خورشیدی در"افقهای تیره تاریخ"
دیروز صفحات کتابی را مطالعه میکردم که ‹‹ افقهای تیرة تاریخ ›› را بررسی میکرد، و سیاهی رخدادهایی را بیان میکرد که تاریکی آنها نه تنها سالهای سال بلکه قرنهای قرن بر دامان تاریخ سایه میافکند.گرد و غبار غلیظ این حوادث، بسیاری از کاروانیان نوپا و دیرپای اسلام را از راه به در میبُرد و در اعماق تاریخ محو میکرد.
اما در این میان، بلندای برتریهای مولایم علی همچون آفتاب در دل تاریکی میدرخشید و زینت هر ورق آن بود.
برتری مقامات و اوج کمالاتی که برای او از همان اوان کودکی بود. از دورانی که وی همه ساله مدتی را به همراه پیامبر عظیم الشأن در غار حرا به عبادت سپری میکرد و این یکی از مهمترین حوادثی بود که در زندگی پر حادثه او رخ داده بود. حادثة مهم وشگفت انگیزی که خود ازآن چنین یاد میکند:
« اَری نوُرَ الْوَحْیِ وَالرِّسالَةِ وَ أَشُمُّ ریحَ النُّبُوَّةِ. » (۱)
‹‹ من درآن هنگام نور ملکوتی وحی و رسالت را میدیدم و بوی خوش نبوت و پیامبری را استشمام میکردم. ››
این حضور در فضای نزول وحی و شهود انوارآسمانیِ رسالت در سخنی عجیبتر وعظیمتر از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حضرت علی(علیه السلام) آمده است که فرمودند:
« إِنَّکَ تَسْمَعُ ما أَسْمَعُ وَ تَری ما أَری. إلّا أنَّکَ لَسْتَ بِنَبیٍّ وَ لکِنَّکَ لَوَزیر وَ إنَّکَ لَعَلی خَیْرٍ. » (۲)
‹‹ هرآنچه را که من میشنوم تو هم میشنوی و هر آنچه را که من میبینم تو هم میبینی، جز آنکه تو پیامبر نیستی، اما وزیر و پشتیبان من میباشی و در مسیر خیر وخوبی که همان یاری من است گام بر میداری. ››
کسی که هفت سال قبل از مأموریت پیامبر، صدای وحی الهی را که بر او نازل میشد میشنید و پرتو پر فروغ آن را میدید و در سایة تعلیم آن بزرگ میشد,این موضوع بسیار مهم و نقطة بس درخشان در آغاز تاریخ زندگانی حضرت علی(علیه السلام) اتفاق میافتد تا همگان یگانه برادر پیامبر، بلکه جان و نفس او را بشناسند و به او ایمان آورند.
بوی خوشِ یاد علی(علیه السلام) که عبادت و ذکر او که زینت مجالس است و اعتراف دوست و دشمن بر اینکه درباره هیچیک از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازة وی فضیلت و منقبت ذکر نشده است، چهرة او را بیش از پیش درخشانتر میکند.
مبارکمیلاد او در خانة کعبه، خانه توحید، و ایمان ممتاز و نخستین وی در فضای کفر و شرک آلود آن روز-که همه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را جادوگری چیرهدست و دروغگویی بزرگ معرفی میکردند- هرگز واقعهای نبود که از اذهان مردم بیرون رود و به خصوص هنگام معرفی او در همان روزِ نخستینِ ابلاغِ رسالت توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود:
« فَأنْتَ أخی وَ وَصیّی وَ وَزیری وَ خَلیفَتی مِنْ بَعْدی. »(۳)
‹‹ علی جان! پس تو برادر، وصی و وزیر و وارث و خلیفة پس از من میباشی. ››
این همه مرا محو فضایل و ویژگیهای او کرد. در افق قد رعنای قهرمان بدر و فاتح خیبرکه بارها و بارها با شمشیر برکشیدة خویش غم را از چهرة مبارک پیامبر میزدود همچون موسی و هارون متجلی میگشت و یادآور این فرمودة پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میشد که:
« یا عَلی أنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَة هاروُنَ مِنْ موُسی إِلّا أنَّهُ لا نَبیَّ بَعْدی. »(۴)
‹‹ ای علی! منزلت تو نسبت به من همانند منزلت هارون نسبت به موسی است جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. ››
آری، شخصیت او خورشیدی بس درخشان بود، اما تبهکاران سیه دل وکارگزاران شیطان سعی در انکار فضیلتهای بی پایان او میکردند. عملکرد خفاشان زر و زور که گند و بوی آنها با بوی عطرآگین عدالت وی سازگاری نداشت هر بار در فتنهای تیرهتر جلوه میکرد. تجلی این دشمنیها وکینه ها سرانجام در قالب سایهبانِ سیاهِ سقیفه بروز کرد. سایهبان که نه، بلکه ظلمتکدة هولناکی که راهِ ورودِ نور را بر قلبهای مردم میبست و چهرة خورشید را در انظار و دیدگان آنان، آنچنان خاموش و سرد مینمود که شخصیتهایی همچون ‹‹ معاویه، مغیره، مروان و... ›› چراغ راه زندگی آنان میگشت. غافل از آنکه:
