۱- بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرییل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است. آن‌چه او از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است. پیامبر، مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند.

۲- از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما برخی مفسران فکر می‌کنند وحی در مسائل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آن‌ها می‌پذیرند که وحی می‌تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، اشتباه کند. این مفسران اغلب استدلال می‌کنند که این نوع خطاها در قرآن خدشه‌ای به نبوت پیامبر وارد نمی‌کند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آن‌ها سخن گفته است. من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمی‌کنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمی‌کنم دانش او از دانش مردم هم‌عصرش درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها بیش‌تر بوده است". چندین سال پس از انتشار"بسط تجربه نبوی"، دکتر عبدالکریم سروش اینک به بهانه بازانتشار قریب الوقوع کتابش توسط انتشارات بریل، در گفتگو با مجله ZemZem، لب لباب و عصاره صحبت‌های خود را فارغ از پیچیدگی‌های کلامی بازگو می‌کند. این مطلب در سایت رسمی دکتر سروش درج و ترجمه آن نیز در رادیو زمانه وابسته به دولت هلند انتشار یافته است. بسط تجربه نبوی در زمان انتشار، به تلاش برای گسترش نظریه خطاپذیری معرفت دینی (در قبض و بسط تیوریک شریعت) به قرآن تعبیر و انتقادات فراوانی را باعث شد.

اینک دکتر سروش، مقصود خود از این نظریه را به زبان ساده و بدور از تکلفات زبانی تشریح می‌کند؛ از نگاه دکتر سروش،

۱ - پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس تجربه، شخصیت و دانش خود که از دید دکتر سروش"در حد دانش عصر نزول"قرآن بوده است، الهام الاهی را به صورت متن و کتاب درآورده است.

۲- قرآن، معجزه اسلام، به خاطر انسانی بودن، خطاپذیر است و

۳- این خطاپذیری خللی در نبوت پیامبر وارد نمی‌کند. اظهارات وی را بدون هیچ‌گونه توضیح و تفسیر اضافه‌تر می‌خوانید. الف، آماده انتشار مقالات اندیشمندان در پاسخ به نظرات دکتر سروش است. *** گفتگو از میشل هوبینک، برگردان: آصف نیکنام چگونه می‌توان چیزی هم‌چون «وحی» را در جهان مدرن و راززدایی شده‌ی امروز، بامعنا دید؟ وحی «الهام» است. این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند.

در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره‌ی شعر می‌فهمیم. چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه‌ی شعر است. شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر می‌تواند جهان را از منظری دیگر به آن‌ها بنمایاند. به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیین‌کننده در تولید این متن داشته است؟ بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرییل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. استعاره‌ی شعر به توضیح این نکته کمک می‌کند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده.

بحث درباره‌ی این‌که آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً این‌جا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست. این الهام از «نَفس» پیامبر می‌آید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. «نفس» او با خدا یکی شده است. سخن مرا این‌جا به اشتباه نفهمید: این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست. این اتحادی است که محدود به قد و قامت خود پیامبر است. این اتحاد به اندازه‌ی بشریت است؛ نه به اندازه‌ی خدا. جلال الدین مولوی، شاعر عارف، این تناقض‌نما را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که: «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است.» اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است. آن‌چه او از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آن‌ها و حتی ورای کلمات است. این وحی بی‌صورت است و وظیفه‌ی شخص پیامبر این است که به این مضمون بی‌صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند.

تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکی‌اش و حتی احوالات روحی‌اش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس می‌کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام این‌ها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشته‌اند. این، آن جبنه‌ی کاملاً بشری وحی است. پس قرآن جنبه‌ای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟ از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر می‌کنند وحی در مسائل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آن‌ها می‌پذیرند که وحی می‌تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، اشتباه کند. آن‌چه قرآن درباره‌ی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می‌گوید، لزوماً نمی‌تواند درست باشد.

این مفسران اغلب استدلال می‌کنند که این نوع خطاها در قرآن خدشه‌ای به نبوت پیامبر وارد نمی‌کند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آن‌ها سخن گفته است. من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمی‌کنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمی‌کنم دانش او از دانش مردم هم‌عصرش درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها بیش‌تر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشه‌ای هم به نبوت او وارد نمی‌کند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ. شما به فیلسوفان و عارفان سده‌های میانه هم‌چون مولوی اشاره می‌کنید. دیدگاه‌های شما درباره‌ی قرآن تا چه اندازه ریشه در سنت اسلامی دارد؟

بسیاری از دیدگا‌ه‌های من ریشه در اندیشه‌ی سده‌های میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوت مقوله‌ای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت می‌شود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد. متکلم بزرگ شیعی، شیخ مفید، امامان شیعه را پیامبر نمی‌داند؛ اما تمام ویژگی‌هایی را که پیامبران دارا هستند، به آن‌ها نسبت می‌دهد. هم‌چنین عارفان نیز عمدتاً متعقدند که تجربه‌ی آن‌ها از جنس تجربه‌های پیامبران است. و باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است، در عقاید معتزله دال بر مخلوق بودن قرآن به طور تلویحی آمده است. اندیشمندان سده‌های میانه غالباً این نظرها را به شیوه‌ای روشن و مدون بیان نمی‌کردند و ترجیح می‌دادند آن‌ها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آن‌ها نمی‌خواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشه‌ها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند. به عنوان مثال، مولوی جایی می‌گوید که قرآن، آیینه‌های ذهن پیامبر است.

آن‌چه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال او و اوقات خوب و بد او، همه در قرآن منعکس هستند. پسر مولوی حتی از این هم فراتر می‌رود. او در یکی از کتاب‌هایش می‌گوید که چند همسری به این دلیل در قرآن مجاز دانسته شده است که پیامبران زنان را دوست می‌داشت. و به این دلیل بود که به پیروانش اجازه‌ی اختیار کردن چهار زن را داده بود! آیا سنت شیعی به شما اجازه می‌دهد که اندیشه‌هایتان را درباره‌ی بشری بودن قرآن مدون کرده و توسعه دهید؟

مشهور است که در اسلام سنی، مکتب عقل‌گرای اعتزالی در برابر اشعریان و عقیده‌ی آن‌ها دال بر جاودانی بودن و غیرمخلوق بودن قرآن شکست سختی خورد. اما در اسلام شیعی، معتزلیان به نحوی ادامه‌ی حیات دادند و زمینی حاصل‌خیز را برای رشد یک سنتی فلسفی غنی فراهم کردند. اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی، تقریباً اعتقادی است بلامنازع. امروز می‌بینید که اصلاح‌گران سنی به موضع شیعیان نزدیک‌تر می‌شوند و اعتقاد مخلوق بودن قرآن را می‌پذیرند. اما روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افق‌هایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند.

آن‌ها قدرت‌شان را بر پایه‌ی فهمی محافظه‌کارانه از دین مستحکم کرده‌اند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث درباره‌ی مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود. پیامدهای دیدگاه‌های شما برای مسلمانان معاصر و نحوه‌ی استفاده‌ی آن‌ها از قرآن به منزله‌ی یک راهنمای اخلاقی چیست؟ تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبه‌های ذاتی و عرضی قرآن را میسر می‌کند. بعضی از جنبه‌های دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفته‌اند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، درباره‌ی مجازات‌های بدنی که در قرآن مقرر شده‌اند، صادق است.

اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی می‌کرد، این مجازات‌ها احتمالاً بخشی از پیام او نمی‌بودند. وظیفه‌ی مسلمانان امروز این است که پیام گوهری قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند. این کار درست مانند ترجمه‌ی یک ضرب‌المثل از یک زبان به زبان دیگری است. ضرب‌المثل را تحت‌اللفظی ترجمه نمی‌کنید. ضرب‌المثل دیگری پیدا می‌کنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد.

در عربی می‌گویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، می‌گویید فلانی زغال‌سنگ به نیوکاسل برده است. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازه‌ی این کار را می‌دهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصه‌ای لاینحل می‌شوید.

متن اصلی مصاحبه متن انگلیسی ترجمه شده توسط نشریه ZemZem متن در سایت رسمی دکتر سروش

---------------------------------------------------------------------------------------------

اظهار نظر ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۷:۴۵:۱۵| پس چرا از بعد از پیامبر تاکنون حتی ابن عربی و ائمه هدی (علیه السلام) نتوانستند کلامی چون قرآن بگویند.. چرا موسی که با خدا صحبت کرد نتوانست چون قرآن کلامی بی مانند از تجربیات خویش بگوید؟ اگر می‌بینید ما به کنه قرآن کریم نمی‌توانیم پی ببریم این از ناپاکی ماست نه از عقب ماندگی قران.. لا یمسه الا المطهرون.. این از مطهر نبودن ماست.. درک من با علامه طباطبایی تا ائمه هدی از قرآن کریم از زمین تا آسمان است چرا که ظرفیت وجودی من بخاطر داشتن علوم کم و کمی طهارت نفس قابل مقایسه با دیگران نیست. آقای سروش چگونه به خود اجازه میدهید همه علمای لا اقل ۳۰ سال اخیر را که ما به چشم خود دیدیم (شاید هم همه علما و ائمه شیعه) چه در ایران چه در عراق چه در لبنان و بحرین و دیگر نقاط به پنهان کردن حقیقت متهم کنید؟

پاسخ | نقل قول ۵۶ ۵۳ ناشناس - Think outside the box ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۰:۳۱:۵۳| We re all stuck to what our teachers told us in school and what our parents believed. Suppose you re not a Muslim and then read what Dr. Soroush said. You re all so angry because what he said is against your believes and what you were told for your whole life. Even you can see lots of influences in Dr. Soroush s point of view. The problem with all religions is that they must be absolutely right because they came from God. Any mistake destroys the whole thing because God never makes mistakes

پاسخ | نقل قول ۱۵ ۶ علیرضا ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۰:۳۳:۳۹| دوست عزیز؛ شما پاسخ کامنت اولی را ندادید! جسارت نواندیشی و شکستن آن چه که محیط برای ما قدسی می‌خواند و...، به جای خود! کامنت اولی سیوالی منطقی پرسید که پاسخی از همان سنخ (منطق) می‌طلبد. جسارتا کار شما شبیه به فرافکنی است!

پاسخ | نقل قول ۴ ۶ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۲:۳۸:۴۵| انصاف هم خوب چیزی است با یک مصاحبه ویرایش شده و ناقص نمی‌توان درباره یک شخصیت علمی که بیش از ۳۰ کتاب نوشته اظهار نظر کرد باید به کل اندیشه‌های این استاد رجوع کرد و عالمانه و منصفانه نقد کرد

پاسخ | نقل قول ۱۸ ۵ یحیی ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۷:۵۱:۱۶| بنده تاکنون فکر می‌کردم منظور از این نظریه آقای سروش اینست که پیامبر با علم مطلق، الهامی را که به او می‌رسیده است را به صورت قرآن در می‌آورده است اما با این مساله ای که دکتر سروش شفاف کرده اند و می‌گویند که علم پیامبر در حد ۱۴۰۰ سال پیش بوده است و بر اساس آن الهامات الاهی را به صورت کتاب درآورده است که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. اصلا با این وضع مسلمان جماعت در زمینه‌های اجتماعی و حتی فردی نمی‌تواند مطمین باشد آن چیزی که در قرآن نوشته است حتی بدون تفسیر درست است.

پاسخ | نقل قول ۴۳ ۲۰ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۷:۴۱:۵۴| دکتر عزیز اعجاز قرآن را در چه می‌دانند. بی انصافی می‌کنید دکتر جان. اگر قرآن معجزه نیست پس ما اسلاممان به چه بند است. مگر نه اینکه هر دینی معجزه ای دارد برای اینکه مردم به آن ایمان بیاورند.

پاسخ | نقل قول ۴۴ ۳۲ رضا ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۷:۵۷:۰۲| جای تاسف است که در این زمان که دانشمندان مسیحی و یهودی سعی در ارتباط دادن بیواسطه کتب الهی خود با منبع لایزال الهی دارند دکتر سروش موضوعی را مطرح می‌کند که به ذهن هر آدم که قدم در راه شناخت واقعیت وحی و قرآن می‌گذارد خطور می‌کند اما این تشکیک مانع از ایمان و اعتقاد قلبی او نمی‌شود به عبارت دیگر بسیاری از مسائل از قبیل نحوه خلقت انسان خلقت کاینات ذات واجب الوجود حضرت حق تعالی واقعیت روح و نحوه برانگیختگی آن نحوه تنزیل آیات وحی و سایر مسائل از این قبیل موضوعاتی هستند که در هر زمان توسط حتی افراد حتی نه چندان عالم و دانشمند به عنوان سیوال و طرح برخی شبهات قابل طرح است اما نکته مهم این است که دین بزرگ اسلام در مقایسه با دو دین دیگر الان دچار این مشکل گردیده که قرآنش اصالت ندارد و مانند علوم دیگر خطا پذیر هم هست اگر زمانی لوتر دین مسیحیت را دچار تحول کرد چون زمینه آن بود اما ایا مسلمانان در مورد دینشان و کتابشان اینگونه فکر می‌کنند اینکه بعضی دستورات اسلام در این زمان قابل اجرا نیست که موضوع قابل بحثی نیز می‌باشد اما نمی‌توان نتیجه گیری کرد"پس اصالت پذیری آن زیر سیوال می‌رود"چون ما در بازه زمانی خود مان هستیم مانند واقعیت نور در میان فیزیک دانان که سالیان سال بحثهای مختلفی ارائه میشد و جالب اینکه در هر دوره دانشمندان می‌گفتند این اخرین و صحیحترین فرضیه در مورد ماهیت نور است.

پاسخ | نقل قول ۳۵ ۳۰ کیوان ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۳:۰۶:۱۵| من نمی‌بینم که سروش بگویذ این آخرین و صحیح ترین کلام است!

