سیاست‏های امنیتی امیرالمومنین (علیه السلام)

اهمّیت امنیت

۱. امام علی‏علیه السلام: بدترینِ شهرها، شهری است که در آن، امنیت و آبادانی‏نیست.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام: بار خدایا! تو می‏دانی که آنچه از ما سر زد، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه جستجوی زیادی دنیا؛ بلکه می‏خواستیم نشانه‏های دین را به جای خود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده‏ات ایمنی یابند و حدود معطّل مانده‏ات، اجرا گردد.[۲]. 
۳.امام علی‏علیه السلام - در عهدنامه‏اش به مالک اشتر -: لشکریان به اذنِ خداوند، دژهای مردم و زینت زمامداران، و موجب عزّت دین و امنیت راه‏هایند، و شهروندان، جز به آنان استوار نگردند... صلحی را که دشمنت تو را بدان فرا خوانَد و خشنودی خداوند درآن است، رد مکن؛ چرا که در صلح، آسایش سپاهیان و آسودگی تو از غُصّه‏ها و امنیت شهرهاست.[۳]. 
۴. امام علی‏علیه السلام: مردم را چاره‏ای از حکمرانی نیکْ رفتار یا فاجر نیست که در حکومتش مؤمن، کار خود کند و کافر، بهره خود بَرَد و خداوند هر یک را به سرانجام مقدّرش برساند و بدان وسیله، ثروت‏های عمومی فراهم آید، و با دشمنْ پیکار گردد، و راه‏ها امن شود، و حقوق ناتوان از توانمند ستانده شود، تا آن‏جا که نیکورفتار، آسوده باشد و از گزند تبهکار، در امان مانَد.[۴]. 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۵۶۸۴، عیون الحکم والمواعظ: ۵۲۵۳/۲۹۴. 
نهج البلاغة: خطبه ۱۳۱، تذکرة الخواصّ: ۱۲۰. 
نهج البلاغة: نامه ۵۳، تحف العقول: ۱۳۱، و ۱۴۵. نیز، ر. ک: دعائم الاسلام: ۳۵۷/۱. 
نهج البلاغة: خطبه ۴۰.

کسب اطّلاعات
۱. امام علی‏علیه السلام - در نامه‏اش به کارگزارانش -: به نام خداوند بخشنده مهربان. از بنده خدا علی، پیشوای مؤمنان، به هر آن‏کس از کارگزاران که نامه‏ام را بخواند. پس از حمد و سپاس الهی؛ مردانی با ما بیعت داشتند و [ اینک ]گریخته‏اند. پس گمان می‏بریم که به سوی شهرهای ناحیه بصره رفته‏اند. از مردمان شهرهایت درباره آنان پرس‏وجو کن و دیده‏بانی (خبرچینی از هر سوی سر زمین خود، بر آنان بگمار. آن‏گاه، آنچه را که بدان رسیدی، برایم بنویس. والسلام![۱]. 
۲.وقعة صفین: علی‏علیه السلام چنین وانمود کرد که فردا، صبحگاهان، به سوی معاویه خواهد رفت و با او پیکار خواهد نمود. این خبر به معاویه رسید و شامیان، از این مطلب به وحشت افتادند و از این سخن، شکسته شدند. معاویة بن ضحّاک بن سفیان، پرچمدار قبیله بنی سلیم، با معاویه بود و معاویه و شامیان را دشمن می‏داشت و به مردمان عراق و علی بن ابی طالب‏علیه السلام، تمایل داشت و خبرها را برای عبد اللَّه بن طفیل عامری می‏نوشت و او آن را برای علی‏علیه السلام می‏فرستاد.[۲]. 
۳. وقعة صفین: علی‏علیه السلام، گروهی را فرستاد تا سرچشمه آب را بر معاویه ببندند. معاویه هم ضحّاک بن قیس فهری را با جمعیتی به سوی آنان گسیل داشت و آنان را پراکنده ساختند. 
دیده‏بانان علی‏علیه السلام آمدند و آنچه را رخ داده بود، گزارش دادند. پس علی‏علیه السلام به یارانش فرمود: «اینک چه باید بکنیم؟». 
گروهی گفتند: این کار، و گروهی گفتند: آن کار. وقتی اختلاف نظر آنان را دید، فرمان داد تا صبحگاهان به سوی معاویه هجوم بَرَند و آنان را بامدادان، به نبرد (نبرد صفّین سوق داد و شامیان، شکست خوردند.[۳]. 
۴. أنساب الأشراف: دیده‏بان علی بن ابی طالب‏علیه السلام در شام، نزد او آمد و گزارش بُسر را به وی داد. گفته شده که این شخص، قیس بن زرارة بن عمرو بن حطیان همدانی بود. قیس، دیده‏بان علی‏علیه السلام در شام بود و اخبار را برایش می‏نوشت.[۴]. 
۵. امام علی‏علیه السلام - از نامه‏اش به عبد اللَّه بن بدیل -: و بپرهیز از برخورد با لشکر دشمن، تا به سوی تو آیم! و دیده‏بانان را به سویشان گسیل دار و باید همراه آنان، سلاحی باشد که بتوانند با آن پیکار کنند. دیده‏بانان، باید دلیرانِ سپاه باشند؛ چرا که ترسوها گزارش درست برائت نیاورند. خودت و هرکه با توست، با اذن خدا به دستوراتم پایبند باشید. والسلام [۵]. 
۶.الفتوح - در گزارش جنگ صفین -: مردی از قبیله حِمیَر، به نام حصین بن مالک با معاویه بود که با علی بن ابی طالب‏علیه السلام مکاتبه داشت و او را بر اسرار معاویه آگاه می‏ساخت.[۶]. 
ر. ک:دانشنامه امیرالمومنین (علیه السلام) ص ۳۲۵ (آموزش سپاهیان.) 
--------------------------------------------------------------------------------
الغارات: ۳۳۷/۱، بحار الأنوار: ۶۲۸/۴۰۷/۳۳. 
وقعة صفّین: ۴۶۸. 
وقعة صفّین: ۳۶۰، بحار الأنوار: ۴۳۰/۵۰۰/۳۲، شرح نهج البلاغة: ۳۹/۸. 
أنساب الأشراف: ۲۱۲/۳. 
المعیار والموازنة: ۱۳۱. 
الفتوح: ۷۸/۳.

