شخصیت و عملکرد عبد الله بن زبیر در منابع اهل سنت

گفتار اول: تولد عبد الله بن زبیر از متعه (با سند معتبر):

گفتار دوم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به عبد الله بن زبیر: «وای بر مردم از دست تو» (با سند معتبر):

گفتار سوم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): شخصی به نام عبد الله در حرم الحاد می‌کند! (با سند معتبر) 

گفتار چهارم: سلمان فارسی یکی از آل زبیر کعبه را به آتش خواهد کشید(با سند معتبر):

گفتار پنجم: حضرت علی (علیه السلام) او را ابن سوء می‌دانند (با سند معتبر):

گفتار ششم: حضرت علی (علیه السلام): عبد الله بن زبیر، علت حضور زبیر در جنگ جمل و مایه گمراهی او است(با سند معتبر):

گفتار هفتم: عبد الله بن زبیر عامل اصلی حضور عایشه در جنگ جمل (با سند معتبر):

گفتار هشتم: نخستین کسی که در اسلام شهادت دروغ داد:

گفتار نهم: حضرت علی او را لعنت می‌کنند: 

گفتار دهم: امام حسن علیه السلام او را نادان می‌داند:

گفتار یازدهم: عبد الله بن زبیر، درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صلوات را ترک کرد! با چهار متن):

گفتار دوازدهم: بغض عبد الله بن زبیر نسبت به حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام(با چند متن):

گفتار سیزدهم: خوشحالی عبد الله بن زبیر از خروج امام حسین به سوی کوفه (با چند سند):

گفتار چهاردهم: عبد الله بن زبیر: پیامبر خاندان بدی دارد که وقتی نام او را می‌برم گردن کشی می‌کنند! (با چند متن و سند):

گفتار پانزدهم: دشنام عبد الله بن زبیر به حضرت علی علیه السلام و بنی‌هاشم (با چهارمتن):

گفتار شانزدهم: بنی هاشم از او بد گویی می‌کنند:

گفتار هفدهم: نفرین عبد الله بن زبیر توسط محمد حنفیه:

گفتار هیجدهم: عبد الله بن زبیر بنی‌هاشم را در مکه زندانی کرده و می‌خواست آنهارا در آتش بسوزاند! (با چند متن)

گفتار نوزدهم: عبد الله بن زبیر بنی‌هاشم، محمد حنفیه و ابن عباس را تبعید کرد:

گفتار بیستم: بخل عبد الله بن زبیر:(با سند معتبر):

گفتار بیست و یکم: عبد الله بن زبیر از معاویه حق السکوت می‌گیرد:

خلاصه و نتیجه گیری:


شخصیت و عملکرد عبد الله بن زبیر در منابع اهل سنت

پخش سریال «مختار نامه» که همراه با ترسیم گوشه‌ای از زندگی عبد الله بن زبیر بن عوام بود، سؤال‌های زیادی را در ذهن جوانان شیعه و سنی ایجاد کرد. برخی از علمای اهل سنت به شدت علیه آن سخن گفتند و حتی مشاهده آن را «حرام» اعلام کردند و بسیاری دیگر باورشان نمی‌شد که نواده خلیفه اول و پسر زبیر بن عوام چنین شخصیتی داشته است.

در طول این مدت دوستان زیادی از طریق نظرات و همچنین بخش طرح پرسش، سؤالاتی از ما می‌پرسیدند، سؤالاتی اساسی و مهم در باره عبد الله بن زبیر و واقعیت‌های که در سریال مختار نامه ترسیم شده بود.

از این رو بر آن شدیم که با واکاوی شخصیت و زندگی عبد الله را در کتاب‌ها و منابع معتبر اهل سنت، به سؤالاتی که ذهن مردم را مشغول کرده است پاسخ دهیم.بی‌تردید بررسی تمام جوانب شخصیتی و رفتاری او، به مقاله گسترده‌تری احتیاج دارد و از حوصله ما خارج است؛ از این رو ما به صورت خلاصه به گوشه‌های از شخصیت، رفتار و کردار او اشاره خواهیم کرد.

گفتار اول: تولد عبد الله بن زبیر از متعه (با سند معتبر):
نخستین نکته‌ای که در کتب اهل سنت، راجع به عبد الله بن زبیر، جلب توجه می‌کند، تولد او از متعه است! 

این نکته، در مقابل وهابیون که متعه را دقیقا زنا و ناشی از بی‌غیرتی می‌دانند، نکته جالب توجهی است که ازدواج زبیر، با اسماء دختر خلیفه اول، از متعه بوده و عبد الله بن زبیر نیز ثمره همین ازدواج بوده است! و حتی طبق این مدارک او نخستین فرزندی است که بعد از اسلام از ازدواج موقت به دنیا آمد!

روایت اول:
ابو جعفر طحاوی، دانشمند شهیر و نامدار اهل سنت در کتاب شرح معانی الآثار می‌نویسد:

حدثنا صَالِحُ بن عبد الرحمن قال ثنا سَعِیدُ بن مَنْصُورٍ قال ثنا هِشَامٌ قال أخبرنا أبو بِشْرٍ عن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ قال سَمِعْت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ یَخْطُبُ وهو یُعَرِّضُ بِابْنِ عَبَّاسٍ یَعِیبُ علیه قَوْلَهُ فی الْمُتْعَةِ فقال بن عَبَّاسٍ یَسْأَلُ أُمَّهُ إنْ کان صَادِقًا فَسَأَلَهَا فقالت صَدَقَ بن عَبَّاسٍ قد کان ذلک فقال بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما لو شِیْت لَسَمَّیْت رِجَالًا من قُرَیْشٍ وُلِدُوا فیها 

از عبد الله بن زبیر شنیدم که سخنرانی می‌کرد و به ابن عباس کنایه می‌زد، و نظر او را در مورد متعه، بر او عیب می‌گرفت.

ابن عباس گفت: اگر راست می‌گوید از مادرش بپرسد!!! او نیز از مادرش پرسید؛ مادرش (اسماء دختر ابوبکر) گفت: ابن عباس راست می‌گوید، چنین است!

ابن عباس نیز گفت: اگر بخواهم، نام مردانی از قریش را می‌برم که همگی از متعه به دنیا آمده‌اند 

الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای۳۲۱هـ)، شرح معانی الآثار، ج۳، ص۲۴، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۳۹۹م

این روایت از نظر سندی اشکالی ندارد و طبق مبنای بزرگان علم رجال اهل سنت، معتبر است.

۱. سعید بن جبیر: 

او از روات صحاح سته و از دیدگاه اهل سنت روایات او حجت است، ابن حجر عسقلانی، حافظ علی الإطلاق اهل سنت، در تعریف و تمجید از او می‌گوید:

وقال أبو قاسم الطبری: هو ثقة، إمام، حجة علی المسلمین.

ابوالقاسم طبری در مورد او گفته است: ثقه، پیشوا و حجت بر تمام مسلمانان است!

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۱، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۲. ابو بشر جعفر بن ابی وحشیة ایاس الیشکری:

او نیز از روات صحاح سته است! ابن حجر در مورد او می‌گوید:

۹۳۰ جعفر بن إیاس أبو بشر بن أبی وحشیة... ثقة من أثبت الناس فی سعید بن جبیر 

مورد اطمینان است، از ثابت‌ترین مردم در نقل از سعید بن جبیر است!

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۱۳۹، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۳. هشام بن سنبر ابی عبد الله الدستوایی (یا هشیم بن بشیر)

او نیز از روات صحاح سته است، شمس الدین ذهبی که از با عنوان «إمام الجرح والتعدیل» یاد می‌کنند، در باره او می‌گوید:

هشام الدستوایی ع (مجمع علیه) هو الحافظ الحجة الإمام الصادق أبو بکر هشام بن أبی عبد الله سنبر

هشام دستوایی، حافظ، حجت، امام، راستگو...است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء ج۷، ص۱۴۹، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۴. سعید بن منصور بن شعبة:

او نیز از روات صحاح سته است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

سعید بن منصور بن شعبة ع.الحافظ الحجّة، 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۱۶، ص۱۸۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۵. صَالِحُ بن عبد الرحمن بن عمرو الانصاری

ابن ابی حاتم در مورد او می‌گوید:

صالح بن عبد الرحمن بن عمرو بن الحارث مصری روی عن العلاء بن عبد الجبار وأبی عبد الرحمن المقریء وابن أبی حریم سمعت منه بمصر ومحله الصدق 

ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای ۳۲۷هـ)، الجرح والتعدیل، ج۴، ص۴۰۸، ش۱۷۹۰، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.

۶. أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی، صاحب کتاب:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

الطحاوی الإمام العلامة الحافظ الکبیر محدث الدیار المصریة وفقیهها أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة بن سلمة بن عبد الملک الأزدی الحجری المصری الطحاوی الحنفی صاحب التصانیف من أهل قریة

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۲۷، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

بنابراین سند روایت به نظر اهل سنت معتبر است.

روایت دوم:
وأول مجمر سطع فی المتعة مجمر آل الزبیر

اولین که آتش‌دانی که برای ازدواج متعه در آن عود ریخته شد (یعنی اولین جشن ازدواج از متعه) آتش‌دان آل زبیر بود! 

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۱۴، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

شاهد بر اینکه مقصود در این روایات متعه نساء است (نه متعه حج)
ممکن است که کسی اشکال کند که منظور از متعه در این روایات، متعة النساء و ازدواج موقت نیست، بلکه منظور از آن «متعة الحج» است، در پاسخ به این مسأله روایات فراوانی وجود داد که ما به یک روایت با سند معتبر اکتفا می‌کنیم:

۵۵۴۰ أخبرنا محمود بن غیلان المروزی قال ثنا أبو داود قال ثنا شعبة عن مسلم القری قال دخلنا علی أسماء ابنة أبی بکر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

مسلم قری می‌گوید به نزد اسماء دختر ابوبکر (مادر عبد الله بن زبیر) رفتیم و از او راجع به متعه نساء پرسیدیم، در پاسخ گفت: در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این کار را انجام دادیم!!

النسایی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ هـ)، السنن الکبری، ج۳، ص۳۲۶، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱.

این روایت نشان می‌دهد که دختر بزرگ ابوبکر، از کسانی بوده است که به ازدواج موقت اعتقاد داشته و خود او عملا نیز آن را انجام داده است. سند این روایت نیز طبق مبنای اهل سنت، کاملا معتبر است:

۱. مسلم القری:

او از روات صحیح مسلم است، ابن حجر در مورد او می‌گوید:

۲۵۱ م د س مسلم وأبی داود والنسایی مسلم بن مخراق العبدی القاری مولی بنی قرة ویقال المازنی الفریابی أبو الأسود البصری العطار ویقال إنهما اثنان روی عن بن العباس وابن الزبیر وابن عمر ومعقل بن یسار وأبی بکرة الثقفی وأسماء بنت أبی بکر وعنه ابنه سوادة وابن عون وحزم بن أبی حزم القطعی والقاسم بن الفضل الحدانی وشعبة قال عبد الله بن أحمد سمعت أبی ذکر مسلم القری فقال ما أری به بأسا وقال أبو حاتم شیخ وقال النسایی ثقة وذکره بن حبان فی الثقات

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۱۰ ص۱۲۳ ش ۲۵۱، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۲. شعبة بن الحجاج:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

شعبة بن الحجاج بن الورد الإمام أبو بسطام العتکی الأزدی مولاهم الواسطی شیخ البصرة وأمیر المؤمنین فی الحدیث

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۲۳۴، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.

۳. سلیمان بن داود ابوداود 

او از معروفترین اصحاب شعبه است، مزی در مورد او می‌گوید:

وَقَال أبو مسعود أحمد بن الفرات الرازی: ما رأیت أحدا أکبر فی شعبة من أبی داود. وَقَال أیضا: سألت أحمد ابن حنبل عَن أبی داود، فقال: ثقة صدوق.

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج۱۱، ص۴۰۶، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

۴. محمود بن غیلان المروزی 

ذهبی در مورد او می‌گوید:

محمود بن غیلان خ م ت س ق الإمام الحافظ الحجة أبو أحمد العدوی مولاهم المروزی من أیمة الأثر

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۲، ص۲۲۳، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۵. نسایی:

مولف یکی از صحاح سته و یکی از امامان حدیث اهل سنت!

بنابراین، سند این روایت نیز طبق نظر اهل سنت معتبر است.

گفتار دوم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به عبد الله بن زبیر: «وای بر مردم از دست تو» (با سند معتبر)
سال‌ها پیش از فتنه عبد الله بن زبیر در به راه انداختن جنگ جمل و حوادث تلخ مکه و...، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله آن را پیش بینی و به خود او در این باره هشدار داده بود. ضحاک شیبانی در کتاب الآحاد والمثانی می‌نویسد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی حجامت کرده بودند، و به عبد الله بن زبیر گفتند خون را در جایی بریز که کسی نبیند، اما به جای این کار عبد الله بن زبیر، خون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نوشید! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی متوجه این کار شدند، به او گفتند: وای بر مردم از دست تو!

این روایت، برای کسانی که تبرک را منکر می‌شوند، و خون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نجس می‌دانند، غیر قابل توجیه است!

۵۷۸ حدثنا محمد بن المثنی انا موسی بن إسماعیل نا هنید بن القاسم قال سمعت عامر بن عبد الله بن الزبیر أن أباه حدثه أنه أتی النبی صلی الله علیه وسلم وهو یحتجم فلما فرغ قال یا عبد الله اذهب بهذا الدم فأهرقه حتی لا یراه أحد فلما برز عن النبی صلی الله علیه وسلم عمد إلی الدم فشربه فقال یا عبد الله ما صنعت قال جعلته فی أخفی مکان ظننت أنه یخفی علی الناس قال لعلک شربته قال نعم قال ولم شربت الدم ویل للناس منک وویل لک من الناس 

روزی عبد الله بن زبیر به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی‌که آن حضرت مشغول حجامت بودند، وقتی که حجامت تمام شد، به عبد الله فرمودند برو و این خون را جایی بریز که کسی نبیند، وقتی که از نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون رفت، خون را نوشید!

پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند: ای عبد الله! چه کردی؟ گفت: آن را در پنهان‌ترین جا از مردم گذاشتم!

آن حضرت فرمودند: نکند آن را نوشیده‌ای؟ گفت: آری!

آن حضرت فرمودند: چرا خون را نوشیدی؟ وای بر مردم از دست تو! و وای بر تو از دست مردم!

الشیبانی، أحمد بن عمرو بن الضحاک ابوبکر (متوفای ۲۸۷هـ)، الآحاد والمثانی، ج۱، ص۴۱۴، تحقیق: د. باسم فیصل أحمد الجوابرة، ناشر:دار الرایة - الریاض، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱م.

سند روایت طبق مبانی اهل سنت معتبر است:

۱. عبد الله بن زبیر: 

صحابی است و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی ندارد.

۲. عامر بن عبد الله بن زبیر:

ذهبی در مورد او می‌گوید: وثاقت او مورد اجماع است!

قلت: أجمعوا علی ثقة عامر

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۸، ص۱۴۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۳. هنید بن القاسم:

ابن حبان شافعی، نام او را در زمره ثقات و راویان مورد اعتماد اهل سنت، ذکر کرده است.

التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۵، ص۵۱۵، ش ۶۰۱، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولی، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م.

۴. موسی بن اسماعیل التبوذکی:

او از روات صحاح سته است و طبق مبانی اهل سنت، جزو ثقات است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

۹۳ التبوذکی (علیه السلام) الحافظ الإمام الحجة شیخ الإسلام 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۶۰، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۵. محمد بن المثنی العنزی 

او نیز از روات صحاح سته است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

أبو موسی ع محمد بن المثنی بن عبید بن قیس بن دینار الإمام الحافظ الثبت أبو موسی العنزی البصری الزمن 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۲۳، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۶. احمد بن عمرو بن الضحاک ابن ابی عاصم، مولف کتاب الاحاد والمثانی:

ذهبی در مورد او نیز می‌گوید:

ابن أبی عاصم حافظ کبیر إمام بارع متبع للآثار کثیر التصانیف... قال أبو الشیخ کان من الصیانة والعفة بمحل عجیب وقال أبو بکر بن مرودیه حافظ کثیر الحدیث صنف المسند والکتب... وکان ثقة نبیلا معمرا

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۳، ص۴۳۰، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

بنابراین سند این روایت نیز به نظر اهل سنت معتبر است.