پاسخ | نقل قول ۱۱ ۶ محمد یاسینی - دانشجوی رشته امور فرهنگی - علم بدون تهذیب! ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۸:۱۹:۱۶| اینکه کسی که از قرآن (این کتاب هدایت بشری) استفاده نکرده و آنرا را رد می‌کند در اصل خودش رامی خواهد مطرح کند و این همان منیت و غرور است. ابلیس هم همین رفتار را داشت که از مورد لعن الهی قرار گرفت و رجیم شد. امام راحل می‌فرمودند که علم بدون تهذیب حتی اگر علم توحید هم باشد بدرد نمی‌خورد. خداوند عاقبت همه ما ختم به خیر بفرماید!

پاسخ | نقل قول ۵۴ ۳۳ حسین ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۹:۱۱:۱۲| «انا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون» - یوسف ۲ مایلم بدانم تفسیر دکتر سروش درباره این آیه چیست. تصور می‌کنم دانستن آن به ادامه بحث کمک می‌کند.

پاسخ | نقل قول ۳۵ ۱۷ محمد ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۹:۲۹:۰۲| جناب دکتر سروش یا پیامبر را به عنوان فرستاده الهی،که دارای عصمت و علم الهی است، یا قبول دارد یا ندارد. اگر قبول دارد، مقایشه حالات روحی و مقام معنوی پیامبر اسلام با عارفان و شاعران که مصون از خطا نیستند و از علم لدنی(بدان معنای که برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) محقق است) بی بهره اند، خطا است.اگر ایشان با استدلالات عقلی به این استنتاج رسیده اند که نفس پیامبر در تولید وحی نقش داشته است، دیگر جای برای استناد به برخی روایات که به منابع آن هیچ اشاره ای نشده است، وجود ندارد. اگر به ورود روایات در این بحث معتقد هستند، روایات بسیاری که صحصیح السند نیز هستند، به الهی بودن وحی و عدم نقش پیامبر در آن و همچنین به عدم تحریف قرآن اشاره دارند. بهتر است ایشان ابتدا یک مبنا و روش را انتخاب و معرفی نمایند، و سپس بر اساس آن مباحث خود را مطرح نمایند. پریدن از این شاخه به آن شاخه منجر به آشفتگی بحث و نرسیدن به نتیجه ای مشخص می‌شود.(البته شاید منظور ایشان از اینگونه بحث کردن هم، همین باشد!)

پاسخ | نقل قول ۲۸ ۲۲ لوک ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۰۹:۳۰:۰۸| به عنوان یک نظر و نه در تایید و یا تکذیب پیدا کردن حقیقت و دانش به آن نزدیکی به منشا و مبدا هستی است و الزاما حقیقت همیشه مطابق میل ما نخواهد بود...

پاسخ | نقل قول ۲۷ ۵ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۵:۵۳:۱۹| سلام از اقای سروش میخواهم. در دنیایی که تمام اندیشمندان مسیحی اکنون پی برده اند که اسلام و قران تنها نجات دهنده انسان از منجلاب بدبختی هاست اندیشمند نمای ما راه بی راهه را برای خود انتخاب کرده. البته از.. پاسخ | نقل قول ۲۰ ۳۴ Majid - Please be a little bit open minded ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۶:۴۲:۰۴| Well if"All Christian intellectuals"have found Islam and Quran the only solution for humanity why do you think they still insist to remain Christian!?

پاسخ | نقل قول ۱۶ ۱ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۵:۱۶:۰۷| در حالیکه علمای اسلام و امامان بزرگوار ما ثابت کرده اند که قرآن محصور به زمان نیست و همین خصلت آن را به صورت یکی دیگر از معجزات قرآن و پیامبر خاتم درآورده است، چرا جناب دکتر با رازدار دانستن آن زمینه را برای سوء استفاده و طرح مباحث سخیف به پشتوانه تبلیغلی دشمنان اسلام مهیا می‌سازد؟ آیا روشن کردن مرز بین مسلمان با دشمن اسلام در بحثها مخصوصاً آنجا که از جوانان سوء استفاده می‌شود لازم نیست.

پاسخ | نقل قول ۱۳ ۲۵ نصیری - مخالف ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۰۰:۰۲| آیا جناب دکتر قران خوانده اند؟ این حقیر با دانش اندک خود به بیان آیاتی چند از معجزه پیامبر خاتم اشاره می‌نمایم که امید است مفید بحث گردد: خداوند متعال در قران کریم جواب این سخنان را فرموده اند، در آیات سوره مبارکه بینه می‌فرماید"رسول من الله یتلوا صحفا مطهرة * فیها کتب قیّمة"و در آیات سوره مبارکه قدر که"انا انزلناه فی لیلة القدر"و آیات روشن سوره مبارکه عبس که"کلّا انّها تذکرة * فمن شاء ذکره * فی صحف مکرّمة * مرفوعة مطهرة * بایدی سفرة * کرام بررة * قتل الانسان ما اکفره"اگر به آیات الهی توجه نماییم و هنگام قرایت قران، آن را روخوانی نکنیم بلکه در معانی آیات دقت نموده و در آنها تفکر نماییم دیگر گرفتار اینگونه افکار و افراد نخواهیم شد.به اقای دکتر پیشنهاد می‌کنم دست از این افکار و اعمال خود بردارند"ارءیت الّذی یکذّب بالدّین"و"ان الانسان لفی خسر"و انشاء الله به شکل سوره مبارکه کافرون با ایشان گفتگو نکنیم که بعد از آن دیگر به شکل سوره‌های دیگری همچون برائت سخن به میان خواهد آمد. اگر متن فوق را در این مکان جای ثبت نیست لا اقل به سایت ایشان ارسالش فرمایید. با تشکر اجرکم عندالله

پاسخ | نقل قول ۳۳ ۳۹ مهران - موزونی ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۲۲:۴۳| همین چند روز پیش داشتم به صدای ایشان گوش میدادم که چگونگی فوت دکتر علی شریعتی را تعریف میکرد و در نهایت سخنانش شهید مطهری را به حسادت کردن به بازار داغ کتب شریعتی (در آن زمان) متهم میکرد. اما بعد: اقای عبدالکریم، بیایید یکبار هم که شده شجاعت را کامل کنید و به صراحت بگویید که قبول ندارید: ((الم ذلک الکتاب لا ریب فیه)).. شما با همسطح سازی سطح دانش پیامبر زمان خویش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دروغگویی متهم میکنید؟ چرا که پیامبر فرمود: انا مدینه العلم و علی بابها اگر پیامبر دانشی همسان مردم خویش داشته دو حالت دارد: یا مردم نیز به مانند او مدینه علم بوده اند(که در این صورت نیازی به بعثت نبوده) که محال است. و یا پیامبر (زبانم لال) دروغ گفته؟ و یا حضرت امیر (علیه السلام) دروغ گفت که: پیامبر هزار در از علم بروی من گشود که از هر دری هزار در دیگر گشوده میشد؟ ببینم پیامبر گزافه (نعوذبالله)میگفت که: ((الیوم اکملت لکم دینکم))؟ چرا نفرمود: ((فعلا اکلمت لکم دینکم تا بعدا همخدا کریمه؟ انشا الله دکتر عبدالکریم سروش میاد و در حد روزگار خودش بهتون جزوه میده..... این باور من است. که در این صورت...

پاسخ | نقل قول ۳۲ ۳۳ خسرو ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۳۳:۴۱| اگر بپذیریم که قرآن کریم"نازل"شده است و واسطه نزول آن جبرییل امین (علیه السلام) است با این دیدگاه آقای سروش، ما باید قرآن را ابتدا پرداخته جبرییل امین بدانیم چرا که ایشان هم هر قدر بزرگ باشند باز قطره ناچیزی در مقابل ذات اقدس الهی هستند. بدین معنی که جبرییل امین هم به هر حال به اندازه کوزه خود پیام الهی را درک کرده و اصل پیام را نمی‌تواند منتقل کند. دلم می‌خواهد بدانم ایشان در مورد خوشی و ناخوشی حال جبرییل امین و قبض و بسط روحی (!) ایشان چه نظری دارند. اگر خداوندی وجود دارد که به دلایل روشنی پیامبری را برای رساندن پیام خود به ابناء بشر برمی گزیند اماقادر نیست پیام خود را آن چنان که خود می‌خواهد منتقل کند و محکوم به انتقال آن با رای و انشاء و بر اساس تمایلات آن پیامبر است آیا چنین خداوندی را می‌توان قادرمطلق و متعال نامید. اینجا پیامبر اصل می‌شود و آن خدا فرع.پس اساسا هرچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان قرآن ارائه نموده قابل تشکیک است حتی به قول ایشان مسائل صرفا دینی.با این حساب به گمان من بحث را باید از اثبات وجود خداوند عالم و صفات او آغاز کنیم چون در غیر این صورت، با بیان سینمایی، باید بگوییم قران کتابی است نوشته پیامبر اکرم بر اساس طرحی از خداوند عالم با سر ویراستاری جبرییل امین.

پاسخ | نقل قول ۳۸ ۱۳ احد اسدی - مسائل حساس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۴۶:۲۸| مسائل فلسفی و حساس را باید درمیان اهل علوم ان به بحث گذاشت. وقتی یک فرد در مورد مطلبی بحثی ر ا باز می‌کند به نظر می‌رسد شنونده هم ان بحث پیدا می‌کند. اگر یادتان باشد بحث و وسوال کردن از ماجرایی بنام هو لاکاس در اکثر کشورهای اورپایی جرم دارد. ما باید توان هر نوع بحث را داشته باشیم و جدا از تعصب دوری کنیم به نظر من اگر کسانی در هر مقوله ای تعصب نشان دهند حتما احساس ضعف دارند. پس تعصب مساوی است با ضعف.

پاسخ | نقل قول ۳۵ ۱۲ سینا ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۴۹:۳۴| سلام چرا بعضی آدمها فکر می‌کنند خیلی بیشتر از دیگران می‌فهمند؟دکتر سروش هم خوب قران را بلده و هم می‌دونه چی می‌گه و ممکنه نظرش هم درست باشه یا نباشه چون گه اون هم انسانه.بهتر است که دیگران را به کفر و بی دینی متهم نکنیم و این آزادی وجود داشته باشد که حتی در باره مسائل اصلی دین هم بحث شود و دیگران هم به آن پاسخ علمی دهند. البته بهتر است متن انگلیسی انهم بخوانیم!

پاسخ | نقل قول ۵۶ ۱۶ یک کاربر ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۰۰:۰۷| روحانیت اگر انقدر سرش تو کارای دیگر نبود این افکار هم نمی‌توانست رشد کند.

پاسخ | نقل قول ۲۵ ۱۸ سروش - قدری تامل فرمایید ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۱۸:۴۷| دوستان محترم،فاضل و اندیشمند اولا مباحث مطرح شده یک بحث کاملا کلامی و تخصصی است ثانیاآگاهی از نظریات دیگران یعنی اندیشمندانی که با مباحث فلبسفی و کلامی آشنایی ندارد فقط منجر به ایجاد جو تهمت می‌شوند.یعنی همان فضایی که در آن فضا سر منصور حلاج بر بالای دار می‌رود اینجانب با توجه به تحصیلات و آموزش‌های کلامی که نزد بزرگانی در اصفهان دیده ام جرات اظهار نظر قاطع ندارم و منتظر دیدار ایشان و پاسخ به سؤ الات خود می‌باشم. قدری تامل فرمایید.حرمت حوزه‌های مختلف علوم را نگهدارید.این بحث نیازی به اظهار نظر عمومی ندارد که دوستان الف آن را در معرض عموم گذاشتند.بگذارید در این خصوص متخصصین کلام بحث کنند. دشمنی با یک متفکر دلیل قانع کننده ای برای انجام این کار نیست

پاسخ | نقل قول ۴۵ ۱۸ احسان سلامتی ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۲۶:۳۲| وقتی رسانه ای در حد رادیو این حرف ها را با افتخار تمام نقل می‌کند و سعی در تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان میلیونی دارد عیب ندارد اما وفتی یک سایت به طور کاملا محترمانه آن را برای مخاطب اینترنتی که قاعدتا خاص تر از مخاطب رادیویی است و ممکن است حداکثر از چند ده هزار نفر هم تجاوز نکند منتشر می‌کند می‌شود فضاسازی و سیاسی کاری و...! این تذهبون

پاسخ | نقل قول ۲۴ ۱۴ باقر ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۲۳:۵۷| بسمه تعالی تاکید قرآن بر امی بودن پیامبر اکرم ص و حکایتی که از دشمنان ایشان و قرآن در عصر نزول آمده و همچنین آیاتی که حاوی تندی‌های مکرر نسبت به نبی اکرم است مانند فان لم تفعل فما بلغت رسالتک و یا اگر مطلبی اضافه شود (...تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین از آیه ۴۰ تا ۴۶ الحاقه) پاسخ این گونه از حرف ها ست. که اولا پیامبر دانسته‌های مردم آن زمان را و مهم تر از آن مربوط به تمدن‌های دورتر را نمیدانسته و نوع زندگانی مردم آن منطقه اجازه داشتن اطلاعات فراتر را نمی‌داده است تا آشنایی‌های مختصر حضرت بتواند وحی را در قالب زبانی خویش بریزد و قرآن فرآورده شخص ایشان باشد و ثانیا اگر چنین بود این همه خط و نشان چرا؟ همه به خاطر آن بود که به مراجعه کننده به قرآن این اطمینان داده شود که کلام غیر خدا نیست. در اعجاز قرآن مباحث بسیاری کرده اند، شاید کمتر به موضوع دقیق ترین تطبیق‌های باستان شناسی مطالب قرآن با یافته‌های اخیر پرداخته باشند که بهتر است مثلا در مورد یمن به تصریحات متخصصان توجه شود که بهترین تبیین وضعیت منطقه در قرآن آمده و حال آن که فاصله بیش از هزار سال با دوران پیامبر داشته است این اطلاعات را به هیچ وجه، نمی‌توان به دانسته‌های ایشان، ربط داد. معجزه دیگر قرآن در امان ماندن مفاهیم و مطالب آن از دست تمام دشمنان و دسیسه‌های گوناگون از عصر نزول تا کنون است. احتمال می‌دهم در ماجرای تحریف تاریخ ادیان ابراهیمی، نیاز بر آن افتاده است که در قبال تصریحات لطیف قرآن و زمانه کشف آن و بر دایره افتادن همه چیز، دستی از این سوی به یاری دسیسه گران بشتابد و اطلاعات قرآن را که دوران رواج شگفتی آن در غرب آغاز شده، با گفتاری آلوده با انگیزه ها و تجاهل، به حمایت برخیزد. دریغ از این غفلت و تغافل که با گفتار و نوشتاری تک رو، همان کنند که اعتماد را از همه بگیرند و جدال و درگیری از نو شروع شود و عده ای دیگر به خانه روند تا دشمنان اسلام و این دیار آسوده خاطر شوند. احمد قادیانی در شبه قاره لا اقل پیامبری محمد ص را در حدخویش تنزل نمی‌داد و به او مطلبی منتسب نمی‌کرد هر چند احمقانه خود را بر می‌کشید و ادعای نبوت می‌کرد، حال که دیده اند نمی‌توان ادعای نبوت کرد، مردانه است که او را در حد خویش پایین کشیم؟ تا توجیه گر ادعاهای واهی و تشریفاتی مبتذل دکان داران دین فروش غربی شویم که برای نگاه داشتن ارباب رجوعشان، در اطلاعات قرآن در باره پیروان دیگر ادیان ابراهیمی که قطعی و الزامی است تشکیک کنیم؟ امیدوارم چنین نباشد و دل به دست آوردن را خواسته باشند دنبال کنند اما به چه قیمتی؟ اصلا هیچ توجیه معقولی این گفته ها ندارد.

