خلیفه! بر ما ببخشای و توبه کن!
 

برخی از مورّخین اهل ‌تسنّن این حکایت را نقل ‌کرده‌اند:

«چند دزد را نزد معاویه آوردند. دستور داد دست‌شان را قطع ‌کنند. تا این که نوبت به آخرین دزد رسید.

آن دزد ابیاتی را برای ترقیق قلب معاویه سروده بود که برای وی خواند. معاویه مردد ماند که چه کند و تردید خویش را ابراز داشت.

مادر دزد فرصت را غنیمت شمارد و گفت: «ای امیرمؤمنان! این بخشش نیز جایش در کنار همان اعمالی که از آن توبه می‌کنی!»

معاویه نیز از قطع دست دزد صرف‌نظرکرد. 

مورّخین عامه به دنبال نقل حکایت، اشاره‌کرده‌اند این اوّل باری بود که از اجرای حد در اسلام صرف‌نظر می‌شد.(۱) 

آیا معاویه به تخصیصی برای حکم قطع ید سارق برخوردکرده‌بود و به پشتوانه آن این حکم را صادرکرد؟ 
یا این که با تکیه بر استدلال زن از اجرای حکم الهی تعدّی‌نمود؟

کدام‌یک؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱-البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج ۸ - ص ۱۴۵
وقال القاضی الماوردی فی الأحکام السلطانیة: وحکی أن معاویة أتی بلصوص فقطعهم حتی بقی واحد من بینهم، فقال: یمینی أمیر المؤمنین أعیذها * بعفوک أن تلقی مکانا یشینها یدی کانت الحسناء لو تم سترها * ولا تعدم الحسناء عیبا یشیبها فلا خیر فی الدنیا وکانت حبیبة * إذا ما شمالی فارقتها یمینها فقال معاویة: کیف أصنع بک؟ قد قطعنا أصحابک؟ فقالت أم السارق: یا أمیر المؤمنین! اجعلها فی ذنوبک التی تتوب منها. فخلی سبیله، فکان أول جد ترک فی الاسلام