گفتار سوم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): شخصی به نام عبد الله در حرم الحاد می‌کند! (با سند معتبر)
یکی از پیش‌گویی‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که در کتب اهل سنت، با سند معتبر آمده است، پیشگویی کشتاری است که در مکه رخ می‌دهد؛ ایشان فرموده‌اند شخصی از قریش به نام عبد الله در مکه کشتار می‌کند و خود او نیز در مکه کشته می‌شود، گناهان او، برابر گناه جن و انس است، و عذاب او نیمی از عذابی است که بر کل جهنمیان وارد می‌شود! که تمام خصوصیاتی که در مورد این شخص در روایات اهل سنت آمده است، تنها بر عبد الله بن زبیر تطبیق می‌کند و حتی تعدادی از صحابه از جمله عثمان نیز این روایت را بر او تطبیق کرده‌اند:

احمد بن حنبل در مسند خویش چنین روایت می‌کند که:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا إِسْمَاعِیلُ بن أَبَانَ الوَرَّاقُ ثنا یَعْقُوبُ عن جَعْفَرِ بن أبی الْمُغِیرَةِ عَنِ بن أَبْزَی عن عُثْمَانَ بن عَفَّانَ قال قال له عبد اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ حین حُصِرَ ان عندی نَجَایِبَ قد أَعْدَدْتُهَا لک فَهَلْ لک ان تَحَوَّلَ إلی مَکَّةَ فَیَأْتِیَکَ من أَرَادَ أَنْ یَأْتِیَکَ قال لاَ إنی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول یُلْحِدُ بِمَکَّةَ کَبْشٌ من قُرَیْشٍ اسْمُهُ عبد اللَّهِ علیه مِثْلُ نِصْفِ أَوْزَارِ الناس.

وقتی که عثمان محاصره شده بود، عبد الله بن زبیر به او گفت: من چند اسب تندرو دارم که آنها را برای تو آماده کرده‌ام! آیا نمی‌خواهی به مکه بروی و کسانی که می‌خواهند با تو باشند، به نزد تو بیایند؟

عثمان گفت: خیر! من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: قوچی در مکه الحاد می‌کند که اسم او عبد الله است و بر او نصف عذاب مردم است! 

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۶۴ ش ۴۶۱، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

این روایت به خوبی نشان می‌دهد که عثمان چنین برداشت کرده است که مقصود روایت، از کسی که باعث الحاد در مکه می‌شود عبد الله بن زبیر است! 

در باره این روایت، نکاتی وجود دارد که ما به اختصار آن‌ها را بررسی خواهیم کرد:

الف: بررسی سندی روایت: 
البانی وهابی که در دفاع از دشمنان اهل البیت علیهم السلام مشهور است، تلاش کرده که این روایت را از اعتبار بیندازد؛ در حالی که طبق مبانی خود او و دیگر بزرگان علم رجال و درایه اهل سنت، سند آن کاملا معتبر است.

تصحیح روایت توسط هیثمی:
ابوبکر هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:

رواه أحمد ورجاله ثقات ورواه البزار أیضا.

الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، مجمع الزواید ومنبع الفواید، ج۳، ص۲۸۵، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷هـ.

نقد تضعیف این روایت، توسط البانی:
مبنای البانی در تضعیف این روایت، خدشه‌دار کردن تمام روایاتی است که در مذمت اصحاب نقل شده است، بنابراین با ترفند‌های خاصی تلاش می‌کند، آن را تضعیف نماید.

البته او اصل روایت را قبول دارد؛ اما روایتی که در آن نامی از «عبد الله» برده نشده است؛ ولی در روایتی که صراحتا نام عبد الله در آن موجود است، تردید می‌کند و قابل استدلال نمی‌داند.

وی در این باره می‌نویسد:

أخرجه أحمد (۱/۶۴)، والبزار أیضاً، وابن عساکر (۹/۲۷۳)، وقال الهیثمی بعد أن عزاه للأوَّلیْن:"ورجاله ثقات". کذا قال! وجعفر بن أبی المغیرة، ویعقوب بن عبد الله - وهو القمی - قال الحافظ فی ترجمة کل منهما:"صدوق یهم".

وفی إسنادهما علة أخری، وهی الانقطاع بین عثمان رضی الله عنه وابن أبزی - واسمه سعید بن عبد الرحمن بن أبزی الکوفی -، قال أبو زرعة:"روایته عن عثمان مرسلة".

ولذلک؛ قال الذهبی فی"سیر أعلام النبلاء"(۳/۳۷۵) عقب الحدیث:"رواه أحمد.. وفی إسناده مقال".

وقال الحافظ ابن کثیر فی"البدایة"(۸/۳۳۹):"وهذا الحدیث منکر جداً، وفی إسناده ضعف، ویعقوب هذا هو القمی وفیه تشیع، ومثل هذا لا یقبل تفرده به، وبتقدیر صحته فلیس هو بعبد الله بن الزبیر؛ فإنه کان علی صفات حمیدة، وقیامه بالإمارة إنما کان لله عز وجل، ثم کان هو الإمام بعد موت معاویة بن یزید لا محالة، وهو أرشد من مروان بن الحکم، حیث نازعه بعد أن اجتمعت الکلمة علیه، وقامت له البیعة فی الآفاق، وانتظم له الأمر.والله أعلم".

این روایت را احمد و بزار و ابن عساکر نقل کرده‌اند و هیثمی بعد از آنکه روایت را از احمد و بزار نقل می‌کند می‌گوید: راویان آن همگی ثقه هستند! او اینطور گفته است!

اما جعفر بن ابی المغیره و یعقوب قمی، ابن حجر در مورد هر دوی آنها دارد «راستگو است اما اشتباه می‌کند»

و در سند این دو اشکال دیگری نیز هست، و آن انقطاع بین عثمان و ابن ابزی است! که اسم او سعید بن عبد الرحمن بن ابزی است که کوفی است، و ابوزرعه گفته است روایت او از عثمان مرسل است!

و به همین علت ذهبی در سیر اعلام النبلاء گفته است: این روایت را احمد نقل کرده است اما در سند آن اشکالی است!

و ابن کثیر در البدایة گفته است: این حدیث به شدت منکر است! و سند آن ضعیف! و یعقوب قمی است و در او تشیع بوده است! (مقداری به شیعه متمایل بوده است) و مثل این روایت در صورتی که او به تنهایی راوی آن باشد مقبول نیست! 

و بر فرض که صحیح هم باشد مقصود عبد الله بن زبیر نیست! زیرا او صفات نیکو داشت! و به خاطر خدا حکومت را به دست گرفت! و بعد از مرگ معاویه بن یزید او خلیفه شد! و او بهتر است مروان بن حکم است! و بعد از آنکه خلافت برای او کامل شد و در همه‌جا با او بیعت کردند و حکومت او نظم گرفت، مروان با او مقابله کرد!

ألبانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة الکاملة، ح۳۱۰۸، طبق برنامه المکتبة الشاملة.

یعنی سه اشکال به سند روایت شده است:

۱- انقطاع بین ابن ابزی وعثمان

۲- ضعف جعفر بن ابی المغیرة

۳- ضعف یعقوب بن عبد الله قمی

حال به بررسی اشکالات البانی به سند می‌پردازیم:

اشکال اول: انقطاع:
ابن ابزی، همان سعید بن عبد الرحمن بن ابزی است و بین او و عثمان ارسال است!

این اشکال، اشکال اساسی البانی به این روایت است، وگرنه خود البانی، روایتی که در سند آن جعفر بن ابی المغیرة و یعقوب قمی وجود دارند را تحسین و یا تصحیح کرده است! که در پاسخ به اشکال دو و سه به آنها خواهیم پرداخت.

اما در واقع اشکال انقطاع، از بی‌اطلاعی یا تعمد البانی و دیگر علمای اهل سنت نشات می‌گیرد!

جعفر بن ابی المغیرة، هم از سعید بن عبد الرحمن بن ابزی روایت نقل کرده است و هم از پدر او، و به همین علت، علمای اهل سنت او را تابعی می‌دانند (زیرا عبد الرحمن بن ابزی صحابی است) و این مطلب در تهذیب الکمال که یکی از مشهورترین کتب رجالی اهل سنت است، آمده است! بنابراین، این ادعا که ابن ابزی باید حتما «سعید بن عبد الرحمن بن ابزی» باشد و او عثمان را درک نکرده است، ادعایی بی مورد است! بلکه طبق این نقل ابن ابزی خود عبد الرحمن بن ابزی است که صحابی است! 

۹۵۸ بخ د ت س فق: جعفر (۳) بن أَبی المغیرة الخزاعی القمی.... قال أبو الشیخ الاصبهانی: هو من التابعین، روی عن عبد الرحمن بن أبزی، ورأی ابن الزبیر 

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۵، ص۱۱۲ ش ۹۵۸، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

همچنین اصل این سخن، در کلام دو تن از علمای رجالی اهل سنت آمده است؛ ابن حیان انصاری در مورد او می‌گوید:

۳۶ جعفر بن أبی المغیرة القمی من التابعین روی عن عبد الرحمن بن أبزی ورأی بن الزبیر ودخل مکة أیام عبد الله بن عمر.

الأنصاری، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان ابومحمد (متوفای ۳۶۹ هـ)، طبقات المحدثین بأصبهان والواردین علیها، ج۱، ص۳۵۲، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۲هـ – ۱۹۹۲م.

جعفر بن أبی المغیرة القمی من التابعین، واسم أبی المغیرة دینار روی عنه یعقوب القمی، وحبان بن علی، وأشعث بن إسحاق، ومطرف بن طریف، روی عن عبد الرحمن بن أبزی، ورأی ابن الزبیر، ودخل مکة أیام عبد الله بن عمر مع سعید بن جبیر

الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰هـ)، أخبار أصبهان ج۳، ص۳۹۳، طبق برنامه الجامع الکبیر.

بنابراین، این اشکال البانی، صحیح نیست.

و بر فر ض صحت این اشکال، باز تاثیر گذار نیست، زیرا عبد الرحمن بن ابزی صحابی است و پسر او سعید بن عبد الرحمن بن ابزی تابعی، و به نظر البانی، مرسل تابعی حجت است! زیرا او در السلسلة الصحیحة مرسلات بسیاری را به خاطر اینکه ارسال از یک تابعی بوده است، صحیح می‌داند:




أخبرنا یحیی بن عباد قال: حدثنا یونس بن أبی إسحاق قال: حدثنا أبو السفر قال: بینما رسول الله صلی الله علیه وسلم جالس هو و عایشة و أسامة عندهم، إذ نظر رسول الله صلی الله علیه وسلم فضحک ثم قال... فذکره.و من طریق ابن سعد رواه ابن عساکر (۲ / ۳۴۸ / ۱).و هذا سند صحیح مرسل، و أبو السفر اسمه سعید بن یحمد، تابعی ثقة یروی عن العبادلة: ابن عباس و ابن عمر و ابن عمرو.

السلسلة الصحیحة البانی، ش ۱۰۱۹

اشکال دوم و سوم: جعفر بن ابی المغیرة قمی و یعقوب بن عبد الله قمی
البانی گفته است که ابن حجر در مورد آنها گفته است «صدوق یهم» اما آیا این عبارت موجب تضعیف راوی و روایت است؟ خود البانی روایات دیگری را که این دو راوی در آن قرار دارند در کتاب «السلسلة‌ الصحیحة آورده و آن را تحسین کرده است:

"کان لا یفطر أیام البیض فی حضر و لا سفر".

قال الألبانی فی"السلسلة الصحیحة"۲ / ۱۲۰:أخرجه النسایی فی سننه (۱ / ۳۲۱): أخبرنا القاسم بن زکریا قال: حدثنا عبید

الله قال: حدثنا یعقوب عن جعفر عن سعید عن ابن عباس قال: فذکره مرفوعا.

قلت: وهذا إسناد حسن رجاله کلهم ثقات رجال مسلم غیر یعقوب و جعفر الراوی عن سعید و هو ابن جبیر.أما الأول فهو یعقوب بن عبد الله بن سعد القمی و أما الآخر فهو جعفر بن أبی المغیرة القمی، قال الحافظ فی کل منهما:"صدوق یهم"و قال الذهبی فی الآخر منهما:"صدوق".و فی الأول:"عالم أهل (قم) قال النسایی و غیره: لیس به بأس.و قال الدارقطنی: لیس بالقوی.قلت: خرج له البخاری تعلیقا".و أخرجه الضیاء المقدسی فی"المختارة"(۵۹ / ۲۱۲ / ۱) من طریق أخری عنه.

ألبانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة ش ۵۸۰ 

همچنین در کتاب ظلال الجنة روایت یعقوب بن عبد الله قمی را تصحیح کرده است:

۷۴۴ - (صحیح) 

حدثنا أبو بکر حدثنا مالک بن إسماعیل ثنا یعقوب بن عبد الله القمی عن حفص بن حمید عن عکرمة عن ابن عباس عن عمر ابن الخطاب قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم 

أنا ممسک بحجزکم عن النار وتغلبون تقاحمون فیها تقاحم الفراش والجنادب وأوشک أن أرسل بحجزکم وأفرط لکم علی الحوض وتردون وتعودون علی جمعا وأشتاتا

ألبانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، ظلال الجنة، ح۷۴۴، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة: الثالثة – ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۳م.

بنابراین بعد از رد کردن اشکال انقطاع، دیگر جایی برای عدم قبول روایت باقی نمی‌ماند! 

حال ببینیم راویان در نظر علمای اهل سنت چگونه هستند؟

جعفر بن ابی المغیرة قمی:
۱- تمامی صاحبان صحاح سته غیر از مسلم از او روایت نقل کرده‌اند، بخاری نیز از او در الادب المفرد به صورت مستقل و در صحیح بخاری به صورت ضمنی (یعنی استدلال به روایت با ذکر سند، بدون بیان آن به روش عادی - این روش دلالت بر صدق می‌کند و بالاتر از ذکر در متابعات است) روایت نقل کرده است.

۲. احمد بن حنبل او را به صورت مطلق ثقه می‌داند:

سمعت أبی یقول جعفر بن أبی المغیرة القمی وهو جعفر المصور ثقة وهو جعفر بن دینار 

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، العلل ومعرفة الرجال، ج۳، ص۱۰۲ ش ۴۳۹۳، تحقیق: وصی الله بن محمد عباس، ناشر: المکتب الإسلامی، دار الخانی - بیروت، الریاض، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۸ - ۱۹۸۸.

عمر بن شاهین، در باره او می‌نویسد:

۱۶۷ جعفر بن أبی المغیرة القمی ثقة قاله أحمد.

أبو حفص عمر بن أحمد بن شاهین (متوفای۳۸۵ هـ)، تاریخ أسماء الثقات ج۱ ص۵۵، تحقیق: صبحی السامرایی، ناشر: الدار السلفیة - الکویت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۴هـ ـ ۱۹۸۴م 

۳. ابن حبان او را ثقه می‌داند:

۷۰۴۸ جعفر بن أبی المغیرة الخزاعی یروی عن سعید بن جبیر روی عنه مطرف بن طریف ویعقوب القمی 

التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۶، ص۱۳۴ ش ۷۰۴۸، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولی، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م.

۴- ذهبی در مورد او به صورت مطلق در میزان الاعتدال و تاریخ الاسلام او می‌گوید:

کان صدوقا

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۸ ص۶۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۹۹۵م.

تنها مطلبی که ذهبی به عنوان اشکال در مورد او مطرح می‌کند عدم قوت او در روایات سعید بن جبیر است!

یروی عنه یعقوب القمی ومندل بن علی وجماعة وذکره ابن أبی حاتم وما نقل توثیقه بل سکت قال ابن مندة لیس هو بالقوی فی سعید بن جبیر 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۹۹۵م.

و خوشبختانه این روایت را از سعید بن جبیر نقل نکرده است؛ پس هیچ اشکالی از جانب جعفر بن مغیره در این روایت وارد نیست.

۵. نظر تفصیلی ابن حجر در مورد جعفر:

۱۶۵ بخ د ت س فق البخاری فی الأدب المفرد وأبی داود والترمذی والنسایی وابن ماجة فی التفسیر جعفر بن أبی المغیرة الخزاعی القمی روی عن سعید بن جبیر وعکرمة وشهر بن حوشب وأبی الزناد وسعید بن عبد الرحمن بن أبزی وغیرهم وعنه ابنه الخطاب وحسان بن علی العنزی ومطرف بن طریف ویعقوب بن عبد الله القمی الأشعری وعدة قال أبو الشیخ رأی بن الزبیر ودخل مکة أیام بن عمر مع سعید بن جبیر قلت وقع حدیثه فی صحیح البخاری ضمنا حیث قال فی التیمم وأمنا بن عباس وهو متیمم وهذا من روایة یحیی بن یحیی التمیمی عن جریر عن أشعث عن جعفر عن سعید بن جبیر وقد أشرت إلیه فی ترجمة أشعث أیضا وذکره بن حبان فی الثقات ونقل ونقل بن حبان فی الثقات عن أحمد بن حنبل توثیقه وقال بن مندة لیس بالقوی فی سعید بن جبیر وقال أبو نعیم الأصبهانی اسم أبی المغیرة دینار

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۹۲ ش ۱۶۵، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

بنابراین، مقصود ابن حجر از «یهم» قطعا تضعیف روایت او، و یا معتبر نداستن روایت او نیست؛ به همین جهت در فتح الباری، خود ابن حجر، وقتی روایات جعفر قمی نقل می‌شود، اشکالی به او نمی‌گیرد و حتی روایت او را تصحیح کرده است:

شاهد اول:

وقد أخرجه الطبری من طریق جعفر بن أبی المغیرة عن سعید بن جبیر عن بن عباس قال کانت قریش تطوف بالبیت عراة یصفرون ویصفقون فأنزل الله تعالی قل من حرم زینة الله الآیة وسنده صحیح

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۵۳، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

شاهد دوم: 

ما أخرجه بن أبی حاتم والطبرانی من طریق جعفر بن أبی المغیرة عن سعید بن جبیر عن بن عباس أتت قریش الیهود فقالوا أیما جاء به موسی قالوا العصا ویده الحدیث إلی أن قال فقالوا للنبی صلی الله علیه وسلم اجعل لنا الصفا ذهبا فنزلت هذه الآیة ورجاله ثقات الا الحمانی فإنه تکلم فیه 

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۲۳۵، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

۶- خود البانی روایات او را تحسین کرده بود!

