لشگر اسامه

 

 

سؤال: شیعیان حدیثی ساخته اند که در آن آمده است"لعنت خدا بر کسی باد که در لشکر اسامه شرکت نکرد و از آن باز ماند".[۱]

۱- یکی اینکه علی از شرکت در لشکر اسامه باز نمانده است، و اگر باز نمانده و شرکت کرده پس او به امامت ابوبکر اعتراف کرده است، چون او راضی شده سرباز فرمانده ای باشد که ابوبکر او را تعیین کرده است!

۲- یا اینکه بگویند علی در لشکر اسامه شرکت نکرده است، پس علی مشمول دروغی می‌شود که ساخته اند.

 

پاسخ:

حدیث مزبور نه تنها ساختگی نیست بلکه علاوه بر کتب شیعی در برخی از کتاب‌های مهم اهل تسنن نیز یاده شده است. مثلاً: در ملل والنحل شهرستانی[۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸]

بنابراین بهتر است سؤال کننده به منابع خودشان که همان منابع اهل تسنن باشد، مراجعه کند تا در یابد که این حدیث ساختگی نیست زیرا نه تنها در منابع شیعه بلکه در بسیاری از منابع اهل تسنن بخصوص منابع مهم آنان آمده است.همچنین نه تنها تجهیز و تعیین فرمانده‌ و سربازان این لشگر توسط پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم صورت گرفت و نه ابوبکر، بلکه ابوبکر و عمر از جمله افرادی بودند که موظف به شرکت در این سپاه بودند در حالی که حضرت علی علیه السلام جزو این افراد نبودند. و حضرت رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم کسانی را که از این لشگر سرپیچی کردند را مورد لعن و نفرین خود قرار دادند.

 

· لشگر اسامه:

در سال دهم هجری، پیامبر صلی الله و علیه وآله و سلم پس از بازگشت از حجه الوداع و ورود به مدینه، برای مقابله با رومیان که قصد حمله به سرزمین حجاز را در سر می‌پروراندند، سپاهی منظم از مهاجرین و انصار با حضور افراد سرشناسی مانند عمر، ابوبکر، سعد بن ابی وقاص و... را تشکیل دادند و اسامه بن زید را که سن او کمتر از ۲۰ سال بود، امیر این لشکر کردند.[۹]

از جمله کسانی که پیامبر صلی الله و علیه وآله و سلم وجود آنها را در سپاه اسامه لازم شمردند، ابوبکر و عمر بودند که پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم آنها را با قید اسم معرفی کردند، این دستور شامل اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جمله امیر المؤمنین علی علیه والسلام نمی‌شد.[۱۰]

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اسامه بن زید دستور دادند که به اهالی"بلقاء"، جاییکه پدرت و جعفر به شهادت رسیدند حمله ببر، سپس اسامه همراه با لشکرش در منطقه ای به نام جرف در نزدیکی مدینه اردو زد. [۱۱]

فردای آن روزی که پیامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم پرچم جنگ را به اسامه دادند، در بستر تب شدیدی توأم با سردرد سخت افتادند، این بیماری چند روزی ادامه داشت تا سرانجام به رحلت آن حضرت انجامید. در اثنا ی بیماری پیامبر صلی الله وعلیه و آله و سلم متوجه شدند که گروهی به دلیل کمی سن اسامه به او ایراد گرفته و از او پیروی نمی‌کنند، به همین دلیل در حالی که دستمالی به سر بسته بودند، با تن تب دار به مسجد رفتند و فرمودند: من از تأخیر سپاه سخت ناراحتم، ولی اعتراض و سرپیچی شما تازگی ندارد، قبلاً نیز از فرماندهی پدر او"زید"هم انتقاد می‌کردید، به خدا سوگند هم پدر او شایسته این منصب بود و هم فرزندش برای این مقام لایق و شایسته است، سپس فرمودند:"ایها الناس انفذوا بعث اسامه ثلاث مرات و قد تکرر ذلک""ای مردم سپاه اسامه را حرکت دهید و این را سه بارتکرار کردند".[۱۲]

