سید مرتضی، کتاب امالی و احادیث آن (1)
سید مرتضی علم الهدی در ماه رجب سال 355 ق, در شهر بغداد دیده به جهان گشود. پدر مرتضی از علما و خوش نامان نزد آل بویه بود تا جایی که بهاءالدوله ابونصر بن بویه او را به «طاهر یگانه» ملقب ساخت. مرتضی برادر کوچکتری داشت که در سال 359 ق, به دنیا آمد و به سید رضی ملقب گردید. وی جامع نهج البلاغه است و در سال 406 ق, وفات یافت
تحصیلات
سید مرتضی, علم آموزی را از بغداد آغاز کرد و اولین استادش شیخ مفید بود. مادرش, وی را همراه برادرش رضی, نزد شیخ مفید برد و قبل از این که بزرگسال شوند, تعلیمات او را آموختند و از خدمتش مرخص شدند.
پس از مفید, مهمترین اساتید مرتضی, سهل بن احمد دیباجی, ابوعبیدالله مرزبان, ابوحسن جندی و احمد بن محمد بن عمران کاتب بودند.
جایگاه علمی سیدمرتضی چنان بود که تمامی تراجم نویسان بدان اشاره داشته اند. ذکر عبارات آنان از حوصله این مختصرْ خارج است. سید مرتضی شاگردان فراوانی داشت که از میان آنان میتوان به ابوجعفر طوسی (شیخ الطایفه), قاضی عبدالعزیز براج, محمد بن علی کراجکی و… اشاره کرد. نویسنده مقدمه بحارالأنوار, 26 تن از ایشان را نام برده است و صاحب روضات الجنات نیز مقداری بدان افزوده است.
تألیفات سید مرتضی بسیار است. شیخ طوسی میگوید:
وی دارای تصانیف بسیاری است که مقداری از آنها را در الفهرست ذکر کرده ایم و از او اکثر کتبش را شنیده ایم و بر او خوانده ایم.
در جای دیگر میگوید: دیوان شعری دارد که بیش از هزار بیت شعر دارد.
محمد ابوالفضل ابراهیم, 71 عنوان و سید محسن امین, 89 عنوان از تألیفات سید را به ترتیب در مقدمه أمالی المرتضی و أعیان الشیعة آورده اند. نیز همان طور که گفتیم, نجاشی در کتاب الرجال و شیخ نیز در الفهرست تعدادی از تألیفات سیّد را نام برده اند. ما در این جا مهمترین این تألیفات را به نقل از محمد ابوالفضل ابراهیم میآوریم; البته, دلیل انتخاب وی با وجود کتب معتبر دیگر, آن است که وی نام هر کتابی را به همراه منبع و مأخذ ذکر کننده آن از کتب پیشینیان, مانند نجاشی, شیخ طوسی و ابن شهر آشوب میآورد. ما نیز عین آن را در این جا نقل میکنیم.
این فهرست که به ترتیب الفبایی است از این قرار است:
1. ابطال القیاس; ذهبی آن را در سیر اعلام النبلاء آورده است.
2. الإنتصار فی الفقه; شیخ طوسی و ابن شهر آشوب با عنوان الإنفرادت فی الفقه آورده اند.
3. إنقاذ البشر من القضاء و القدر; ابن شهر آشوب آن را نقل است.
4. البرق; شیخ طوسی از آن یاد کرده و نیز ابن شهرآشوب با نام المرموق فی اوصاف البروق ذکر کرده است.
5. تتبع الأبیات التی تکلم عنها ابن جنی فی اثبات المعانی للمتنبی; شیخ طوسی و ابن شهر آشوب آن را ذکر کرده اند.
6. تتمّة أنواع الأعراض من جمع ابی رشید النیسابوری; ابن شهر آشوب از آن یاد کرده است.
7. تفسیر الخطبة الشقشقیة; صاحب روضات الجنات از ریاض العلماء نقل کرده است.
8. تفسیر قصیدة السید الحمیری; معروف به قصیدة مذهبة است و آن قصیده باییه ای است که در مدح امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) سروده شده که به 17 بیت میرسد. آن را شیخ طوسی و نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
9. تفسیر قوله تعالی, لَیسَ عَلَی الَّذینَ آمنوا; نجاشی از آن یاد کرده است.
10. تفسیر قوله تعالی: قُلْ تَعالَوا أتُل ما حَرَّمَ رَبّکُم; نجاشی از آن یاد کرده است.
