شیخ ابو القاسم، جعفر بن محمد قمی، معروف به ابن قولویه، از برجستهترین راویان شیعه در قرن چهارم هجری است. این عالم محدث در شهر قم به دنیا آمد ولی سال تولد ایشان روشن نیست. فقط آمده است که در سال 301 قمری پدر را از دست داد و در سال 339 قمری قصد سفر به مکه مکرمه را داشته است. ایشان یکی از بهترین شاگردان مرحوم کلینی و از بزرگترین مشایخ شیخ مفید به شمار میآید. پدرش محمد بن جعفر از شیعیان همعصر با نواب اربعه بوده که مردم قم و ری از او بهره میگرفتهاند که قبر پدر ابن قولویه در شهر مقدس قم و در نزدیکی قبرستان شیخان میباشد
اساتید و شاگردان
ابن قولویه اساتید بسیار بزرگی داشته و در فقه و حدیث از آنها بهرههای فراوانی برده است، که برخی در قم و برخی در بغداد بودهاند، از جمله: محمد بن قولویه، پدر بزرگوارش. علی بن محمد بن قولویه، برادر گرامیش، محمد بن یعقوب کلینی، محمد بن عبداللّه بن جعفر حمیری، محمد بن همام بن اسماعیل، محمد بن الحسن بن علی بن مهزیار، علی بن حاتم قزوینی، علی بن محمد بن یعقوب بن اسحاق صیرفی، قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانی و بسیاری دیگر که همگی از بزرگان علم و حدیث هستند.
با توجه به اینکه این عالم بزرگوار هم در قم و هم بغداد و هم مصر حضور داشته است، شاگردان بسیاری از ایشان بهره بردهاند از جمله آن بزرگواران: مرحوم شیخ مفید بود که تاریخ شیعه هرگز نام و یادش را فراموش نمیکند. همچنین احمد بن عبدون، ابن عزور، حسین بن عبیداللّه غضایری، تلعکبری و محمد بن سلیم صابونی نزد این شخصیت بزرگ تلمّذ نموده و از وی نقل روایت کردهاند.
آثار و تألیفات جناب جعفر بن محمد قمی دارای تالیفات بسیار و ارزشمندی است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
کتاب مداواة الجسد، کتاب الصلوة، کتاب الجمعة و الجماعة، کتاب قیام اللیل، کتاب الرضاع، کتاب الصداق، کتاب الاضاحی، کتاب الصرف، کتاب الوطیء بملک الیمین، کتاب بیان حلّ الحیوان من محرمه، کتاب قسمة الزکوة، کتاب العدد فی شهر رمضان، کتاب الرد علی ابن داود فی عدد شهر رمضان، کتاب الحج، کتاب یوم ولیلة، کتاب الشهادات، کتاب تاریخ الشهور و الحوادث فیها، کتاب النوادر، الأربعین و بالاخره کتاب کامل الزیارات.
کتاب کامل الزیارات یکی از کتابهایی است که در بین فقهای بزرگ جایگاه بسیار ویژهای دارد، فقهای والامقام برای این کتاب و اسناد و روایاتش اهمیت فراوانی قایل شدهاند؛ به گونهای که هرگاه درباره فردی از نظر ثقه بودن بحث و گفت و گویی داشته باشند، اگر نام وی در اسناد این کتاب آمده باشد، آن فرد را توثیق مینمایند. این کتاب را ابن قولویه بنا به درخواست یکی از دوستان خود، به رشته تحریر درآورد. در این نوشته ارزشمند به روایاتی که درباره زیارت اهل بیت(علیه السلام) آمده و همچنین به ثوابی که به زائران قبور آنان داده میشود، اشاره شده است.
ابن قولویه در کلام دیگران
شیخ ابوالقاسم قمی، در بین تمامی علمای اسلام حتی اهل سنت نیز مورد توجه بوده است در اینجا به برخی کلمات راجع به این محدث عظیم الشان اشاره خواهم کرد:
شیخ طوسی:"ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، شخصیتی مورد اطمینان و دارای تألیفات فراوان به تعداد ابواب فقهی میباشد."
نجاشی:"ابوالقاسم از ثقات اصحاب ما و از شخصیتهای گرانقدر آنها در حدیث و فقه میباشد. هر زیبایی و علمی که مردم را با آن وصفنمایی، برتر از آن را در جعفر بن محمد بن قولویه خواهی یافت."
شیخ مفید:"خداوند شیخ مورد اعتماد ما، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه را تأیید فرماید."