اصلاح دشمنان
۱. امام علی‏علیه السلام: آن‏که دشمنش را اصلاح کند، بر جمعیت خودْ افزوده است.[۱]. 
۲.امام علی‏علیه السلام: آن‏که مخالفان را به صلاح آورد، به مقصود رسد.[۲]. 
۳.امام علی‏علیه السلام: کمال دوراندیشی، به صلاح کشاندن مخالفان و مدارا با دشمنان است.[۳]. 
۴. امام علی‏علیه السلام: به صلاح آوردن دشمنان با سخن نیک و رفتار زیبا، آسان‏تر است از رو در رو شدن با آنان و پیکار با آنان با درد و رنجِ نبرد.[۴]. 
۵.امام علی‏علیه السلام: نیکی کردن به بدکاران، دشمن را به صلاح کشانَد.[۵]. 
۶.امام علی‏علیه السلام: حکیمان، در روزگاران گذشته می‏گفتند: شایسته است که رفت و آمد بر درِ خانه دیگران، برای ده انگیزه باشد: اوّلین آن، بر در خانه خدا برای انجام دادن مناسک و اهتمام به حقّ الهی و ادای واجبات او؛... نُهمی، بر در خانه دشمنان، که با مدارا، غایله آنان فروکش کند و با نرمی و لطف و دید و بازدید، دشمنی آنان برطرف شود.[۶]. 
۷.امام علی‏علیه السلام: خودداری از آزار [ دیگران]، دل‏های دشمنان را به صلاح کشانَد.[۷]. 
۸. امام علی‏علیه السلام: با دشمنت مصافحه کن، گرچه ناخوش دارد؛ چرا که آن، از چیزهایی است که خداوند عز و جل بندگانش را بدان فرمان داده است، [ آن‏جا که ]می‏فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ‏و عَدَ وَةٌ کَأَنَّهُ‏و وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ مَا یُلَقَّل-هَآ إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُواْ وَ مَا یُلَقَّل-هَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ؛[۸]. بدی را به آنچه بهتر است، دفع کن. آن‏گاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل می‏گردد؛ و این [ خصلت ]را جز کسانی که شکیبا بوده‏اند، نمی‏یابند، و آن را جز صاحب بهره‏ای بزرگ، نخواهد یافت».[۹]. 
۹.امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: اگر دشمنت تظاهر به دوستی و یک‏رنگی با تو کرد، آن را با دوستی گرم بپذیر؛ چرا که اگر این را ادامه دهد و بدان خو گیرد، دوستی‏اش خالص گردد.[۱۰]. 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۸۲۳۰، عیون الحکم والمواعظ: ۷۸۳۸/۴۴۵. 
غرر الحکم: ۸۰۴۳. 
غرر الحکم: ۷۲۳۲. 
غرر الحکم: ۱۹۲۶. 
غرر الحکم: ۱۵۱۷. 
الخصال: ۳/۴۲۶، بحار الأنوار: ۱/۶۱/۷۶. 
غرر الحکم: ۹۷۸۴. 
فصّلت، آیه ۳۵ - ۳۴. 
الخصال: ۱۰/۶۳۳، بحار الأنوار: ۵۸/۴۲۱/۷۱. 
شرح نهج البلاغة: ۶۸۰/۳۲۱ ۲۰.