11. تفسیر سورة الحمد و قطعة من سورة للبقرة; نجاشی از آن یاد کرده است.
12. تقریب الاصول; نجاشی از آن یاد کرده است.
13. تکملة الغرر و الدّرر; ابن شهر آشوب از آن یاد کرده است.
14. تنزیه الانبیاء; شیخ طوسی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
15. جُمل العلم و العمل; شیخ طوسی و نجاشی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
16. جواب الملحدة فی قدم العالم من اقوال المنجبین; ابن شهر آشوب از آن یاد کرده است.
17. الحدود الحقایق; ابن شهر آشوب از آن یاد کرده است.
18. الخطبة المقمصة; ابن شهرآشوب از آن یاد کرده است.
19. الخلاف فی اصول الفقه; نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
20. دیوان شعر; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
21. الذخیرة فی الاصول; شیخ طوسی, نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
22. الذریعة فی اصول الفقه; شیخ طوسی, نجاشی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
23. الرّد علی یحیی بن عدنی فی اعتراض دلیل الموجد فی حدث الاجسام; نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
25. الرّد علی یحیی بن عدنی فی مسألة سماها طبیعة المسلمین; نجاشی از آن یاد کرده است.
26. رسالة فی المحکم و المتشابه; از تفسیر النعمانی نقل شده است و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده است.
27. الشافی فی الإمامة و النقض علی کتاب المغنی للقاضی عبدالجبار بن احمد; شیخ طوسی از آن یاد کرده است و در مورد آن گفته که مثل این کتاب در باب امامتْ کتابی تألیف نشده است. همچنین نجاشی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
28. شرح مسائل الخلاف; نجاشی از آن یاد کرده است.
29. الشهاب فی الشیب و الشباب; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
30. طیف الخیال; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
31. غررالفراید و درر القلاید; شیخ طوسی و نجاشی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
32. الفرایض فی نصر الروایة و ابطال القول بالودد; ابن شهر آشوب از آن یاد کرده است.
33. الفقه الملکی; ابن شهر آشوب از آن یاد کرده است.
34. الکلام علی من تعلق بقوله: و لَقد کَرَّمنا بَنی آدَم; نجاشی از آن یاد کرده است.
35. ما تفرد به الإمامیة; نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
36. مسائل آیات; شیخ طوسی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
37. مسائل أهل مصر الأولی و الخیرة; شیخ طوسی و نجاشی از آن یاد کرده اند.
38. مسائل البادریات; نجاشی از آن یاد کرده است.
39. المسائل التبانیات; نجاشی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
40. المسائل الجرجانیة; شیخ طوسی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
41. المسائل الحلبیة الأولی و الأخیرة; شیخ طوسی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
42.مسائل الخلاف فی الفقه; آن را تمام نکرد و شیخ طوسی و ابن شهر آشوب آن را ذکر کرده اند.
43. المسائل الرازیة; شامل 14 مسأله بوده است و ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده است.
44. المسائل الرملیات; نجاشی آن را ذکر کرده است.
45. المسائل السلاریة; ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده است.
46. المسائل الصیداویة; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده اند.
47. المسائل الطبریة; بروکمان ذکر کرده که نسخه ای از آن در کتاب خانه مشهد است و نیز کنتوری در کشف الحصب آن را ذکر کرده است.
48. المسائل الطرابلسیة الأولی و الاخیرة;شیخ طوسی و ابن شهر آشوب از آن یاد کرده اند.
49. المسائل الطوسیة; تمام نشد و شیخ طوسی و ابن شهرآشوب آن را نقل کرده اند.
50. المسائل المحمدیات; نجاشی آن را ذکر کرده است.
51. مسائل مفردات من اصول الفقه; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
52. مسائل مفردات; مانند صد مسأله در فنون گوناگون که شیخ طوسی و ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده اند.
53. المسائل الموصلیة الثلاثة; شیخ طوسی, نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
54. مسائل میافارقین; ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده است.
55. المسائل الناصریة فی الفقه; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده اند.
56. مسألة فی الارادة; نجاشی از آن یاد کرده است.
57. مسأله فی دلیل الخطاب; نجاشی از آن یاد کرده است.
58. مسأله فی التأکید; نجاشی از آن یاد کرده است.
59. مسألة فی التوبة; نجاشی از آن یاد کرده است.
