شیعیان میگویند که خلفای راشدین کافر بوده اند، پس چگونه خداوند آنها را یاری کرد و کشورها را به دست آنها فتح نمود، و اسلام در زمان آنها با قدرت بود، و در هیچ زمانی اسلام به اندازه ای که در دوران آنها قدرتمند بوده است، قدرت نداشته است.آیا چنین چیزی با سنت الهی که کفار و منافقین را شکست میدهد تطابق دارد؟!و در مقابل میبینیم که در دوران کسی که شما او را معصوم میدانید و ولایت و حکومت او را مرحمتی برای مردم قرار میدهید، دچار تفرقه گردید و با همدیگر به کار زار پرداخت، تا آن که دشمنان به اسلام و مسلمین چشم طمع دوختند، پس ولایت و حکومت معصوم کدام رحمت را برای امت به ارمغان آورد؟!
پاسخ کوتاه:
۱.اگر قدرت و شوکت دلیل صالح بودن است، فرعون و ظالمانی چون او اولین صالحین دنیا هستند
۲.به جز دو سه مورد، پیامبری به قدرت نرسیده است.
۳.شوکت خلیفه ی اول و دوم منجر به جنایت ها شد.
پاسخ تفصیلی:
قدرت داشتن فردی در زمان حکومت خود و کشور گشایی وی دلیل برحق بودن وی نیست. اکثر حکمرانان در طول تاریخ از ظالمین و ستمگران بوده اند. همانند فرعون و نمرود و طالوت و امثال آنها که نمیتوان قدتمندی و فتوحات آنان را دلیل نصرت خداوند برای آنان دانست.
وقتی به تاریخ فتوحات خلفا نظاره ای کنیم، میبینیم که فتوحات آنان جز تعصب عربییت و ضد عجم چیزی نیست و پس از فتح یک سرزمین به قتل و غارت آنان پرداخته و اموال و نوامیس آنان را مورد هتک قرار میداده اند. این عملکرد را نمیتوان مرضی خداوند دانسته و به نصرت خداوند تعبیر کرد.
نمونههایی از این عملکرد در ذیل اشاره میشود که مشتی از خروار است:
- ابوبکر در فرمان خود به خالد بن ولید گفت:"هرکه دریغ آورد فرمان دادم با اوجنگ کند وهرکس ازآنها را که به چنگ آورد زنده نگذارد وبه آتش بسوزد وبی پروا بکشد وزن وفرزند او را اسیرکند وازهیچ کس جزاسلام نپذیرد، هرکه اطاعت کند برای او نیک باشد وهرکه نکند خدا ازاو عاجزنماند."(طبری، ج ۴، ص ۱۳۸۰)
- ابوبکرشرط معافیت مالیاتی برخی ازقبایل مرتد را برای بازگشتن به اسلام قاطعانه رد کرد:"ابوبکرخالد بن ولید را به حرب ایشان فرستاد واندرخواستند که صدقات را ازایشان برگیرند تا به مسلمانی بازآیند... ابوبکرسوگند خورد که اگرزانو بند اشتری را از آنکه درعهد پیامبرمی دادند کمتردهند حرب کنم وبه صلح رضا ندهم."(طبری، ج ۴، ص ۱۳۸۰)
- ابوبکردرفرمان مربوط به سرکوب که به فرمانده سپاه خود نوشت صریحاً تأکید کرد که سهم وی را ازغارت جنگی فراموش نکنند:"اگرخدایش به اوغلبه داد همه را با آتش بکشد؛ آنگاه غنایمی که خدا نصیب وی کرد تقسیم کند بجزخمس که باید نزد ما بفرستد."(طبری، ج ۴، ص ۱۳۸۰)
در مقابل اشاره شده که امامان شیعه به قدرت دست پیدا نکردند. در پاسخ باید گفت وقتی تاریخ پیامبران گذشته را مرور مینماییم میبینیم بجز دو سه مورد به قدرت دست پیدا نکردند و این دلیل بر عدم حقانیت آنان نیست و حتی آنان که به قدرت دست یافتند دلیل مقام بالاتر آنان نبوده است.
آیا اگر مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند،دلیل بر حقانیت مشرکین و نصرت خداوند برای آنان میباشد؟ اگر کثرت نصرت و پیروزی دلیل بر حقانیت بیشتر میباشد، آیا حقانیت خلفا که قلمرو حکومتشان به شرق و غرب عالم کشیده شد،از پیامبر (صلی الله علیه و آله)نیز بیشتر میباشد؟
در مورد جنگهای امیرالمومنین علیه السلام نیز باید گفت که عقیده تمامی اهل سنت این است که ایشان خلیفه چهارم میباشند و طبق نظر اهل سنت هر کس علیه خلیفه وقت خروج نماید کافر است و باید کشته شود، پس چگونه است که کارزار با مخالفین حکومت وی را مورد انتقاد قرار داده اید و ایجاد تفرقه را به جای اینکه به مخالفین وی نسبت دهید به آن بزرگوار نسبت داده اید؟
همچنین مخالفت با شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که بالاتر از مخالفت با خلیفه آن گرامی میباشد،در موارد گوناگون به خلیفه دوم در تواریخ مشاهده میشود، نمونههایی از آن جریان صلح حدیبیه است که خلیفه دوم و جمعی دیگر از فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبنی بر تراشیدن سر خود سرباز زدند و همانجا بود که عمر جمله معروف خود را ایراد کرد که من هیچ کجا چون حدیبیه به نبوت محمد [صلی الله علیه و آله]شک نکردم! نمونه دیگر در جریان فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبنی بر پیوستن به سپاه اسامه بود که این فرمان نیز نقض گردید و توسط خلفا انجام نشد، نمونه دیگر نقض آشکار فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)در آوردن قلم و دوات بود که مخالفت صریح عمر و نسبت هذیان به آن بزرگوار نهایت بی احترامی به آن وجود مقدس میباشد که تمامی این موارد بنیان تفرقه را در میان مسلمانان ایجاد نمود.
در ضمن اگر در امتی تفرقه ایجاد شد،آیا آن کسی که در راس کار است متهم به ایجاد تفرقه میشود؟ در این صورت باید نعوذ بالله حضرت هارون را متهم به ایجاد تفرقه بدانیم که در زمان خلافت وی در بنی اسراییل مردم به تفرقه و بت پرستی افتادند!