همانطور که گذشت، البانی روایتی را که جعفر بن ابی المغیرة در آن است، حسن دانسته است!

یعقوب بن عبد الله بن سعد اشعری قمی:
البانی می‌گوید: ابن حجر در مورد او گفته است «صدوق یهم»

حال به بررسی کلام علمای اهل سنت در مورد او می‌پردازیم:

۱. همانطور که خود البانی گفته، بسیاری از علمای رجال او را توثیق کرده‌اند:

"و قال الذهبی فی الآخر منهما:"صدوق".و فی الأول (یعقوب بن عبد الله):"عالم أهل (قم) قال النسایی و غیره: لیس به بأس.و قال الدارقطنی: لیس بالقوی.قلت: خرج له البخاری تعلیقا".و أخرجه الضیاء المقدسی فی"المختارة"(۵۹ / ۲۱۲ / ۱) من طریق أخری عنه.

ذهبی در مورد یعقوب بن عبد الله گفته است که او عالم اهل قم است، نسایی و غیر او در مورد او گفته‌اند «هیچ اشکالی ندارد»... بخاری نیز از او در تعلیقات روایت آورده است، و ضیاء مقدسی در «المختاره» (که شرط کرده است در ان روایات صحیح را بیاورد و البانی نیز تمام روایات آن را یا صحیح و یا حسن می‌داند) از او روایت نقل کرده‌ است!

۲. یحیی بن معین و احمد بن حنبل، روایات او را قبول دارند؛ از یحیی بن معین راجع به ابن حمید سوال شد، در پاسخ گفت:

قدم علینا بغداد فأخذنا منه کتاب یعقوب القمی ففرقنا الأوراق بیننا ومعنا أحمد بن حنبل فسمعناه ولم نر الا خیرا.

او در بغداد به نزد ما آمد، ما از او کتاب یعقوب قمی را گرفتیم و تمامی اوراق را بین خودمان تقسیم کردیم و احمد بن حنبل نیز با ما بود؛ اما جز نیکی نشنیدیم و جز خوبی ندیدیم!

ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای ۳۲۷هـ)، الجرح والتعدیل، ج۷، ص۲۳۲، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.

۳. ابن حبان او را در ثقات آورده است:

التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ج۷، ص۶۴۵ ش ۱۱۸۸۰، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولی، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م.

۴. ابن حیان اندلسی از جریر نقل می‌کند که او را مومن آل فرعون می‌نامید!

۸۶ خت ۴ یعقوب بن عبد الله بن سعد الأشعری القمی یکنی بأبی الحسن روی عنه جریر بن عبد الحمید وعبد الرحمن بن مهدی وعامة من أدرکه من أهل العراق وکان جریر إذا مر به یعقوب القمی یقول هذا مؤمن آل فرعون 

الأنصاری، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان ابومحمد (متوفای ۳۶۹ هـ)، طبقات المحدثین بأصبهان والواردین علیها، ج۲، ص۳۴، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۲هـ – ۱۹۹۲م.

۵. ابوالقاسم طبرانی نیز او را ثقه می‌داند:

وَقَال أبو القاسم الطبرانی: کان ثقة.

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۳۴۵، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

نتیجه گیری بررسی سندی:
اشکال البانی سه قسمت داشت:

۱- ارسال: که طبق کلام علمای اهل سنت، ثابت شد روایت مرسل نیست و مسند است؛ و حتی اگر مرسل باشد، باز البانی نمی‌تواند به آن اشکال کند، زیرا مرسل تابعی است که از صحابی نقل روایت می‌کند و حجت است.

۲و۳- عبارت ابن حجر در مورد جعفر بن ابی المغیرة و یعقوب قمی که «صدوق یهم» است!

این اشکال نیز حتی به نظر خود ابن حجر سبب تضعیف روایت نمی‌شود؛ زیرا خود ابن حجر از جعفر بن ابی المغیرة روایت نقل کرده و سند آن را صحیح دانسته است!

و حتی اگر بنا باشد روایت از درجه صحت ساقط شود، باز از مرتبه حسن پایین‌تر نخواهد آمد، زیرا البانی روایات همین راویان را گاهی تصحیح کرده است و گاهی تحسین.بنابراین روایت مسند احمد طبق مبنای ابن حجر صحیح است و طبق مبنای البانی یا صحیح و یا حسن!

ب. مقصود از این عبد الله چه کسی است؟
خصوصیات ذکر شده در روایات:

۱. مردی از قریش

۲. نام او عبد الله است

۳. کبش من قریش (از جنگ‌جویان قریش است) جالب است که می‌گویند عبد الله بن زبیر اولین سخنی که بر زبان آورد «سیف» بود!

وقد روی الزبیر بن بکار عن هشام بن عروة قال إن أول ما فصح به عبد الله بن الزبیر وهو صغیر السیف السیف 

اولین چیزی که عبد الله بن زبیر در کودکی بر زبان آورد شمشیر بود!

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۴۰، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

۴. حرمت مکه را حلال می‌شمرد (در مکه جنگ می‌کند جدای از اینکه در نفرین محمد حنفیه برای او خواهد آمد که او و یارانش در مکه بلاهای زیادی بر سر مردم آوردند!)

۵. در مکه خون او را حلال می‌کنند و او را می‌کشند!

۶. امام حسین علیه السلام می‌فرمایند که اعلام حکومت (در مقابل حاکمی دیگر) در مکه موجب حرمت شکنی حرم است و مصداق همین روایت خواهد شد!

۷. عبد الله بن عمر بن خطاب و عبد الله بن عمرو بن العاص به او عبد الله بن زبیر توصیه می‌کنند که در مکه الحاد نکند! 

۸. عثمان، او را محصور بین عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر می‌داند!

حال به نقل کلام سید الشهدا، عبد الله بن عمر، عبد الله بن عمرو بن العاص و عثمان در مور عبد الله بن زبیر می‌پردازیم:

۱. امام حسین (علیه السلام): اعلام حکومت در مکه، موجب حرمت شکنی برای حرم خواهد شد! و مصداق قوچی که در مکه الحاد می‌کند!
قال أبو مخنف قال أبو جناب یحیی بن أبی حیة عن عدی بن حرملة الأسدی عن عبدالله بن سلیم والمذری بن المشمعل الأسدیین قالا خرجنا حاجین من الکوفة حتی قدمنا مکة فدخلنا یوم الترویة فإذا نحن بالحسین وعبدالله بن الزبیر قایمین عند ارتفاع الضحی فیما بین الحجر والباب قالا فتقربنا منهما فسمعنا ابن الزبیر وهو یقول للحسین إن شیت أن تقیم أقمت فولیت هذا الأمر فآزرناک وساعدناک ونصحنا لک وبایعناک فقال له الحسین إن أبی حدثنی أن بها کبشا یستحل حرمتها فما أحب أن أکون أنا ذلک الکبش

عبد الله بن سلیم و مذری بن مشعل گفته‌اند از کوفه برای حج رفتیم، روز ترویه به مکه رسیدیم حسین و عبد الله بن زبیر را دیدیم که بعد از روشن شدن روز، بین حجر و باب ایستاده‌اند، به آنها نزدیک شدیم و شنیدیم که عبد الله بن زبیر به حسین (علیه السلام) می‌گوید: اگر می‌خواهی در مکه بمان و این کار (خلافت) را به عهده بگیر، ما نیز تو را کمک کرده و یاری کرده و خیرخواه تو خواهیم بود و با تو بیعت خواهیم کرد.

حسین به او گفت: پدرم به من خبر داد که در مکه قوچی است که حرمت مکه را خواهد شکست! من دوست ندارم که آن قوچ باشم!

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

۲. عبد الله بن عمرو بن العاص:
عباس الترقفی حدثنا محمد بن کثیر عن الأوزاعی عن یحیی عن أبی سلمة عن عبد الله بن عمرو سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یلحد بمکة رجل من قریش یقال له عبد الله علیه نصف عذاب العالم فوالله لا أکونه فتحول منها وسکن الطایف قلت محمد هو المصیصی لین واحتج به أبو داود والنسایی 

أبو النضر حدثنا إسحاق بن سعید أخبرنا سعید بن عمرو قال أتی عبد الله بن عمرو عبد الله بن الزبیر فقال إیاک والإلحاد فی حرم الله فأشهد لسمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یحلها وتحل به رجل من قریش لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلین لوزنتها قال فانظر یا ابن عمرو لا تکونه 

عبد الله بن عمرو گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند مردی از قریش که به او عبدالله می‌گویند در مکه الحاد می‌کند که نصف عذاب عالم بر او است، و قسم به خدا من او نخواهم بود، به همین دلیل از مکه بیرون رفت و در طایف ساکن شد!

عبد الله بن عمرو بن العاص به نزد عبد الله بن زبیر آمد و گفت مراقب باش که در حرم خدا الحاد نکنی، بدرستیکه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: یکی از قریش، حرمت مکه را می‌شکند و در مکه خون او حلال می‌شود که اگر گناهان او با گناه ثقلین مقایسه شود، برابر است، مراقب باش ای ابن عمر که تو نباشی!

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

محمد بن إسحاق فاکهی می‌نویسد:

وحدثنا محمد بن اسحاق السجستانی قال ثنا محمد بن کثیر قال سمعت الأوزاعی یذکر عن یحیی یعنی ابن أبی کثیر عن أبی سلمة عن عبد الله بن عمرو رضی الله عنهما قال سمعت النبی صلی الله علیه وسلم یقول یلحد بمکة رجل من قریش یقال له عبدالله علیه نصف عذاب العالم قال فتحول منها إلی الطایف وقال لا أکونه 

عبد الله بن عمرو بن العاص گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که در مکه مردی از قریش که به او عبد الله گفته می‌شود، الحاد می‌کند، و نصف عذاب کل عالم بر او است! و سپس به طایف رفت، و گفت من نمی‌خواهم او باشم!

الفاکهی، محمد بن إسحاق بن العباس ابوعبد الله (متوفای۲۷۵هـ)، أخبار مکة فی قدیم الدهر وحدیثه، ج۲، ص۲۶۸ ش ۱۴۹۸، تحقیق د. عبد الملک عبد الله دهیش، ناشر: دار خضر - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۴هـ.

۳. عبد الله بن عمر بن الخطاب:
۶۲۰۰ حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا محمد بن کُنَاسَةَ ثنا إِسْحَاقُ بن سَعِیدٍ عن أبیه قال أتی عبدُ اللَّهِ بن عُمَرَ عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ فقال یا بن الزُّبَیْرِ إِیَّاکَ وَالإِلْحَادَ فی حَرَمِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی فإنی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول إنه سَیُلْحِدُ فیه رَجُلٌ من قُرَیْشٍ لو وُزِنَتْ ذُنُوبُهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَجَحَتْ قال فَانْظُرْ لاَ تَکُونُهُ.

عبد الله بن عمر به نزد عبد الله بن زبیر آمد و گفت: ای ابن زبیر، مراقب باش که در حرم خدا الحاد نکنی! زیرا من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می‌فرمود: به زودی مردی از قریش در مکه الحاد می‌کند که اگر گناهان او با گناهان ثقلین مقایسه شود، گناه او بیشتر است!؛ عبد الله بن زبیر هم به او گفت: مراقب باش که تو نباشی!

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۲، ص۱۳۶، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۴. عثمان بن عفان می‌گوید یا مقصود عبد الله بن زبیر است، و یا عبد الله بن عمر 
مضمون نقل شده در مسند احمد به صورت کامل‌تر در تاریخ مدینه دمشق آمده است:

ح وأخبرنا أبو القاسم نصر بن أحمد وأبوالعشایر محمد بن الخلیل بن فارس وأبویعلی حمزة بن علی قالوا أنا أبوالقاسم بن أبی العلاء قالوا أنا أبومحمد بن أبی نصر أنا إبراهیم بن محمد بن أحمد بن أبی ثابت نا أحمد بن بکیر یعنی البالسی نا إسماعیل بن أبان نا یعقوب یعنی القمی عن جعفر بن أبی المغیرة عن ابن ابزی قال قال عبدالله بن الزبیر حیث حوصر عثمان بن عفان... انی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یلحد بمکة کبش من قریش اسمه عبدالله علیه مثل اوزار الناس ولا اراک الا ایاه أو عبدالله بن عمر 

و تو را (عبد الله بن زبیر)‌ همان عبد الله می‌بینم، و یا عبد الله بن عمر!

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۱۹، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

البته همان روایت مسند احمد، نشان می‌دهد که عثمان از این ترس داشته است که با رفتن در مکه به دست عبد الله بن زبیر، زمینه همان الحاد را فراهم کند!

گفتار چهارم: سلمان فارسی یکی از آل زبیر کعبه را به آتش خواهد کشید(با سند معتبر):
مقدس‌ترین خانه، در نزد مسلمانان، کعبه است، که گروه زیادی از مسلمانان، همه ساله برای لبیک به دعوت حضرت ابراهیم علیه السلام، برای زیارت این خانه راهی مکه می‌شوند! اما طبق روایات اهل سنت، این خانه، به دست عبد الله بن زبیر به آتش کشیده شده است!

ابن عساکر دمشقی در کتاب تاریخ مدینة دمشقی می‌نویسد:

أخبرنا أبومحمد عبدان بن زرین بن المقری نا نصر بن إبراهیم المقدسی أنا عبد الوهاب بن الحسین الغزال أنا الحسین بن محمد بن عبید العسکری نا محمد بن عثمان بن أبی شیبة نا وکیع نا سفیان عن سلمة بن کهیل عن أبی صادق عن حنش الکنانی عن علیم الکندی عن سلمان الفارسی قال لیحرقن هذا البیت علی یدی رجل من آل الزبیر.

سلمان فارسی گفت: قطعا این خانه (کعبه) به دست یکی از آل زبیر به آتش کشیده خواهد شد!

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۲۱، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

سند طبق مبانی اهل سنت معتبر است:
۱. سلمان فارسی:

او صحابی است و به نظر اهل سنت نیازی به توثیق ندارد.

۲. عُلیم الکندی:

ابن حبان او را در ثقات آورده و از او تعبیر به شیخ کرده است:

علیم شیخ یروی عن سلمان الفارسی روی عنه زاذان 

التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۵، ص۲۸۶ ش ۴۸۶۸، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولی، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م.

بخاری نیز در تاریخ کبیر می‌گوید او از سلمان روایت نقل کرده است.

البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۸۸، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.

۳. حنش الکنانی:

او از روات ابی داود و ترمذی و نسایی در خصایص علی است.

عجلی در مورد او می‌گوید:

۳۷۳ حنش بن المعتمر أبو المعتمر کوفی ثقة تابعی

العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج۱ ص۳۲۶ ش ۳۷۳، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.

ابوداود نیز او را ثقه می‌داند:

وَقَال أبو داود حنش بن المعتمر: ثقة.

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۷، ص۴۳۳، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

۴- ابو صادق (مسلم بن یزید) عبد الله بن ناجد الازدی:

ابن حجر در مورد او می‌گوید:

س ق النسایی وابن ماجة أبو صادق الأزدی الکوفی... قال یعقوب بن شیبة ثقة وذکره بن حبان فی الثقات... وأبو صادق مستقیم الحدیث

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۴۳ ش ۶۰۵، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۵. سلمة بن کهیل

او از راویان صحاح سته است، ابن حجر در مورد او می‌گوید:

ع الستة سلمة بن کهیل بن حصین الحضرمی... قال أبو طالب عن أحمد سلمة بن کهیل متقن للحدیث... وقال إسحاق بن منصور عن بن معین ثقة وقال العجلی کوفی تابعی ثقة ثبت فی الحدیث وکان فیه تشیع قلیل وهو من ثقات الکوفیین وقال بن سعد کان ثقة کثیر الحدیث وقال أبو زرعة ثقة مأمون ذکی وقال أبو حاتم ثقة متقن وقال یعقوب بن شیبة ثقة ثبت علی تشیعه وقال النسایی ثقة ثبت

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۳۷ ش ۲۶۹، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

۶. سفیان بن سعید ثوری:

او نیازی به توثیق ندارد، علمای اهل سنت در مورد او گفته‌اند:

وَقَال شعبة، وسفیان بن عُیَیْنَة، وأبو عاصم النبیل، ویحیی بن معین، وغیر واحد من العلماء: سفیان أمیر المؤمنین فی الحدیث.