60. مسألة فی قبل السلطان; نجاشی از آن یاد کرده است.
61. مسألة فی کونه تعالی عالماً; نجاشی از آن یاد کرده است.
62. مسألة فی المتعة; نجاشی از آن یاد کرده است.
63. المصباح فی اصول الفقه; آن را تمام نکرد و شیخ طوسی و نجاشی و ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده اند.
64. المقنع فی الغیبة; شیخ طوسی و نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
65. الملخص فی الأصول; شیخ طوسی و نجاشی و ابن شهرآشوب از آن یاد کرده اند.
66. المنع فی تفصیل الملایکة علی الانبیاء; ابن شهرآشوب از آن یاد کرده است.
67. الموضع عن وجه اعجاز القرآن; شیخ طوسی و نجاشی آن را با نام کتاب الصرفة ذکر کرده اند و نیز ابن شهر آشوب آن را نقل کرده است.
68. نقض الروایة ابطال القول بالعدد; شیخ طوسی آن را ذکر کرده و ابن شهرآشوب آن را با نام مختصر الفرایض فی قصرالروایة و ابطال القول بالعدد آورده است.
69. النقض علی ابن جنی فی الحکایة و المحکی; شیخ طوسی و ابن شهرآشوب نام آن را آورده اند.
70. نکاح امیرالمؤمنین ابنته من عمر; ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده است.
71. الوعید; نجاشی آن را ذکر کرده است.
در اعیان الشیعة علاوه بر این 71 مورد, تألیفات دیگری از سید موجود است که بعضی از آنها عبارت اند از: دلیل الموحدین, انواع الاعراب, النصرة لاهل الرؤیة, فنون القرآن و تفسیر سورة هل أتی و … که در مورد کتاب آخر, سید محسن امین میگوید که نسخه ای خطی آن را در جبل عامل دیده ام که در حدود 51 صفحه بود.
وفات سیّد
سید مرتضی سرانجام در 25 ربیع الاول سال 436ق,دیده از جهان بست و در آن زمان 80 سال و 8 ماه و 8 روز داشت.
نجاشی میگوید:
من متولی غسلش شدم و همراه من, شریف ابویعلی و محمد بن حسن جعفری و سلاّر بن عبدالعزیز بودند.
پسرش بر او نماز خواند و در خانه اش وی را دفن کرد و پس از مدّتی مدفن او به جوار جدّش, حسین(علیه السّلام) در کربلا انتقال یافت.
أمالی
قبل از این که به بررسی و شناخت کتاب گرانقدر «أمالی المرتضی» بپردازیم, بهتر است اندکی راجع به واژه أمالی و اصطلاح آن در حدیث سخن بگوییم.
أمالی, جمع املا است و در اصطلاح, کتابی را گویند که استادْ تقریر کند و شاگردان بنویسند.1
کشف الظنون مینویسد:
منظور از أمالی این است که عالمی بنشیند و شاگردان وی با قلم و کاغذ در اطراف او قرار بگیرند, آن گاه, عالم ـ با استفاده از علمی که خداوند در اختیار او نهاده است ـ شروع به سخن گفتن کند و شاگردان, آن مطالب را بنویسند. در نتیجه, کتابی حاصل میشود که آن را املا و أمالی مینامند.2
در الذریعة میخوانیم:
أمالی عنوانی است که غالباً برای بعضی از کتب حدیث استفاده میشود و آن کتابی است که شامل احادیث شنیده شده از املای شیخ حدیث است. او یا آنها را از محفوظات خویش میگوید یا این که از روی نوشته میخواند. ترتیب مطالب أمالی اکثراً به ترتیب نوبت شنیدن آنهاست و به همین خاطر, به این کتاب ها, مجالس یا عرض المجالس نیز اطلاق میشود.3
این روش, که استاد بنشیند و شاگردان هم دور او حلقه زده و مسموعات خود را از او بنویسند, روش فقیهان و محدثان و نیز اهل ادب و علوم دیگر بوده است و در بعضی کتب, از أمالی گوناگون علمای بزرگ و نیز غیر معروف نام برده شده است. در کشف الظنون از أمالی ابن درید, أمالی ابن حاجب, أمالی ابن الشجری, أمالی ابن عساکر و… سخن به میان آمده است. همچنین در الذریعة قریب 30 کتاب أمالی از تصانیف شیعه ذکر شده است و به قول نویسنده آن از باب تیمّن و تبرّک, اوّلین کتاب از این فهرست سی تایی را کتاب أمالی سیّدنا و نبینا رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله ـ علی امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ قرار داده است و در ادامه میگوید که این اوّلین کتابی است که در اسلام از کلام بشر به املای نبیّ و خط وصیّ نگاشته شده است. مهم ترین أمالی ها: أمالی أبو محمد ناصر کبیر(م 304ق), أمالی مهذب الدین همدانی(م 398ق), أمالی أبوالفتح هلال بن محمد بغدادی(م 414ق), أمالی شیخ طوسی(م 460ق), أمالی شیخ صدوق(م 381ق), أمالی سیّد مرتضی(م 436ق) است.