‹‹ عنوانِ صحیفة اعمال هر مؤمن در روز قیامت، محبتِ حضرت علی(علیه السلام)است و ایمان هیچ بندهای جز به ولایت او و برائت از دشمنانش پذیرفته نیست. ››(۵)
علی(علیه السلام)، شخصیتی که ابعاد وجودی وی تعجب همگان را برانگیخت. ستارة هادی خَلق و ریسمان استوار خداوند که قرآن، چنگ زدن به آن را امر میکند و از تفرقه و اختلاف در مورد او نهی میکند، و اینک او، که سیل علم و دانش از آبشار وجود او ساری و جاری است و ندای ‹‹ سَلوُنی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدوُنی ››(۶) وی بلند است، اسیرِ نیرنگها و دسیسههایی است که سنّتِ سیاه آن سایهبان سقیفه است. این سنتهای آلوده، گاه در قالب پیراهن خونین عثمان و گاه به خاطرکینه از جنگهای صدر اسلام و گاه، همچون ضربات شمشیری است که از روی حسادت، طمع، جهل و... بر تنها یاور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد میشود تا جایی که او را به شِکوه وا میدارد که میفرماید:
« فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذی وَ فِی الْحَلْقِ شَجی أری تُراثی نَهْبًا. »(۷)
‹‹ پس صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم و میدیدم که میراثم را در جلوی دیدگانم به غارت میبرند. ››
با شنیدن چنین نالههایی از سوی مولایم علی(علیه السلام)، دلم شکست. هنگامی که مکرها وخیانتهای مردم را در حق او مشاهده کردم چشمانم اشکآلود شد. آخر، دشمنان او هرگز نخواستند و نمیخواهند تا پرتوافکنی خورشید وجود وی و طلوع مهتاب زیبای امامت را در عرصة تاریک زندگی خود و دیگران ببینند. از این رو، به گونهای رفتار کردند تا وی را از بودن در عرصة اجتماع محو کنند. پس، او را خانهنشین کردند و این درحالی بود که هنوز این عبارت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در گوش همه زنگ میزد که درحقّ او فرموده بود:
« یا عَلی! مَثَلُکَ فی أُمَّتی کَمَثَلِ سَفینَةِ نوُحٍ، مَنْ رَکِبَها نَجی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَق. »(Cool
‹‹ علی جان! مَثَل تو در امت من همانند کشتی نوح است که هرکس بر آن سوار شد نجات یافت و هرکس که تخلّف ورزید، غرق شد. ››
آری، به راستی سرو زیبای امامت، باب حطّة امّت (در آمرزش گناهان مردم)، صدیق (تصدیق کنندة) پیامبرو فاروق (جداکنندة) حقّ و باطل را هیچ کس نشناخت جز خدا و پیامبر، و این پیامبربود که دربارة یگانه برادرش چنین فرمود:
« لَوْ أنَّ الرّیاضَ أقْلامٌ، وَالْبَحْرَمِدادٌ، وَالْجِنَّ حُسّابٌ، وَالْإِنْسَ کُتّابٌ، ما أحْصَوْا فَضایِلَ عَلیِّ ابْنِ أبیطالِبٍ(علیه السلام). »(۹)
‹‹ اگر درختان قلم و دریا مرکّب گردد و جنیان بشمارند و آدمیان بنویسند، نمیتوانند فضایل علیابنابیطالب(علیه السلام) را به شماره درآرند. ››
افقهای تیرة تاریخ را خواندم. آن چیزی که خاطرم را بیش از پیش آزرده ساخت، شقشقهای بودکه پدیدارشد و نالهای از آن برخاست و آن گاه آرام گرفت و فرو شد و من که دیگر قلمم یارای حرکت برصفحة کاغذ را نداشت، به یاد گفته آن دانشمند مسیحی افتادم که گفت:
‹‹ ای علی! باید از تو معذرت خواست، چرا که نقش تو در گردونة دین و نهضت، نقشی است که محور در آسیاب دارد. ››(۱۰)
کتاب را بستم، سر بر دیوار گذاشتم و در انتظار ظهور فرزند علی(علیه السلام)، گریستم. تا آن که زودتر بیاید و این عقده را که همچون استخوان در گلو مانده است، بگشاید!
به امید بهشت آنروز..
ــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
۱- بحار الانوار ج ۱۸ ص ۱۷۷.
۲- نهج البلاغه فیض الاسلام خطبة قاصعه خطبه۲۳۴.
۳- تفسیر علیابن ابراهیم ج ۲ ص ۱۰۰، تفسیر الدر المنثور سیوطی ج ۶ ص ۳۲۸.
۴- خصال صدوق ج ۲ ص ۵۷۲.
۵- بحار الانوار ج ۳۸ ص ۱۹۶ و ج ۲۷ ص ۱۴۲.
۶- بحار الانوار ج ۲۴ ص ۱۷۹.
۷- نهج البلاغه فیض الاسلام خطبة شقشقیه خطبة ۳.
۸- بحار الانوار ج ۲۳ ص ۱۲۶.
۹- بحارالانوار ج ۳۸ص ۱۹۷.
۱۰- ‹‹ علی مشعلی و دژی ›› سلیمان کتانی ص ۶۲.
ارسال شده توسط"ققنوس"