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۱۵۴، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

۷.وکیع بن الجراح الرواسی:

او نیز مورد اتفاق علمای اهل سنت است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

۲۸۴ ع وکیع بن الجراح بن ملیح الامام الحافظ الثبت محدث العراق

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۳۰۶ ش ۲۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

۸.محمد بن عثمان بن ابی شیبة:

او نیز طبق مبانی اهل سنت، مورد تایید است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

محمد بن عثمان بن أبی شیبة الإمام الحافظ المسند أبو جعفر العبسی الکوفی... وجمع وصنف وله تاریخ کبیر ولم یرزق حظا بل نالوا منه وکان من أوعیة العلم وقال صالح جزرة ثقة وقال ابن عدی لم أر له حدیثا منکرا فأذکره 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۱، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۹. الحسین بن محمد بن عبید العسکری:

او نیز به اقرار ذهبی صدوق و مورد اطمینان است:

۲۴ العسکری الشیخ الصدوق المعمر أبو عبد الله الحسین بن محمد بن عبید بن أحمد بن مخلد العسکری ثم البغدادی الدقاق 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۱۷، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۱۰. عبد الوهاب بن الحسین الغزال:

علمای اهل سنت او را نیز توثیق کرده‌اند:

عبد الوهاب بن الحسین بن عمر بن برهان أبو الفرج الغزال... وکان ثقة 

البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴، ش ۵۷۰۹، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.

۱۱. نصر بن ابراهیم المقدسی:

او نیز مورد توثیق علمای اهل سنت است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

۷۲ الفقیه نصر الشیخ الإمام العلامة القدوة المحدث مفید الشام شیخ الإسلام أبو الفتح نصر بن إبراهیم بن نصر بن إبراهیم بن داود النابلسی المقدسی الفقیه الشافعی صاحب التصانیف والأمالی.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۹، ص۱۳۶، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۱۲. أبومحمد عبدان بن زرین بن المقری 

او از مشایخ ابن عساکر است؛ ابن عساکر در مورد او می‌گوید:

۴۳۹۹ عبدان بن زرین بن محمد أبو محمد الأذربیجانی الدوینی المقریء الضریر قدم دمشق وهو شاب فسکنها وسمع بها الفقیه نصر بن إبراهیم وأبا البرکات بن طاوس وأقرأ القرآن مدة ولقن جماعه وکان ثقة خیرا کتبت عنه 

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۳۷، ص۳۵۴ ش ۴۳۹۹،، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

بنابر این سند روایت به نظر اهل سنت معتبر است!

گفتار پنجم: حضرت علی (علیه السلام) او را ابن سوء می‌دانند (با سند معتبر):
یکی از نکاتی که در روایات اهل سنت، راجع به عبد الله بن زبیر جلب توجه می‌کند، این است که امیرمومنان علی علیه الصلاة والسلام، او را «ابن سوء» می‌دانند!

طبری این روایت را با سند معتبر نقل می‌کند که حضرت فرمودند:

ما حدثنیه أحمد بن زهیر قال حدثنا أبی أبو خیثمة قال حدثنا وهب بن جریر بن حازم قال سمعت أبی قال سمعت یونس بن یزید الأیلی عن الزهری فی قصة ذکرها من خبر علی وطلحة والزبیر وعایشة فی مسیرهم الذی نحن فی ذکره فی هذا الموضع قال... لما وقف علی وأصحاب الجمل؛ خرج علی علی فرسه فدعا الزبیر فتواقفا فقال له علی: ما جاء بک؟ قال: جاء بی أنی لا أراک لهذا الأمر أهلاً ولا أولی به منا. فقال علی: لست أهلاً لها بعد عثمان؟ قد کنا نعدک من بنی عبد المطلب حتی نشأ ابنک ابن السوء ففرق بیننا وبینک... 

وقتی علی و اصحاب جمل ایستادند علی سوار بر اسب شده و زبیر را خواست، وقتی هر دو به هم نزدیک شدند، علی به او گفت: چه چیزی تو را به اینجا آورد؟ گفت:

من به این علت به اینجا آمدم که تو را شایسته این کار نمی‌دانم و تو را از خود اولای به خلافت نمی‌دانم!

حضرت فرمودند: آیا بعد از مرگ عثمان من شایستگی خلافت ندارم؟ ما تو را از بنی عبد المطلب می‌دانستیم، تا اینکه پسر تو، پسر ناشایست تو بزرگ شد، و بین ما و تو فاصله انداخت.

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.

البته شبیه همین مضمون در نهج البلاغه نیز آمده است، که امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند:

۴۵۳-وَ قَالَ (علیه‏السلام) مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّی نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْیُومُ عَبْدُ اللَّه‏.

زبیر مردی از ما بود تا اینکه پسر شوم او، عبد الله رشد کرد!

امیرمومنان علی علیه السلام، نهج البلاغه کلمات قصار شماره ۴۵۳ تصحیح صبحی صالح 

روایت طبق مبانی اهل سنت صحیح است:
۱. محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبد الله بن شهاب زهری:

ابن حجر در مورد او می‌گوید:

۶۲۹۶ محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبد الله بن شهاب بن عبد الله بن الحارث بن زهرة بن کلاب القرشی الزهری أبو بکر الفقیه الحافظ متفق علی جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة مات سنة خمس وعشرین وقیل قبل ذلک بسنة أو سنتین ع

فقیه حافظ و کسی که همه بر بزرگی و دقت علم او اجماع دارند.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۰۶، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۲. یونس بن یزید الایلی:

روایات او از زهری در بخاری و مسلم موجود است!

ذهبی در مورد او می‌گوید:

یونس بن یزید الأیلی صاحب الزهری وأوثق أصحابه 

همراه زهری و موثق‌ترین اصحاب او 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.

۳. جریر بن حازم:

او نیز از روات بخاری و مسلم است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

جریر بن حازم ع ابن زید بن عبد الله بن شجاع الإمام الحافظ الثقة المعمر

امام حافظ مورد اطمینان، بیش از صد سال عمر کرده است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۷ ص۹۸، تحقیق: شعیب الأرناؤوط / محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۴. وهب بن جریر بن حازم:

ابن حجر در مورد او می‌گوید:

۷۴۷۲ وهب بن جریر بن حازم بن زید أبو عبد الله الأزدی البصری ثقة من التاسعة مات سنة ست ومایتین ع 

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۵۸۵، ش ۷۴۷۲، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۵. ابوخثیمه زهیر بن حرب بن رشاد:

ابن حجر در مورد او می‌گوید:

۲۰۴۲ زهیر بن حرب بن شداد أبو خثیمة النسایی نزیل بغداد ثقة ثبت روی عنه مسلم أکثر من ألف حدیث من العاشرة مات سنة أربع وثلاثین وهو بن أربع وسبعین خ م د س ق 

مورد اطمینان است، مسلم بیش از هزار روایت از او نقل کرده است!

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۱۷، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۶. احمد بن زهیر:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

۶۱۹ أحمد بن أبی خیثمة زهیر بن حرب الحافظ الحجة... قال الدارقطنی ثقة مأمون وقال الخطیب ثقة عالم متقن حافظ بصیر بأیام الناس راویة للادب 

احمد بن ابی حیثمه زهیر، حافظ، حجت... دارقطنی گفته است: ثقه، مورد اطمینان؛ خطیب بغدادی گفته است: ثقه، عالم، قابل اعتماد، حافظ، آگاه به تاریخ، نقل کننده ادب...

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۵۹۶ ش ۶۱۹، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

۷. ابن جریر طبری:

او نیز مولف کتاب و راوی اصلی این روایت است؛ ذهبی در مورد او می‌گوید:

محمد بن جریر بن یزید بن کثیر الامام العلم الفرد الحافظ أبو جعفر الطبری أحد الأعلام وصاحب التصانیف

محمد بن جریر، امام، مشهور، یکتا، حافظ، یکی از نامدارن و صاحب کتب 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، ش ۷۲۸، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

بنابراین سند این روایت صحیح است.

گفتار ششم: حضرت علی (علیه السلام): عبد الله بن زبیر، علت حضور زبیر در جنگ جمل و مایه گمراهی او است(با سند معتبر):
یکی از سخت‌ترین وقایعی که در تاریخ حیات امیرمومنان علی علیه السلام رخ داد، جنگ جمل بود؛ جنگی که خلافت آن حضرت را از مسیر طبیعی بیرون آورد و به جای آنکه آن حضرت، قادر شوند به رفع مشکلات جامعه و اصلاح عقاید مردم و رفع بدعت‌های گذشتگان بپردازند، به دفع فتنه مشغول شوند.

اگر این جنگ نبود، قطعا معاویه نیز نمی‌توانست مقدمات تشکیل پادشاهی خود در شام و مقابله با آن حضرت را فراهم کند؛ و اگر جنگ صفین رخ نمی‌داد، خوارج نیز به جنگ با امیرمومنان علی علیه السلام نمی‌آمدند! و دیگر ابن ملجم‌ها بهانه‌ای برای به شهادت رساندن آن حضرت پیدا نمی‌کردند.

یکی از مسببین اصلی شروع جنگ جمل، زبیر بن عوام بود؛ که قبل از شروع جنگ، با مناظره‌ای که امیرمومنان علی علیه السلام با او داشتند، از جنگ منصرف شد.اما عبد الله بن زبیر، پسرش حتی پدر خود را فریب داد! و او را مجبور کرد که به جنگ بیاید!

همچنین خواهد آمد که عبد الله بن زبیر، عایشه را نیز که از میانه راه منصرف شده بود، متقاعد کرد که به راه ادامه دهد!

و در صورتی که زبیر و عایشه این جنگ را ترک می‌کردند، قطعا دیگر کسی برای مقابله با آن حضرت نمی‌آمد! چون زبیر و عایشه دو رکن اصلی شروع جنگ بر ضد حضرت بودند! و دیگر اینهمه کشته بر مسلمانان تحمیل نمی‌شد، و همچنین فرصت برای ایجاد مدینه فاضله، به دست امیرمومنان علی علیه السلام مهیا می‌شد.

یعنی عبد الله بن زبیر، خود یک‌تنه، بار شروع جنگ جمل و حضور پدرش و عایشه را بر دوش می‌کشد و این مطلب می‌تواند مفسری برای روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد که «لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلین لرجحت».

همچنین در بخش در گفتار دوازدهم، خواهد آمد که معاویه خطاب به عبد الله بن زبیر می‌گوید: تو به خاطر دشمنی با علی و نه به خاطر دفاع از عثمان، با علی جنگیدی!

روایت اول: 
این روایت در شماره قبل گذشت که طبری نقل کرده است:

خرج علی علی فرسه فدعا الزبیر فتواقفا فقال له علی: ما جاء بک؟ قال: جاء بی أنی لا أراک لهذا الأمر أهلاً ولا أولی به منا. فقال علی: لست أهلاً لها بعد عثمان؟ قد کنا نعدک من بنی عبد المطلب حتی نشأ ابنک ابن السوء ففرق بیننا وبینک، وعظم علیه أشیاء وذکر أن النبی صلی الله علیه وسلم مر علیهما فقال لعلی: ما یقول ابن عمتک؟ لیقاتلنک وهو لک ظالم. 

فانصرف عنه الزبیر وقال: فإنی لا أقاتلک. ورجع إلی ابنه عبد الله بن الزبیر فقال: مالی فی هذه الحرب بصیرة، فقال: لا ولکنک جبنت عن لقاء علی حین رأیت رایاته فعرفت أن تحتها الموت، قال: فانی قد حلفت أن لا أقاتله قال: فکفر عن یمینک بعتق غلامک سرجس. فأعتقه وقام فی الصف معهم.

وقتی علی و اصحاب جمل ایستادند، علی سوار بر اسب شده و زبیر را خواست، وقتی هر دو به هم نزدیک شدند، علی به او گفت: چه چیزی تو را به اینجا آورد؟ گفت:

من به این علت به اینجا آمدم که تو را شایسته این کار نمی‌دانم و تو را از خود اولای به خلافت نمی‌دانم!

حضرت فرمودند: آیا بعد از مرگ عثمان من شایستگی خلافت ندارم؟ ما تو را از بنی عبد المطلب می‌دانستیم، تا اینکه پسر تو، پسر ناشایست تو بزرگ شد، و بین ما و تو فاصله انداخت.

و سپس بعضی از امور را برای او بزرگ شمرد (بزرگی بعضی از گناهان را به او گوشزد کرد) و سپس به یاد او آورد که روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن دو می‌گذشتند، و به علی فرمودند: پسر عمه‌ات چه می‌گوید؟ روزی او با تو به جنگ می‌پردازد در حالیکه ظالم به تو است!

زبیر باز گشت! و گفت من با تو نمی‌جنگم! و سپس به نزد پسرش عبد الله بن زبیر رفت و گفت: من هیچ بینشی (دلیلی دینی) برای این جنگ سراغ ندارم!

پسر او گفت: نه! ولی تو پرچم‌های علی را دیدی، از جنگ با او ترسیدی! و دانستی که این پرچم‌ها مرگ به همراه دارد! 

زبیر گفت: من قسم خورده‌ام که با علی نجنگم! گفت: کفاره بده و غلامت سرجس را آزاد کن!

او نیز چنین کرد و در صف با آنها ایستاد!

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر؛

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.

پیش از این ثابت کردیم که سند روایت، طبق مبانی اهل سنت صحیح است.

روایت دوم:
در معجم ابن اعرابی از علمای مشهور قرن چهارم، با سند معتبر نزد اهل سنت آمده است که:

نا أبو رفاعة، نا إبراهیم بن سعید الجوهری، نا إبراهیم بن مهدی، عن عیسی بن یونس، عن إسماعیل، عن قیس قال: قال علی: ما زال الزبیر منا أهل البیت حتی نشأ ابنه عبد الله فغلبه.

علی گفت: زبیر از ما اهل بیت بود تا اینکه فرزندش عبد الله رشد کرده و بر او غالب شد!

البصری الصوفی، أبو سعید أحمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم (متوفای ۳۴۰هـ)، معجم ابن الأعرابی، ج۴، ص۴۳۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.

بررسی سندی روایت:
۱. أبو رفاعة، عبد الله بن محمد:

خطیب بغدادی در باره او می‌گوید:

عبد الله بن محمد بن عمر بن حبیب أبو رفاعة العدوی البصری... وکان ثقة.

عبد الله بن محمد... مورد اعتماد بود.

البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۸۳، ش۵۱۹۷، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.

۲. إبراهیم بن سعید الجوهری:

ابن حجر در باره او می‌گوید:

إبراهیم بن سعید الجوهری أبو إسحاق الطبری نزیل بغداد ثقة حافظ تکلم فیه بلا حجة من العاشرة مات فی حدود الخمسین م ۴ 

ابراهیم بن سعید جوهری، ساکن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. برخی در باره او سخنانی گفته‌اند، بدون این که دلیلی داشته باشند.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۸۹، ش ۱۷۹، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۳. إبراهیم بن مهدی المصیصی:

ابن حجر در شرح حال او می‌نویسد:

۲۵۶ إبراهیم بن مهدی المصیصی بغدادی الأصل مقبول من العاشرة مات سنة أربع وقیل خمس وعشرین د 

ابراهیم بن مهدی، «مقبول» بود.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۴، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۴.عیسی بن یونس:

ذهبی در باره او می‌نویسد:

عیسی بن یونس بن أبی إسحاق أحد الأعلام فی الحفظ والعبادة عن أبیه وهشام بن عروة والأعمش وعنه حماد بن سلمة مع تقدمه وابن المدینی وإسحاق وابن عرفة وأمم کان یحج سنة ویغزو سنة مات ۱۸۷ ع.

عیسی بن یونس، یکی از سرشناسان در حفظ و عبادت بود.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۱۱۴، ش۴۴۰۹، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.

۵.إسماعیل بن أبی خالد:

ابن حجر می‌گوید:

إسماعیل بن أبی خالد الأحمسی مولاهم البجلی ثقة ثبت من الرابعة مات سنة ست وأربعین ع.

