در فضیلت خطبه غدیر -۱۰

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قَالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه

فَلیُبَلِّغِ الحاضِرِالغایِبَ وَالوالِدِ الوَلَدَ الی یُومِ القِیامَة

پس برسانند حاضران غایبان را و پدران فرزندان را تا روز قیامت.

فرازی از خطابه غدیرپیامبر خدا (صلی الله علیه وآله)

بخش نهم: مطرح کردن بیعت

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّی قَدْبَیَّنْتُ لَکُمْ وَأَفْهَمْتُکُمْ، وَ هذا عَلِی یُفْهِمُکُمْ بَعْدی. أَلاوَإِنِّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکُمْ إِلی مُصافَقَتی عَلی بَیْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ،

ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی. أَلاوَإِنَّی قَدْ بایَعْتُ الله وَ عَلِی قَدْ بایَعَنی. وَأَنَا آخِذُکُمْ بِالْبَیْعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ.

(إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ الله، یَدُالله فَوْقَ أَیْدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ الله فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً (الفتح ۱۰) 

هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم. و این علی است که پس از من شما را آگاه می‌کند. اینک شما را می‌خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید. آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدی عزّوجل بری امامت او پیمان می‌گیرم.

«[ی پیامبر ]آنان که با تو بیعت کنند هر آینه با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بالی دستان آنان است. و هر کس بیعت شکند، بر زیان خود شکسته، و آن کس که بر پیمان خداوند استوار و باوفا باشد، خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد

۹ـ شبهه دیگر چنین قابل طرح است که اگر این روایت دلالت بر خلافت بلافصل علی(علیه السلام) دارد، چرا آن حضرت و یا اصحاب او به این روایت استدلال و احتجاج نکردند.

ابن حجر هیثمی می‌نویسد:

چگونه حدیث غدیر نص در امامت علی(علیه السلام) است، در حالی که او یا عباس و یا شخص دیگری به آن احتجاج و استدلال نکردند، پس سکوت او از استدلال به این روایات تا ایّام خلافتش در نزد هر کس که کمترین عقلی داشته باشد دلیل آن است که او می‌دانست این روایت نصّ بر خلافت او نیست.۷۲


پاسخ:با یک نگاه به مصادر تاریخی بطلان این گونه اشکالها واقع می‌شود. علامه امینی احتجاجات امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به روایت غدیر از منابع گوناگون اهل سنت و از دانشمندان بزرگی نظیر: خوارزمی در «مناقب»، جوینی در «فراید السمطین» و نسایی در «خصایص» و ابن حجر عسقلانی در «الاصابة» و حافظ هیثمی در «مجمع الزواید» ابن مغازلی در «مناقب» و حلبی در «سیره»اش و نیز بسیاری دیگر نقل می‌کند. برخی از این احتجاجات قبل از ایّام خلافت و برخی در ایام خلافت آن حضرت بوده است.۷۳

محمد بن محمد الجزری الدمشقی نیز در احتجاج حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را به این حدیث شریف نقل می‌کند.۷۴

قندوزی در «ینابیع المودة» احتجاج امام حسن مجتبی(علیه السلام) به این حدیث را نقل کرده است،۷۵ همان گونه که تابعی بزرگ سلیم بن قیس، احتجاج امام حسین(علیه السلام) را به این حدیث در محضر صحابه و تابعین در سرزمین منی ذکر نموده است.۷۶

احتجاج بسیاری دیگر را نیز می‌توان در کتاب شریف «الغدیر» مشاهده نمود.۷۷

با توضیحی که درباره سکوت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ایام خلفای سه گانه خواهیم داد روشنتر خواهد شد که چرا این احتجاجات و استدلالات فقط در حد اتمام حجت و بیان حقیقت بود و اصرار بیشتری برای اثبات و ایضاح آن نشده است. در این نوشته از ذکر احتجاج و استدلال آن حضرت که در موارد مختلف و در منابع شیعی ذکر شده است نیز چشم پوشیدیم.


منابع
۷۲. الصواعق المحرقة، ص۶۹
۷۳.الغدیر، ج۱، ص۱۵۹
۷۴. اسمی المناقب فی تهذیب اسنی المطالب، ص۳۲
۷۵. ینابیع المودة، ص۴۸۲
۷۶. موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص۳۷۰
۷۷.الغدیر، ج۱، ص۱۹۸ـ۲۱۳