سازش به همراه زیرکی
۱. امام علی‏علیه السلام: سازش را تا زمانی که در آن ضعفی برای اسلام نباشد، سودمندتر از نبرد یافتم.[۱]. 
۲.امام علی‏علیه السلام: از برترین خیرخواهی‏ها، راهنمایی به صلح و سازش است.[۲]. 
۳.امام علی‏علیه السلام - در عهدنامه‏اش به مالک اشتر -: صلحی را که دشمنت تو را بدان فرا خوانَد و خشنودی خداوند در آن باشد، کنار مَزن؛ چرا که در صلح، آسایش سپاهیان تو و آسودگی‏ات از غصّه‏ها و امنیت شهرهایت است. 
لیکن زنهار، زنهار از دشمن خود پس از آشتی، که بسا دشمن، نزدیک شود تا غفلتی یابد! پس دوراندیش باش و خوش‏گمانی را در این امور، متّهم ساز.[۳]. 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۱۰۱۳۸، عیون الحکم والمواعظ: ۹۲۸۸/۵۰۶. 
غرر الحکم: ۹۳۷۹، عیون الحکم والمواعظ: ۸۵۷۹/۴۷۰. 
نهج البلاغة: نامه ۵۳، خصایص الأیمّة: ۱۲۳، تحف العقول: ۱۴۵، دعائم الاسلام: ۳۶۷/۱.

پرهیز کامل از دشمن
۱. امام علی‏علیه السلام: آن‏که به خواب رود، ]دشمنِ او] به خواب نرود.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام: از دشمنت، به سختی برحذر باش.[۲]. 
۳. امام علی‏علیه السلام: از هیچ دشمنی ایمن مباش، گرچه سپاس گوید.[۳]. 
۴. امام علی‏علیه السلام: بدترینِ دشمنان، آن است که ژرف‏نگرتر و پنهانکاری‏اش نسبت به نیرنگ، زیادتر باشد.[۴]. 
۵. امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: از دشمن پنهانکارْ بیشتر برحذر باش تا دشمنِ به میدان آمده.[۵]. 
۶. امام علی‏علیه السلام: سست‏ترینِ دشمنان از جهت حیله و نیرنگ، آن است که دشمنی‏اش را آشکار سازد.[۶]. 
۷. امام علی‏علیه السلام: آن‏که دشمنی‏اش را آشکار کند، حیله‏اش اندک باشد.[۷]. 
۸. امام علی‏علیه السلام: فریب ظاهرسازی دشمن را مخور؛ چرا که دشمن، چون آب است که گرچه گرم کردن آن با آتش به درازا کشد، لیک از خاموش کردن آن سرْ باز نزند.[۸]. 
--------------------------------------------------------------------------------
نهج البلاغة: نامه ۶۲، الغارات: ۳۲۱/۱. 
غرر الحکم: ۱۰۳۰۱. 
غرر الحکم: ۱۰۱۹۷. 
غرر الحکم: ۵۷۸۱. 
شرح نهج البلاغة: ۵۷۵/۳۱۱/۲۰. 
غرر الحکم: ۳۲۵۸، شرح نهج البلاغة: ۹۴۷/۳۴۳/۲۰. 
غرر الحکم: ۷۹۵۶. 
غرر الحکم: ۱۰۲۹۸. 

باقرعلیه السلام گوید: هنگامی که امیر مؤمنان بر منطقه نهروان فرود آمد، از جمیل بن بصیهری، منشی انوشیروان، پرس و جو کرد. گفته شد: هنوز زنده است و روزی می‏خورد. فرمود تا او را احضار کنند. وقتی حضور یافت، [ علی‏علیه السلام]، حواس او را جز چشمانش سالم یافت، و ذهنش را پاک و ذوقش را کامل یافت. 
پرسید: «ای جمیل! آدمی چگونه باید باشد؟». 
گفت: باید دوستانش کم و دشمنانش بسیار باشد! 
فرمود: «نکته‏ای شگفت بر زبان راندی، ای جمیل! چرا که مردمان، اتّفاق دارند که بسیاریِ دوستان، بهتر است». 
گفت: چنان نیست که آنان گمان می‏کنند؛ چرا که دوستان، هنگامی که برای کاری وا داشته شوند، آن گونه که بایسته و شایسته است، اقدام نمی‏کنند، چنان که در مَثَل معروف هست: «کشتی از فزونی کشتیبانان غرق شد». 
امیر مؤمنان فرمود: «این مطلب را آزمودم و درست است؛ امّا دشمنِ بسیار، چه سودی دارد؟». 
گفت: دشمنان، هرگاه بسیار شوند، آدمی همیشه پرهیز کند و مراقب باشد که سخنی که بدان گرفتار آید، بر زبان نرانَد، یا به لغزشی مبادرت نورزد که بر آن، توبیخ گردد. پس همواره با این حالت از خطاها و لغزش‏ها در امان باشد. 
امیر مؤمنان، این مطلب را نیکو شمرد. (الدعوات: ۶۵/۲۹۷، بحار الأنوار: ۳۴۵/۳۴)