پاسخ | نقل قول ۱۱ ۱۳ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۳۰:۱۹| آقای دکتر انصاف را رعایت نکرده اند. نوگرایی در اندیشه دینی خوب است اما نه در حدی که اساس همه عقاید فرو بریزد.

پاسخ | نقل قول ۲۱ ۳۲ عباس معتقدی - قرآن معجزه جاویدان ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۳۹:۲۴| قطعا همه می‌دانیم که قرآن در چند آیه با مخالفان خود به تحدی برخاسته و با توجه به شرایط آن زمان که عرب در اوج ادب و فصاحت و بلاغت به سر می‌برده است، باید می‌توانست با قرآن به رقابت پرداخته و مانند آن را هر چند در شکل آن خلق نماید. هر چند بنا به گفته آقای سروش محتوای قرآن برگرفته از وحی باشد ولی پیامبر خدا که از نظر علم و سواد، هم سطح سایر مردم بوده است ؛ آن را در قالب بیانی و ادبیاتی که خود با آن سر وکار داشته و بر اساس درک خود از زبان و ادب عربی، بیان داشته است. با این وصف چرا ادبای بزرگ آن روزگار که چه بسا از پیامبر خدا دانش آموخته تر بودند در برابر تحدیات قرآنی نتوانستند حتی مانند یک آیه یا سوره قرآن را خلق نمایند؟ آیا آقای سروش به این واقعین تا کنون نیاندیشیده اند؟ که ادعایی به بزرگی نموده اند؟ در عین حال در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام، کمتر کسانی مانند آقای سروش چنین ادعایی را مطرح کرده و بر عکس تقزیبا همه مسلمانان و حتی بسیاری از غیر مسلمانان بر معجزه بودن قرآن و انطباق آن با شرایط هر زمان و نیز عدم وجود تناقض در آن، تاکید داشته اند به وی‍ژه که سی جزء قران کریم دارای یک نواختی و نظم عقلی و علمی بوده و همچنان بسیاری از نکات اعجاب انگیز آن به رغم پیشرفت‌های علمی کشف نگردیده است. پس ناچار خواهیم بود قرآن را معجزه جاویدان بدانیم و در این که شکل و محتوای آن از سوی خداوند است و پیامبر خدا کمترین دخل و تصرفی در آن نداشته است اذعان نماییم.

پاسخ | نقل قول ۱۹ ۲۳ حمید ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۴۲:۰۱| ایشان آیه:"لاتعجل به لسانک لتعجل به"را چگونه تبیین می‌کند؟

پاسخ | نقل قول ۱۵ ۱۰ سهراب ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۱:۴۴:۴۱| وقتی این مطالب را خواندم،‌یکسری افکار پراکنده در ذهنم انباشته شد که برای خلاصی از آنها، در این نوشته پراکنده همه آنها را آوردم: بنده در این حکومت بزرگ شده ام.تمام آموزه‌های دینی و عقیدتی را روحانیون به من داده اند. روحانیون اجازه نداده اند که کسی دیگری حرف بزند و سخن بگوید. امروزه من به اینکه روحانیت و آموزه‌هایی که به من داده اند کامل نیست و با گرایش خاصی است پی برده ام. روحانیون از وظیفه اصلی خود در جامعه که در واقع تبیین و ارائه بدون گرایش سیاسی دین در جامعه است به این سمت رفته است که دین را همانطور تفسیر کند که بتواند حکومت و سیاست را اداره کند. روحانیون در ۳۰ سال گذشته علی رغم اینکه امکانات دولتی و حکومتی در اختیار داشته اند در زمینه تولید اندیشه و فکر کم کاری و شاید اصلا کاری نکرده اند. اگر بعد از ۳۰ سال مجبور می‌شویم که برای مبارزه با بی حجابی از نیروی انتظامی کمک بگیریم، نتیجه همین کم کاریها در حوزه اندیشه و فکر است. احساس می‌کنم،‌همیشه کسانی که به حکومت مشغول می‌شوند، از حوزه تولید فکر فاصله می‌گیرند.مثل روحانیت که در زمان شاه تولید فکر و اندیشه می‌کرد ولی الان نمی‌تواند.یا مثل سروش که الان تولید فکر و اندیشه می‌کند و روحانیون برای خلاصی از جواب دادن سعی می‌کنند که او را حذف فیزیکی کنند. افرادی همانند سروش باید اجازه داشته باشند که حرف بزنند و در جامعه نظرات خود را مطرح کنند.اگر کسی نقدی بر این نظریات دارد باید مستدل و منطقی جواب بگوید. اگر روحانیون واقعا از نظر منطقی و استدلالی برای گفته ها و تیوریهای خود کم ندارند، نباید از مطرح شدن نظرات متفاوت بهراسند.بلکه باید بدانند که با وجود افرادی همانند سروش حقانیت آنها(اگر واقعا بر حق هستند) بیشتر اثبات می‌شود. و ما باید بدانیم و اعتقاد داشته باشیم که فقط حق و حقیقت پایدار است و با زور نمی‌توان هیچ ناحقی را بر جای حق نشاند و به سرمنزلی رساند. زنده باد فکر و اندیشه، زنده باد متفکر و اندیشمند، زنده باد آزادی فکر و اندیشه.

پاسخ | نقل قول ۵۷ ۱۶ عبداله ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۵:۲۹:۰۱| به نام خدا دوست گرامی باید عنایت داشته باشند که برای تریبت خوب فرزندان جامعه اسلامی لازم نیست که حتماً آنها را به تجربه حیرت و درماندگی وادی شک و تردد و سکونت مدتی چند در آن وادار سازیم چرا که به قول حضرت امیر [ع] تردید گذرگاه خوب و بدمنزلگاهی است. افرادی که در وادی تردید سکونت دارند هرگز از صفات امن و ایمان اسلام بهرمند نمی‌شوند و گاهاً سر از عواقب خوفناکی در می‌آورند که برخی از دوستان جناب سروش درآورده اند. پس شایسته است که در جامعه آزاد اسلامی مباحث علمی و لو اینکه در خصوص نظری کفرآمیز هم که شده باشد، در محلهای مناسب آن و مباحث اعتقادی که زمینه ساز رشد فکری جوانان کشور عزیزمان است بدور از سموم فکری و شبه آور باشد. در ضمن بی طرفی در حقانیت قرآن و اهل بیت شأنی کمتر از بی طرفی در قبال امام حسین [ع] ندارد.

پاسخ | نقل قول ۸ ۲۲ سهراب ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۶:۱۱:۰۴| من به هیچ وجه معتقد نیستم که با زور و بدون اینکه کسی فکر کند می‌توان کسی را به سرمنزلی رساند. از نظر من تربیت یک کیفیت است که به انسان منتقل می‌شود که بتواند خوب را از بد تشخیص دهد و نه اینکه اگر کسی را تربیت کردیم یعنی او را از همه مراحل گذرانده و به سرمنزل مقصود رسانده ایم. در ضمن وقتی جنابعالی حرف از سموم فکری می‌زنید یعنی اینکه اساسا به آزادی اعتقاد ندارید، چون از نظر شما یک طرز فکر درست است و بقیه طرز فکرها سموم فکری هستند. در ضمن حوزه فکر و اندیشه با حوزه اعتقادات جداست.حقانیت اهل بیت اعتقاد من و شماست و قابل احترام ولی در حوزه اندیشه و فکر باید این اثبات شود.و مسلما ما باید ابزار فکری و اندیشه ای برای اثبات آن داشته باشیم.

پاسخ | نقل قول ۱۶ ۵ مقداد ۲۰۰۸-۰۲-۰۹ ۱۱:۳۶:۴۵| در این مورد تقریبآ با تو موافقم.در این زمینه ها بیشتر به هم نزدیکیم. دوست عزیز(عبدالله):بحث اصلآ در مورد گذرگاه و منزلگاه نیست!شما عنایت کنید که بحث در مورد خمودگی فکری است.من با یکی از شاگردان ایت الله بهجت در این مورد بحثی داشتم. ایشان در فضای عام با تحکم فکری خاصی که گویا کسی را یارای رقابت با ان نیست به ارائه ی نظرات پرداختند.تنها من با ایشان بحث کردم.اتفاقآ بحث در مورد دکتر سروش بود.بحث به جایی رسید که دیگر نمی‌توانست دکتر را محکوم نماید.میدانید چه گفت:"به قول ایت الله بهجت بحث از این حرف ها گذشته و به شهوت عملی منجر شده است"حالا شما بگویید این یعنی چه؟ در ضمن سیاه و سفید نباشیم.من بسیاری از نظرات دکتر ار خوانده ام.با بعضی موافق و با بعضی مخالفم. هیچ وقت هم این احساس به من دست نداد که او کافر یا این طور چیزی است.

پاسخ | نقل قول ۱ ۰ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۲:۰۵:۵۲| این که آقای دکتر سروش نظریات خود را فارغ از پیچیدگی ها شاعرانه و صریح اعلام کنند خیلی خوب است و به پیشبرد بحث ها و روشن شدن حقانیت هر طرفی که حق با اوست کمک خواهد کرد.

پاسخ | نقل قول ۳۶ ۷ عبد الحمید - بحران معنویت ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۲:۱۲:۲۹| دوستان گرامی وخوانندگان این متن با عرض سلام واحترام عزیزان بزرگوار این مطلب را ما باید قبول کنیم که دین در عصر حاضر با چالش‌های فراوانی روبروست حجوم بی امان مدرنیته از سویی و رشد چشم گیر عقلانیت ارسویی دیگر عرصه را بر دین ازدیدگاه سنتی آن بسیار تنگ کرده است دینی که ستون‌های اصلی آن بر پایه تعبد بنا شده است در زمان حاضر بسیار لرزان شده است بطوری که اندیشمندی چون ملکیان که در تبحر او در فلسفه شکی نیست میگوید شما با هریک از براهین فلسفی و عقلانی خدا را ثابت کنید من آن را رد می‌کنم پس فکر می‌کنم اگر به این نظرات توجه وتعمق شود نتایج خوبی در بر داشته باشد و بشریت را در این تنگناهی که گرفتار شده است نجات دهد و باید ما این ایه را که همیشه استاد ملکیان تلاوت میکند را مد نظر داشته باشیم که هرکس از خانه اش بیرون رود در حالی که به سمت خدا و پیامبرش مهاجرت میکند اگر مرگ او را فراگرفت اجر او با خداست به امید پایان بحران معنویت در جهان از دوستان گرامی تقاضا دارم اگر سخنی در این مورد دارند را درج بفرمایند تا از انبان علم وتجربه آنها این حقیر متمتع گردد والسلام

پاسخ | نقل قول ۱۶ ۴ محمد حسین خوش بیان ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۳:۴۹:۲۵| جناب دکتر سروش چه در کتاب تجربه بسط نبوی و چه در توضیحات تکمیلی خودشان که تازگی منتشر کرده اند ؛ به هیچ وجه سخن تازه ای مطرح ننموده اند و با نگاهی سطحی به عناوین مباحیثی که در مجالس امام صادق (علیه السلام) و همچنین مباحثی که معتزلی ها در طول حیاتشان به آنها می‌پرداختند می‌تواند به واضحی دید که حرف ایشان در حقیقت تکرار ناقصی از حرفهای گذشته است که شخص امام به آنها با درایت هر چه تمام پاسخ فرموده اند..... گرچه سخن ایشان سخن تازه ای نیست ولی مباحثه در اصول دین در هر سطحی از جامعه مفید و سودمند خواهد بود. چرا که در اصول دین تقلید جایز نیست فلذا هر شخصی باید عالم به هر اصل از اصول دین باشد که یکی از این راهها و روش ها مباحثه، مناظره است. گرچه جناب سروش همیشه از مناظره کردن طفره رفته اند.

