شورای سقیفه منهای مشورت! اجماع سقیفه منهای موافقت جمع!
بخاری جریان سقیفه را به روایت از عمر میگوید که بعد از برخواستن نمایندهای از هر دو گروه مهاجر و انصار در سقیفه و تلاش هر کدام برای نشاندادن حقّانیّت خویش جهت کسب مقام جانشینی و بعد از اینکه هیچیک از دو گروه حاضر به کنارکشیدن از موضع خویش نشدند
یکی از انصار برخواسته و پیشنهادمیکند که از هر گروه نمایندهای برای خلافت وجودداشتهباشد، این طرح نیز با مخالفت شدید مواجهمیشود آنگونه که سروصدا بالامیگیرد.
به گفتهی عمر در این حین و در اوج بگومگوها و اختلافات او به ابوبکر میگوید: «دستت را درازکن تا با تو بیعتکنم.» او هم دستش را پیشمیآورد. پس از آن به سوی سعدبنعباده هجوممیبرند...
جناب عمر در انتهای صحبت خود میگوید:
« بعد از همه این حرفها، اگر کسی بدون کسب نظر و مشورت با مسلمانان، با مردی به خلافت بیعتکند، نه از او پیرویکنید و نه از بیعتگیرنده، که هر دو مستحقّ کشتهشدن هستند.»۱
پس به اسناد بخاری این البته شوراست، امّا چگونه که منهای شور و مشورت؟ و چه اجماعی است که بدون موافقت جمع؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ صحیح بخاری، ج ۸، ص ۲۷ - ۲۸
... فقال قایل الأنصار انا جذیلها المحکک وعذیقها المرجب منا أمیر ومنکم أمیر یا معشر قریش فکثر اللغط وارتفعت الأصوات حتی فرقت من الاختلاف فقلت ابسط یدک یا أبا بکر فبسط یده فبایعته وبایعه المهاجرون ثم بایعته الأنصار ونزونا علی سعد بن عبادة فقال قایل منهم قتلتم سعد بن عبادة فقلت ‹ صفحه ۲۸ › قتل الله سعد بن عبادة قال عمر وانا والله ما وجدنا فیما حضرنا من امر أقوی من مبایعة أبی بکر خشینا ان فارقنا القوم ولم تکن بیعة ان یبایعوا رجلا منهم بعدنا فاما بایعناهم علی ما لا نرضی واما نخالفهم فیکون فساد فمن بایع رجلا علی غیر مشورة من المسلمین فلا یتابع هو ولا الذی بایعه تغرة ان یقتلا