داغ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مصیبت حسین(علیه السلام)
خبر شهادت جانسوز امام حسین(علیه السلام) را خداوند متعال قرنها پیش از عاشورا، به فرشتگان و پیامبرانش داده بود. در حقیقت، اولین روضهخوانهای امام، خود"خداوند"و"جبرییل امین"بودند.
در تفسیر آیه ۲۷ سوره بقره (و علَّمَ آدَمَ الأَسمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَیِکَةِ فَقَالَ أَنبِیُونِی باسمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادقین) گفتهاند که جبرییل به آدم تلقین کرد که بگو: «یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمة، یا محسن بحق الحسن و یا قدیم الاحسان بحق الحسین» آدم هم تکرار کرد ؛ اما چون نام حسین را آورد دلش خاشع و اشکش سرازیر شد. گفت: «برادرم جبرییل! چرا به یاد پنجمین نفر، دلم میشکند و اشکم جاری میشود؟» جبرییل پاسخ داد: «این فرزندت مصیبتی خواهد دید که همه مصیبتها در مقابل آن کوچک است».
نظیر این اِخبار به شهادت امام حسین(علیه السلام)، درباره حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت زکریا و حضرت عیسی هم وارد شده است. اما سوزناکترین آنها، خبر دادن به پیامبری است که امام، جگرگوشه و پارهی تن و ریحانه اوست:
روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد ام سلمه بود که جبرییل نازل شد، پیامبر به اندرون رفت و به وی فرمود: «نگذار هیچکس وارد شود». اندکی بعد امام حسین(علیه السلام) آمد و خواست نزد پیامبر برود، ام سلمه او را گرفت و در آغوش کشید و با او شیرینزبانی میکرد تا آرامش یابد؛ اما گریه حسین(علیه السلام) شدت یافت. ام سلمه ناچار رهایش کرد تا آنکه وارد اتاق شد و در دامان پیامبر نشست. جبرییل با دیدن این صحنه به پیامبر گفت: «امت تو این فرزندت را خواهند کشت».
در حدیث دیگری، شیخ صدوق به سند خود از امام باقر(علیه السلام) روایت میکند که شاید ادامه حدیث بالا باشد: ام سلمه بر پیامبر وارد شد، دید که حسین بر سینه رسول نشسته است و آن حضرت هم میگرید و در دستش چیزی است که آن را میبوسد.
پیامبر با دیدن ام سلمه فرمود:«ای ام سلمه! اینک این جبرییل است که به من خبر میدهد که این فرزند کشته خواهد شد. این هم تربتی است که بر آن کشته میشود. آن را پیش خود نگه دار، هرگاه به خون تبدیل شد، عزیز من کشته شده است».
ام سلمه عرض کرد: «ای رسول خدا! از خداوند بخواه که این داغ را از تو بردارد».
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«این کار را کردم، اما از سوی خداوند به من وحی آمد که او را مرتبهای است که هیچیک از خلایق به آن نمیرسند؛ و او را پیروانی است که شفاعت میکنند و شفاعتشان پذیرفته میشود؛ و همانا"مهدی"از فرزندان اوست؛ پس خوشا به حال آنکه از دوستداران حسین باشد. به خدا سوگند شیعیان او رستگاران روز قیامتند».
عبدالله بن عباس میگوید:
در خانه خود (در مدینه) خوابیده بودم که ناگهان از خانه ام سلمه همسر پیامبر صدای شیون بلندی شنیدم.
مردم مدینه از زن و مرد به سوی خانه او رفتند، وقتی به آنجا رسیدم گفتم:« ای امالمؤمنین چرا ناله و شیون میکنی؟» ام سلمه رو به زنان هاشمی کرد و گفت:« ای دختران عبدالمطلب! با من همناله شوید و گریه کنید، به خدا سرور شما، سید جوانان بهشت، فرزند عزیز پیامبر، حسین کشته شد».
پرسیدند: «از کجا دانستی؟» گفت: «اکنون پیامبر را در خواب دیدم در حالی که غبارآلود و پریشان بود و بر سر و صورتش خاک نشسته بود. سبب را پرسیدم، فرمود: فرزندم حسین و خاندان او کشته شدند و من آنان را دفن کردم». از خواب برخاستم و نگاهم به تربی حسین افتاد که جبرییل آن را از کربلا آورده بود و من آن را در شیشه ای نگه داشته بودم. دیدم که آن خاک به خون تازه تبدیل شده بود و در آن شیشه میجوشد...
ما هم به تو تسلیت میگوییم، ای رسول خدا ؛ «یا رسول الله! آجرک الله فی مصیبة ریحانتک»...
..............
منابع:
المعجم الکبیر ؛ جلد۸ ؛ صفحه ۲۸۵.
امالی صدوق ؛ صفحه ۱۲۰.
امالی شیخ طوسی ؛ صفحه ۳۱۴.
ابنا