پاسخ | نقل قول ۳۱ ۱۳ فرید ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۵:۵۹:۰۸| آیات زیادی در قرآن الفاظ و کلمات ایت کتاب را به خداوند منسوب می‌دارد. اگر بخواهیم سروش را بپذیریم باید قرآن را تکذیب کنیم اگر قرآن کذب باشد چه اهمیتی دارد که از جانب خدا نازل شده باشد یا زاییده ذهن نبی اکرم باشد؟ همین حساسیت نسبت به ماهیت قرآن و وحی نشانگر آن است که سخن گزاف و دروغ نیست و برای شناخت آن باید به خود آن رجوع کرد. مشکل دیگر این است که خالی از هرگونه برهان است و تنها در قالب تصویرسازی و تخیل یک فرضیه بیان شده ولی آن را مطابق با واقع شمارده است دلیل ادعای سروش چیست؟ البته از ایشان انتظار دلیل داشتن بیجاست زیرا بیشتر افکار ایشان بدون برهان و استدلال و از راه تمثیل و خطابه و شعر ابراز شده است.

پاسخ | نقل قول ۱۲ ۱۳ مسعود - دیپلمات ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۵:۴۷:۲۲| با سلام و درود به همه، خواندن مطالب بالا هر چند که ضد و نقیض هستند چون آزادانه بیان شده اند دارای یک خاصیت مهم هستند: موجب رفع ابهامات و روشن شدن بعضی ابعاد تاریک مسئله میشوند، موجب شناخت دقیق تر و در نتیجه رشد و تعالی بسیاری از افراد میگردند. اما از طرف دیگر به علت عدم حضور ایده پرداز اصلی در بحث (سروش)، تعداد زیادی از سیوالات بی پاسخ مانده و موجبات تشکیک و سردرگمی و انحراف بسیار دیگری میگردد. به عبارت دیگر: لیجعل مایلقی الشیطان فتنته للذین فی قلوبهم مرض- و از طرف دیگر: لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ریک. پیشنهاد می‌گردد که خود جناب سروش نیز در همین ستون وارد بحث گردند و پاسخگوی انتقادات باشند تا انشاالله نتیجه واحدی حاصل آید.

پاسخ | نقل قول ۱۱ ۴ رحمانی ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۶:۳۹:۴۶| در اصل جناب دکتر دین را از اصل قبول ندارند. و در نوشته‌های متعدد خواسته اند تا این مطلب را بیان کنند که دین یک ترجمه بشری از حالات روحی ای(وحی) است که برای هر کسی این تجربه امکان پذیر است. و در این راه کاملا از منطق شعری استفاده می‌کنند. البته استفاده از این منطق تنها مختص به این مطلب نیست.مانند این که چون پیامبر بسیار دعا می‌فرمودند که رب زدنی تحیرا فیک(یک مبحث عرفانی) پس وظیفه دین حیرت افکنی است(یک نتیجه کلامی). که هر فردی که با معارف اسلامی آشنایی داشته باشد می‌داند که هر بحثی می‌بایست در حیطه خودش طرح و در همان حیطه نتیجه بدهد. از صغرای کلامی و کبرای فلسفی انتظار نتیجه درست عرفانی داشتن نابجاست. من هم مثل دوست دیگری معتقدم که ایشان ابتدا باید فضای بحثی خود را روشن کرده سپس در همان منظومه به استدلال بپردازند. نمی‌شود وتدین به دینی بود که بالاترین منبع آن ساخته ذهن فردی باشد که علمش در چارچوب علوم زمان خودش باشد و فردش مدعی باشد که این ها بدون هیچ کم و کاست از جانب خداست در حالی که یا خود نمی‌داند که این وحی الهی در ذهن او تغییر یافته و عرفی شده و یا می‌داند و نعوذ بالله به جهت تقدس بخشیدن دروغین به آن مدعی من عندالله بودن آن می‌شود

پاسخ | نقل قول ۱۱ ۱۰ علی - تبلیغ نظریات متکلمین مسیحی ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۷:۱۵:۳۰| حرف‌های آقای سروش، بیشتر مبتنی بر نظریات جان هیک (متکلم مسیحی) است. البته نکته‌ی قابل توجه این است که با توجه به تحریفات واضح انجیل، چنین سعی آقای هیک برای بند زدن و پیدا کردن راهی برای گریز از تناقضات انجیل تحریف شده، قابل درک است. اما در مورد سروش و تلاش او برای استفاده از همان دلایل برای یک کتاب آسمانی دیگر که هرگز تحریف نشده است[۱]، واقعاً جای تعجب دارد. او می‌خواهد از تفکرات جان هیک به مثابه‌ی آچار فرانسه‌ای بهره ببرد که به هر جا رسید، پیچ نظریه را سفت کند؛ اما روش به کار برده شده درباره‌ی مسیحیت و کتاب مقدس مسیحی، درباره‌ی قرآن کاربردی ندارد. در قرآن به صراحت حرف‌های آقای سروش نفی شده و محکمات قرآن با برداشت‌های ایشان نمی‌خواند. البته این روزها، برخی هر برداشت حتی غلط (مثلاً با توجه به اصول دستور زبان عربی) را نوعی قرایت می‌خوانند و با گل‌آلود کردن آب سعی در درست دانستن هر گونه برداشت (ولو صد در صد متناقض با مفاهیم اساسی اسلام) از قرآن دارند. به قول یکی از دوستان، منتظریم تا تفسیر یا تأویل ایشان از این آیه را بشنویم: انا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون. یوسف، آیه ۲ [۱] کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده است» از استاد حسن‌زاده‌ی آملی را ببینید. این کتاب، روند نزول قرآن و بعد جمع‌آوری آن را مورد بررسی قرار داده است. این کتاب از آدرس زیر قابل دانلود است: http://downloadbook.org/Books/Quran/Books/Tahrif/Tahrif.zip

پاسخ | نقل قول ۱۳ ۱۳ مجید - مقدم ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۱۷:۱۶:۰۷| اگرامروزاجرای برخی ازاحکام خدا درقرآن عظیم معطل وبلااجرا مانده است، نبایدفکرکنیم چون مربوط به چندقرن قبل است درحال حاضرباعلم ودانش بشری منطبق نیست، همانطورکه اجرای کامل یک قانون بشری نیازبه مجری عالم عامل دارد، اجرای قوانین واحکام الهی که ازسوی خداونومتعال بوسیله فرشته امین وحی برقلب مبارک پیامبرامی نازل گردیده هم نیازبه مجری منصوب ازطرف خداونددارد،ازطرفی چون پیامبراسلام آخرین فرستاده الهی وقرآن آخرین کتاب نازل شده ازسوی خداوندمی باشد احکام وقوانین آن طوری تنظیم شده است که بشرمی تواند درهرعصری وباهرمیزان پیشرفت علمی ازاحکام وقوانین آن استفاده وبهره ببرد، البته اوج این بهره مندی واجرای کامل همه احکام وقوانین این کتاب شریف درعصرظهورمنجی عالم بشریت حضرت ولی عصرروحی له الفدا خواهدبود، بنابراین هیچگونه نقص وخدشه ای برقرآن نازل شده ازسوی خداوند واردنمی باشد ونقص واشکال متوجه کسانی است که تصورمی کنند اجرای همه جانبه وکامل احکام وقوانین کتاب خداازسوی افرادغیرمعصوم وغیرمنصوب ازطرف خداوند وصرفا باتکیه برعلم ودانش ناچیزبشری امکان پذیراست. زهی خیال باطل، چقدرتاسف برانگیزاست که باکسب اندکی علم آنچنان غره شویم که پیامبرخداراشاعر وکتاب خدا که لارطب ولایابس الافی کتاب مبین است رامتعلق به ۱۴۰۰ سال قبل وبرای عصرحاضرناقص بپنداریم. برای این بنده خداوندکریم(عبدالکریم) که ظاهراعلم اندک وی برایش حجاب گردیده ومانع بصیرت وروشنایی اوشده است آرزوی توفیق وحسن عاقبت می‌نمایم و به اوهشدارمی دهم برادرعزیز شیطان که ازدرگاه خداوندرانده گشت هزاران هزاربارازشما عالم ترودانشمندتربود، مراقب باش فریب این جرثومه که قسم یادکرده همه ابنای بشررامنحرف کندرانخوری ودچارخسران وزیان دردنیا وآخرت نگردی.[/b]

پاسخ | نقل قول ۸ ۱۷ سید رضا قافله باشی - عیان شدن باطن ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۲۱:۴۹:۲۲| اینجانب با تمامی جو سازی ها برای دکتر سروش ایشان را مردی مولوی شناس درجه یک می‌شناخت و می‌دانم و برای او احترام قایلم. اما با این شفاف سازی نظرات ایشان پی به غایت فکری ایشان بردم. خدای را شاکرم که بر من عظمت قرآن آشکار گشته است و این من را از این گرداب ها خلاص خواهد کرد. عروس حضرت قرآن حجاب آنگاه بردارد که اصطرلاب معنی را مجرد بیند از غوغا. و دکتر سروش نیز روزی پی به عظمت قرآن و تفاوت منحصر به فرد این متن با متون دیگر ادبی بشری ببرد. چرا که معانی قرآن از جهت ذو مراتب بودن بالاترند و زنده و آنلاین هستند. چرا که خالق آن آنلاین است. با خواندن یک جمله از قرآن همان لحظه خالق هستی معنی منحصر به فردی از آن آیه را در جان انسان روشن می‌کند ولی تمامی متون دیگر با وجود ذو مراتب بودن آفلاین هستند و جان کلام اینکه تفاوت آیات با جملات بشری در این است که معنی بخشی آن برای بشر متفاوت است. توضیح این مطلب نیاز به مجال بیشتری دارد. تا او نخواهد ما ندانیم. minoodar@gmail.com

پاسخ | نقل قول ۱۱ ۱۲ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۲۲:۴۸:۲۹| شاید بد نباشد این را هم بخوانیم: http://www.jahannews.com/pages/view.php?id=۲۳۲۰۸

پاسخ | نقل قول ۱ ۰ رضا ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۲۳:۰۱:۳۱| یکی از روشهای بسیار پسندیده مراکز آکادمی غرب بعد از رنسانس اجازه و جسارت یافتن دانشمندان در تشکیک کلیه معارف بشری بود و باید بپذیریم که همین جسارت راهی نو برای انها گشود و بخصوص در علوم تجربی به ابداعات بسیاری دست یافتند و در علوم نظری نیز جرات ارائه فرضیه و تیوری را نیز یافتند لذا امروزه در علومی مانند جامعه شناسی و غیره مملو از نظریات و فرضیات دانشمندان غربی است اما متاسفانه دانشمندان مسلمان از ارائه نظریه و فرضیه در علوم عقب ماندند.حال نکته مهم این است که دانشمندان غربی بعد از ۵۰۰ سال نوآوری و تشکیک امروزه به یکسری مفاهیم عقلی و پذیرفته شده خللی وارد نمی‌کنند و طرح نوی را که از ۵۰۰ سال پیش بنا نهادند اصول ثابتی را به عنوان زیر بنا قبول کرده اند.حال چرا ما کار آنها را دوباره می‌خواهیم تکرار کنیم و از تجربیات آنها استفاده نمی‌کنیم.یعنی از بیخ و بن همه چیز را مورد شک و تردید قرار ندهیم و از صفر شروع کنیم بلکه با پذیرفتن برخی مسلمات و بدیهیات به نوآوری در سایر عرصه‌های دینی بپردازیم.که در این زمینه ها کارهای بسیاری بر زمین مانده.

پاسخ | نقل قول ۷ ۲ روح الله اکبری- دانشجوی ارشد عمران ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۲۳:۲۲:۱۱| به نظرم،همه آزادند که در اعتقادات و اصول دین خود آزادانه فکر کنند، تصمیم بگیرند و آزادانه حرف بزنند. اما به کسایی که در بحث شرکت کردند نگاه کنید و ببینیدآیا می‌تونند در مقابل کسی که سالها در این موضوعات کار کرده حرفی برای گفتن داشته باشند. فوق آخرش چند تا کتاب بدون استاد خوانده اند. حالا بر فرض(فرضش که محال نیست) این آقا بخواهد اعتقادات ما را تضعیف کند و حرفهایی از روی نفسش بزند.به نظرم همه ما را می‌تونه قانع کنه؛ البته اگه فرصت حرف زدن پیدا کنه. برای اینکه از این حرف ها فقط شبه برای ما باقی نمونه و اون هم حق آزادی بیانش سلب نشود بهتره ایده ها و نظریاتش را با آدمهایی که مطالعاتی در این ضمینه دارند مطرح کنه یا در محیط‌های همچن حوزه علمیه یا دانشگاه مناظره کنه.