کوچک نشمردن دشمن
۱. امام علی‏علیه السلام: هیچ دشمنی را کوچک مشمار، گرچه ناتوان باشد.[۱]. 
۲.امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: بپرهیز از کوچک شمردن دشمن، چرا که از مراقبتْ باز می‏دارد؛ و چه بسیار کوچک‏هایی که بر بزرگ‏ها پیروز گشتند![۲]. 
۳.امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: کارِ دشمن را به هنگامی که با او نبرد می‏کنی، کوچک مشمار؛ چرا که اگر پیروز شدی، ستایش نشوی، و اگر او بر تو پیروز گشت، معذور نیستی. ناتوانی که مراقب دشمن توانمند است، به سلامتْ نزدیک‏تر است از توانمندی که بر ناتوان، غرّه می‏شود.[۳]. 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۱۰۲۱۶. 
شرح نهج البلاغة: ۲۳۱/۲۸۲/۲۰. 
شرح نهج البلاغة: ۵۴۳/۳۰۹/۲۰.

عدم خیرخواهی از دشمن، جز برای آزمودن او
۱. امام علی‏علیه السلام: نادان است آن‏که از دشمنانش خیرخواهی طلبد.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام: با دشمنت رایزنی مکن و اخبارت را از او بپوشان.[۲]. 
۳. امام علی‏علیه السلام: با دشمنانت رایزنی کن تا اندازه دشمنی آنها و اهدافشان را بشناسی.[۳]. 
۴. امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: برای آزمودن، با دشمنت رایزنی کن تا اندازه دشمنی‏اش را بدانی.[۴]. 
۵. امام علی‏علیه السلام: آن‏که از دشمنش بر [ رفع] نیازمندی‏اش کمک جوید، از خواسته خود، دورتر شود.[۵]. 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۶۶۶۳. 
غرر الحکم: ۱۰۱۹۸. 
غرر الحکم: ۲۴۶۲. 
شرح نهج البلاغة: ۶۳۴/۳۱۷/۲۰. 
غرر الحکم: ۸۹۸۴.

موقعیت‏شناسی در برخورد با دشمنان
۱. امام علی‏علیه السلام: به کارگیر با دشمنت انتظار توانایی و زمان‏شناسی را، تا پیروز گردی.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام: پیش از توانمندی، بر دشمن یورش مَبَر.[۲]. 
۳. امام علی‏علیه السلام: با کسی که بر او قدرت نداری، دشمنی را آشکار مساز.[۳]. 
۴. امام علی‏علیه السلام: به هنگام روی کردنِ دشمن، متعرّض او مشو؛ چرا که روی کردنش او را بر تو یاری دهد، و به هنگام روی گرداندنِ دشمن، متعرّض او مشو؛ چرا که روی گرداندنش تو را از کار او کفایت کند.[۴]. 
۵. امام علی‏علیه السلام: نابود کننده‏ترینِ چیزها برای دشمنت آن است که به وی اعلام نکنی که او را دشمن گرفته‏ای.[۵]. 
۶. امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: کُشنده‏ترین چیز برای دشمنت آن است که به وی نفهمانی که او را دشمن گرفته‏ای.[۶]. 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۲۳۴۷. 
غرر الحکم: ۱۰۲۵۸. 
کنز الفواید: ۱۸۳/۲، بحار الأنوار: ۱۰۴/۹۳/۷۸. 
غرر الحکم: ۱۰۳۰۶. 
نثر الدرّ: ۲۹۳/۱. 
شرح نهج البلاغة: ۲۴۴/۲۸۳/۲۰.

