مقدمه:
بندگی و عبودیت خدا بهترین وسیله‌برای رسیدن به سعادت و اوج کمالات انسانی و مقام قرب الهی است. این امر که خود اطاعت و پیروی از اوامر و نواهی پروردگار را در بردارد، در قرآن کریم، هدف خلقت جن و انس معرفی شده است.
حال در میان مخلوقات، فرستادگان الهی یعنی انبیا و جانشینان آنها، کسانی هستند که خدا را به بهترین وجه عبادت می‌کنند و در حقیقت، خداوند متعال، مجموعه اوامر و نواهی خویش را در گفتار و رفتار این بزرگواران متجلی می‌سازد، تا مردم با اطاعت از آنها در گفتار و کردار راه بندگی او را در پیش گیرند. قرآن کریم نیز از اینان به عنوان مخلصین یاد می‌کند، که هرگز تحت گمراهی شیطان قرار نمی‌گیرند و شیطان را بر آنها تسلطی نیست.(۱)
و چون توفیق الهی نیز همیشه یار وهمراه آنها است از ایشان گناه و معصیتی هم سر نمی‌زند. خدا در قرآن کریم از اینان به عنوان الگو نام می‌برد تا مردم در تمام زمینه‌ها از آنها پیروی کرده، آنها را سرمشق خود قرار دهند.
ازطرفی چون انبیا و اوصیای الهی از کمالات والایی برخوردار هستند و درجه نزدیکی آنها به خدای متعال به گونه‌ای است که به تصور ما نمی‌آید، ممکن است کیفیت کارها و اعمال عبادی که انجام می‌دهند در در‌‌ک و فکر ما نگنجد. که این به دلیل اوج کمالات و علم و معرفت الهی و.. است که خد به آنها عطا کرده است. چرا که بر حسب علم و معرفت، درجات عبودیت و بندگی متفاوت و ممتاز خواهد بود. به همین دلیل در مسیر عبودیت پروردگار هیچ گونه خطا، اشتباه و گناهی از آن ها سر نمی‌زند که این نیز همان مقام عصمت است که خدا به آنها عطا کرده، تا از خطا و اشتباه مصون مانده و موجب گمراهی مردم و بی‌اعتمادی آنها نشوند.
حال با توجه به بعضی از آیات قرآن و ادعیه این سوال مطرح می‌شود، که چرا پیامبران و امامان با وجود این که دارای مقام عصمت الهی هستند، به طور دایم از خداوند متعال استغفار کرده و طلب بخشش می‌کنند؟
به عبارت دیگر، موجودی که از وی اصلا گناهی صادر نشده و دارای مقام عصمت است، چرا از خدا استغفار می‌طلبد؟ و این استغفار نشانه چیست؟
در پاسخ باید گفت که استغفار انبیا و امامان دارای وجوه مختلفی است که در پایین ذکر می‌شود.

وجوه مختلف استغفار:

۱-ممکن است استغفار آن ها به خاطر گناه امت ‌باشد و آن ها به خاطر مردم از خدا طلب بخشش ‌کنند و در حقیقت، به این وسیله خود را در درگاه خداوند ضامن مردم قرار داده، آن ها را شفاعت ‌کنند. چرا که خداوند آنها را برای امت مایه رحمت قرار داده است و نیز آنها را شفیع مردم قرار داده تا به هنگام توسل از مردم دستگیری کنند. همان گونه که خدا به پیامبرش دستور می‌دهد تا به خاطر گناهان مردم استغفار کند. خدا در قرآن می‌فرماید:
((فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)) (۲)
ترجمه: ((پس به [برکتِ‏] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‏شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار [ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می‏دارد.))

و یا می‌فرماید:
((وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا)) (۳)
ترجمه: ((و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند. و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‏آمدند و از خدا آمرزش می‏خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می‏کرد، قطعاً خدا را توبه‏پذیرِ مهربان می‏یافتند.))

و نیز می‌فرماید:
((إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُوْلَیِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِیْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)) (۴)
ترجمه: ((جز این نیست که مؤمنان کسانی‏اند که به خدا و پیامبرش گرویده‏اند، و هنگامی که با او بر سر کاری اجتماع کردند، تا از وی کسب اجازه نکنند نمی‏روند. در حقیقت، کسانی که از تو کسب اجازه می‏کنند آنانند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس چون برای برخی از کارهایشان از تو اجازه خواستند، به هر کس از آنان که خواستی اجازه ده و برایشان آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است.))
و می‌فرماید:
((یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْیًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)) (۵)
ترجمه: ((ای پیامبر، چون زنان باایمان نزد تو آیند که [با این شرط] با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند، و دزدی نکنند، و زنا نکنند، و فرزندان خود را نکشند، و بچه‏های حرامزاده‏ای را که پس انداخته‏اند با بُهتان [و حیله‏] به شوهر نبندند، و در [کار] نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.))