پاسخ | نقل قول ۱۰ ۳ احمد محمود ۲۰۰۸-۰۲-۰۳ ۲۳:۳۹:۳۴| نظریات دکتر سروش درباره بسط تجربه نبوی،دیدگاه تازه ای نیست و نسلی که جوانی خود را پشت سر گذاشته یا دستی در مطالعات فلسفی داشته با گرته برداریهای ایشان از آثار متفکران پیش از خود آشنایی دارند.نظریات دکتر سروش از آنجهت که خاص ایشان نیست در یک چارچوب کلی مورد بررسی قرار گرفته و فی المثل استاد"امین میرزایی"در بخشی از کتاب ارزشمند"حکمت معنوی در عصر پسامدرن"(انتشارات اطلاعات/۱۳۸۵)،به آن اشاره داشته و ضمن بازخوانی این قبیل نظریات دیدگاه نویی در این باره ارائه داده اند که تقلیدی نیست. به تعبیر استاد میرزایی،حقیقت کلام الهی غیر قابل تغییر و نزول آن به زبان عربی فصیح تنزل آن"بقدر معلوم"است.این قدر معلوم در عالم عین تعریفی دارد و و در عالم لفظ تالیفی و در هر دوی این عوالم تکوینی.و شاید با اشاره به همین حقیقت مهم است که که نبی مکرم شنوندگان کلام وحی را به به عدم تحویل،بلکه در عوض نقل و انتقال دست نخورده آن (انتقال به لفظ و نه معنا)فرمان می‌دادند ؛که چه بسا حامل فقهی آنچه را فرا آموخته به کسی منتقل کند که"هو افقه منه"(از ناقل سخن فقیه تر و به لب کلام آشناتر است)،بلکه تاویل سخن نا آمده در عین را"در گاه وقوع"بهتر می‌فهمد،بلکه به سراسر وجود درک می‌کند. میرزایی فی المثل از آیات کریمه سوره توحید یا آیات نخستین سوره حدید یاد می‌کند که ظرف نزول آن عرب بادیه و اناء درک آن انسان متمدن چند قرن بعد است. چنانکه بسیاری آورده‌های قرآن -از جمله تصویر"ضیق صدر"به صورت آدمی بر آمده بر آسمان که دچار تنگی نفس شده-از تصور عرب بادیه به کلی دور بوده و در فرهنگ عرب عصر نزول مصداقی مبهم یا روشن برای آن یافت نمی‌شده است. به تعبیر میرزایی آموزش حفظ الفاظ (فی المثل) اشعار حافظ به کودکان نوپا -در حالیکه از توان درک معانی ژرف و عمیق آن ناتوانند- نافی فهم دقیقتر شنوندگان فاضل آن اشعار نیست. استاد امین میرزایی بر این نکته تاکید دارد که اگر معنای قرآن را الهام ربوبی و قبای عربی را محصول تعبیر نبی اکرم از معانی نشسته در دل به شمار آوریم،چرا این حقیقت درباره گفتار روزمره و یا حتی احادیث آن بزرگوار شرف حصول نیافته و کلام آن بزرگوار را در تخته بند وقایع تاریخی صدر اول محصور کرده؟!آیا صدور دو بلکه چند سبک کاملا متمایز کلامی از فرد واحد جایز است؟! میرزایی در فصل دیگری از این کتاب به تفصیل درباره"حقیقت محمدیه"سخن گفته و معنای اصیل و با شکوه و عرفانی وحدت ااحمدی احدی محمدی را بازخوانده است.به تعبیر او انسان متخلق به قرآن، وجودی مضاهی با کلام الهی می‌یابد که از چارچوبه تن و بدن و به تبع ان زمان ومکان بری است؛فلذاست که در معراج محمدی به عالم سدره المنتهی می‌رسد که در آن عالم همه مشهودات همان غیب مضاف سابقند.یعنی پیامبری که از اخبار انبیای پیشین هم غافل بوده،در اوج معراج مخبر اخبار ملاحم و فتنی می‌شود که در آینده دور رخ خواهند داد. میرزایی برای هریک از مدعاهای یاد شده ادله مختلفی ذکر کرده است. کتاب"حکمت معنوی در عصر پسامدرن"تنها در فروشگاههای انتشارات اطلاعات به فروش می‌رسد.نشانی فروشگاه مرکزی:تهرات،خ انقلاب،روبروی دانشگاه تهران.تلفن.تلفن انتشارات: ۶-۲۹۹۹۳۴۵۵

پاسخ | نقل قول ۱۳ ۳ سروش ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۰:۲۰:۰۱| البته کسانی که با تفکرات آقای سروش آشنا هستند می‌دانند این تفکرات به این سادگی قابل بررسی نیست. کسی که می‌خواهد افکار ایشان را نقد کند باید از ریشه شروع کند. در تفکرات ایشان حقیقت و خدا تعریف دیگری دارد و این اظهار نظرها با توجه با آن مقدمات نتیجه عجیبی نیست. تعریفی که ایشان از پیامبر در کتاب ((تجربه نبوی)) خود می‌دهد و نگاهی که به شناخت شناسی و حقیقت در کتاب ((صراط‌های مستقیم)) دارند منتج به این نتایج هم می‌شود. ایشان تحت تاثیر مشرب‌های فکری غربی بسیاری از افکار آن طرف آب را ترجمه و بومی کرده اند و تسلط ایشان به مثنوی هم موجب تقویت ادبیات و قلمشان شده است. برخوردهای (متاسفانه) خارج از ادب، تند و پرخاشجویانه ایشان با منتقدان که با قلم گزنده منتقدان را به باد ناسزا و تهمت می‌گیرند باعث شد دیگر کمتر کسی شحصیت خودش را به بازی بگیرد و از ایشان انتقاد کند. شما نگاهی به کتاب‌هایی مثل ((شریعت در آینه معرفت)) آقای جوادی آملی که در نقد افکار ایشان نوشته شد و پاسخ بی پاسخ آقای سروش بیندازید. متاسفم که آقای سروش به منتقدانی که با زبان منطق حرف می‌زنند یا اصلا جواب نمی‌دهد و یا جواب‌هایشان همراه با پرخاش و تندی است.

پاسخ | نقل قول ۱۵ ۶ محمد - سوره علق ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۱:۵۶:۱۹| با سلام من فکر می‌کنم دکتر راه حق را گم کرده اند. به نظر من تفسیر دکتر درباره نزول قرآن به دین صورت باعث می‌شود کسانی که سطحی به تمام مسائل می‌نگرند دچار تردید شوند. بعلاوه لطفا از دکتر بخواهید جواب سوال من را درباره اینکه در سوره مبارکه علق که می‌فرماید (اقرا باسم ربک الذی خلق) از جانب چه کسی است؟ (جز خدای متعال به پیامبراکرم)

پاسخ | نقل قول ۱۰ ۱۳ سعید ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۸:۲۳:۱۹| فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا جالبه آقای دکتر اظهاراتشان را بدن ذکر کوچکترین دلیلی بیان کرده اند.

پاسخ | نقل قول ۸ ۱۰ ولی اله ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۸:۴۴:۳۱| فقط می‌توانم بگویم متاسفم وهنوز ایشان به نظریه قبلی خود ادامه می‌دهد بدون اینکه پاسخهای داده شده به سخنان نا حقیقت خود را درک گرده باشد مثل کتاب ((شریعت در آینه معرفت)) آقای جوادی آملی که در نقد نظریه ایشان آمد ونامبرده پاسخی نداده است. آقای دکتر چرا حرف اصلی خودرا با امیزه کفرانه بیان می‌کنید یک دفعه بگوید دین از سیاست جداست واین قدر این شاخ وآن شاخ نپرید

پاسخ | نقل قول ۷ ۸ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۸:۴۵:۴۸| بدون شک دکتر سروش یکی از نوادر عصر حاضر است که صدها سال دیگر متفکرین آزاد اندیش تفکر او را درک خواهند کرد اما در مبحث فوق اگر افراد به جای استناد به متون و سخنان بی اساس به واقعیت ها و تفکر عقلی رجوع میکردند اکنون هیچ کس با سخنان دکتر سرش مخالفت نمیکرد زیرا که اگر این به اصطلاح قرآن خواتها مطالب را در کنار یکدیگر بگذارند و با هم ببینند موضوع به روشنی روز است ولی من نمیتوانم موارد آنها بیاورم زیرا جامعه آمادگی آن را ندارد

پاسخ | نقل قول ۱۲ ۹ عشق - عشقی ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۰۹:۰۸:۴۰| به نظر میرسه دکتر سروش شجاعانه حرف دل را بر زبان اورده باشد.بی هیچ مصلحت اندیشی.اما جناب دکتر با صراحت بگویید نبوت وامامت از خود کتاب وحی افضل تر هست یا خیر.چون بحث ولایت راه گشای تمام مشکلات است.ولایت حضرت امیر و ائمه اطهار (سلام الله علیها)کلام وحی را با مقتضیات زمان و درک جامعه تعلیم میدهند یا خیر

پاسخ | نقل قول ۴ ۲ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۰:۰۷:۱۷| مانند این است که فیلمی یکساعته است که کسی ۱۵ دقیقه را ببینید و بگوید همه چیز را در مورد آن میداند در صورتی که تنها وسط داستان را دیده است و از دید پنجره دوربین تنها گاهی هم با کسی که ۲۰ یا۱۰ دقیقه آنرا دیده دعوا کند که من از تو بیشتر میدانم جماعتی هم طرف اولی و گروهی هم طرف دومی را بگیرند به قول خیام شاعر بلند مرتبه که آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند به روز گفتند فسانه ای و در خواب شدند

پاسخ | نقل قول ۳ ۱۲ مسلمان ایرانی ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۰:۱۷:۳۹| بسم الله الرحمن الرحیم برخی از پاسخ‌های قرآن به مطالب اقای سروش: اول درمورد قرآن: ۲۳:زمر) اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَمَن یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ۴۱:قرآن) إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَی فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ۶۹:یس) وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ، إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ ۴۸:عنکبوت) وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ۸۲:اسرا) وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا ۸۸اسرا) قُل لَّیِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا ۹حجر) إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ دوم، برخی از آیات قرآن درمورد اقای سروش و افراد نظیر وی: ۲۸:نجم) وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْیًا ۱۱:طور) فَوَیْلٌ یَوْمَیِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ۱۲:طور) الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ۳۰: نجم) ذَلِکَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَی ۸:احقاف) أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلَا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْیًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِ کَفَی بِهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ۸:جاثیه) یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَی عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ۲۳:جاثیه) أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ۵۶:غافر) إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ۸:فاطر) أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ۴۳:سبا) وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْکٌ مُّفْتَرًی وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ سوم، هشدار قرآن به مریدان او و امثال وی: ۱۸:فاطر) وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ، وَمَن تَزَکَّی فَإِنَّمَا یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ ۲۵:نحل) لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا یَزِرُونَ ۳۱سبا) وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ چهارم، هشدار به اقای سروش برای توبه از افکارش وبازگشت از گمراه نمودن افراد دیگر: ۵۱:سبا) وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ ۵۲:سبا) وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ ۵۳:سبا) وَقَدْ کَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَیَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ ۵۴:سبا) وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ ۹۹:مومنون) حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ۱۰۰:مومنون) لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ، کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَایِلُهَاو َمِن وَرَایِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ۱۷:نسا) إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَـیِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ۱۸:نسا) وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّیَاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَـیِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا پنجم، برخی آیات درمورد معجزات علمی قرآن: حدود ۱۰۰ سال است که معلوم شده اعصاب حسی، در جلد (پوست) قرار دارند لذا افرادی که دچار سوختگی‌های عمیق میشوند، احساس درد نمیکنند: ۵۶:نسا) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا انفجار بزرگ و آغاز جهان: ۳۰:انبیا) أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ مدت زیادی پس از خاتمه نزول قرآن، بشر متوجه ش�...

پاسخ | نقل قول ۱۲ ۱۱ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۰:۴۱:۰۰| بد دفاع کردن از هر حمله ای بدتر است. دوستانی که در اینجا نظراتشان منعکس شده متاسفانه حرفهای مستدلی نگفته اند.(بجز دو سه نظر) اجازه بدهیم اندیشمندانی که در این خصوص صاحب نظرند ابراز عقیده کنند. هر چند متاسفانه گویا دوران اندیشمندان صاحب نظر کم کم دارد سر می‌اید و به همین دلیل امثال دکتر سروش (که ارادت خد را در مورد بسیاری از نظراتشان پنهان نمی‌کنم) این چنین ترکتازی می‌کنند. بنده اجازه می‌خواهم حرفی احساسی استدلالی بزنم. در صورتی که درخور بود لطفا منعکس کنید. مذهب برای سعادت بشر آمده است. ایا وجود جنگها و کشتارهای بزرگ که بیشتر آنها بدست قدرتمندان متمدن صورت گرفته است دلیلی بر دوری دولتها و ملتها از مذهب نیست؟ شکنجه ها و کشتارها ی بزرگ...فقر شدید در جهان...فحشا و غیره...همه و همه برای نبود مذهب است. کتابهای آسمانی اینه مذاهب هستند که به اعتقاد پیروانشان کلام خداست. آیا گفتن حرفهایی از این دست که دکتر می‌گوید دردی را از مذهب و جوامع مذهبی دوا می‌کند؟ دکتر سروش در جایی گفته اند که سیوال برای آدمها مانند خواب است. کسی را برای خوابش مواخذه نمی‌کنند پس نباید برای سوال هم کسی را مواخذه کنند. دکتر هم بعد از اعلام نظراتشان گاهی اوقتا البته، گفته اند که اینها سیوال است!. می‌خواستم عرض کنم که اگر چنین است پس چه کسی باید پاسخ دهد؟ ایا بهتر نیست سیوال را مردم عادی و یا هنرمندان به شکل هنرمندانه بپرسند و روشنفکران در پی پاسخ باشند و اینگونه گرد دو دلی در دلها نپاشند؟ سیوالم را تکرار می‌کنم. بیان نظراتی این چنین به چه دردی می‌خورد؟

پاسخ | نقل قول ۷ ۶ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۲:۵۸:۲۱| نمی‌دانم قابل درج باشه یا نه وقتی دین استفاده مادی داشته باشه ووسیله رسیدن به مقام ونردبان ترقی مقام دنیوی باشه آقای سروش هم از این حرفها باید بزنه. این مشکل را علمای دینی که در سیاست دخیل نیستند می‌توانند دین را بعنوان وسیله ای جهت رسیدن به مقام معنوی وکمال تشریح کنند نه برای رسیدن به مقامهای سیاسی که امروزه در ایران رسم شده.

پاسخ | نقل قول ۶ ۷ tebyan - قرآن معجزه جاوید ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۳:۰۳:۱۷| من از دکتر سروش تنها یک سؤال دارم آیا از زمان نزول قرآن تا زمان حال کسانی خواسته‌اند برای درخواست قرآن مبنی بر آوردن تنها یک سوره مشابه آن اقدام نمایند یا نه؟ اگر خواسته اند و نتوانسته اند که تکلیف روشن است این الفاظ و متن (قرآن) منشا الهی دارد و من و تو انسان نمیتوانیم نام آنرا تجربه نبوی بگذاریم ولی اگر توانسته‌اند مشابه آنرا بیاورند لطف نمایید ارائه نمایید تا همگان آنرا ببینند و دیگر خلاص...