کیفر ندادن بر پایه گمان و اتّهام
۱. الجمل: ابن عباس بر امیر مؤمنان وارد شد و علی‏علیه السلام آغاز [ به سخن ]کرد و فرمود: «ای ابن عباس! آیا نزد تو خبری است؟». 
گفت: طلحه و زبیر را دیدم. 
به وی فرمود: «آن دو از من برای عمره اجازه خواستند و من هم، پس از آن‏که با سوگندهایی از آنان پیمان گرفتم که حیله نکنند و بیعت نشکنند و فسادی ایجاد نکنند، اجازه دادم. 
ای ابن عباس! به خدا سوگند، آنان، جز فتنه قصدی ندارند. گویا می‏بینم که به مکّه رفته‏اند تا برای نبرد با من مدد جویند؛ چرا که یعلی بن منیه خیانت‏پیشه تبهکار، ثروت‏های عراق و فارس را با خود بُرده تا در این راه هزینه کند، و به زودی این دو مرد، کارم را تباه می‏کنند و خون پیروان و یارانم را می‏ریزند». 
عبد اللَّه بن عباس گفت: اگر چنین نظری داری، چرا به آنان اجازه دادی و چرا آنان را زندان نکردی و با آهن به بند نکشیدی تا مسلمانان را از شرّشان آسوده داری؟ 
فرمود: «ای ابن عباس! آیا مرا وا می‏داری که ستمْ آغاز کنم و بدی را پیش از نیکی به کار گیرم و آنان را بر پایه گمان و اتهام، کیفر دهم و پیش از انجام دادن کار، 
ؤاخذه کنم؟ هرگز! به خدا سوگند، از آنچه خداوند از من پیمان گرفته از داوری بر پایه عدل و سخن حق عدول نمی‏کنم. 
ای ابن عباس! من بدانان اجازه دادم و آنچه را از آنان سر می‏زنَد، می‏دانم؛ لیک در برابر آنان، از خداوند کمک خواستم و به خدا سوگند، آنان را خواهم کشت و امیدشان را ناامید خواهم ساخت، و آن دو به خواسته‏شان نخواهند رسید؛ چرا که خداوند، آنان را بر ستمشان بر من و بیعت‏شکنی با من و تعدّی بر من، مجازات خواهد کرد.[۱]. 
۲.تاریخ الطبری - به نقل از جندب -: وقتی گزارش سبُک‏سری بنی ناجیه و کشته شدن بزرگشان به علی‏علیه السلام رسید، فرمود: «مادرش بمیرد! چه‏قدر کم‏خِرَد و جسور بر خداوند بود! یک‏بار کسی نزد من آمد و به من گفت: در میان یارانت مردانی هستند که می‏ترسم از تو کناره گیرند. درباره آنان چه نظری داری؟ 
به وی گفتم: من بر پایه اتّهام، مجازات نمی‌کنم و بر پایه گمان، کیفر نمی‏دهم، و جز با کسی که با من مخالفت ورزیده و دشمنی کرده و عداوتش را آشکار ساخته است، نبرد نمی‏کنم، و تا او را دعوت نکنم و برایش عذر (دلیل نیاورم، نبرد کننده با او نخواهم بود. پس اگر توبه کرد و به سوی ما بازگشت، از او می‏پذیریم و او برادر ماست، و اگر سر باز زد و جز نبرد با ما نخواست، از خداوند بر او مدد جوییم و با او پیکار کنیم. پس آنچه را خدا خواسته از ما دور سازد؟ 
بار دیگر نزد من آمد و گفت: می‏ترسم که عبد اللَّه بن وهب راسبی و زید بن حصین، کار را بر تو تباه کنند. شنیدم که نسبت به تو چیزهایی می‏گویند که اگر بشنوی، رهاشان نمی‏کنی، مگر آن‏که آنها را بکشی یا کیفر دهی. پس هیچ گاه آنان را از زندان، رها مساز. 
گفتم: درباره آنان با تو مشورت می‏کنم. تو چه پیشنهاد می‏کنی؟ گفت: من پیشنهاد می‌کنم آنها را فرا خوانی و گردنشان را بزنی. 
در این هنگام، دانستم که او نه پرهیزگار است و نه خردمند. گفتم: به خدا سوگند، گمان نبرم پارسا و خردمندی سود رسان باشی. به خدا سوگند، سزاوار بود که اگر می‏خواستم آنان را بکُشم، بگویی: از خدا پروا کن؛ چرا خونشان را حلال می‏دانی با آن‏که کسی را نکشته‏اند و با تو به جنگ برنخاسته‏اند و از طاعتت بیرون نرفته‏اند؟».[۲]. 
۳. امام صادق‏علیه السلام: امیر مؤمنان علی بن ابی طالب - که درود خدا بر او باد -، در کوفه به مردم می‏فرمود: «ای مردم کوفه! آیا گمان می‏کنید نمی‏دانم چگونه ما را به راه آورم؟ چرا؛ ولیکن خوش ندارم که شما را با بهای تباه کردن خویش، به راه آورم».[۳]. 
۴. الغارات - در گزارش کناره‏گیری خرّیت بن راشد، یکی از خوارج از امیر مؤمنان -: عبد اللَّه بن قعین گوید:... نزد امیر مؤمنان آمدم و آنچه درباره خرّیت شنیده بودم و آنچه به پسرعمویش گفته بودم و آنچه را وی پاسخ داده بود، به علی گزارش دادم. 
فرمود: «او را رها کن. اگر حق را پذیرفت و بازگشت، او را بدین امر بشناسیم و از او بپذیریم، و اگر سر باز زد، او را بخواهیم». 
گفتم: ای امیر مؤمنان! چرا الان او را نمی‏گیری تا از او وثیقه بستانی [و از شرّ او اطمینان حاصل کنی]؟ 
فرمود: «اگر با هر کسی که او را متّهم می‏کنیم، چنین رفتار کنیم، باید زندان‏ها را از آنان پُر سازیم و معتقد نیستم که حمله به مردم و زندان کردن و کیفر دادن آنها روا باشد، مگر آن‏که مخالفت با ما را آشکار سازند.[۴]. 
ر. ک: دانشنامه امیرالمومنین (علیه السلام) ج ۶، ص ۴۴۷ (شورش خرّیت بن راشد). 
--------------------------------------------------------------------------------
الجمل: ۱۶۶. 
تاریخ الطبری: ۱۳۱/۵، شرح نهج البلاغة: ۱۴۸/۳، الغارات: ۳۷۱/۱. 
الأمالی، مفید: ۴۰/۲۰۷، بحار الأنوار: ۱۸/۱۱۰/۴۱. 
الغارات: ۳۳۳/۱، و ۳۳۵/۱، بحار الأنوار: ۶۲۸/۴۰۷/۳۳، شرح نهج البلاغة: ۱۲۹/۳.