اسماعیل بن أبی خالد، مورد اعتماد بود.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۷، ش ۴۳۸، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۶.قیس بن أبی حازم:

ذهبی در باره او می‌نویسد:

قیس بن أبی حازم البجلی أبو عبد الله الکوفی ثقة من الثانیة مخضرم ویقال له رؤیة وهو الذی یقال إنه اجتمع له أن یروی عن العشرة مات بعد التسعین أو قبلها وقد جاز المایة وتغیر ع 

قیس بن أبی حازم، مورد اعتماد و مخضرم (کسی که اسلام و جاهلیت را درک کرده) بود، گفته شده که او پیامبر را نیز دیده و او همان کسی است که گفته‌اند از عشره «عشرة مبشرة» روایت نقل کرده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۵۶، ش۵۵۶۶، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

۷. ابن الأعرابی:

ذهبی در تمجید از او می‌گوید:

أحمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم الإمام المحدث القدوة الصدوق الحافظ شیخ الإسلام أبو سعید بن الأعرابی البصری الصوفی نزیل مکة وشیخ الحرم.

احمد بن محمد، پیشوا، محدث، راهبر، بسیار راستگو، حافظ و شیخ الإسلام، در مکه ساکن و شیخ (پیشنماز) حرم بود.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۴۰۷، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

روایات دیگر:
ابن اثیر این روایت را نقل می‌کند که:

وشهد الجمل مع أبیه الزبیر مقاتلاً لعلی، فکان علی یقول: ما زال الزبیر منا أهلَ البیت حتی نشأ له عبد الله.

عبد الله جمل را همراه پدرش زبیر برای جنگ با علی حاضر شد! علی (علیه السلام)‌می‌گفت: زبیر از ما اهل بیت بود تا پسرش عبد الله رشد کرد.

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۲۴۶، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶ م.

شبیه همین عبارت، در آدرس‌های ذیل نیز آمده است:

الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶هـ)، الإمامة والسیاسة، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۵، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م. 

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۲۹۴، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۹۰۶، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۲هـ.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۱۸، ص۴۰۴، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

إبن أبی‌الحدید المداینی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۴۹، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای۷۶۴هـ)، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۹۳، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰هـ- ۲۰۰۰م.

گفتار هفتم: عبد الله بن زبیر عامل اصلی حضور عایشه در جنگ جمل (با سند معتبر):
ثابت شد که عبد الله بن زبیر، عامل اصلی مخالفت زبیر، با حضرت علی علیه السلام بوده است؛ اکنون این نکته را ثابت خواهیم کرد که او، عامل اصلی حضور عایشه در جنگ جمل بوده است! و اگر او نبود، عایشه نیز به جنگ جمل نمی‌آمد:

روایت اول با سند صحیح:
وروی إسماعیل بن علیة عن ابی سفیان بن العلاء عن ابن أبی عتیق قال قالت عایشة إذا مر ابن عمر فارونیه فلما مر ابن عمر قالوا هذا ابن عمر فقالت یا أبا عبد الرحمن ما منعک أن تنهانی عن مسیری قال رأیت رجلا قد غلب علیک وظننت أنک لا تخالفینه یعنی ابن الزبیر قالت أما إنک لو نهیتنی ما خرجت.

عایشه گفت اگر ابن عمر گذشت، من را با خبر کنید! وقتی که ابن عمر گذشت، گفتند: این ابن عمر است!

عایشه گفت: ای ابا عبد الرحمن، چه چیزی مانع تو شد که من را از رفتن (به جنگ) باز بداری؟ گفت: مردی را دیدم که بر تو غالب شده بود، و گمان داشتم که تو با او مخالفت نخواهی کرد! یعنی عبد الله بن زبیر!

عایشه گفت: آگاه باش اگر تو مرا بازداشته بودی نمی‌رفتم!

ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۹۱۰،، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۲هـ.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۱۹۳، تحقیق: شعیب الأرناؤوط / محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۴، ص۲۴۶، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

تصحیح سند روایت اول:
البانی این روایت را در ذیل روایت شماره ۴۷۴ «أیتکن تنبح علیها کلاب الحوأب» نقل کرده و به آن استشهاد می‌کند.

ألبانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة ش ۴۷۴ 

روایت دوم با سند صحیح:
۲۰۷۵۳ أخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن بن طاووس عن أبیه أن النبی صلی الله علیه وسلم قال لنسایه أیتکن تنبحها کلاب ماء کذا وکذا یعنی الحوأب فلما خرجت عایشة إلی البصرة نبحتها الکلاب فقالت ما اسم هذا الماء فأخبروها فقالت ردونی فأبی علیها بن الزبیر 

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همسران خویش فرمودند: کدامیک از شما است که سگ‌های حواب بر او پارس خواند کرد؟!

وقتی عایشه به بصره رفت، سگ‌ها بر او پارس کردند! گفت: اسم این آب چیست؟ به او خبر دادند! گفت من را بازگردانید! اما ابن زبیر مانع او شد!

الصنعانی، ابوبکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج۱۱، ص۳۶۵، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۳هـ.

تصحیح سند روایت دوم:
۱. طاووس بن کیسان یمانی:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

۷۹ ع طاوس بن کیسان... وکان رأسا فی العلم والعمل قال عمرو بن دینار ما رأیت أحدا مثل طاوس 

طاووس او سرآمد علم و عمل بود، عمرو بن دینار گفته است هیچ کس را مانند طاووس ندیدم!

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹۰، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

۲- عبد الله بن طاووس بن کیسان:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

عبد الله بن طاوس بن کیسان أبو محمد الیمانی... قلت: وثقوه.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۸ ص۴۶۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۳. معمر بن راشد ازدی:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

۱۸۴ ع معمر بن راشد الامام الحجة... قال أحمد لیس تضم معمرا إلی أحد الا وجدته فوقه

امام حجت... احمد (بن حنبل) گفته است معمر را کنار هر کس بگذاری، باز معمر برتر است!

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱ ص۱۹۰ش ۱۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

۴. عبد الرزاق صنعانی صاحب کتاب:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

۳۵۷ ع عبد الرزاق بن همام بن نافع الحافظ الکبیر.... قلت وثقه غیر واحد

حافظ بزرگ...چندین نفر او را توثیق کرده‌اند.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱ ص۳۶۴، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

روایت سوم و چهارم (به صورت مرسل)
وسمعت عایشة فی طریقها نباح کلاب فقالت: ما یقال لهذا الماء الذی نحن به؟ قالوا: الحوأب. فقالت: إنا لله وإنا إلیه راجعون ردونی ردونی فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول وعنده نساؤه: أیتکن ینبحها کلاب الحوأب وعزمت علی الرجوع فأتاها عبد الله بن الزبیر فقال: کذب من زعم أن هذا الماء الحوأب، وجاء بخمسین من بنی عامر فشهدوا وحلفوا علی صدق عبد الله.

عایشه در راه صدای پارس سگ‌ها را شنید و گفت: اسم این آبی که در کنار آن هستیم چیست؟ گفتند حواب!

گفت: انا لله و انا الیه راجعون! من را باز گردانید! زیرا من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم در حالی که سایر زنان نیز در کنار حضرت بودند که فرمود: کدامیک از شماست که سگ‌های حواب بر او پارس خواهند کرد! و تصمیم گرفت که باز گردد!

اما عبد الله بن زبیر به نزد او آمد و گفت: هر کس که گمان کرده است اینجا حواب است دروغ گفته است! و ۵۰ نفر آورد که شهادت دادند و قسم خوردند که عبد الله راست گفته است!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۰۵، طبق برنامه الجامع الکبیر.

حتی طرقنا الحوأب وهو ماء فنبحتنا کلابه فقالوا أی ماء هذا فقلت هذا ماء الحوأب فصرخت عایشة بأعلی صوتها ثم ضربت عضد بعیرها فأناخته وقالت إنا لله وإنا إلیه راجعون إنی لهیة سمعت رسول الله یقول وعنده نساؤه لیت شعری أیتکن تنبحها کلاب الحوأب ثم ضربت عضد بعیرها فأناخته وقالت ردونی أنا والله صاحبة ماء الحوأب فأناخوا حولها یوما ولیلة فقال لها عبد الله بن الزبیر إنه کذب ولم یزل بها وهی تتمنع فقال لها النجاء النجاء فقد أدرککم علی بن أبی طالب 

وقتی به حواب رسیدیم، سگ‌ها پارس کردند، عده‌ای پرسیدند این آب چه نام دارد؟ گفتم: این ماء حواب نام دارد!

عایشه با صدایی بلند فریاد کشید و سپس به ران شترش زد و آن را خواباند، و گفت: انا لله و انا الیه راجعون! من همانم! از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم در حالی که همسران آن حضرت آنجا بودند که فرمود: ای کاش می‌دانستم که کدام‌یک از شما سگ‌های حواب بر او پارس می‌کنند! 

سپس شتر را بلند کرده و گفت من را باز گردانید!قسم به خدا من همان کسی هستم که در کنار آب حواب می‌رود! 

به همین دلیل یک شبانه روز دور او جمع شدند! عبد الله بن زبیر به عایشه گفت: او دروغ گو است! و یکسره چنین می‌گفت اما عایشه قبول نمی‌کرد! تا اینکه عبد الله گفت: جان خود را نجات دهید! جان خود را نجات دهید! علی آمد!

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۰۳، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

گفتار هشتم: نخستین کسی که در اسلام شهادت دروغ داد:
این روایت، در مسند احمد، سنن ترمذی و سنن ابن ماجة آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند «شهادت دروغ، با شرک به خداوند با هم برابر هستند!»:

۱۸۰۷۳ حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا مَرْوَانُ الفزاری ثنا سُفْیَانُ بن زِیَادٍ عن فَاتِکِ بن فَضَالَةَ عن ایمن بن خُرَیْمٍ قال قام رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم خَطِیباً فقال یا أَیُّهَا الناس عَدَلَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ اشراکا بِاللَّهِ ثَلاَثاً ثُمَّ قال اجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: شهادت دروغ، با شرک به خدا برابر است! سپس به این آیه استدلال کردند که «اجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»

مسند أحمد بن حنبل ج۴، ص۲۳۳ ش ۱۸۰۷۳، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: ۲۴۱، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر

سنن أبی داود ج۳، ص۳۰۵ ش ۳۵۹، اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفکر - -، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید

سنن ابن ماجه ج۲، ص۷۹۴ ش ۲۳۷، اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفکر - بیروت - -، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی

همچنین بخاری در صحیح خویش روایت می‌کند که بزرگترین کبایر، شهادت دروغ است:

۵۶۳۱ حدثنی إِسْحَاقُ حدثنا خَالِدٌ الْوَاسِطِیُّ عن الْجُرَیْرِیِّ عن عبد الرحمن بن أبی بَکْرَةَ عن أبیه رضی الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ألا أُنَبِّیُکُمْ بِأَکْبَرِ الْکَبَایِرِ قُلْنَا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قال الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وکان مُتَّکِیًا فَجَلَسَ فقال ألا وَقَوْلُ الزُّورِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ ألا وَقَوْلُ الزُّورِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ فما زَالَ یَقُولُهَا حتی قلت لَا یَسْکُتُ

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا شما را از بزرگترین کبایر با خبر نکنم؟ سه بار چنین فرمودند!

گفتند: آری ای رسول خدا! آن حضرت فرمودند: شرک به خدا و عاق والدین؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا اینجا تکیه داده بودند، سپس نشسته و فرمودند: آگاه باشید؛ و کلام دروغ و شهادت دروغ! و کلام دروغ و شهادت دروغ! و آن قدر این دو را تکرار کردند که ما گمان کردیم دیگر سکوت نخواهد فرمود!

صحیح البخاری ج۵، ص۲۲۲۹ ش ۵۶۳۱، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: ۲۵۶، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا

با این حال به گفته علمای اهل سنت، وقتی عایشه، در مسیر رفتن برای جنگ جمل بود، سگ‌های منطقه حواب، شروع به پارس کردند، و عایشه به یاد روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد که «ایتکن تنبح علیها کلاب الحواب»؛ به همین جهت خواست برگردد! اما عبد الله بن زبیر ۵۰ نفر را آورد که به دروغ قسم خوردند که اینجا حواب نیست! و به همین دلیل، علمای اهل سنت او را اولین کسی می‌دانند که شهادت دروغ را در اسلام، ایجاد کرد!

فلما انتهوا إلی ماء الحوأب فی بعض الطریق ومعهم عایشة نبحها کلاب الحوأب فقالت لمحمد بن طلحة أی ماء هذا قال هذا ماء الحوأب فقالت ما آرانی إلا راجعة قال ولم قالت سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لنسایه (کأنی بإحداکن قد نبحها کلاب الحوأب وإیاک أن تکونی أنت یا حمیراء) فقال لها محمد بن طلحة تقدمی رحمک الله ودعی هذا القول وأتی عبد الله بن الزبیر فحلف لها بالله لقد خلفته أول اللیل وأتاها ببینة زور من الأعراب فشهدوا بذلک فزعموا أنها أول شهادة زور شهد بها فی الإسلام 

وقتی در میان راه به برکه حواب رسیدند و عایشه با آنها بود، سگ‌های حواب به او پارس کردند؛ او به محمد بن طلحه گفت: اسم این برکه چیست؟ گفت حواب!

گفت: من بازخواهم گشت! گفت چرا؟ پاسخ داد: زیرا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که به زنان خود می‌گفت: انگار که یکی از شما را می‌بینم که سگ‌های حواب بر او پارس می‌کنند، و مراقب باش که ای عایشه تو نباشی!

محمد بن طلحه گفت: به پیش برو خدا تو را رحمت کند و این سخن را رها کن!

عبد الله بن زبیر به نزد او آمد و برای او به خدا قسم خورد که دیشب از منطقه حواب گذشته‌اند! و از اعراب، شاهدانی دروغین آورد! و آنها نیز چنین شهادتی دادند!

و چنین می‌دانستند که این اولی شهادت دروغ در اسلام است!

الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶هـ)، الإمامة والسیاسة، تحقیق: خلیل المنصور، ج۱، ص۵۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م. 

المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۱۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الحمیری، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفای بعد ۸۶۶ هـ)، صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار، ج۱، ص۲۰۶، تحقیق: إ. لافی بروفنصال، ناشر: دار الجیل - بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۸ هـ ـ ۱۹۸۸ م.

گفتار نهم: حضرت علی او را لعنت می‌کنند:
حدثنا محمد بن یوسف بن سلیمان وأحمد بن منصور الرمادی قالا حدثنا هشام بن عمار بن نصیر السلمی قال حدثنا محمد بن عیسی بن سمیع القرشی قال حدثنی ابن أبی ذیب عن الزهری عن سعید بن المسیب قال... وقال علی لابنیه: کیف قتل أمیر المؤمنین وأنتما علی الباب ورفع یده فلطم الحسن وضرب صدر الحسین وشتم محمد بن طلحة، ولعن عبد الله بن الزبیر... وهذا حدیث کثیر التخلیط منکر الإسناد لا یعرف صاحبه الذی رواه عن ابن أبی ذیب وأما ابن أبی ذیب ومن فوقه فأقویاء 

علی به دو پسرش گفت: چطور امیرالمومنین کشته شد در حالی که شما در کنار در بودید؟! سپس دست خویش را بالا برد و به صورت حسن سیلی زد و به سینه حسین ضربه زد! و به محمد بن طلحه دشنام داد و عبد الله بن زبیر را لعنت کرد... 

النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۳۰۱ ش ۲۳۶۳، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۸۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۲۷۳، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

گفتار دهم: امام حسن علیه السلام او را نادان می‌داند:
۴۱۲ - سفیه لم یجد مسافها قاله الحسن بن علی رضی الله عنهما فی عمرو وفی عبد الله بن الزبیر

نادانی است که نادان دیگری پیدا نکرده که با او همراهی کند! این را حسن بن علی (علیهما السلام)‌در مورد عمرو و عبد الله بن زبیر گفته است!

الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای۵۳۸هـ)، المستقصی فی أمثال العرب، ج۲، ص۱۱۸، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۹۸۷م.

گفتار یازدهم: عبد الله بن زبیر، درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صلوات را ترک کرد! با چهار متن)
یکی از کارهایی که در روایات، از آن مذمت فراوان شده است، ترک درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است! البانی وهابی، روایت ذیل روایت را نقل کرده و سند آن را صحیح می‌داند که:

۱۰۴۴۳ - ما اجتمع قوم ثم تفرقوا عن غیر ذکر الله و صلاة علی النبی صلی الله علیه و سلم إلا قاموا عن أنتن من جیفة.

هیچ قومی جمع نشدند و سپس بدون ذکر خدا و درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پراکنده شدند، مگر آنکه موقع بیرون رفتن، بوی آنها بدتر از بوی مردار است!

البانی، الجامع الصغیر وزیاداته ش ۱۰۴۴۳ دار النشر: المکتب الاسلامی

همچنین نسایی مولف یکی از صحاح سته می‌گوید:

۵۸ أخبرنا أحمد بن عبد الله بن علی بن سوید بن منجوف قال حدثنا أبو داود عن یزید بن إبراهیم عن أبی الزبیر عن جابر أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال ما جلس قوم مجلسا فتفرقوا عن غیر صلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم إلا تفرقوا انتن من ریح الجیفة.