پاسخ | نقل قول ۸ ۱۱ رها ۲۰۰۸-۰۲-۰۸ ۲۰:۴۰:۳۱| من نمیدانم دکتر سروش چه جوابی در این زمینه برای شما دارداما جواب شما را من با شعر مولوی میدهم هرلحضه به شکلی بت عیار برآمد دل بردو نهان شد هردم به لباس دگر آن یار برامد گه بیر و جوان شد گه نوح شد و کرد جهان به دعا غرق خود رفت به کشتی گه کشت خلیل و به دل نار برآمد آتش کل از آن شد حقا که هم او بو د که اندر ید بیضا میکرد شبانی عیسی شد و بر گنبد دوار برآمد تسبیح کنان شد بالجمله همان بود که میآمد و میرفت هرقرن که دیدی تا عاقبت آن شکل عرب وار برآمد دارای جهان شد اگر مطلبی ر ا نمیدانیم و یا مطالعه ای در آن زمینه نداریم دلیل بر عدم وجود آن نیست. یک سیوال از شما: آیا بعد از ظهور اسلام انسانیت و بشریت به خواب رفته ودیگر هیچ انسان ارزنده ای به دنیا نیامده و یا به گفته مولوی هر لحظه به شکلی در آمده اما ما با ناآگاهی و فکر نکردن به شیوه علمی او رانه تنها ندیده ایم بلکه از بین برده ایم. لطفا کمی فکر کنید شرایط - مکان - زمان را در نظر بگیرید اگر بخواهید وهنوز هم خیلی چیزها را خواهید دید. منتظر دیدن همان شکل و شیوه نباشید.

پاسخ | نقل قول ۳ ۱ مسعود - دیپلمات ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۳:۵۶:۳۴| هرگاه شما یک متن فارسی را توسط نرم افزار معینی به یک متن انگیسی برگردان کنید، طبعا"صحت و سقم برگردان شما بستگی تام به دقت همان آن نرم افزار خواهد داشت. هر چقدر سازنده نرم افزار دقیق تر و استاد تر بوده باشد نتیجه کار بهتر از آب در خواهد آمد. بنابراین چنانچه نظریه جناب سروش مبنی بر اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقع رل مترجم را ایفا فرموده و الهام الاهی را به صورت متن و کتاب درآورده است، درست باشد، از آنجاییکه نرم افزار این برگردان را شخص باریتعالی نوشته و نصب کرده است فلذا بدون عیب خواهد بود. از طرف دیگر چنانچه پیامبر بخواهد که نظر شخصی خود را در آن اعمال بکند که بنا به آیه کریمه (۵۲-الحج) غیر ممکن نیست: و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا من نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته --------- ولی ادامه آیه می‌فرماید که: فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله آیاته. بنابراین خداوند آنچه را که القاء غیر باشد به طرق مختلف نسخ می‌فرمایند به نحوی که حداقل دو خاصیت در آن نهفته است: ۱-[color=red]لیجعل مایلقی الشیطان فتنته للذین فی قلوبهم مرض- ۲- و لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ریک.[/color] و آخر الامر اینکه: والذین سعوا فی آیاتنا معاجزین اولیک اصحاب الجحیم. (۵۱-الحج)

پاسخ | نقل قول ۴ ۵ م.ح - َإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۴:۴۱:۳۸|"وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ، إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ""إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ"

پاسخ | نقل قول ۷ ۳ سینا ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۱۴:۵۱:۰۹| چرا کسانی که سالها در حوزه درس خوانده اند و درس داده اند ولی یک کتابی ننوشته اند و یا اگر نوشته اند بیش از ۱۰۰۰ نفر آن را نخوانده اند خرده نمی‌گیرید همین که دکتر سروش زحمت نوشتن و فکر کردن به خودش می‌دهد جای تقدیر است.فکر می‌کنید چه میزان از مسلمانان دینشان فقط تقلیدی است بدون یک ذره فکر؟

پاسخ | نقل قول ۱۱ ۴ مسعود ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۲۰:۴۹:۳۴| در جایی سخن زیبا و پرمعنایی دیدم به این معنا که"بزرگی یک صاحب نظر و اندیشمند تنها به پاسخهایی نیست که به پرسشهای گذشته می‌دهد؛ بلکه نیز به پرسشهایی است که در برابر پاسخهای گذشته می‌گذارد. به عقیده من یکی از مصادیق بارز این سخن دکتر سروش است. کلام او به گونه ای است که هرچند می‌توان با آن مخالفت کرد، نمی‌شود بدان نیاندیشید. اما در مورد این مصاحبه از دکتر، اولا مطلب چندان جدیدی در فحوای آن نسبت به محتوای کتاب بسط تجربه نبوی نیست، بلکه توضیح و تبیینی شفاف تر از همان مضمون است. ثانیاً پیش شرط تجدید نظر در اعتقادات سنتی و کلاسیک بروز مشکلات و مسائل جدید تیوریک است و یا به دست آمدن یافته‌هایی نو که با آن باورها و اعتقادات منافات دارند. به عبارت دیگر، تا زمانی که بشود یافته‌های جدید و یا پرسش‌های نو را با استفاده از همان گفتمان سنتی پاسخ گفت، به عقیده من ارائه نظریات ساختارشکنانه و زیر و رو کننده مطلوب نیست. حقیقت این است که واقعه و حادثه وحی امری مختص نبی است و برای ما امکان پی بردن به حقیقت و ماهیت آن وجود ندارد. بنابر این هرچه درباره وحی می‌گوییم برساختن نظریه‌هایی است که بتواند جوابگوی پرسشها و ابهامهای موجود باشد. به عقیده من، برای توجیه آیاتی که از آنها رنگ و بوی عصری شنیده می‌شود، نیازی به قایل شدن به بشری بودن قرآن و دست شدن از الهی بودن الفاظ آن نیست. بلکه می‌توان چنین فرض کرد که خود خداوند در نزول قرآن فهم مخاطبان، شرایط و محیط عصر نزول، و حتی شخصیت نبی را در نظر داشته و سخنی متناسب با آنها فرو فرستاده است. از فحوای آیه"وما ارسلنا من نبی الا بلسان قومه"نیز همین برمی آید.

پاسخ | نقل قول ۹ ۱ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۲۱:۰۶:۳۴| برای فهم نظریات دکتر سروش باید به به سراغ تعریف ایشان از انسان رفت.در انسان شناسی ایشان که مبتنی بر داروینیسم است نمی‌توان صفات فرا بشری همچون عصمت و علم لدنی را برای بشر متصور شد.وقتی علم پیامبر عظیم الشأن در حد علم مردمان زمان خویش فرض می‌شود در حقیقت علم لدنی ایشان نفی گردیده است.همچنین زمانی که خطاپذیری ایشان چه در انتقال وحی و چه در غیر آن پذیرفته می‌گردد[البته توسط دکتر سروش]عصمت ایشان نفی گردیده است.این انسان شناسی درست مقابل انسان شناسی شیعه قرار می‌گیرد که قایل به صفات فرابشری نه تنهابرای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بلکه برای ائمه هدی(علیه السلام)است.این انسان شناسی دکتر سروش را می‌توان به نوگرایان دیگری همچون دکتر محسن کدیور که در نظریه علمای ابرار، عصمت و علم لدنی ائمه معصومین(علیه السلام)رانفی کرده است،نسبت داد. غرض اینکه برای نقد دکتر سروش و نظیر ایشان بهتر است ابتدا انسان شناشی ایشان نقد گردد. باتشکر

پاسخ | نقل قول ۹ ۶ امید ۲۰۰۸-۰۲-۰۴ ۲۱:۵۱:۱۷| - تنها یک سوال به ذهنم رسید انهم اینکه اگر این مطالب را یک غیر مسلمان و یک خارجی عنوان می‌کرد مسلمانان جهان چه واکنشی به آن نشان می‌دادند؟

پاسخ | نقل قول ۷ ۳ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۰۱:۳۱:۱۰| بنده واقعا متاسفم که در مملکتی زندگی می‌کنم که با وجود مراکز متعدد حوزوی و ده ها هزار روحانی و حوزه رفته هنوز کسی پیدا نمیشود که بدون هوچی گری و لعن و تکفیر و اعدام انقلابی! جوابی عالمانه به چنین اظهاراتی بدهد وگرنه اگر قرار به چنین پاسخهایی باشد هر بچه مدرسه ای قادر به پاسخگویی است و دیگر چه حاجت به حوزه و چه و چه؟

پاسخ | نقل قول ۱۵ ۵ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۱۵ ۱۹:۳۲:۰۴| پاسخ‌های ارائه شده در همین سایت را از استاد نصری و بها الدین خرم شاهی بخوانید.

پاسخ | نقل قول ۰ ۰ بینام ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۰۱:۵۰:۲۵| باسلام به نظر من مهم تر از ابراز عقیده، تحمل عقیده دیگری است. آقای سروش یا هرکس دیگری تعهدی نداده است که از اول تا آخر عمرش یک حرف را بزند و یا کلام سابقون را تکرار نماید. چیزی به عقلش رسیده است و من باوجود اختلاف عقیده ای که باایشان دارم، به جهت شجاعتی که به خرج داده اند به ایشان تبریک می‌گویم. البته گذشته ایشان اگر قابل نقد است به جای خود باید نقد شود. واین سخن هم نه باشعاردادن و نه با عصبی شدن رد نمی‌شود. اگر خواننده ای جوابی منطقی دارد ابراز می‌کند و اگر جوابی ندارد خاموش می‌شود. نباید با بی منطقی وارد شد زیرا به سود این نظریه تمام میشود. اصل اینست که نباید تعصب را در تبادل اندیشه وارد کرد. من فعلا به ایشان می‌گویم، آقای سروش، این نظریه شما پایه علمی ندارد و فقط تراوشات ذهنی جنابعالی است. البته خطاهای آشکار کلامی هم نظیر اینکه وحی همان الهام است به چشم می‌خورد. شما با علم به این تفاوت (به دلیل تکرار حساب شده یک در میان آن دو واژه برای قالب کردن یکی بودن آنها) در اظهار نظرتان تقلب کرده اید. واژه الهام یک بار درقرآن مصرف شده است و آن در موقع آفرینش انسان است که فجوروتقوارا در نفس الهام می‌کند. اما وحی همان است که بر"دل"پیامبر میشده نه در"عقل"او که دستخوش دگرگونی گردد. امیدوارم به اندازه کافی روشن شده باشد. درضمن من بنانداشتم در الف بنویسم به دلیل اعتراض به سانسور. اما این بار احساس وظیفه کردم.

پاسخ | نقل قول ۳ ۲ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۰۵:۱۰:۴۸| ۱.دلهای مریض و دارای کینه نسبت به دکتر سروش وارد بحث نشن ۲.دکتر سروش از نوادر قرن ماست حالا میخواید بپذیرید یا رد کنید حقیقت داره ۳.تمام اطلاعات من وهمه شماها و همه کتابهایی که خوندیم کمتر از دکتر هست ۴.میمونه قدرت تحلیل که اون هم معلومه ه دور از بغض و کینه و یا طرفداری ۵.بحث ایشون چیز جدیدی نیست و قبلها مطرح شده و ایشون ادعا کردن که حالات روحی و روانی که در طول اون ساعات قبل از وحی پیامبر داشتن که سر منشا دنیایی داشته (نه همه احواات حضرت) درانتقال و فهمیدن حضرت تاثیر داشته و شاید منجر به تفسیر به رای هم شده ۶.من نمیدونم و نمیتونم رد یا قبول کنم چون دلایل بطور کامل بیان نشده و اونهایی که ادعایی اینجا کردن عملان بی ارزش است ۷.ایشون بعد از این مدت زندگی و پستی که بعد از انقلاب داشتن اگه دنبال جاه و مقام و مطرح کردن خود بودن که دیگه از این دست مباحث رو مطرح نمیکردن تا هر بچه ای به ایشون انگ و برچسب ضد دین بودن رو بزنه ۸.اگه کمی اطلاعات دینی و تاریخی داشتین میدونستین که پیامبر بعضی از آیات رو فراموش کردن پس حضرت علم غیب نداشتن,اگه داشتن که فراموش نمیکردن وفراموشی هم مربوط به مسائل روانی است که سرچشمه آن افعال دنیایی و مادیست ۹.در مورد آیه ۲ سوره یوسف که دوستی اشاره کردن,روجوع کنین به تفسیر خواجه عبدالله انصاری (فرو فرستادیم قرآن تازی تا مگر شما که تازی هستید دریابید) لطف کنین این رو بدون تیغ سانسور روی سایت بذارین, فقط یه نظره

پاسخ | نقل قول ۱۰ ۱۰ مهدی ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۰۷:۱۶:۰۲| هو الحی ۱)معلوم نیست که «و ما یتطق عن الهوی*إن هو إلا وحیٌ یوحی» از نظر سروش چیست؟ ۲)بحث تشبیه وحی به الهام شاعرانه از مغالطات این کلام است. ۳)مثل اینکه سروش فطرت بشری را قبول ندارد چون شیعیان و مسلمانان به همگامی و تناسب قرآن با فطرت بشری عقیده دارند. فطرت بشری زنده است تا انسان زندگی می‌کند و به همین علت قرآن و دین اسلام زنده است. ۴)بعلاوه وظیفه ی فقیه نگاه به زمان و توجه حکمت حکم است برای صدور حکم است اما اصل حکم که تغییر نمی‌کند. همچنین باید اصل حکم را درست فهمید. زمان در حکم موثر است اما نه در انقضای حکم. بلکه در همگام سازی حکم. این سخن یعنی نماز برای عرب ۱۴۰۰ سال پیش بوده و مفهوم نماز در آفریقا گفتن کلمه ی «مالومبا مالومبا...» است پس حقیقت نماز در اینجا باید برای اینان همگام سازی شود. پس روزی ۵ نوبت در صف جماعت همه با هم «مالومبا مالومبا...» پاسخ | نقل قول ۲ ۴ مهدی شاکر ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۰:۲۲:۵۷| مطلب مندرج در این سایت چندی قبل در برخی دیگر از سایتها نیز منعکس شده بود. ایکاش سایت محترم الف قبل از انتشار عمومی این مطلب در سایت خود موضوع را با برخی فضلا در میان می‌گذاشت و پاسخ ایشان را نیز همزمان درج می‌کرد

پاسخ | نقل قول ۴ ۸ رضا ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۰:۴۱:۱۳| جناب سروش مبنای سخنشان را بر اساس شعر بودن وحی وشاعر بودن پیامبر نهاده اند و چنین گفته اند: [i]"چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه‌ی شعر است. شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر می‌تواند جهان را از منظری دیگر به آن‌ها بنمایاند."[/i] از اعجاز قرآن همین بس که در آیات ۵/ انبیاء و ۳۶/صافات و ۳۰/طور و ۴۱/ حاقه تاکید شده است که نه این سخن شعر است و نه پیامبر، شاعر. وکسانیکه چنین میپندارند در ظلم و جهل هستند. و نگارنده اضافه میکند:"حتی اگر در اسم دکتر باشند."امید دارم با اندکی مطالعه در آیات و حداقل روخوانی آن، این عزیز در تاریکی نجات پیدا کرده و بعوض گفتن این سخنان نسنجیده که عذاب الهی را ارمغان دارد و گرنه حافظ این کلام الهی، طبق وعده کریمانه اش، خودش است و چنین است که خذعبلات شاعرانه این جناب بر دامن کبریاییش ننشاند گردی

پاسخ | نقل قول ۹ ۸ عاقل - افلا تعقلون! ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۱:۲۰:۲۸| قابل توجه همگان! از حربه‌های قدیمی دشمنان اسلام است که با نیرنگ بعضی از مسلمانان مدعی! را حمایتمی کند و آنان نیز جوگیر! شده اظهاراتی می‌کنند بعد از مدتی که خوراک‌هایی به نفع خودشان گرفتند برای آنکه بتوانند مردم را بیشتر فریب دهند و به نظرخودشان در اسلام خلل ایجادکنند آن آقای مسلمان جوگیر شده! را از پای درمیاورند. آقای دکتر بیشتر فکر کن!