اجتناب از شکنجه
۱. امام علی‏علیه السلام: آن‏که به شخصی از روی ستم تازیانه زند، خداوند - تبارک و تعالی - او را به تازیانه آتشین خواهد زد.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام: دشمن‏ترینِ بنده نزد خداوند عز و جل، کسی است که پشتِ مسلمانی را به ناحقْ برهنه کند، و کسی را که او را نزده است، به ناحق کتک زند، و کسی را که قصد کشتن او را نداشته است، بکشد.[۲]. 
۳. امام علی‏علیه السلام - از نامه‏اش به مأموران خراج (مالیات -: اگر خداوند برای ستم و بیداد که از آن نهی فرمود، کیفری که از آن ترسند، نمی‏نهاد، پاداشی که در پرهیز از ستم است، عذری برای رها کردن [ خواسته او ] نمی‏گذارْد. پس رحم کنید تا به شما رحم شود، بندگان خدا را شکنجه نکنید و بیش از توانشان بر آنان تکلیف مکنید.[۳]. 
۴. امام علی‏علیه السلام: ای مردم! شما را به حق فرا خواندم، از من رو گرداندید، و با تازیانه شما را زدم، خسته‏ام کردید. بدانید که پس از من زمامدارانی بر شما حکم رانند که از شما بدین کار، خشنود نشوند، مگر آن که با تازیانه و آهن، شما را شکنجه کنند؛ و امّا من شما را با تازیانه و آهن شکنجه نمی‏کنم؛ چرا که هرکس مردم را در دنیا شکنجه کند، خداوند او را در آخرت، شکنجه خواهد کرد.[۴]. 
۵. مسند زید - به نقل از زید بن علی، از پدرش، از جدّش درباره امام علی‏علیه السلام -: به درستی که او (علی‏علیه السلام به عمر درباره زنِ حامله‏ای که اعتراف به زنا کرده بود و عمر دستور داده بود سنگسار شود، گفت: «شاید بر سرش فریاد کشیده‏ای یا او را ترسانده‏ای؟». 
گفت: چنین بود. 
فرمود: «آیا از پیامبر خدا نشنیدی که می‏فرمود:"بر اعتراف کننده، پس از شکنجه حدّی نیست. به درستی که آن که را دربند کشی یا زندان کنی، یا تهدید کنی، اقرارش [ ارزش] ندارد؟"». 
گوید: عمر، زن را آزاد کرد. سپس گفت: زنان، ناتوان‏اند که فرزندی مانند علی بن ابی طالب بزایند. اگر علی نبود، عمر هلاک می‏شد.[۵]. 
۶. امام علی‏علیه السلام - از سخنرانی‏اش در آغاز خلافت -: خدا حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست، و حلالی را حلال کرده که از عیبْ خالی است، و حرمت مسلمان را بر دیگر حرمت‏ها برتری داده است، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه‏پرستی پیوند داده است. پس مسلمان، کسی است که مسلمانان، از دست و زبان او آزاری نبینند، جز آن که برای حق باشد؛ و آزار مسلمانان روا نیست، مگر آن‏جا که واجب شود.[۶]. 
--------------------------------------------------------------------------------
دعائم الاسلام: ۱۹۲۷/۵۴۱/۲. 
دعائم الاسلام: ۱۵۵۱/۴۴۴/۲، تهذیب الأحکام: ۵۸۸/۱۴۸/۱۰. 
وقعة صفّین: ۱۰۸، نهج البلاغة: نامه ۵۱، المعیار والموازنة: ۱۲۲. 
الغارات: ۴۵۸/۲، الإرشاد: ۳۲۲/۱، شرح نهج البلاغة: ۳۰۶/۲. 
مسند زید: ۳۳۵، کشف الیقین: ۵۵/۷۳، کشف الغمّة: ۱۱۳/۱، ذخایر العقبی: ۱۴۶. 
نهج البلاغة: خطبه ۱۶۷، بحار الأنوار: ۲۶/۴۰/۳۲.