أمالی معمولاً موضوعات بسیار متنوعی را در بر میگیرد که از آن میان, داستانهای معتبر تاریخی, معنی أخبار, تفسیر و تأویل آیات قرآنی, نکات ادبی و…را میتوان نام برد.4
از نظر قوّت اعتبار, أمالی مانند اصل است و احتمال سهو و نسیان و غلط در آن کم است. علی الخصوص, وقتی که املای شیخ از روی کتاب مصحح یا از محفوظات قلبی خودش باشد; البته در مورد اخیر, اگر به قوی الحافظه و ضابط و متقن بودن او یقین داشته باشیم.5
أمالی سیّد مرتضی
در فهرستهای قدیمی, این کتاب به نام «الغرر والدرر» نامیده میشود; امّا اهل حدیث, آن را با اسم أمالی المرتضی میشناسند.6
الذریعة ذیل عنوان «غرر الفواید و درر القلاید» مینویسد:
کتابی است در باب محاضرات و ادب و تفسیر و تأویل آیات و همچنین شرح و توضیح احادیث که در باب و موضوع خود کتابی گرانقدر است و متعلّق به سیّد اجلّ شریف مرتضی, علم الهدی است. در آن کتاب, مجالس متعدّدی وجود دارد که سیّد, آنها را در املاءات خود در آن مجالس بیان کرده است. موضوعات آنها عبارت اند از: احوال بعضی از گذشتگان شعرا و معمّران و نیز تفسیر آیات مشکل و احادیث معضل.
نامهای دیگر این کتاب,الأمالی, التفسیر, مجالس التأویلات, مجالس کشف الآیات و مجالس الشریف المرتضی و… است. این کتاب در سال 1325ق, در مصر چاپ شد و نیز در ایران همراه با اضافی در سال 1272ش, به چاپ رسیده است.7
محمد ابوالفضل ابراهیم در مقدّمه ای که بر أمالی المرتضی نوشته است, آن را این گونه توصیف میکند:
أمالی, مجالس مختلفی است که سیّد, آنها را در زمانهای پی در پی املا کرده و در آنها از موضوعی به موضوع دیگر و از هدفی به هدف دیگر منتقل شده است. بعضی از آیات قرآن کریم را که تأویل آنها بر عامّه و خواصّ پوشیده است و سؤالاتی در مورد آنها شده و اشکالاتی متوجّه آنهاست, انتخاب کرده و تأویل و توجیهش را به طریق و مذهب اصحابش که معتزله یا اصحاب عدل اند ـ چنان که او را مینامد ـ, علاج و درمان کرده است.او کوشش خود را مصروف بر این داشته که در تأویل آیات متشابه و اشعار عرب زبانان, توفیق حاصل کند که الحقّ, در این کار, تسلّط عجیبی از خودش نشان داده است و ذهن لطیف و نکته پرداز و هوش سرشار خود را نشان داده است. وی را در تفسیر و تأویل, کثرت محفوظاتش از شعر و لغت و حدیث یاریش نموده و فصل الخطاب وجوه مختلف و آرای متفاوتی بوده که بر او عرضه میشده است. البته, گاهی نیز اخذ همه آرا و جمع آنها را جایز و صحیح دانسته است.
آیاتی را که سیّد مرتضی انتخاب کرده و بر تفسیر آنها همّت گماشته است, اکثراً از مواردی است که در کتب دیگر به دست ما نرسیده است.