پاسخ | نقل قول ۵ ۱۲ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۱:۲۲:۳۸| اصولا با وجود علمای بزرگی چون حضرات آیات مکارم، سبحانی، جوادی آملی، مصباح یزدی (کثر الله امثالهم) سروش در حدی نیست که در این مسائل اظهار نظر کند.

پاسخ | نقل قول ۹ ۱۹ الهیاری ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۱۶:۵۸:۰۰| من فقط به دو آیه قرآن استناد می‌کنم. علاقه مندان به کتب تفاسیر مراجعه کنند. ما ینطق عن الهوای*ان هو الا وحی یوحی انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون

پاسخ | نقل قول ۵ ۱ الهام ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۲۰:۲۴:۱۲| نمیدونم چی بگم هر کدام از کامنتها برای خودش دنیایی از حرف داشت.اولین چیزی که میگم اینه که هم باید نظر فعلی دکتر سروش را کامل خواند هم دیگر آثارشان و برای اظهار نظر باید علم حداقلی در زمینه علوم قرآنی حدیث کلام فلسفه غرب و شرق عرفان و.. داشت پس من خود را در حد اظهار نظر درباره اصل بحث نمیدانم.اما درباره فرعیات همینقدر از اینطرف و آنطرف شنیده ام امامان شیعه با مخالفان خود با منطق و دلیل به مباحثه میپرداختند و موردی لا اقل من سراغ ندارم یا نشنیده ام که کسی را به دلیل طرز فکرش یا عقیده اش تکفیر کرده یا بی احترامی کرده باشند.احتمالا آنقدر اعتقتداتشان را منطقی میدانستند و قابل دفاع که از بحث و مجادله نمیترسیدند. متاسفانه آنچه در جامعه به ظاهر دینی ما رعایت نمیشود راه و روش ایشان است ما فقط اسم شیعه داریم چه عواممان چه علمایمان.هر حرف مخالفی در این جامعه با انگ دشمن و مزدور بیگانه و ضد انقلاب و ضذ دین و قلم بدست و فمینیست و لیبرال یا حذف فیزیکی میشود یا مجبور به سکوت میشود.وقتی در حوزه‌های دینی فقط موافقان حق صحبت داشته باشند مباحث اینچنینی که مختص این محدوده است به جامعه کشیده میشود و اعتقادات عوام را که با تقلید به آنها رسیده سست میکند. تا وقتیکه آزادی فکر و بیان در این مملکت وجود نداشته باشد هیچکدام از مشکلات ما حل نخواهد شد.و من و شمایی که اعتقاداتمان بر پایه‌های لرزان استوار شده یا از ترس فروریختنش مخالفان را شیطان صفتان خدا نشناس میپنداریم و با این خیال خوش وجدانمان را آسوده میکنیم یا که این پایه سست فرو خواهد ریخت. پاسخ | نقل قول ۸ ۱ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۵ ۲۳:۴۹:۵۸| ایشان آیه"وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی"را چگونه تفسیر می‌کنند؟

پاسخ | نقل قول ۳ ۰ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۰۰:۴۳:۲۱| به نام خداوند بخشنده بخشایشگر حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد. (آیه ۱ سوره مبارکه کهف)

پاسخ | نقل قول ۳ ۲ tebyan - اظهار نظر ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۱۰:۱۱:۵۴| در دین اسلام اظهار نظر برای همه ازاد است چنانچه میبینیم خداوند در قرآن کریم نیز اول سخنان دشمنان و مخالفان را بیان میکند سپس پاسخ آنان را میدهد لذا از این نترسیم که کسی سؤالی دارد و آنرا بیان میکند و ما از آن وحشت کنیم چرا که همه پاسخها در دل اسلام و قرآن وجود دارد و پاسخها را خداوند حکیم فرموده است و فکر نکنیم که تنها علمایی که میشناسیم قادرند پاسخ چنین سؤالاتی را بدهند بلکه بسیارند عالمان گمنامی که در قرآن تدبر و اندیشه میکنند و میتوانند بهتر از هر کسی پاسخ لازم را بدهند همچنین فکر نکنیم که اگر کسی توانسته است چنین اظهار نظرهایی بکند خیلی شجاع است و یا علم بسیار دارد چرا که بلعم باعورا هم حافظ تورات بود و به دلیل انحراف ملعون ابدی گردید! مهم اینست که از آخرت خود بیمناک باشیم از خدای خود همیشه طلب عفو کنیم.

پاسخ | نقل قول ۶ ۲ حمید رضا - اظهار نظر ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۱۲:۴۹:۰۷| با سلام من همیشه این سوال را از خودم ودیگران می‌پرسم که چرا در اوایل انقلاب فضا آنقدر باز است تا مباحثات سنگین و علمی تفکر‌های مختلف صورت بگیردمانند مباحثات شهید بهشتی و شهید مطهری با مدعیان کمونیست و سایر تفکرات مادی و غیر اسلامی.ولی حال چه شده است که حتا یک نفر هم پیدا نمی‌شود که در فضایی آزاد و علمی در یک مناظره پاسخ درستی به این قبیل مسائل و تشکیکات بدهد. شاید هم دیگر اسلام مطهری پرور وبهشتی پرور تدریس و تعلیم نمیشود.

پاسخ | نقل قول ۶ ۱ رضا ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۱۵:۱۶:۲۰| سروش حیات خود را مدیون مقام معپم رهبری است چرا که اگر ایشان اجرای حکم مرتد را ممنوع نکرده بودند من خودم این حکم را اجرا می‌کردم.

پاسخ | نقل قول ۴ ۱۰ احمد ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۱۵:۱۷:۳۰| سروش اگر مرد است و حرفی برای گفتن دارد چرا از مناظره با آیت الله مصباح فرار می‌کند؟ پاسخ | نقل قول ۶ ۸ حسین ۲۰۰۸-۰۲-۰۹ ۰۹:۵۵:۵۱| سروش مرد است وبابت نظراتش بارها توسط افرادی مانند شما مضروب شده است. آیت الله مصباح میتواند مانند سروش جوابیه شان را مکتوب چاپ کند قضاوت بر عهده خوانندگان است مناظره یعنی همین نه دعوا و کتک کاری

پاسخ | نقل قول ۶ ۳ امیرحسین - ناسزاگویی سروش ۲۰۰۸-۰۲-۱۰ ۱۵:۵۹:۰۴| البته یادتان نرود که نه تنها هواداران و ارادتمندان! جناب سروش، بلکه خود ایشان نیز معمولاً ادبیات گفتگو را رعایت نمی‌کنند و معمولاً مخالفان نظریات خود را مورد توهین قرار می‌دهند. خوب یادمان هست که آیت الله مصباح به خاطر دفاع از اسلام و ارزش‌های انقلاب چه توهین‌هایی را از جانب چنین اشخاصی شنید. واقعیت این است که اگر کسی نظریه‌ای قابل دفاع داشته باشد، از قرار دادن آن در بوته‌ی نقد نمی‌هراسد؛ اما وقتی «حرف»هایی آمیخته به شعر و حکایت باشد، دفاع از آن در یک مناظره‌ی جدی، بسیار دشوار و بلکه غیر ممکن است. کافی است دوستان به متن کتاب «بسط تجربه‌ی نبوی» مراجعه کنند تا ببینند چقدر استدلال هست، و چقدر استفاده از شعر و حکایت... باید از بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم -از جمله مولانا- به خاطر اشعار عرفانی و نغز و پر مغزشان تشکر کنیم، اما استفاده‌ی نامناسب از آن و تشبثات مضحک این چنینی برای پوشاندن ضعف استدلال، کار زیبنده‌ای نیست. به دوستانی هم که علاقه به نظریه‌پردازی دارند، پیشنهاد می‌کنم نظریات «جان هیک» را مطالعه کنند، نه ترجمه‌ی دست چندم آن که از آقای سروش به اسم تألیفات و نظریه‌پردازی عرضه می‌شود.

پاسخ | نقل قول ۲ ۲ بابک - بدون شرح ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۱۶:۲۰:۰۲| به نام خدا یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود. یک درخت سیبی بود، باغبونش باهزار زحمت اون درخت را بزرگ کرده بود،توی سرماهای سخت، توی گرماو بی آبی، بین علفهای هرز،تازه بچه‏های شیطون هم به اینها اضافه کنید که مدام از در و دیوار باغ می‏پریدن داخل و از درخت بالا می‏رفتن و شاخه‏های درخت و می‏شکستن، بعضی‏هاشون هم روی تنه درخت با چاقو یادگاری می‏نوشتن ولی بالاخره درخت سیب قصه ما پر از شکوفه شد،بعضی از شکوفه ها باهمون بادهای اول ریختن روی زمین،بقیه اونها که تصمیم گرفته بودن سیب آبداری بشن تا وقتی این حس تو وجودشون بود که هنوز کال و نارس هستند همچنان محکم روی درخت بودن و رشد می‏کردن،اما اونهایی که فکر میکردن رسیده و آبدار شدن بعضی‏هاشون گل چین شدن و رفتن که طعم وعطر سیب بودن رو به بقیه هم برسونن ولی خب بعضی‏های دیگه که اونها هم با بقیه سیب‏ها هیچ فرقی نداشتند و فقط به‏خاطر اینکه بیشتر رو به آفتاب بودن یک کمی لپ‏هاشون قرمزتر شده بود دچار آفت شدن، افتادن پای درخت و کرم گذاشتن.! قصه ما به‏سر رسید،فقط خدا می‏دونه کی به مقصد رسید.

پاسخ | نقل قول ۴ ۲ مجتبی رجبیl ۲۰۰۸-۰۲-۰۶ ۲۱:۳۶:۵۲| در این زمینه به کتاب شبهات و ردود -التمهیدج۱وج۴ از تالیفات ایت الله معرفت رجوع شود.بحثهای مستدل ومناسبی در انجا مطرح شده است. ۱:اگر قران زاییده نبوغ بشری باشد تحدی قران بی معنا خواهد بود ۲:اگر قران نقل معنای مفاهیم تجلی یافته بر قلب پیامبر باشدتمام حساسیتهای صحابه در تدوین ان بی معنا خواهد بود ۳:ایات سورهای شعرا۱۹۲-قیامت۱۶-اعلی۶-طه۱۱۴-با این ادعا مخالفت دارد.

پاسخ | نقل قول ۴ ۲ محسن میرزایی - نقد بوسیله نویسنده اراکی ۲۰۰۸-۰۲-۰۹ ۰۱:۰۶:۰۵| چیست دین برخاستن از روی خاک -تارسد انسان به جان پاک. البته پرداختن به موضوع وحی کاری عبث وبیهوده است.چون درک آن برای بشر امروز غیر امکان است.البته فارابی نیز به این نکته اشاره کرده است.تحت عقل بالمستفاد. ابن سینا را می‌توان در این زمینه در حوزه عقول و به خصوص رساله عرفانی حی ابن یغضان نام برد. اما همه انها بی فایده اند.بنده روش نقد ایت الله مصباح را به دلیل فلسفی وفقاهتی بودن نمی‌پذیرم.و همینطور روش آیت الله بزرگوار جوادی آملی را به علت عرفانی وگاها فلسفی.البته با رویکرد اقامه سنت وآیات.سروش را نمی‌توان به این مقاله بررسی کرد.واین روش ابتر سازی مقاله ایشان در سایت شما دور از جوانمردی واسلام است.امادر حوزه دین پژوهی به علت اینکه مساله ای -۱- تاریخی ۲- فلسفی ۳- انسان شناسی ۴- اساطیری ۵-مکان ۶- زمان۷-عقل پیکره وآنالیز است۸- روانشناسی ورفتارشناسی ۹- تحلیل علی در حوزه زبان ساختاری ۱۰- در مجموع موضوعی اساسی برای انسان است نمی‌توان با غیر متدولوژی شناخت. حقیر در کتاب تاریخ ادیان(نوشته محسن میرزایی)و همچنین عقل آنالیز وپیکر بند شده ۳- گناهکار ۴- الحاد و... در این باره بحث کرد هام وچنانجه از بنده دعوت شود حاضرم بر نظریه نا پخته سروش نقد فراتر از همه بنویسم.(می توانید به وبلاگ نویسنده اراکی مراجعه نمایید.اما سروش را در حوزه ۱- پراکسیس ۲- جامعه شناسی دگرگونی واز این قبیل موارد بینا رشته ای باید شناخت.وسپس موارد پیش از تجربه و پس از تجربه در حوزه معرفت شناسی متولوژیک.سروش مقلد جان هیکوغیره نیست ایشان در رد پای آثار سوریال و.....نیز باید بررسی شود واین کار از عهده شما سیاسیون ساخته نیست.چه مصباح یا هر فرد دیگر سیاسی.