اجتناب از دشنام دادن
۱. وقعة صفین - به نقل از عبد اللَّه بن شریک -: حجربن عدی و عمرو بن حمق بیرون شدند، در حالی که برائت و لعن بر شامیان را آشکار می‏کردند. علی‏علیه السلام به آنان پیغام داد که از آنچه به من خبر رسیده، خودداری کنید. 
آن دو نزد علی‏علیه السلام آمدند و گفتند: ای امیرمؤمنان! مگر ما برحق نیستیم؟ 
فرمود: «چرا». 
گفتند: مگر آنان بر باطل نیستند؟ 
فرمود: «چرا». 
گفتند: پس چرا ما را از دشنام دادن آنان، باز داشتی؟ 
فرمود: «دوست نداشتم شما جزو لعن‏کننده‏ها و دشنام‏دهنده‏ها باشید که دشنام بدهید و برائت بجویید؛ امّا اگر بدی‏های رفتاری آنان را بازگو می‏کردید ومی‏گفتید:"روش آنان چنین است و رفتارشان چنان است"، به سخن حق، نزدیک‏تر بود و در عذر آوری، رساتر؛ و اگر به جای لعن آنان و برائت جُستن از آنها می‏گفتید:"بار خدایا! خون ما و آنان را حفظ کن، میان ما و آنان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی برَهان، تا آن‏که حق را نمی‏داند، بشناسد و آن که به گمراهی و دشمنی آزمند است، از آن باز ایستد"، این، نزد من دوست‏داشتنی‏تر بود و برای شما بهتر». 
آن دو گفتند: ای امیر مؤمنان! پندت را می‏پذیریم و به ادب تو مؤدّب می‏شویم.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام: از دشمنت عیبجویی مکن، گرچه او از تو عیبجویی کند.[۲]. 
--------------------------------------------------------------------------------
وقعة صفّین: ۱۰۳، بحار الأنوار: ۳۷۳ - ۳۶۹/۳۹۹/۳۲. نیز، ر. ک: نهج البلاغة: خطبه ۲۰۶. 
غرر الحکم: ۱۰۴۱۸.

نرم‏خویی تا زمانی که توطئه در کار نباشد
۱. امام علی‏علیه السلام: نرم خویی، تیزیِ مخالفت را کُند سازد.[۱]. 
۲. امام علی‏علیه السلام - در حکمت‏های منسوب به ایشان -: به دشمنت، اندازه‏ای نزدیک شو که به خواسته‏ات برسی، و در نزدیکی به او زیاده‏روی منما تا خود و یاورت را خوار سازی. در چوبی که در برابر خورشید نصب شده، بنگر. اگر آن را مایل کنی، سایه‏اش بسیار شود و اگر در مایل کردن زیاده‏روی کنی، سایه کم گردد.[۲]. 
۳. تاریخ الطبری - به نقل از عبد الملک بن ابی حرّه حنفی -: علی‏علیه السلام روزی برای ایراد سخنرانی بیرون رفت. او در حال سخنرانی بود که خوارج، در گوشه‏های مسجد، شعار «لاحکم الّا للَّه؛ حکمرانی جز برای خداوند نیست!»، سر دادند. 
علی‏علیه السلام فرمود: «اللَّه اکبر! سخن حقّی است که از آن، باطلْ اراده می‏شود. اگر ساکت شوند، از آنان صرف‏نظر می‏کنیم، و اگر سخن گویند، با آنان احتجاج می‏ورزیم، و اگر بر ما خروج کنند، با آنان پیکار خواهیم کنیم».[۳]. 
۴. السنن الکبری - به نقل از کثیر بن نمر -: در حالی که در نماز جمعه بودم و علی‏علیه السلام بر منبر بود، مردی به پا خاست و گفت: «لا حکم الّا للَّه؛ حکمرانی جز برای خداوند نیست!». 
مردی دیگر هم به پا خاست و گفت: «لا حکم الّا للَّه!». آن‏گاه خوارج از گوشه‏های مسجد، به پا خاستند. علی‏علیه السلام با دست به آنان اشاره کرد که بنشینند [ و فرمود: ]«آری؛ لا حکم الّا للَّه! سخنی که از آن، باطلْ طلب می‏شود. بر پایه حکم خداوند به شما می‏نگریم. بدانید که برای شما نزد من، سه ویژگی است: تا زمانی که با ما هستید، شما را از مساجد خداوند باز نداریم که در آن، نام خدا را بر زبان آورید؛ و تا زمانی که دستان شما با دستان ماست، شما را از ثروت‏های عمومی محروم نسازیم؛ و با شما پیکار نکنیم، مگر آن‏که نبرد کنید». آن‏گاه به ادامه خطبه پرداخت.[۴]. 
۵. الأموال - به نقل از کثیر بن نمر -: مردی، مردی از خوارج را نزد علی‏علیه السلام آورد و گفت ای امیر مؤمنان! دیدم که این مرد، تو را دشنام می‏دهد. 
فرمود: «به او دشنام ده، همان‏گونه که به من دشنام داد». 
گفت: تو را دوزخی می‏انگاشت! 
فرمود: «آن را که با من پیکار نکند، نمی‏کُشم». 
[ سپس ]فرمود: «آنها بر ما سه حق دارند: آنان را از مساجد، باز نداریم، که در آن یاد خدا کنند؛ و آنان را از ثروت‏های عمومی باز نداریم، تا زمانی که دستان آنان با دست‏های ماست؛ و با آنان پیکار نکنیم، تا زمانی که با ما پیکار نکنند».[۵]. 
۶. المصنَّف - به نقل از کثیر بن نمر -: مردی، مردی [ دیگر ] را نزد علی‏علیه السلام آورد و گفت: اینان، تو را دوزخی می‏انگاشتند! سپس فرار کردند. و این [ مرد ] را گرفتم. 
فرمود: «آیا بکُشم آن‏که را با من پیکار نکرده است؟». 
گفت: تو را دشنام داد! 
فرمود: «او را دشنام ده یا رها کن».[۶]. 
ر. ک:دانشنامه امیرالمومنین (علیه السلام) ج ۶، ص ۳۹۰ (شکیبایی امام بر آزارِ خوارج و مدارا با ایشان.) 
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۵۶۰. 
شرح نهج البلاغة: ۹۲۳/۳۴۲/۲۰. 
تاریخ الطبری: ۷۲/۵، الکامل فی التاریخ: ۳۹۸/۲، أنساب‏الأشراف: ۱۳۵/۳. 
السنن الکبری: ۱۶۷۶۳/۳۱۹/۸،تاریخ الطبری: ۷۳/۵، الکامل فی التاریخ: ۳۹۸/۲. 
الأموال: ۵۶۷/۲۴۵، کنز العمّال: ۳۱۵۶۹/۳۰۰/۱۱. 
المصنّف فی الأحادیث والآثار: ۱۴۷/۶۱۴/۸، کنز العمّال: ۳۱۶۱۶/۳۱۹/۱۱