او علاوه بر آیات, احادیثی را انتخاب کرده است که آنها نیز چنین اند و معمولاً علما در تأویل آنها با هم اختلاف دارند.وی تعارض ها را آشکار کرده و تفسیر و تأویل آنها را ـ همان گونه که در تفسیر آیات عمل میکرد ـ بیان نموده و در این کار, از شواهد شعر و لغت کمک گرفته است. البتّه در این میان, مذهب اصحاب خود, یعنی اصحاب عدل را آشکار ساخته و دلیل آنها را برتر دانسته است. در این موارد, علی الخصوص با ابن قتیبه و ابو عبید قاسم بن سلاّم و ابن انبازی, مناقشات فراوانْ کرده است.
علاوه بر این ها در علم کلام هم مسایلی را طرح کرده که در آنها مشاجره وجود دارد و مناظرات بسیار رخ داده است; مطالبی مانند مسئله رؤیت خدا, خلق, افعال بندگان, اراده خدا بر زشتی ها… که در آنها بر ردّ دشمنان دلیلْ آورده است. او در این مناقشات, مهربان و در گفتارش عفیف است.
به جز مسائل گفته شده در کتاب, مختاراتی از اشعار و سخنان برگزیده نیز وجود دارد که آنها را با شرح و نقد و ارزیابی همراه ساخته است. در آغاز آنها شرح حالی از شعرا آورده و همچنین گروهی از اشعار و أقوال و نوادر آنها را ذکر کرده است. در ادامه, نکات ظریفی از آنها و جوابهای قانع کننده و نیز مطالب فکاهی آورده که بسیاری از آنها برپایه کتب جاحظ, ابن قتیبه, مبرّد, أبی حاتم, آمدی و دیگران است.
همچنین, برخی از مقاصد شعرای عرب در جاهلیّت و صدر اسلام را در مدایح و مراثی و هجویّات و… ذکر کرده که بعضاً مورد نقد قرار گرفته است.
به خاطر وجود متون متنوّع, فصول مختلف و مباحث گرانقدر, برای این کتاب امتیاز ویژه بین کتب عربی حاصل شده است و مرجعی برای علما به شمار میرود. ادبا به آن نیازمندند و علاقه مندان در اعصار مختلف به آن ارجاع داده میشوند.
همه این ها که گفته شد, مطالب موجود در متن اصلی کتاب است. علاوه بر این ها زیاداتی در انتهای کتاب موجود است که به تکملة الغدر معروف است. آنها نیز گروه دیگری از مسایلی اند که در مجالس بعد, انتخاب شده است. با این تکمله, کتاب أمالی المرتضی به پایان میرسد.8
دکتر عبدالرزاق محی الدین, آثار ادبی سیّد مرتضی را به دو قسم تقسیم میکند: یک دسته آثاری که برای ادب و به خاطر آن تألیف شده است و قسم دیگر, آنهایی که به قول او اتّصالی غیر مباشر به ادب دارد و حاوی مطالبی است که وی از علم لغت و نحو و بلاغت میآورد. این مطالب در تألیفات امامیّه در موضوعات فقه و حدیث و تفسیر, اثر و اهمیّت بسیار دارد. او أمالی را جزء دسته دوم میداند.9
بجاست که در این جا اظهار نظرهای تعدادی از بزرگان و علما را نسبت به این کتاب ارزشمند ذکر کنیم.