هیچ گروهی نیستند که در جایی بنشینند و بدون درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر خیزند مگر آنکه موقع بیرون رفتن، بوی آنها از بوی مردار بدتر است!

عمل الیوم واللیلة ج۱، ص۱۶۴ ش ۵۸، اسم المؤلف: أحمد بن شعیب بن علی النسایی أبو عبد الرحمن الوفاة: ۳۰۳، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - ۱۴۰۶، الطبعة: الثانیة، تحقیق: د. فاروق حمادة

با این همه می‌بینیم که به اقرار علمای اهل سنت، عبد الله بن زبیر، به خاطر دشمنی با اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درود بر آن حضرت را ترک کرده است! بلاذری این روایت را نقل می‌کند که: 

فقال ابن عباس (لعبد الله بن الزبیر)... بغضی والله ضرک واثمک إذ دعاک إلی ترک الصلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم فی خطبک...

ابن عباس به عبد الله بن زبیر گفت: قسم به خدا دشمنی با من به تو ضرر زد و تو را گناه‌کار کرد، زیرا تو را وادار کرد که درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خطبه‌هایت ترک کنی! 

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وحدثنی العمری عن الهیثم بن عدی عن عبد الله بن عیاش الهمدانی قال، حدثنی محمد بن المنتشر قال: حضرت مکة أیام ابن الزبیر... وأظهر سوء الرأی فی بنی هاشم، وترک ذکر النبی صلی الله علیه وسلم من أجلهم 

ابن منتشر می‌گوید در زمان عبد الله بن زبیر به مکه رفتم.... او بدبینی خود را نسبت به بنی‌هاشم آشکار کرد، و درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به خاطر آنها ترک کرد!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وحدثنی هشام بن عمار قال: حدثت عن الزبیری عن الزهری أنه قال: کان من أعظم ما أنکر علی عبد الله بن الزبیر ترکه ذکر رسول الله صلی الله علیه وسلم فی خطبته.

زهری گفت: یکی از بزرگرترین اشکالاتی که بر عبد الله بن زبیر می‌گرفتند این بود که یاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خطبه‌ خویش ترک کرد!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وتحامل عبد الله بن الزبیر علی بنی هاشم...حتی بلغ ذلک منه أن ترک الصلاة علی محمد فی خطبته فقیل له لم ترکت الصلاة علی النبی.

عبد الله بن زبیر به بنی‌هاشم کیه می‌ورزید!... به حدی که درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خطبه ترک کرد! به او گفته شد چرا درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک کردی؟!

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

گفتار دوازدهم: بغض عبد الله بن زبیر نسبت به حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام(با چند متن):
علمای اهل سنت، از امیرمومنان علی علیه السلام روایت نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود هرکس من را دشمن بدار منافق است:

۷۸ حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا وَکِیعٌ وأبو مُعَاوِیَةَ عن الْأَعْمَشِ ح وحدثنا یحیی بن یحیی واللفظ له أخبرنا أبو مُعَاوِیَةَ عن الْأَعْمَشِ عن عَدِیِّ بن ثَابِتٍ عن زِرٍّ قال قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلی الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ 

از علی روایت است که فرمود: قسم به کسی که دانه را شکافت و موجودات را آفرید رسول خدا به من فرمود: که جز مومن من را دوست ندارد و جز منافق با من دشمنی نمی‌کند!

صحیح مسلم ج۱، ص۸۶ ش ۷۸، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: ۲۶۱، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی

همچنین البانی در السلسلة الصحیحة این روایت را می‌آورد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

۲۴۸۸ - (صحیح) [ والذی نفسی بیده لا یبغضنا أهل البیت أحد إلا أدخله الله النار ].(صحیح)

قسم به کسی که جانم در دست او است، هیچ‌کس با ما اهل بیت دشمنی نمی‌کند مگر آنکه خدا او را وارد جهنم خواهد کرد.

البانی،محمد ناصر الدین، السلسلة الصحیحة ش ۲۴۸۸ نشر مکتبة المعارف الریاض

اما علمای اهل سنت، روایات متعددی دارند که ثابت می‌کند عبد الله بن زبیر با امیرمومنان علی علیه السلام و اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی داشته است:

أخبرناأبوبکر محمد بن محمد بن علی أنا أبوبکر محمد بن علی بن محمد أنا أحمد بن عبدالله بن الخضر أنا أحمد بن أبی طالب الکاتب حدثنی أبی علی بن محمد حدثنی محمد بن مروان بن عمر اخبرنی جعفر وهو ابن أحمد بن معدان نا الحسن وهو ابن جهور نا أبو الحسن المداینی نا عبدالله بن أبی بکر قال قدم معاویة المدینة فأقام بها فاکثر الناس وعرضوا له یسألونه فقال یوما لبعض غلمانه اسرج لی بغلتی اذا قامت صلاة العصر فاسرج له البغلة فلما صلی العصر جلس علیها ثم توجه قبل الشام وصیح فی الاثقال والناس وتبع معاویة من تبعه ویدرکه ابن الزبیر فی اول من ادرکه فسار إلی جنبه لیلا وهو نایم ففزع له فقال من هذا فقال ابن الزبیر اما انی لو شیت ان اقتلک لقتلتک قال لست هناک لست من قتال الملوک انما یصید کل طایر قدره فقال ابن الزبیر اما والله لقد سرت تحت لواء أبی إلی ابن أبی طالب وهو من تعلم فقال لا جرم والله لقد قتلکم بشماله فقال اما ان ذلک فی نصره عثمان ثم لم نجز بها قال والله ما کان بک نصرة عثمان ولولا بغض علی بن أبی طالب لجررت برجلی عثمان مع الضبع قال لقد فعلتها أنا قد اعطیناک عهدا فنحن وافون لک به ما عشت فاذا مت فسیعلم من بعدک 

معاویه به مدینه آمد و مدتی در آنجا ماند، مردم زیادی جمع شده و از او خواسته‌های خود را می‌خواستند.به همین دلیل روزی به یکی از غلامان خود گفت: وقتی موقع نماز عصر شد، مرکب من را آماده کن.او نیز چنین کرد.

معاویه سوار شده و به سوی شام به راه افتاد! و بعد از آن به کاروان بارها و مردم ندا دادند که راه بیفتند. 

گروهی به سرعت به دنبال معاویه به راه افتادند و عبد الله بن زبیر جزو اولین کسانی بود که به معاویه رسید.

شب هنگام که معاویه خواب بود، عبد الله بن زبیر در کنار او حرکت کرد.معاویه ترسید و گفت: چه کسی هستی؟

گفت عبد الله بن زبیر! آگاه باش که اگر می‌خواستم تو را بکشم، می‌کشتم (نگران نباش؟)

معاویه گفت: تو در این حد نیستی! تو نمی‌توانی پادشاهان را بکشی! هر پرنده‌ای شکار خودش را دارد!

عبد الله بن زبیر گفت: قسم به خدا من زیر پرچم پدرم به جنگ علی (علیه السلام) رفتم! و تو می‌دانی علی کیست!

معاویه گفت: اگر چنین بود (و واقعا علی به جنگ آمده بود) شما را با دست چپ خود می‌کشت (یعنی حتی نیاز نبود دست راست خودش را استفاده کند).

عبد الله بن زبیر گفت: جنگ جمل، برای یاری عثمان بود، اما بعد از آن پاداشی برای این کار داده نشد!

معاویه گفت: قسم به خدا تو نمی‌خواستی عثمان را یاری کنی! و اگر دشمنی با علی بن ابی‌طالب نبود، تو همراه درندگان، دو پای عثمان را روی زمین می‌کشیدی!

عبد الله گفت: این بلایی است که من به سر خود آوردم! ما با تو پیمانی بستیم که تا تو زنده باشی به آن وفا خواهیم کرد، وقتی مردی کسی که بعد از تو است، خواهد دانست (که ما که هستیم) 

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۰۰، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

شبیه همین متن در آدرس‌های ذیل آمده است:

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۰۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وتحامل عبد الله بن الزبیر علی بنی هاشم تحاملا شدیدا وأظهر لهم العداوة والبغضاء 

عبد الله بن زبیر به بنی‌هاشم کیه می‌ورزید! و دشمنی و کینه با آنها را علنی کرد!

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

فقال: والله لین کنت لی ولأهل بیتی مبغضاً، لقد کتمت بغضک وبغض أهل أبیک مذ أربعون سنة. 

(عبد الله بن زبیر) گفت: اگر تو (عبد الله بن عباس) من و خانواده‌ام را دشمن داشتی، من بعض تو و خاندان پدرت را ۴۰ سال پنهان کردم!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وحدثنی العمری عن الهیثم بن عدی عن عبد الله بن عیاش الهمدانی قال، حدثنی محمد بن المنتشر قال: حضرت مکة أیام ابن الزبیر... وأظهر سوء الرأی فی بنی هاشم 

محمد بن منتشر می‌گوید در زمان عبد الله بن زبیر در مکه بودم... او بدبینی نسبت به بنی‌هاشم را آشکار ساخت!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.

فقال ابن الزبیر: إنی لأکتم بغضکم أهْلَ هذا البیت منذ أربعین سنة، 

عبد الله بن زبیر گفت: من بغض شما اهل بیت را ۴۰ سال است پنهان کرده‌ام!

المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.

گفتار سیزدهم: خوشحالی عبد الله بن زبیر از خروج امام حسین به سوی کوفه (با چند سند):
وقتی امام حسین علیه السلام، در زمان یزید، مدینه را ترک کرده و به مکه آمدند، تمامی نظرها از عبد الله بن زبیر که در مکه بود، به آن حضرت معطوف شد، و دیگر کسی توجهی به عبد الله بن زبیر نمی‌کرد!

و همگان می‌دانستند که بیرون رفتن آن حضرت از مکه، موجب جرات پیدا کردن یزید بر به شهادت رساندن آن حضرت است! اما با این حال وقتی آن حضرت، برای امتثال امر الهی، از مکه بیرون رفتند، عبد الله بن زبیر خوشحال شد! ذهبی در سیر اعلام النبلاء این روایت را نقل می‌کند که:

فقال له الحسین لأن أقتل بمکان کذا وکذا أحب إلی أن تستحل بی یعنی مکة قال فبکی ابن عباس وقال أقررت عین ابن الزبیر وکان ابن عباس یقول فذاک الذی سلا بنفسی عنه 

ثم خرج عبد الله بن عباس من عنده وهو مغضب وابن الزبیر علی الباب فلما رآه قال یا ابن الزبیر قد أتی ما أحببت قرت عینک هذا أبو عبد الله یخرج ویترکک والحجاز ثم قال 

یالک من قنبرة بمعمر خلا لک الجو فبیضی واصفری 

حسین به ابن عباس گفت: اگر در فلان جا کشته شوم، برای من دوست داشتنی‌تر است از اینکه مکه به سبب من مورد تعرض قرار گیرد! ابن عباس گریست و گفت: با این کار خود چشم ابن زبیر را روشن کردی! 

و ابن عباس می‌گوید: این (حفظ حرمت مکه) چیزی بود که از ذهن من رفته بود! (یعنی حق با حسین بود و باید حرمت مکه حفظ می‌شد)

سپس عبد الله بن عباس از نزد حسین بیرون رفت در حالیکه عصبانی بود و ابن زبیر نیز در کنار در بود، وقتی او را دید گفت ای ابن زبیر، چیزی که دوست داشتی انجام شد! حسین از مکه بیرون می‌رود و تو را در حجاز می‌گزارد!

ای پرنده در منطقه معمر، آسمان برای تو خالی شد، دیگر به راحتی تخم بگذار و رشد کن!

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۳، تحقیق: شعیب الأرناؤوط / محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

شبیه همین متن با اسناد مختلف در آدرس‌های ذیل آمده است:

قال هشام عن أبی مخنف... قال أبو مخنف وحدثنی الحارث بن کعب الوالبی عن عقبة بن سمعان أن حسینا لما أجمع المسیر إلی الکوفة أتاه عبدالله بن عباس... ثم قال ابن عباس لقد أقررت عین ابن الزبیر بتخلیتک إیاه والحجاز... فمر بعبدالله بن الزبیر فقال قرت عینک یابن الزبیر ثم قال: یا لک من قبرة بمعمر خلا لک الجو فبیضی واصفری

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۱۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الدینوری، أبو حنیفة أحمد بن داود (متوفای۲۸۲هـ)، الأخبار الطوال، ج۱، ص۳۶۱، تحقیق: د.عصام محمد الحاج علی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۱هـ ـ ۲۰۰۱م.

حوار بین ابن الزبیر وابن عباس

حدثنا الحسین بن القاسم الکوکبی قال أخبرنا أبو عکرمة الضبی عامر بن عمران قال أخبرنا العتبی عن أبیه قال: لما خرج الحسین بن علی علیهما السلام إلی الکوفة اجتمع ابن عباسٍ وعبد الله بن الزبیر بمکة، قال: فضرب ابن عباس علی جنب ابن الزبیر وتمثل:

یا لک من قبرةٍ بمعمر... خلا لک الجو فبیضی واصفری

النهروانی، أبو الفرج المعافی بن زکریا (متوفای۳۹۰هـ)، الجلیس الصالح والأنیس الناصح، ج۱، ص۲۹۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.

أخبرنا القاضی أبو الحسین أحمد بن علی بن الحسین التوزی، قال حدثنا القاضی أبو الفرج المعافی بن زکریا بن یحیی بن حمید الطبری قراءة علیه، قال حدثنا ابن درید، قال حدثنا العکلی عن أبیه قال ذکر ابن واب، قال ذکر عوانة عن الشعبی: أن عبد الله بن عباس دخل المسجد وقد سار الحسین بن علی علیه السلام إلی العراق فإذا هو بعبد الله بن الزبیر فی جماعة من قریش وقد استعلاهم بالکلام، فجاء ابن عباس حتی ضرب بیده علی عضد ابن الزبیر، فقال أصبحت والله کما قال الأول:

یا لک من قنبرة بمعمر...خلا لک الجور فبیضی واصفری 

الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای۴۹۹ هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج۱، ص۲۴۷، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م.

گفتار چهاردهم: عبد الله بن زبیر: پیامبر خاندان بدی دارد که وقتی نام او را می‌برم گردن کشی می‌کنند! (با چند متن و سند)

فقیل له لم ترکت الصلاة علی النبی فقال إن له أهل سوء یشریبون لذکره ویرفعون رؤوسهم إذا سمعوا به 

به عبد الله بن زبیر گفته شد چرا درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک کردی؟ گفت زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خاندان بدی دارد، که وقتی نام او برده شود، گردنکشی می‌کنند و وقتی نام او را می‌شنوند سر خود را بالا می‌گیرند!

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

فقال ابن عباس (لابن الزبیر)‌...فإذا عوتبت علی ذلک قلت إن له أهیل سوء، فإذا صلیت علیه تطاولت أعناقهم وسمت رؤوسهم.

ابن عباس به عبد الله بن زبیر گفت:... وقتی تو را به خاطر ترک درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد عتاب قرار دادند، گفتی: رسول خدا خاندان بدی دارد که وقتی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درود فرستاده شود، گردن می‌کشند و سر خود را بالا می‌گیرند!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وحدثنی العمری عن الهیثم بن عدی عن عبد الله بن عیاش الهمدانی قال، حدثنی محمد بن المنتشر قال: حضرت مکة أیام ابن الزبیر... وقال: إن له أهیل سوءٍ فإن ذکر مدوا أعناقهم لذکره، 

محمد بن منتشر می‌گوید: در زمان عبد الله بن زبیر در مکه بودم... او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خاندان بدی دارد که با یاد شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گردنکشی می‌کنند!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وحدثنی هشام بن عمار قال: حدثت عن الزبیری عن الزهری أنه قال: کان من أعظم ما أنکر علی عبد الله بن الزبیر... وقوله حین کلم فی ذلک: إن له أهیل سوء إذا ذکر استطالوا ومدوا أعناقهم لذکره.

از بزرگترین چیز‌هایی که بر عبد الله بن زبیر اشکال گرفته شود... این بود که وقتی به او گفتند چرا یاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک کردی، گفت: او خاندان بدی دارد که وقتی یاد می‌شود خود را بالا می‌گیرند و با یاد شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گردن‌کشی می‌کنند!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.

... ولکن رأیت هذا الحی من بنی هاشم إذا سمعوا ذکره اشرأبت أعناقهم وأبغض الأشیاء إلی ما یسرهم 

عبد الله بن زبیر گفت: من این گروه بنی‌هاشم را می‌بینم که وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یاد می‌شود، گردن خود را بالا می‌گیرند و بدترین چیز در نزد من خوشحالی آنان است!

