همیشه افرادى هستند که از شیوه حلم بزرگان، سوء استفاده مى‏کنند، و تا زیر ضربات خرد کننده شلاق مجازات قرار نگیرند، دست از کردار زشت ‏خود برنمى‏دارند، در این گونه موارد باید در برابر آنها شدت عمل نشان داد، تا ایجاد مزاحمت نکنند، لذا در زندگى امام حسن مجتبى (علیه السلام) ملاحظه مى‏کنیم، در عین آن که به حلم معروف بود، در بعضى از موارد، فریادى چون صاعقه داشت که تار و پود دشمنان را مى‏سوزانید. به عنوان نمونه؛ پس از ماجراى صلح تحمیلى، معاویه به کوفه آمد، و در میان ازدحام جمعیت ‏برفراز منبر رفت، در ضمن گفتارش با گستاخى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) بدگویى نمود، هنوز سخن او به پایان نرسیده بود که امام حسن (علیه السلام) بر پله آن منبر ایستاد، و خطاب به معاویه فریاد زد: اى پسر هند جگر خوار! آیا تو از امیرمؤمنان على (علیه السلام) بدگویى مى‏کنى، با این که پیامبر (صلی الله علیه و آله)در شأن او فرمود: من سب علیا فقد سبنى، و من سبنى فقد سب الله، و من سب الله، ادخله نار جهنم خالدا فیها مخلدا و له عذاب مقیم؛ کسى که به على (علیه السلام) ناسزا گوید، به من ناسزا گفته، و کسى که به من ناسزا گوید، به خدا ناسزا گفته، و کسى که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را براى همیشه وارد دوزخ مى‏کند، و او در آن جا همواره گرفتار عذاب الهى است.

آن گاه امام حسن (علیه السلام) از منبر پایین آمد و به عنوان اعتراض از مسجد خارج شد و دیگر باز نگشت. (۱۶)

برخوردهاى پرصلابت امام حسن (علیه السلام) در برابر معاویه و مزدوران او، بسیار است، که به همین یک نمونه بسنده شد. (۱۷)

 

منبع

 

۱- هود/ ۷۵ . در آیه ۱۱۴ سوره توبه نیز نظیر این آیه با اندکى تفاوت آمده است .

۲- مانند آیه ۲۲۵ و ۲۳۵ و ۲۶۳ سوره بقره، و ۱۵۵ سوره آل عمران، و … ( المعجم المفهرس، ص‏۲۱۶ و ۲۱۷) .

۳ و ۴- میزان الحکمه، ج‏۲، ص‏۵۱۵ – ۵۱۶ .

۵- بحار، ج‏۷۱، ص‏۴۲۲ .

۶- مفردات راغب، واژه حلم .

۷- بحار، ج‏ ۷۸، ، ص‏۱۰۲.

۸- بحار، ج‏۷۷، ص ‏۷۸ .

۹- نساء/ ۸۶ .

۱۰- مناقب آل ابى‏طالب، ج‏۴، ص ‏۱۸.

۱۱- فصلت/ ۳۴ .

۱۲- منتهى الآمال، ج‏۱، ص‏۱۷۱.

۱۳- کشف الغمه، ج‏۲، ص‏۱۳۵/ بحار، ج‏۴۳، ص‏۳۴۴ .

۱۴- بحار، ج‏۴۴، ص‏۱۹ والله الذى عملت ‏خیر لشیعتى مما طلعت علیه الشمس او غربت .

۱۵- فرائد السمطین، ج‏۲، ص ‏۶۸ .

۱۶- احتجاج طبرسى، ج‏۱، ص‏۴۲۰/ بحار ، ج‏۴۴، ص‏۹۱.

۱۷- براى اطلاع بیشتر در این مورد، به کتاب‏هاى زیر مراجعه کنید: احتجاج طبرسى، ج‏۱، ص‏ ۳۹۸ تا ۴۲۰/ بحار، ج‏۴۴، ص‏۷۰ تا ۱۰۹/ کشف الغمه، ج‏۲، ص‏۱۴۴ تا ۱۵۲.

 

/



برگرفته از شیعه شناسی