و یا در ماجرای حضرت یوسف می‌فرماید:
((قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِیِینَ)) (۶)
ترجمه: ((گفتند: ای پدر، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.))

که بیان می‌دارد، هنگامی که برادران یوسف نزد پدر خویش آمدند در حالی که از گناه خویش پشیمان بودند از او تقاضا کردند تا به خاطر گناهی که انجام داده بودند از خدا استغفار بطلبد.
و در ادامه از زبان حضرت یعقوب می‌فرماید:
((قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)) (۷)
ترجمه: ((گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‏خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.))
که حضرت یعقوب به آنها قول می‌دهد تا از خدا برای آن ها استغفار بطلبد.
۲-و ممکن است به دلیل اوج نزدیکی به ساحت مقدس پروردگار، از حسنات خویش استغفار ‌کنند. چرا که ((حسنات الابرار سییات المقربین))!
و کارهای نیک خود را شایسته مقام ربوبی پروردگار ‌ندانند و این در حالی است که از آن ها گناه و یا مکروه و یا ترک اولایی نیز صادر نشده است. البته برای افرادی مثل ما درک چنین حالات و مقاماتی غیر ممکن است و در نتیجه کیفیت استغفار از این کارهای نیک نیز پوشیده است.

۳-دیگر آنکه پیامبر و امامان دارای دو نوع ثروت هستند. سرمایه اولیه که خداوند آن را به آن ها عطا کرده و هنگامی که به دنیا می‌آیند آن را به همراه دارند از قبیل علم، عصمت و.. و سرمایه اکتسابی که بر حسب اختیار خویش در این دنیا کسب می‌کنند. در نتیجه مقامات آنان بالاتر می‌رود. بنابراین دایما در حال ترقی و بالا رفتن هستند. عبارت ((و تقبل شفاعته فی امته و ارفع درجته)) که دررساله‌های عملیه موجود است و مستحب است که در دنبال تشهد خوانده شود همین مطلب را بیان می‌کند. در صلوات عصر جمعه که در مفاتیح الجنان نقل شده است، می‌خوانیم:
((اللهم.. وارفع درجته و اضی نوره و بیض وجهه و اعطه الفضل و الفضیله والمنزله و الوسیله و الدرجه الرفیعه و ابعثه مقاما محمودا))
که ترفیع درجه و بالا رفتن مقامات پیامبر را بیان می‌کند. حال، پیامبر و ائمه در اثر این بالارفتن و شدت خضوع بیشتر در برابر پروردگار، از اعمال انجام داده در اوقاتی که در مقامات پایین‌تر بودند استغفار می‌کنند و این در حالی است که از آن ها گناه، مکروه و حتی ترک اولایی نیز صادر نشده است، بلکه کارها و اعمال گذشته خویش را شایسته مقام پروردگار نمی‌بینند. که البته ما نیز در مقام بیان، به این امر پرداخته و باید دانست که درک چنین حالات و مقاماتی جز برای انبیا و اوصیای آن ها برای کسی دیگر صورت نمی‌پذیرد.

۴-و نیز ممکن است در اثر مراوده و برخورد با مردم در مسائل مختلف، آن توجه خاص به معبود یگانه را که در هنگام عبادت و نماز دارند نداشته باشند. که بر حسب فرموده پیامبر که:
((و انه لیغان علی قلبی و انی لاسغفر بالنهار سبعین مره)) (Cool
ترجمه: ((یعنی تاریکی‌هایی درونم را فرا می‌گیرد و من برای رهاشدن از آنها هر روز هفتاد بار استغفار می‌کنم.))
این مسئله حجابی را بر روی قلب آنها قرار دهد که برای برطرف شدن آن و نزدیکی بیشتر به خداوند از آن استغفار می‌کنند. البته باید توجه داشت که آنان در برخورد با مردم و گفتگو با آن ها، هرگز کار غیر خدایی و کاری که آن ها را از خدا دور کند (معصیت)، چه سهوا و چه عمدا انجام نمی‌دهند. بلکه تمام کارهای آن ها برای نزدیکی به ساحت ربوبی است. اما ممکن است توجه خاص به آن ذات یگانه را، که مثلا باید در نماز شب داشته باشند، در آن لحظات نداشته باشند، که به این خاطر استغفار می‌کنند و این مسئله نیز در قلمرو درک و عقل ما نمی‌گنجد.