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

گفتار پانزدهم: دشنام عبد الله بن زبیر به حضرت علی علیه السلام و بنی‌هاشم (با چهارمتن):
متن اول:
خطبة محمد بن الحنفیة یرد علی عبد الله بن الزبیر وقد تنقص الإمام 

خطب ابن الزبیر فنال من الإمام علی کرم الله وجهه فبلغ ذلک ابنه محمد ابن الحنفیة رضی الله عنه فأقبل حتی وضع له کرسی قدامه فعلاه وقال یا معشر قریش شاهت الوجوه أینتقص علی وأنتم حضور 

خطبه محمد بن حنفیه که جواب عبد الله بن زبیر را می‌دهد که از امام (علی بن ابی طالب) بدگویی کرده بود!

ابن زبیر سخنرانی کرد و به امام علی علیه السلام دشنام داد، این خبر به محمد بن حنفیه رسید، آمد و در مقابل او یک صندلی گذاشتند، و بالای آن رفت و گفت: ای قریشیان! چهره‌هاتان زشت باد! آیا از علی بدگویی شود و شما حاضر باشید؟

صفوت، أحمد زکی، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۹۰، ناشر: المکتبة العلمیة - بیروت.

المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

متن دوم:
ولما توطد لابن الزبیر أمره وملک الحرمین والعراقین... فدعا عبد الله بن عباس ومحمد بن الحنفیة وجماعة من بنی هاشم إلی بیعته فأبوا علیه فجعل یشتمهم ویتناولهم علی المنبر...

وقتی که کار عبد الله بن زبیر درست شد و مالک مکه و مدینه و ایران و عراق شد... عبد الله بن عباس و محمد بن حنفیه و گروهی از بنی هاشم را به بیعت خواند! اما قبول نکردند! به همین دلیل آنان را دشنام داده و بر منبر بر آنها ناسزا می‌گفت!

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

متن سوم:
وعن عروة یعنی ابن الزبیر أن علی بن أبی طالب لقی الزبیر فی السوق فتعاتبا فی شیء من أمر عثمان ثم أغلظ له عبدالله بن الزبیر فقال له علی ألا تسمع ما یقول لی فضربه الزبیر حتی وقع رواه الطبرانی وفیه عبدالله بن محمد بن یحیی بن عروة وهو متروک 

از عروة بن زبیر روایت شده است که علی بن ابی طالب (علیه السلام) زبیر را در بازار دید، و در مورد عثمان یکدیگر را سرزنش کردند! سپس عبد الله بن زبیر با حضرت درشت سخن گفت!

علی به زبیر گفت: آیا نمی‌شنوی پسرت چه می‌گوید؟ زبیر نیز آنقدر عبد الله را زد تا افتاد!

الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، مجمع الزواید ومنبع الفواید، ج۷، ص۲۲۳، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷هـ.

متن چهارم:
وکان عبد الله بن الزبیر یبغض علیاً علیه السلام؛ وینتقصه وینال من عرضه 

عبد الله بن زبیر، دشمن علی علیه السلام بود و از حضرت بدگویی می‌کرد و به خاندان حضرت دشنام می‌داد!

إبن أبی‌الحدید المداینی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۳۶، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.

گفتار شانزدهم: بنی هاشم از او بد گویی می‌کنند:
ولما توطد لابن الزبیر أمره وملک الحرمین والعراقین أظهر بعض بنی هاشم الطعن علیه وذلک بعد موت الحسن والحسین 

وقتی که کار ابن زبیر درست شد و مالک مکه و مدینه و عراق عجم و عرب شد، بعضی از بنی ‌هاشم راجع به او بد گویی کردند و این بعد از مردن حسن و حسین (علیهما السلام) بود.

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

گفتار هفدهم: نفرین عبد الله بن زبیر توسط محمد حنفیه:
فکف ابن الزبیر عن ابن الحنفیة حتی إذا حج الناس، وکان یوم النفر أرسل إلیه: تنح عن هذا المنزل وانفر مع الناس وإلا فإنی مناجزک. فسأله معاذ بن هانی وغیره من أصحابه أن یأذن فی مقارعته، وقالوا: قد بدأک بالظلم واضطرک وإیانا إلی الامتناع، فقال له ابن مطیع: لا یغرنک قول هؤلاء فإنهم قتلة أبیک وأخیک، فقال له: نصبر لقضاء الله، اللهم ألبس ابن الزبیر لباس الذل والخوف، وسلط علیه وعلی أشیاعه وناصریه من یسومهم مثل الذی یسوم الناس، اللهم ألبسه بخطییته، وأجعل دایرة السوء علیه، سیروا بنا علی اسم الله إلی الطایف.

عبد الله بن زبیر، محمد حنفیه را ترک کرد، تا زمانی که وقت حج شد، روز نهم، به نزد او فرستاد و گفت: از خانه بیرون برو و با مردم به عرفات برو، وگرنه من تو را عذاب خواهم کرد!

معاذ بن هانی و دیگر یاران محمد حنفیه از او اجازه خواستند که با عبد الله بن زبیر درگیر شدوند! و گفتند او شروع به ظلم کرده است، و تو و ما را مضطر به مقابله کرده است!

ابن مطیع به محمد حنفیه گفت: فریب اینان را مخور که همینها پدر و برادر تو را کشتند!

به همین دلیل محمد حنیفه گفت: بر قضاء خدا صبر می‌کنیم!

خدایا عبد الله بن زبیر را لباس ذلت و ترس بپوشان، و کسانی را بر او و یاورانش مسلط کن، که بر سر آنها همان بلایی آورند که بر سر مردم آوردند! خدایا او را به خاطر گناهانش دچار عذاب گردان، و او را در دایره سختی‌ها بینداز؛ با یاد خدا ما را به سمت طایف ببرید!

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

گفتار هیجدهم: عبد الله بن زبیر بنی‌هاشم را در مکه زندانی کرده و می‌خواست آنهارا در آتش بسوزاند! (با چند متن)
أخبرنا محمد بن عمر قال حدثنا ربیعة بن عثمان ومحمد بن عبد الله بن عبید بن عمیر وإسحاق بن یحیی بن طلحة وهشام بن عمارة عن سعید بن محمد بن جبیر بن مطعم والحسین بن الحسن بن عطیة العوفی عن أبیه عن جده وغیرهم أیضا قد حدثنی... فلما جاء نعی یزید بن معاویة وبایع بن الزبیر لنفسه ودعا الناس إلیه دعا بن عباس ومحمد بن الحنفیة إلی البیعة له فأبیا یبایعان له وقالا حتی یجتمع لک البلاد ویتسق لک الناس فأقاما علی ذلک ما أقاما فمرة یکاشرهما ومرة یلین لهما ومرة یبادیهما ثم غلظ علیهما فوقع بینهم کلام وشر فلم یزل الأمر یغلظ حتی خافا منه خوفا شدیدا ومعهما النساء والذریة فأساء جوارهم وحصرهم وآذاهم وقصد لمحمد بن الحنفیة فأظهر شتمه وعیبه وأمره وبنی هاشم أن یلزموا شعبهم بمکة وجعل علیهم الرقباء وقال لهم فیما یقول والله لتبایعن أو لأحرقنکم بالنار فخافوا علی أنفسهم قال سلیم أبو عامر فرأیت محمد بن الحنفیة محبوسا فی زمزم 

وقتی خبر مرگ یزید رسید و عبد الله بن زبیر خود را خلیفه خواند و مردم را به بیعت با خویش دعوت کرد، ابن عباس و محمد حنفیه را نیز به بیعت فرا خواند، اما آن‌دو قبول نکردند که با او بیعت کنند! و گفتند تا زمانی که تمام بلاد اسلامی را بگیری و مردم از همه جا برای بیعت تو بیایند! و بر همین نظر ماندند؛ اما عبد الله بن زبیر گاهی به آنها خنده می‌کرد، گاهی با نرمی برخورد می‌کرد، و گاهی به دیدن آنها می‌رود؛ سپس بر آنها سخت گرفت؛ به همین سبب یین آن دو سخنان و بدی‌هایی در گرفت؛ و همین امر ادامه پیدا کرد، تا اینکه آن دو از او ترس فراوان پیدا کردند، و با آنها زنان و فرزندان آنها نیز بودند! 

اما عبد الله بن زبیر بسیار بد با آنها برخورد کرد و آنها را در محاصره قرار داده و آزار داد، و کلام خود را متوجه محمد حنفیه کرده و او را دشنام داد و از او بد گویی کرد و به او و بنی‌هاشم دستور داد که در شعب در مکه بمانند! و نگهبانانی بر آنها گمارد، و در سخنانی که به آنها گفت این بود:

قسم به خدا یا بیعت می‌کنید و یا شما را با آتش می‌سوزانم! به همین سبب آنها بر جان خویش ترسیدند!

سلیم ابوعامر می‌گوید: من محمد حنفیه را دیدم که در زمزم زندانی شده بود!

الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۰۰، ناشر: دار صادر - بیروت.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۱۷، تحقیق: شعیب الأرناؤوط / محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

ولما توطد لابن الزبیر أمره وملک الحرمین والعراقین... فدعا عبد الله بن عباس ومحمد بن الحنفیة وجماعة من بنی هاشم إلی بیعته فأبوا علیه... ثم قال لتبایعن أو لأحرقنکم بالنار فأبوا علیه فحبس محمد بن الحنفیة فی خمسة عشر من بنی هاشم فی السجن وکان السجن الذی حبسهم فیه یقال له سجن عارم

وقتی که کار ابن زبیر درست شد و مالک مکه و مدینه و عراق عجم و عرب شد... عبد الله بن عباس و محمد حنفیه و گروهی از بنی هاشم را به بیعت خویش فرا خواند اما آنها قبول نکردند... سپس گفت: یا بیعت می‌کنید و یا شما را با آتش می‌سوزانم! اما قبول نکردند؛ به همین دلیل محمد حنفیه را با ۱۵ نفر از بنی‌هاشم زندانی کرد؛ و زندانی که آنها در آن زندانی بودند زندان عارم نام داشت.

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

وأخذ ابن الزبیر محمد بن الحنفیة وعبد الله بن عباس وأربعة وعشرین رجلا من بنی هاشم لیبایعوا له فامتنعوا فحبسهم فی حجرة زمزم وحلف بالله الذی لا إله إلا هو لیبایعن أو لیحرقنهم بالنار فکتب محمد بن الحنفیة إلی المختار بن أبی عبید بسم الله الرحمن الرحیم من محمد بن علی ومن قبله من آل رسول الله إلی المختار بن أبی عبید ومن قبله من المسلمین أما بعد فإن عبد الله بن الزبیر أخذنا فحبسنا فی حجرة زمزم وحلف بالله الذی لا إله إلا هو لنبایعنه أو لیضرمنها علینا بالنار فیا غوثا فوجه إلیهم المختار بن أبی عبید بأبی عبد الله الجدلی فی أربعة آلاف راکب فقدم مکة فکسر الحجرة وقال لمحمد بن علی دعنی وابن الزبیر قال لا أستحل من قطع رحمه ما استحل منی 

عبد الله بن زبیر محمد حنفیه و عبد الله بن عباس و ۲۴ نفر از مردان بنی‌هاشم را گرفت تا با او بیعت کنند، اما آنها قبول نکردند؛ به همین دلیل آنها را در حجره زمزم زندانی کرد، و قسم خورد که «قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، یا بیعت کنند و یا آنها را با آتش می‌سوزاند!» به همین دلیل محمد حنفیه نامه‌ای به مختار و مسلمانان همراه او نوشت: «اما بعد! عبد الله بن زبیر ما را گرفته و در حجره زمزم زندانی کرده است، و قسم خورده است که به خدا یا باید با او بیعت کنیم و یا آتش بر ما خواهد انداخت! به داد ما برسید! به همین دلیل مختار، ابو عبد الله بجلی را با ۴۰۰۰ نفر سواره به مکه فرستاد؛ آنها دیوار حجره را شکستند و به محمد حنفیه گفت: ابن زبیر را به من واگذار!

محمد حنفیه گفت: من با او که نسبت به من قطع رحم کرد، قطع رحم نمی‌کنم!

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

گفتار نوزدهم: عبد الله بن زبیر بنی‌هاشم، محمد حنفیه و ابن عباس را تبعید کرد:
ولما لم یکن بابن الزبیر قوة علی بنی هاشم وعجز عما دبره فیهم أخرجهم عن مکة وأخرج محمد بن الحنفیة إلی ناحیة رضوی وأخرج عبد الله بن عباس إلی الطایف إخراجا قبیحا وکتب محمد بن الحنفیة إلی عبد الله بن عباس أما بعد فقد بلغنی أن عبد الله بن الزبیر سیرک إلی الطایف فرفع الله بک أجرا واحتط عنک وزرا یا ابن عم إنما یبتلی الصالحون وتعد الکرامة للأخیار ولو لم تؤجر إلا فیما نحب وتحب قل الأجر فاصبر فإن الله قد وعد الصابرین خیرا والسلام 

چون عبد الله بن زبیر قدرت مقابله با بنی‌هاشم را نداشت، و از نقشه‌هایی که برای آنها کشیده بود عاجز ماند، آنها را از مکه بیرون کرد؛ و محمد حنفیه را به منطقه رضوی و عبد الله بن عباس را به طایف به نحوی زشت تبعید کرد.

محمد حنفیه به عبد الله بن عباس نامه نوشت که «اما بعد، به من خبر رسید که عبد الله بن زبیر تو را به طایف تبعید کرده است! خدا اجر تو را بالا ببرد و سختی را از تو بردارد، ای پسر عمو! بدرستیکه صالحان دچار امتحان می‌شوند و کرامت برای نیکان آماده شده است، و اگر سزای ما در دنیا تنها آن چیزی باشد که من و تو دوست داریم، پاداش (آخرت) کم می‌شود؛ بدرستیکه خداوند به صابرین نیکی را وعده داده است.

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

کتب محمد بن الحنفیة إلی عبد الله بن عباس حین سیره ابن الزبیر إلی الطایف یسلیه عن فعله به: أما بعد، فإنه بلغنی أن ابن الزبیر سیرک إلی الطایف 

وقتی عبد الله بن زبیر، ابن عباس را تبعید کرد، محمد حنفیه به او نامه نوشت تا او را در این کار تسلی دهد: اما بعد به من خبر رسیده است که عبد الله بن زبیر تو را به طایف تبعید کرده است...

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای ۶۰۸هـ)، التذکرة الحمدونیة، ج۴، ص۳۰۹، تحقیق: إحسان عباس، بکر عباس، ناشر:دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولی، ۱۹۹۶م.

الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۸۲، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م.

گفتار بیستم: بخل عبد الله بن زبیر:(با سند معتبر)
یکی از نکاتی که عبد الله بن عباس، صحابی مشهور و حبر الامة راجع به عبد الله بن زبیر مطرح کرده است، بخل او است، البته با این کنایه که اگر بخیل، به خاطر بخلش به دیگران کمک نکند، مومن نیست؛ و نتیجه این سخن، آن است که عبد الله بن زبیر مومن نیست!

دو سند در سنن بیهقی:
أخبرنا أبو الحسین بن بشران العدل ببغداد أنبأ أبو جعفر محمد بن عمرو ثنا أحمد بن الولید الفحام ثنا أبو أحمد الزبیری ح وأخبرنا أبو الحسین بن بشران أنبأ أبو الحسن علی بن محمد المصری ثنا بن أبی مریم ثنا الفریابی قالا ثنا سفیان عن عبد الملک بن أبی بشیر عن عبد الله بن المساور قال سمعت بن عباس رضی الله عنه وهو یبخل بن الزبیر یقول سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لیس المؤمن الذی یشبع وجاره جایع إلی جنبه لفظ حدیث أبی أحمد 

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸هـ)، سنن البیهقی الکبری، ج۱۰، ص۳ ش ۱۹۴۵۲، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴.

بررسی سندی:
۱. عبد الله بن المساور:

مزی در مورد او می‌گوید:

ذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات"روی له البخاری فی کتاب"الأدب"حدیثًا واحدًا 

ابن حبان او را در ثقات آورده است،بخاری یک روایت از او در کتاب الادب المفرد دارد.

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۱۶ ص۱۲۱، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

۲. عبد الملک بن ابی بشیر:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

عبد الملک بن أبی بشیر البصری ت ن نزل المداین...وثقه یحیی القطان.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۸ ص۴۷۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۳. سفیان بن سعید الثوری:

ابن حجر در مورد او می‌گوید:

سفیان بن سعید بن مسروق الثوری أبو عبد الله الکوفی ثقة حافظ فقیه عابد إمام حجة من رؤوس الطبقة السابعة

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۴۴ ش ۲۴۴۵، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶. 