پیامیرصلی الله وعلیه وآله وسلم بقدری اصرار بر حرکت سپاه اسامه داشتند که در همان بستر بیماری وقتی به آنهایی که به عیادت او می‌آمدند، می‌فرمودند: سپاه اسامه را آماده حرکت کنید و به دنبال آن به کسانی که می‌خواستند از سپاه او جدا شوند و در مدینه بمانند، لعنت می‌فرستادند."لعن الله من تخلف عن جیش اسامه".[۱۳]

سرانجام در اثر کار شکنی‌های گروهی از مهاجر و انصار و عدم توجه به اصرار پیامبرصلی الله وعلیه وآله وسلم مبنی بر حرکت لشگر اسامه، هنوز سپاه از منطقه جرف حرکت نکرده بود که گزارشی از مدینه رسید که پیامبرصلی الله و علیه و آله وسلم در حال احتضار است. گروهی که به دنبال بهانه بودند و شانزده روز تمام حرکت سپاه را به عناوین گوناگون به عقب انداخته بودند بار دیگر وضع وخیم پیامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم را دستاویز قرار داده، به مدینه بازگشتند و به دنبال آنها همه‌‌ی افراد سپاه، راه مدینه را پیش گرفتند و یکی از آمال بزرگ پیامبر صلی الله وعلیه و آله و سلم بر اثر بی انضباطی برخی از سران سپاه، در زمان حیات او جامه‌ی عمل نپوشید.[۱۴]

 

بنابراین:

۱- حدیث مزبور ساختگی نیست بلکه کتب شیعی و سنی آن را نقل کرده‌اند.

۲- دستور تجهیز و حرکت لشکر اسامه از طرف پیامبر صلی الله وعلیه و آله وسلم صادر شد و نه از طرف ابوبکر، بلکه او خود همراه عمر و دیگران از افرادی بودند که پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم با قید نام آنها را به شرکت در این سپاه امر نموده بودند.

۳- هر کس که مأمور بود به فرمان پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم در لشکر اسامه شرکت کند ولی شرکت نکرد، مورد لعن پیامبر صلی الله وعلیه و آله وسلم واقع شد و حضرت علی علیه السلام مأمور به شرکت در این لشکر نبودند، اگر بودند؛ حتماً پیامبر صلی الله وعلیه وآله و سلم ایشان را نیز نام می‌بردند.

۴- همچنین هیچ تاریخی ننوشته است علی علیه السلام هم باید می‌رفتند. اما ابوبکر و عمر و سعد بن ابی وقاص، ابو عبیده، عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر از جمله کسانی بودند که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آنها را امر به شرکت در لشکر اسامه کرده بودند.

 


 

۱- "المهذب"لابن البراج (۱/۱۳)،"الضاح"لابن شاذان ص ۴۵۴،"وصول الاخبار"الامالی ص ۶۸

۲- ص ۲۱، چاپ قاهره سال ۱۳۷۸ هـ.ق.

۳- ج ۲، ص ۵۲

۴- ج ۲، ص ۱۸۲

۵- ص ۵۳۸-۵۳۶

۶- ج ۲، ص ۳۹۱

۷- ج ۵، ص ۳۱۲

۸- ج ۲، ص ۴۲، ق

۹- سیره ابن هشام، ج ۲/۱۴۲،"النص والاجتهاد"/ ۱۲، نگارش علامه مجاهد شرف الدین عاملی

۱۰- طبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۲، تاریخ دمشق ج ۲، ص ۳۹۱

۱۱- طبقات ابن سعد / ج ۲ / ص ۲۴۹-۲۴۸

۱۲- طبقات ابن سعد /ج ۲/ص ۱۹۰

۱۳- الملل والنحل / شهرستانی / مقدمه چهارم / ۱۲۹،"شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید"ج ۲/ص ۲۰

۱۴- طبقات ابن سعد، ج ۲/ص۱۹۰



سایت فطرت