تبعید یا زندانی کردن توطئه‏گران
۱. شرح نهج البلاغة: گزارش شده که عمران بن حصین، از کناره‏گیران از علی‏علیه السلام بود و علی‏علیه السلام او را به مداین تبعید کرد؛ چرا که می‏گفت: اگر علی بمیرد، نمی‏دانم مرگش چگونه است!؟ و اگر کشته شود - که امید داریم کشته شود -، برایش امیدوارم![۱]. 
۲. الغارات - به نقل از سعید اشعری -: علی‏علیه السلام هنگام حرکت به سوی نهروان، مردی از قبیله نخع را جانشین کرد که نامش هانی بن هوذه بود. وی به علی‏علیه السلام نامه نوشت که غنی و باهله فتنه کرده‏اند و دعا کرده‏اند که دشمنت پیروز گردد. 
علی‏علیه السلام به او نوشت: «آنان را از کوفه بیرون کن و هیچ یک از آنان را رها مکن».[۲]. 
۳. تاریخ الطبری - به نقل از محلّ بن خلیفه -: مردی از قبیله بنی سدوس که نامش عَیْزار بن اخنس بود و به باورهای خوارج اعتقاد داشت، به سمت آنان حرکت کرد. در بیرون مداین، با عدی بن حاتم رو به رو شد که همراهش اسود بن قیس مرادی و اسود بن یزید مرادی بودند. 
عیزار، وقتی با عدی روبه رو شد، گفت: آیا سالمِ بهره‏بَری یا ستمگرِ گنهکار؟ 
عدی گفت: سالمِ بهره‏بَر. 
آن دو مرادی گفتند: این سخن را نگفتی، مگر به جهت شرّی که در باطن داری. به درستی که ما می‏دانیم که عقیده خوارج را داری. ای عیزار! از ما جدا نمی‏شوی تا تو را نزد امیر مؤمنان ببریم و اخبارت را به وی گزارش دهیم. 
زمانی نگذشت که علی‏علیه السلام آمد و آن دو خبر را به وی گزارش کردند و گفتند: ای امیرمؤمنان! او بر اعتقاد خوارج است. ما او را می‏شناسیم. 
فرمود: «خونش بر ما حلال نیست؛ امّا او را زندان می‏کنیم». 
عدی بن حاتم گفت: ای امیر مؤمنان! او را به من سپار و من ضمانت می‌کنم که از ناحیه او به شما آسیبی نرسد. 
علی‏علیه السلام او را به عدی سپرد.[۳]. 
--------------------------------------------------------------------------------
شرح نهج البلاغة: ۷۷/۴. 
الغارات: ۱۸/۱، بحار الأنوار: ۵۸۸/۳۵۶/۳۳. 
تاریخ الطبری: ۸۹/۵.

 



سایت فطرت