در اینجا در کتاب سنن کبرای بیهقی دو سند به سفیان می‌رسد که هر دو سند را بررسی می‌کنیم:

سند اول به سفیان:
۵- ابو احمد محمد بن عبد الله الزبیری:

او معروفترین شاگرد سفیان است، ذهبی در مورد او می‌گوید:

أبو أحمد الزبیری ع محمد بن عبد الله بن الزبیر بن عمر بن درهم الحافظ الکبیر المجود

او از روات مجمع علیه (در صحاح سته) است... حافظ بزرگ و نیکو روایت.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۹، ص۵۲۹، تحقیق: شعیب الأرناؤوط / محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

۶. احمد بن الولید الفحام:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

وثَّقه الخطیب 

خطیب بغدادی او را توثیق کرده است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۲۰ ص۲۸۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

۷. ابوجعفر محمد بن عمرو الرزاز

خطیب بغدادی در مورد او می‌گوید:

محمد بن عمرو بن البختری بن مدرک بن أبی سلیمان أبو جعفر الرزاز... وکان ثقة ثبتا

البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۳ ص۱۳۲ ش ۱۱۵۲، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.

۸.ابوالحسین بن بشران العدل:

ذهبی در مورد او می‌گوید:

وأبو الحسین بن بشران علی ابن محمد بن عبد الله بن بشران بن محمد... قال الخطیب کان صدوقا ثبتا تام المروءة ظاهر الدیانة 

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۳ ص۱۲۲، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.

۹. بیهقی مولف کتاب

ذهبی در مورد او می‌گوید:

البیهقی الإمام الحافظ العلامة شیخ خراسان أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی بن موسی الخسروجردی البیهقی صاحب التصانیف

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۳ ص۱۱۳۲ ش ۱۰۱۴، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی.

نتیجه گیری سند اول:
این سند، طبق مبانی اهل سنت معتبر است.

سند دوم به سفیان:
۴. محمد بن یوسف الفریابی 

۵. عبد الله بن محمد بن سعید بن ابی مریم

۶. ابوالحسن علی بن محمد المصری

۷. ابوالحسین بن بشران

۸. بیهقی صاحب کتاب

چندین سند در تاریخ مدینه دمشق:
اخبرتنا أم البهاء فاطمة بنت محمد قالت أنا إبراهیم بن منصور أنا أبوبکر بن المقری أنا أبویعلی نا زهیر نا وکیع عن سفیان عن عبد الملک بن أبی بشیر عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس یبخل ابن الزبیر وقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لیس المؤمن الذی یبیت وجاره طاوی \ ح \ 

أخبرنا أبو القاسم الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن الحسین الزهری وأبوالفتح المختار بن عبد الحمید بن المنتصر الادیب وأبوالمحاسن اسعد بن علی بن الموفق قالوا أنا أبو الحسن عبد الرحمن بن محمد بن المظفر أنا عبدالله بن أحمد بن حمویة أنا إبراهیم بن خزیم نا عبد بن حمید أنا عبد الرزاق أنا الثوری عن عبد الملک بن أبی بشیر عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس ذکر ابن الزبیر فبخله ثم قال سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لیس بالمؤمن الذی یشبع وجاره جایع إلی جنبه \ ح \ 

أخبرنا أبوغالب أحمد وأبوعبدالله یحیی ابنا الحسن قالا أنا أبوالحسین بن الآبنوسی أنا عثمان بن عمرو بن محمد بن المنتاب نا یحیی بن محمد بن صاعد نا الحسین بن الحسن أنا مؤمل نا سفیان عن عبد الملک بن أبی بشیر وکان تاجرا بالمدینة وکان مرضیا عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس یعاتب ابن الزبیر فی البخل ویقول قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لیس المؤمن الذی یبیت شبعان وجاره إلی جنبه جایع \ ح \ 

أخبرنا أبوالقتس عبد الصمد بن محمد بن عبدالله بن مندویة أنا أبو الحسن علی بن محمد بن أحمد الحسنأباذی أنا أبو الحسن محمد بن عمر بن عیسی بن یحیی الحطرانی البلدی أنا أبوعبدالله محمد بن العباس بن یونس الخیاط بالموصل نا محمد بن أحمد بن أبی المثنی نا قبیصة بن عقبة عن سفیان عن عبد الملک بن أبی بشیر عن عبدالله بن أبی المساور قال سمعت ابن عباس یقول وهو یبخل ابن الزبیر سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول ح 

وأخبرناأبو الحسن السلمی أنا أبوالحسین بن أبی الحدید أنا أبوبکر محمد بن أحمد بن أبی الحدید أنا أبوعلی الحسن بن علی الامام الطبرانی أنا سعید بن عبدوس بن أبی زیدون أنا محمد بن یوسف نا سفیان عن عبد الملک بن أبی بشیر عن عبدالله بن أبی المساور قال سمعت ابن عباس یبخل ابن الزبیر ویقول قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم لیس المؤمن الذی یشبع وجاره جایع إلی جنبه \ ح \ 

أخبرناأبومنصور عبد الرحمن بن محمد الشیبانی نا أبوبکر أحمد بن علی الخطیب أنا محمد بن الحسین القطان أنا محمد بن عبدالله بن أحمد بن عتاب نا یحیی بن أبی طالب نا أبوأحمد الزبیری نا سفیان الثوری عن عبد الملک بن أبی بشیر عن عبدالله بن المساور وفی اصل القطان بن أبی المساور قال سمعت ابن عباس وهو یبخل ابن الزبیر یقول سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لیس المؤمن بالذی یشبع وجاره جایع إلی جنبه \ ح \ 

... أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی أنا أبوالحسین بن النقور أنا عیسی بن علی أنا عبدالله بن محمد نا أبوسعید عیسی بن سألم الشاشی نا عبیدالله بن عمرو عن لیث بن أبی سلیم قال کان ابن عباس یکثر ان یعنف ابن الزبیر بالبخل قال فلقیه یوما فعیره فقال له ابن الزبیر ما اکثر ما تعیرنی یا ان عباس قال ان افعل فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول ان المؤمن لا یشبع وجاره وابن عمه جایع \ ح \ 

أخبرنا أبوالفرج سعید بن أبی الرجاء بن أبی منصور أنا أبوالفتح منصور بن الحسین بن علی بن القاسم بن رواد الکاتب وأبوطاهر أحمد بن محمود قالا أنا أبوبکر بن المقری نا أبوأحمد اسراییل بن محمد بن اسراییل بن عبدالله بن عیسی بن یونس بن عمرو هو أبوإسحاق السبیعی بحصن منصور حدثنی عمی علی بن اسراییل حدثنی خالی أحمد بن عمرو عن أبیه عمرو عن أبیه عیسی عن أبیه عن أبی إسحاق قال حججت مع أبی هریرة ورافع بن خدیج فنزلوا علی عبدالله بن الزبیر فذبح لهم شاة وکان یبخل 

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج۲۸، ص۲۱۸، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

عبارت ابن عبدربه در العقد الفرید:
ومن البخلاء عبد الله بن الزبیر وکانت تکفیه أکلة لأیام ویقول إنما بطنی شبر فی شبر فما عسی أن تکفیه أکلة وقال فیه أبو وجرة مولی الزبیر:

لو کان بطْنُکَ شِبراً قد شَبْعْت وقد أبقَیْتَ فضلاً کثیراً للمساکینِ 

فإن تُصِبْک من الأیامِ جایِحةٌ لمْ نبْکِ منک علی دُنیا ولا دینِ 

ما زلتَ فی سورةِ الأعرافِ تَدرُسُها حتی فؤادی کمِثْلِ الخزِّ فی اللِّین 

إنّ امْرَأً کنتُ مولاهُ فضیَّعنی یَرْجُو الفَلاحَ لَعبدٌ عیْنُ مغبونِ 

وابن الزبیر هو الذی قال أکلتم تمری وعصیتم أمری فقال فیه الشاعر:

رأیتُ أبا بکرٍ وربُّک غالبٌ علی أَمرِهِ یبغی الخلافةَ بالتَّمْرِ 

وأقبل إلیه أعرابی فقال أعطنی وأقاتل عنک أهل الشام فقال له اذهب فقاتل فإن أغنیت أعطیناک قال أراک تجعل روحی نقداً نسییة وأتاه أعرابی یسأله جملاً ویذکر أن ناقته نقبت فقال أنعلها من النعال السبتیة واخصفها بهلب قال له الأعرابی إنما أتیتک مستوصفا فلا حملت ناقة حملتنی إلیک قال إن وصاحبها 

یکی از بخیلان عبد الله بن زبیر بود، یک وعده غذا را در چند روز می‌خورد! و می‌گفت: شکم من یک وجب در یک وجب است، شاید یک لقمه برای آن بس باشد! به همین دلیل ابووجره غلام زبیر راجع به او گفت:

اگر شکم تو یک وجب در یک وجب بود، برای فقیران نیز چیزی باقی می‌گذاشتی!

اگر از روزگار به تو بلایی برسد، نه بر دین و نه بر دنیای تو گریه نمی‌کنیم!

دائمه سوره اعراف را می‌خوانی (خود را در جایگاه بزرگی می‌بینی اما به دیگران توجه نداری) اینقدر که شکم من (از گرسنگی) مانند خز نازک شده است!

کسی که مولای من بود و من را تباه گردانید، امید رستگاری دارد، اما بنده‌ای است که در نهایت ضررکردن است!

و عبد الله بن زبیر همو است که گفت: خرمای من را خوردید، و سرکشی من را کردید! به همین دلیل شاعر در مورد او گفت: ابوبکر(عبد الله بن زبیر) را دیدم که در حالی که خدا بر امر خویش غالب شده بود (یعنی ابن زبیر مغلوب شده بود) و او خلافت را با خرما طلب می‌کرد!

و روزی یک بیابان‌نشین به نزد او آمد و گفت: به من چیزی بده تا در مقابل اهل شام از تو دفاع کنم! گفت برو و بجنگ؛ اگر خوب جنگیدی چیزی به تو خواهیم داد!

بیابان‌نشین در پاسخ گفت: من جان خود را به نقد به تو بدهم و تو نسیه به من بدهی؟

روزی بیابان‌نشینی به نزد او آمد و از او یک شتر نر خواست و گفت که شتر ماده او پاهایش زخم شده و توانایی راه رفتن ندارد!

در پاسخ گفت: کفش سبتی پای شترت کن و آن را پر از مو نما (تا پای شترت خوب شود).

بیابان‌گرد گفت: انگار که من برای درمان شترم به نزد تو آمده‌ام! شتری که من را به سوی تو آورد دیگر بار بر ندارد (بمیرد)! عبد الله بن زبیر گفت: آری! صاحبش نیز بمیرد! 

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۶، ص۱۸۸، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

وذکر سعید بن جبیر أن عبد اللّه بن عباس دخل علی ابن الزبیر فقال له ابن الزبیر: أنت الذی تؤنبنی وتبخِّلُنِی. قال ابن عباس: نعم، سمعت رسول اللهّ صلی الله علیه وسلم، یقول: لیس المسلم الذی یشبع ویجوع جاره 

عبد الله بن عباس روزی به نزد عبد الله بن زبیر رفت.عبد الله بن زبیر گفت «تو هستی که به من خرده گرفته و من را بخیل می‌شمری؟» ابن عباس گفت: آری! از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می‌فرمود: مسلمان نیست کسی که سیر باشد و همسایه‌اش گرسنه باشد!

المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.

گفتار بیست و یکم: عبد الله بن زبیر از معاویه حق السکوت می‌گیرد:
وقال ابن أبی الدنیا أخبرنی عمر بن بکیر عن علی بن مجاهد عن بن عروة قال سأل ابن الزبیر معاویة شییا فمنعه فقال والله ما أجهل أن ألزم هذه البنیة فلا أشتم لک عرضا ولا أقصم لک حسبا ولکنی أسدل عمامتی من بین یدی ذراعا ومن خلفی ذراعا فی طریق أهل الشام وأذکر سیرة أبی بکر الصدیق وعمر فیقول الناس من هذا فیقولون ابن حواری رسول الله صلی الله علیه وسلم وابن بنت الصدیق فقال معاویة حسبک بهذا شرفا ثم قال هات حوایجک 

عبد الله بن زبیر چیزی از معاویه خواست، اما به او نداد؛ عبد الله بن زبیر گفت: ای معاویه! (گمان نکن) که من بلد نیستم در این ساختمان‌ها ساکن شوم ْ، و به تو دشنام ندهم و آبروی تو را نبرم، ولی من عمامه خود را از جلو و از پشت سر خویش رها کرده و در راه اهل شام می‌نشینم، و سیره ابوبکر و عمر را خواهم گفت!(تا مردم بدانند سیره تو با سیره ابوبکر و عمر فرق می‌کند)

مردم نیز می‌گویند: این چه کسی است؟ می‌گویند پسر حواری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و پسر دختر ابوبکر! معاویه گفت: همین مقدار شرف برای تو کافی است! هر حاجتی داری بیاور!

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

المداینی عن علی بن مجاهد عن هشام بن عروة قال: سأل عبد الله بن الزبیر معاویة حوایج فمنعه فقال: یا أمیر المؤمنین، أو یا معاویة، إنی لخلیق أن أخرج فأقعد علی طریق الشام فلا أشتم لک عرضاً ولا أقصب لک حسباً، ولکنی أسدل عمامتی بین یدی ذراعاً وخلفی ذراعاً، وأذکر سیرة أبی بکر وعمر، فیقال هذا ابن حواری رسول الله صلی الله علیه وسلم، فقال معاویة: کفی بذلک، وقضی حوایجه.

عبد الله بن زبیر از معاویه خواسته‌هایی داشت، گفت: ای امیر المومنین، یا ای معاویه! من شایسته‌ام که بر سر راه شام بنشینم و نه به تو دشنام دهم و نه آبروی تو را ببرم! ولی عمامه‌ام را بین دو دست خود و پشت سر خود باز کنم، و سیره ابوبکر و عمر را نقل کنم! (تا مردم بدانند سیره تو غلط است)

مردم می‌گویند این کیست؟ جواب داده می‌شود: پسر حواری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

معاویه گفت: همینقدر کافی است و حوایج او را برآورده کرد.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۲، ص۹۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.

خلاصه و نتیجه گیری:
ما در این مقاله مطالب ذیل را بررسی کردیم:

ولادت عبد الله بن زبیر:
همانطور که ثابت شد، عبد الله بن زبیر، فرزند متعه است! (با سند صحیح)

عبد الله بن زبیر در نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به او سخنانی دارند از جمله به خاطر اینکه عبد الله بن زبیر خون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نوشید فرمودند «وای بر مردم از دست تو» (با سند صحیح)

همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی دارند (با سند صحیح) که جز بر عبد الله بن زبیر تطبیق نمی‌کند؛ ایشان فرمودند شخصی به نام عبد الله، از جنگ‌جویان قریش، در مکه الحاد می‌کند! احترام مکه را زیر پا می‌گذارد و در مکه خون او حلال شمرده می‌شود! و چهار تن از صحابه این روایت را بر عبد الله بن زبیر تطبیق کرده بودند!

عبد الله بن زبیر در نظر امیرمومنان و ائمه معصومین علیهم السلام:
حضرت علی علیه السلام عبد الله بن زبیر را «ابن سوء» می‌دانند! (با سند صحیح) همچنین او را مایه گمراهی زبیر می‌شمارند (با سند صحیح)

همچنین امام حسن علیه السلام او را نادان می‌دانند «سفیه لم یجد مسافها»

عبد الله بن زبیر و دیگر:
عبد الله بن عباس او را بخیل می‌داند و به او کنایه می‌زند که بخیل مومن نیست (با سند صحیح).

سلمان فارسی، او را مسبب به آتش کشیدن کعبه می‌داند.(با سند صحیح)

همچنین عبد الله بن زبیر از معاویه حق السکوت می‌گرفت!

عبد الله بن زبیر و اهل بیت:
او دشمنی فراوان با اهل بیت و امیرمومنان داشت و به امیرمومنان علی علیه السلام و اهل بیت ایشان دشنام می‌داد و حتی بنی‌هاشمیان را زندانی کرده و می‌خواست آنها را بسوزاند! 

همچنین عبد الله بن عباس و محمد حنفیه را تبعید کرد و به همین سبب محمد حنفیه او را نفرین نموده و بنی‌هاشم از او بدگویی می‌کردند! همچنین به گفته معاویه او دشمنی حضرت علی علیه السلام را در دل داشت، و به همین سبب، درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خطبه‌های خویش ترک نمود! 

عبد الله بن زبیر و جنگ جمل:
او مسبب اصلی جنگ جمل است، زیرا پدرش را که تصمیم به ترک جنگ با حضرت علی علیه السلام گرفته بود، تحریک کرده و دوباره به جنگ بازگرداند!(سند صحیح) 

همچنین عایشه را که در میانه راه، تصمیم به بازگشت گرفت، با شهادت دروغ، به سوی جنگ برد (سند صحیح)

البته همانطور که گذشت، به گفته معاویه، علت اصلی ایجاد جنگ، طرفداری از عثمان نبود؛ بلکه علت، دشمنی و کینه حضرت علی علیه السلام بود!

 

//



موسسه تحقیقاتی ولیعصر (عج)