صاحب روضات الجنّات مینویسد:
من تا به حال, وصف هیچ یک از علمای عامّه را برای کتابی نشنیده ام که بیشتر از آن چیزی باشد که در شأن الغرر و الدرر گفته اند, تا آنجا که آن کتاب را نشانه و دلیل منتهای فضل و هوش و بیانگر مهارت او دانسته اند. کتاب مذکور, غررالفواید و درر القلاید نامیده شده است و مشتمل بر محاسن متونی است که در آن برپایه نحو, لغت,کلام, شعر حکمت و غیره سخن گفته است. 10
علاّمه سیّد محسن امین میگوید:
سیّد مرتضی کتابی دارد که آن را الدرر و الغرر نامیده است و آن مجالسی است که شامل متونی از معانی ادب است و در آن از نحو و لغت و غیره سخن گفته است و کتابی منقح است که بر فضل کثیر و گستردگی معلومات نویسنده دلالت دارد.11
از أبو جعفر الحمصی نقل شده که از شیخی از شیوخ ادب مصر به من رسیده است که میگوید:
قسم به خدا, من از کتاب «الغرر» مسایلی را در نحو استفاده کردم که درکتبی چون, کتاب سیبویه نیافتم.12
یکی از کتب معروف تراجم از علمای عامّه مینویسد:
سیّد مرتضی کتابی دارد با نام «الغرر و الدرر». آن کتاب, مجالسی است که به وسیله او املا شده و مشتمل بر متونی از معانی ادب است که برپایه نحو ولغت و… در مورد آنها سخن میگوید و کتابی مفید است که بر فضل کثیر نویسنده و گستردگی اطلاعات او بر علوم مختلف دلالت میکند.13
امام فخر رازی در یکی از کتبش پس از ذکر بعضی از فضایل سیّد میگوید:
فضایلش کثیر است و برای شهادت در فضلش, کتاب الدرر و الغرر کافی است.14
یکی از محققان معاصر نیز میگوید:
آن چه که وی از کتب قدما اخذ کرده و از اساتیدش نقل کرده, چیزی از مبرّد, ابوعلی القالی, ابن انبازی و امثال آنها کم ندارد.انسان با مطالعه امالی و دیگر کتب سید, چیزهای بیشتری نسبت به اصمعی, ابن سکیّت, أحمد بن عبید و ابوبکر معبدی دستگیرش میشود. او تاریخ طبری و بلاذری و ابو مخنف را خوانده و از کتب عیون الأخبار ابن قتیبه و الکامل مبرّد و دیوان حماسه بحتری اقتباس کرده است و سرگذشت بسیاری از شعرای معتزله و جبریّه را آورده است و در قصص معمران و ایمّه خوارج, سخنهای طولانی گفته است.15
و در نهایت, گفتار محمد ابوالفضل ابراهیم را میآوریم که:
هرگاه محققی بخواهد کتب نفیس عربی را که حاوی معارف گوناگون و پر از نکات ظریف مختلف است و در آن عصاره طبایع و مذاهب مختلف و حقایق تاریخ, اخبار,متون, شعر، زبان و لغات مشکل است بررسی کند, بی چون و چرا حتماً کتاب أمالی المرتضی را نیز در آن ردیف میآورد و آن را در شمار کتابهایی چون: الکامل مبرّد, البیان و التبیین جاحظ, عیون الأخبار ابن قتیبه, العقد الفرید ابن عبد ربّه, الأغانی ابوالفرج و… قرار میدهد. این ها کتبی است که در آسمان ادب عربیّت مانند ستارگان میدرخشند.16
نحوه تألیف و نُسخ گوناگون أمالی سیّد
سیّد اعجاز حسین در کشف الحجب از خط سیّد سعید جنفوری نقل میکند که:
شریف مرتضی, این «الغرر و الدرر» را در راه حجاز ـ هرجا که در منزلی فرود میآمدند ـ برشاگردانش املا میکرد و آنها نیز به همان ترتیبی که از او شنیده بودند, آنها را جمع آوری کردند.17 از طرف دیگر نقل شده است که ظاهر امر بر این است که وی این مجالس را در خانه اش بر شاگردان و مریدانش در زمانهای مختلف و پی درپی املا کرده است. علمی به تاریخ شروع و آغاز این مجالس نداریم, ولی آن چه معلوم است, این که آخرین املای سیّد در روز پنج شنبه,28 جمادی الأول سال 413 ق, بوده است. این تاریخ را شریف ابویعلی محمد بن حسن بن حمزه جعفری در آخر نسخه اش ذکر کرده است.18
در کتاب ادب المرتضی من سیرته و آثاره آمده است:
چیزی که هنوز در مورد این کتاب معلوم نشده, این است که آیا أمالی تألیف و تدوین خود سیّد بوده است یا این که سیّد فقط آن را املا کرده و یکی از شاگردانش آن را جمع آوری کرده است؟ در حالت دوم, آن شاگرد چه کسی بوده است؟
دکتر عبدالرزاق محی الدین به این سؤال این گونه پاسخ میدهد:
آنچه از اسلوب کتاب برمی آید, آن است که کتاب تألیف و جمع خود سیّد است و شاگردان او فقط توفیق روایت و قرایت کتاب را بر او داشته اند. در غیر این صورت, اسلوب تألیف در جاهای مختلف کتاب به واسطه تعدّد افراد, اختلاف پیدا میکرد, در حالی که ما طرق روایات را مختلف مییابیم, امّا اسلوب کتاب یکسان و واحد است.