۵-استغفار خود عبادتی مطلق است که الزاما نباید پس از انجام گناه صورت گیرد. امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می‌فرمایند که رسول خدا فرمودند:
((خیر الدعای الاستغفار))(۹)
ترجمه: ((بهترین دعا استغفار است))
و نیز امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
((کان رسول الله یتوب الی الله و یستغفر فی کل یوم و لیله مایه مره من غیر ذنب)) (۱۰)
ترجمه: ((رسول خدا در هر شبانه روز صد مرتبه استغفار می‌کرد بدون آن که گناهی انجام داده باشد.))
بنابراین یکی از بهترین شاخه‌های عبادت و بندگی خداوند استغفاراست که تواضع و کوچک بینی انسان را در برابر خدا می‌رساند و طلب رحمت و غفران از درگاه خداوند منان است بلکه نیاز انسان به بخشایش خدای کریم و نشان عظمت و بزرگی و ترس ازهیبت و جلال او و این که بشر جز او پناهی ندارد را می‌رساند.
تذکر:
ممکن است گاهی اوقات گفته شود که استغفار، گریه، مناجات و دعا خواندن ائمه، برای تعلیم این مسائل مهم به شیعیان و دوستان خویش بوده است و از این رو ممکن است یکی از وجوه مختلف استغفار و توبه آن ها در درگاه خدا معلوم شود.
در پاسخ می‌گوییم امامان بسیاری از مطالب از قبیل دعاهای کوتاه و یا اذکار مهم را به صورت رودررو به شیعیان خود آموخته و چون مخاطب آن ها هم دوستان و پیروانشان بوده‌اند، ممکن است این مطالب را – دعاهای کوتاه و اذکار که جهت تعلیم نیز مشخص بوده است- جهت تعلیم، بیان کرده باشند اما بسیاری از دعاها و به خصوص ادعیه طولانی و مناجات ها که امامان در پیشگاه خدا می‌خوانده‌اند و یا از خدا طلب استغفار می‌کرده‌اند -که به یقین در حال عبادت بوده‌اند- جهت عبودیت و بندگی خداوند متعال انجام داده اند و آن ها با خدا راز و نیاز کرده اند.
به عبارت دیگر، امامان در این حالات جهت تعلیم دیگران نقش بازی نمی‌کردند و صحنه‌سازی نمی‌کردند، بلکه از روی جد و حقیقت، عبادت و بندگی خدا می‌کردند و خدا را در نظر داشته و کوچکترین نظری به غیر از خدا نداشتند. اگر چه در بسیاری از اوقات شیعیان شاهد آن ها بودند و این مسائل را از آن ها می‌دیدند و بالطبع می‌آموختند.
حتی ممکن بود گاهی اوقات، امامان، دوستان خویش را با خود همراه کنند تا شاهد عبادت و بندگی آنها باشند، ولی دیدار آن ها از این بندگی ها، دلیل بر جهت تعلیمی بودن محض این مسائل نیست بلکه اگر دوستان و پیروان امامان در آن جا نبودند، امامان همان عبادت خود را در درگاه خدا انجام می‌دادند.

نتیجه:
استغفار پیامبران و امامان از درگاه خدا نه به خاطر تعلیم شیعیان بوده است ونه عصمت آن ها را خدشه دار می‌کند بلکه دلیل بر مراقبت نفس و خوف ازخدا و نیز اوج مقامات و کمالات و فضایل آن ها است.

پی نوشت ها:
۱-إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۴۰﴾ قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ ﴿۴۱﴾ إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۴۲﴾
۲- آل عمران ۱۵۹
۳- نسای ۶۴
۴- نور ۶۲
۵- ممتحنه ۱۲
۶- یوسف ۹۷
۷- یوسف ۹۸
۸- محجة البیضاء، ج ۷، ص ۱۷
۹- تفسیر البرهان ج ۵ ص ۱۸۴
۱۰- تفسیر البرهان ج ۵ ص ۱۸۴

 

//



ارسال شده توسط"ققنوس"