ابن طاووس:"در کتابها ملاحظه کردم که شیخ صدوق مورد اتفاق بر امانتش، جعفر بن محمد بن قولویه است."
علامه حلّی:"ابوالقاسم از اصحاب ثقه و جلیلالقدر در حدیث و فقه بوده است. وی از طریق پدر و برادرش از سعد نقل روایت کرده است."
ملا علی علییاری:"جعفر بن محمد بن قولویه، از ثقات و بزرگان اصحاب امامیه در فقه و حدیث است. وی از شیخ ابوجعفر کلینی و همچنین از پدرش محمد بن قولویه نقل روایت کرده است."
ابن حجر عسقلانی، از علمای بزرگ اهل سنت:"ابوالقاسم جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی شیعی، از بزرگان شیعه و علمای مشهور و بنام آنها میباشد. شیخ طوسی و نجاشی و علی بن الحکم او را جزو مشایخ شیعه آوردهاند. شیخ مفید یکی از شاگردانش بوده و در مدح و ثنایش کوتاهی نمیکرده. از او نیز حسین بن عبیداللّه غضایری و محمد بن سلیم صابونی روایت کردهاند."
سفر برای دیدار مهدی(عج) بنا بر آنجه از کتب تاریخی به دست میآید حجرالاسود، در حدود بیست سال توسط برخی از خوارج ربوده شده بود، و در سال 339 قمری خود این غاصبان تصمیم گرفتند که سنگ را در محل خودش در کعبه جای دهند. از این روی شیخ ابوالقاسم قمی ابن قولویه که میدانست این سنگ باید به وسیله امام زمان و حجت خدا، در جایگاه خود قرار گیرد، از قم خارج شده و به قصد زیارت خانه خدا راهی عراق گشت تا از آنجا برای انجام مراسم حج به سوی مکه مکرمه برود امّا همین که به بغداد رسید، بیماری سختی بر او عارض شد و از ادامه سفر باز ماند. بدین علت، فرد دیگری به نام ابن هشام را جهت شرکت در این امر مهم به هزینه خود به همراه نامهای راهی خانه خدا کرد و خود در بغداد اقامت گزید. در آن نامه از این سوال کرده بود که آیا این بیماری منجر مرگش میشود و یا اینکه زنده میماند.
ابن هشام میگوید: وقتی که به مکه رسیدم، پولی به خادمان خانه خدا دادم تا مرا در جایگاهی قرار دهند که در موقع گذاردن حجر الاسود، دید خوبی داشته باشم. از آنان نیز کمک گرفتم تا در موقع ازدحام جمعیت مردم را از من دور کنند. موقع گذاردن سنگ فرا رسید. هر که نزدیک شد و خواست سنگ را در جایگاهش قرار دهد، هرگز قرار نمیگرفت. در این وقت جوانی گندمگون و خوش سیما پیش آمد و سنگ را به دست گرفت و آن را در جایگاه خود قرار داد. او پس از نصب حجر الاسود از در مسجد خارج شد. من نیز که برای دیدن چهره مبارکش و ملاقات با وی لحظه شماری میکردم، فوراً از جای برخاستم و با کنار زدن مردم به طرف راست و چپ، سراسیمه به دنبال او راه افتادم. با این که او آرام میرفت و من به سرعت دنبالش میدویدم، امّا هرگز به او نمیرسیدم. هنگامی که به جایی رسید و کسی غیر از من در آنجا حضور نداشت، درنگی کرد و نگاهی به من افکند و فرمود: آنچه را که همراه خود داری به من تسلیم کن. پس آن نامه را که همراه خود داشتم، به او تحویل دادم. او نیز بدون آن که نامه را بخواند، فرمود: به او بگو در این بیماری هیچ نگرانی بر تو نیست. مرگ حتمی تو پس از سی سال خواهد بود.
وفات
سرانجام این عالم بزرگوار در دهم ربیع الاول سال 368 یا 367 هجری قمری بر اثر بیماری در کاظمین از دنیا رفت و در جوار تربت مقدس امامین کاظمین(علیه السلام) مدفون شد.
منابع
بهجة الآمال، علی علیاری تبریزی، تهران کتابفروشی علمیه.
معالم العلماء، ابن شهر آشوب، تهران، کتابفروشی فردین.
قصص العلماء، محمد تنکابنی، تهران، کتابفروشی علمیه.
سید محمد ناظمزاده قمی
/
سایت شیعه نیوز