امّا نکته ای وجود دارد و آن مدح و تمجید شریف مرتضی و دُعا برای طول عمر او در جاهای مختلف کتاب است. این مطالب, چه بسا از اضافات شاگردان او باشد که این عبارات را بر متن اصلی در ابتدای هر بحثی اضافه کرده اند که نشان دهند چه مطالب و چه مواردی از گفتار سیّد است و چه مواردی از روایتهای او از دیگران است و بین آن چه او میگوید و دیگران روایت کرده اند, اشتباه نشود.19
محمد ابوالفضل ابراهیم, شش نسخه از کتاب را دیده و آنها را با توضیحاتی نقل میکند که ما به اختصار, هر یک از نسخههای کتاب را میآوریم:
1. نسخه ای که در سال 567 ق, نوشته شده است و اجازه روایتی آن با پنج واسطه به سیّد مرتضی میرسد. در این نسخه, حواشی زیادی در توضیح و تفسیر بعضی عبارات از صاحب نسخه وجود دارد. در خود این نسخه, رموزی وجود دارد که نشانگر نسخههایی است که این نسخه با آنها مقابله شده است. به طور مثال, یکی از این نسخ چهارگانه, نسخه شریف ابویعلی است که تاریخ پایان املاءات سیّد, یعنی روز پنج شنبه, 28 جمادی الاول سال 413 ق, در آن به چشم میخورد و اصل آن در کتاب خانه اسکوریال موجود است.
2. نسخه ای که نگارش آن توسط محمد بن ابی طاهر بن أبی الحسین وراق در نیمه رجب سال 586ق, به پایان رسیده است. در این نسخه, اضافاتی وجود دارد که در نسخه اوّل و قدیمی تر نبود. اصل این نسخه خطی در کتاب خانه استانبول نگهداری میشود.
3. نسخه ای است که در سال 619 ق, نوشته شده است و البته فقط تا پایان مجلس 34 را دارد و در انتهای آن هم نام ناسخ و تاریخ آن موجود نیست و در کتاب خانه مصر نگهداری میشود.
4. نسخه ای که به خط هاشم بن الحسین الحسینی است و نگارش آن در 10 شعبان سال 1067ق, به پایان رسیده است و در آخرش نوشته شده که آن را با نسخه اصل مطابقت شده است.
5. نسخه ای که در سال 1273ق, در تهران به چاپ رسیده است و در انتهای آن تکمله ای نیز وجود دارد و دقیقاً معلوم نیست از روی چه اصلی نوشته شده است.به نظر میآید با نسخه ابویعلی جعفری مقابله شده است.
6 ـ نسخه ای که در سال 1325 ق, در مصر به چاپ رسیده است و شروح و تعلیقاتی بر آن وجود دارد. ابتدا سید محمد بدرالدین حلبی و سپس احمد امین شنفیطی این کار را انجام داده اند. این کتاب نیز معلوم نیست از روی چه اصلی به چاپ رسیده است. نام این کتاب أمالی المرتضی است و با این نام شناخته میشود.20
پی نوشت ها:
در تدوین این مقاله از راهنماییهای دکتر مجید معارف استفاده شده است. نویسنده.
* دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث.
1. لغت نامه دهخدا, زیر نظر دکتر محمد معین, ج 2, ص 134.
2. کشف الظنون, حاجی خلیفه, ج 1, ص 161.
3. الذریعة, ج 2, ص 305 و 306.
4. دایرة المعارف تشیّع, تعدادی از نویسندگان, ج 2, ص 335.
5. درایة الحدیث, کاظم مدیر شانه چی, ص 30 و 31.
6. ادب المرتضی من سیرته و آثاره, عبدالرزاق محی الدین, ص 158.
7. الذریعة, ج 16, ص 42.
8. مقدمه أمالی المرتضی, ص 18 تا 20.
9. ادب المرتضی من سیرته و آثاره, مقدمه, ص ج.
10. روضات الجنات, ج 4, ص 303.
11. أعیان الشیعة, ج 8, ص 213.
12. همان, ص 214.
13. وفیات الأعیان, ج 3, ص 313.
14. ریاض العلماء, ج, ص 20.
15. أعیان الشیعة, ج 8, ص 214.
16. مقدمه أمالی المرتضی, ص 16.
17. الذریعة, ج 16, ص 42.
18. مقدمه أمالی المرتضی, ص 20.
19. ادب المرتضی من سیرته و آثاره, عبدالرزاق محی الدین, ص 160.
20. مقدمه أمالی المرتضی, ص 21 تا 26.
/
مهرداد عباسی