پاسخ | نقل قول ۵ ۲ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۰۹ ۱۴:۴۱:۵۵| خیلی ساده است سخنان و جملات قصار پیغمبر را با قرآن مقایسه کنیم متوجه میشویم که نحوه بیان و انشا با هم متفاوت است پس نتیجه اینکه قرآن کلام خداوند است نه پیامبرالبته دلایل متعدد دیگر نیز مبین این مطلب است

پاسخ | نقل قول ۳ ۲ صادق - سروش را از خودش بشناسیم ۲۰۰۸-۰۲-۰۹ ۲۱:۱۷:۱۰| من تمام کامنت‌هایی که ÷یرامون صحبت‌های اخیر دکتر سروش شده است را خواندم. حقیقت این است که دکتر سروش فارغ از اعتقادات و نظرگاه‌هایش به دلیل مسائل متعددی که بعضی دست ایشان و بسیاری محصول زمانه است مورد بی مهری قرار می‌گیرند. من خود از منتقدین دکتر سروش هستم ولی همیشه به کلام و نظر ایشان به دقت می‌نگرم چون می‌دانم مثل خیلی از تیوری سازان! امروز حرف ناپخته نمی‌زنند. همان طور که از مجاهدات فکری اخیر آقای دکتر سروش می‌توان برداشت کرد راه درک تجربه وحی که مخصوص پیامبران است در نظر ایشان نگریستن با عینگ عرفان است.دکتر سروش پیامبران را عرفای بزرگ و بختیار می‌داند که تجربه ای عرفانی پیدا می‌کنند و آن تجربه را در اختیار امت خود قرار می‌دهند(برعکس خیلی از عرفای معمولی) با توجه به نکته بالا قرآن حاصل این تجربه عرفانی است که حاصل از یکی شدن خالق و مخلوق(پیامبر) است.قرآن کلام پیامبری است که خود می‌گوید بشرم ولی چون به آن مقام وحدت عرفانی رسیده کلام او همان کلام خداست.این بی شک یک معجزه است ولی قرآن کدام یک از معجزات پیامبران را خارج از قوانین حاکم بر دنیای مادی ما میداند؟صحبت اینجاست که کلام اگر کلام است پس زمینی است پس محصور زمان است محصور علم زمانه هم هست ولی از آنجا که این کلام حاصل اتحاد پیامبر و خالقش است همان کلام خداست. می‌بینید که مثنوی بعد از سالها هوز برای بشر امروز حاوی معارف غنی است حال مولا نا کجاو پیامبر کجا،در نتیجه قرآن با این توصیف دکتر سروش همچنان معجزه،همچنان کلام خدا و همچنان منبعی معرفتی برای بشر امروز و فرداست

پاسخ | نقل قول ۱ ۳ ناشناس ۲۰۰۸-۰۲-۱۰ ۱۲:۵۵:۵۳| جناب سروش مواظب سوی استفاده غربی ها از این مباحث کللمی خود باشند

پاسخ | نقل قول ۱ ۴ هادی ۲۰۰۸-۰۲-۱۲ ۱۵:۲۶:۵۲| برای اینکه این شبهات پیش نیاید، خداوند پیامبر خود را از عوام و بی سوادان انتخاب کرد تا بعدها نگویند کلام خودت بوده..

پاسخ | نقل قول ۱ ۰ شهاب الدین یحیی ناصر شریفی ۲۰۰۸-۰۲-۱۲ ۲۱:۰۲:۰۴| با سلام. با اینکه این حقیر خود را در حد و اندازه ای نمی‌دانم که بتوانم اظهار نظر کنم، اما کج روی دوستان در تقبیح یا تشویق عقاید موجود باعث شد تا من هم به عنوان یک منتقد دکتر سروش عزیز چند خطی بنویسم. ابتدا امر عنوان کنم که بنده تا کنون ندیده ام که دکتر سروش مطلبی را عنوان کنند و آبی هم به اسیاب دشمن نریزند!‌ این نکته و همچنین جو گیری و نان به نرخ روز خوری و بسیاری آفات تقیه گون که در ایشان مشهود است باعث شده تا حتی طرفدارانشان و اهالی اندیشه که از دیدی فرا عامی نیز برخوردارند به این شخص به چشم"نا خودی"بنگرند. اما بگذریم از این مساله که موضوع بحث کنونی ما نیست. در خصوص مبحث اخیر دکتر سروش باید بیان کنم که اگر ایشان از ابتدا به مساله قرایت پذیری قرآن رو می‌آورد و آنرا بسط و گسترش میداد شاید نتیجه بسیار بهتری میگرفتند. ضمن اینکه علاوه بر بیان یک اندیشه کاملا علمی و کلاسیک که از طریق آماده سازی اذهان، راه را برای بیان بقیه موارد این چنینی هم باز میکرد، سبب میشد تا اندکی مواضع ایشان هم روشن تر شود و افراد نتوانند با استناد‌های بی مورد به قران و حدیث وی را مغالطه کار و کافر و سوفسیت و... جلوه دهند. بنده نمونه ای را در تبسیط مقاله ایشان عنوان می‌کنم که شاید بتواند حدود بحث را کمی روشن تر کند، هر چند که من معتقد نیستم که این مباحث با این الفاظ و الحان در محافل عمومی که خواننده عامی دارد مطرح شود که باید ابتدا ساخته و پرداخته برای درک عمومی شده و سپس بیان گردند وگرنه ضررشان بیش از منفعتشان خواهد بود. اگر به جای جای قران نگاه کنیم، مساله ای را خواهیم دید که کمی سوال بر انگیز است. اینکه خداوند متعال در اغاز انزال قرآن، به پیامبر دستور میدهد"اقرا"، این سوال را در ذهن پدید می‌اورد که چرا به وی گفته شده"اقرا"یعنی بخوان و گفته نشده"اقلد"، یا"اعلم"یا هر مورد دیگری و سوال آنجاست که خواندن از روی چه چیزی مد نظر بوده؟ نکته دیگر اینکه در جاهای مختلفی از قرآن بیان شده که قرآن یک"کتاب"است، یک مجموعه"صحف"است، یک"قرآن"یعنی خواندنی است. در حالیکه میدانیم و منقول و مقبول است که قرآن به صورت کتاب،سالها حتی پس از فوت پیامبر جمع آوری شده. حال اینجا این نکته باید مورد عنایت دکتر و بقیه متفکران واقع شود که چگونه مردم در طی سالها که قرآن را سینه به سینه نقل می‌کرده اند، هنگامه خواندنش به یکدیگر اقرا میگفته اند و چگونه از آن به کتاب یاد میکرده اند در حالیکه چنین امری به اعجاز کلامی قرآن در زمان"کتاب نبودنش"لطمه میزده و از دید مردم هم قابل قبول نیوده که حفاظ مدام از کتاب و قرآن و قرایت صحبت کنند حال آنکه چیزی در میان نبوده و مدام به آنان بگویند اقرا در حالیکه فرد مقابل در عجب میمانده که از روی چه باید قرایت کند و اصلا منظور از کتابی که نیست چیست؟! آنهم در تفکر سطح بین اعراب عمی و نفهم آن زمان! اما‌ در پاسخ به شبهه بالا، دو جواب مطرح است،‌اولی آنکه قرآن از ابتدا به عنوان لوح محفوظ نوشته شده بوده و پیامبر آنرا رویت کرده و برای مردم بیان نموده و مردم هم تنها آنرا طوطی وار حفظ میکرده اند وانتقال میداده اند که در این صورت بیان پیامبر تاثیری نمی‌توانسته در معنی آن بگذارد چون خواندن از روی چیزی نمی‌تواند موجب ایراد خطای انسانی در آن شود مگر همان حالت بیان آیات که دکتر هم از آن یاد کردند که این امر فقط تاثیرگذاری آیات را متفاوت میکرده نه معنی شان و برداشتی که از آنها میشده. چنین چیزی را میتوان با گوش کردن یک موسیقی با دو سرعت اجرای متفاوت نشان داده و اثبات کرد. زیرا در هر دو یک بیان و معنی به کار میرود اما فقط ممکن است اثر شنیداری و احساس سطحی آن متفاوت باشد. اما پاسخ دوم آنجا ناشی میشود که در یابیم و اثبات کنیم که مساله قرایت و لغاطی همچون صحف و قرآن و کتاب و اقرا در زمان نقل سینه به سینه قرآن بین مردم، در متن آیات وجود نداشته اند،چون در معنی شنیداری ایجاد ابهام میکرده اند.اما کاتبان موقع نگارش قرآن، تغییر الفاظی در آن داده اند و مفاهیمی چون کتاب و قرآن و صحف را به متن قرآن افزوده اند که این امر در صورت صحت، خطا پذیری قران از دید ورود اشتباهات و دست بری‌های انسانی را تایید میکند اما باز هم نه از جانب پیامبر که از جانب کاتبان و حافظان.حال صحت و سقم این ادعا و اثبات ان را میتوان یک موضوع علمی و قابل کنکاش دانست زیرا مساله ی گذشت زمان و تاریخ است و انسان ها و خطا‌های آشکار، که این مهم را به محققان وا میگذارم و رد میشوم تا در فرصتی دیگر به مباحثه بنشینیم چرا که خارج از حوصله این پیام است. جالب تر انجاست که دکتر عزیز سخن مولانا در خصوص پیامبر، که بیشتر مورد اتهام خطای انسانی و مکتبی است را در تایید حرف‌های خودشان قبول دارند اما داعیه پیامبر در وحی منزل و بلامنازع بودن قرآن را نه! در خصوص سطح درک پیامبر از قرآن و نسبت وی با زمانه و اثر این دو بر بیان وی از قرآن،عارض هستم که قرآن کتاب تکاملی داروین یا یک تیوری علمی محض نیست که مشمول تطور و تحول زمانی شود! شاید بتوان آنرا با مثنوی و غزلیات حافظ قیاس کرد از آْن بابت که مفاهیم عمومی فطرت انسانی را مطرح میکند و هر بار که بازشان کنیم هر قسمتش برای هر زمان معنا دارد از این رو تعجب می‌کنم که چگونه فردی هم چون دکتر سروش فطرت را با سنت‌های اجتماعی و مفاهیم علمی و اثر گذاری متقابلشان در رابطه با زمان، اشتباه میگیرد و بیشتر از آن تعجبم از آن دسته است که قرآن را با کتاب علوم دبستان اشتباه گرفته اند و فکر میکنند الان قرون وسطی است که اگر با قران ثابت کردیم زمین گرد است معجزه کرده ایم و سعی میکنند با این بیانات آب دوغ خیاری ثابت کنند قرآن یک"کتاب علوم"است! در حالیکه باید اعجاز قرآن را در مفاهیمی همچون سایکو سوسایو لو‍ژی بررسی کرد و مساله"عبرت گیری"که بسیار در قرآن هم مطرح شده نظر به همین اصل است چنان که چنین شباهتی را در شعر مولانا نیز آنجا میبینیم که میگوید: بشنوید ای دوستان، این داستان، خود حقیقت، نقد حال ماست. بالواقع علوم اجتماعی در هر عصر و زمانه ای بسته به سطح برداشت افراد از"متن موجود"مشمول قرایت پذیری و علم تاویل هستند و از این رو دید پیامبر هرگز نمی‌توانسته اثری بر اصل موضوع قران به صورت یک کتاب از پیش نوشته شده (به تعبیر خود قرآن) داشته باشد مگر در برداشت شخصی در اجرای آن که این هم باز بر میگردد به اصل تاویل پذیری نه خطا پذیری! به هر حال این جانب ترجیح می‌دهم که اگر قرار است به اثبات وجود خطای انسانی در قرآن هم بپردازم، انرا به نحو ی علمی تر نظیر آنچه که بالا بیان شد عنوان کنم، نه اینکه کودکانه و به گونه ای که ضررش برای مسلمانان بیشتر باشد و سودش برای دشمنانشان،به بررسی بنشینم. به نظر بنده عقاید اخیر دکتر سروش به دلیل (شاید) کهول�...

پاسخ | نقل قول ۲ ۰ jalal taslimi ۲۰۰۸-۰۲-۱۳ ۲۱:۰۴:۳۸| mikhastam beporsam chera tozihe aghaye soroush ra dar een bare montasher nemikonid.bitarafi eghteza mikonad ke een kar ra bekonid.

پاسخ | نقل قول ۰ ۰ عبدالله - رحمت طلب ۲۰۰۸-۰۲-۱۴ ۱۵:۴۶:۰۶| به نام خدا ۱- بوعلی سینا استادی داشت که برایش نظرات معتزله و اشاعره در خصوص بحث حدوث و قدم قرآن را مطرح مینمود. پس از پایان بحث، رو به بوعلی سینا کرد و گفت: نظر تو در باب حادث و یا قدیم بودن قرآن چیست؟ بوعلی سینا گفت: این بحث به نظر من توطیة بنی امیه و بنی عباس برای سرگرم کردن اندیشمندان و قلع و قمع مخالفانشان بوده است. استاد وی متعجب شد و پرسید: چرا؟ بوعلی سینا جواب داد: در قرآن آمده که"یسیلونک عن الروح. قل الروح من امر ربی"روح قرآن که کلام خداوندی است، برتر از روح بشر است. وقتی خداوند متعال میفرماید روح بشری از امور مربوط به خداوند است و منظور آن است که در آنچه فهم شما بدان نمیرسد مجادلة بیخود نکنید پس تبعاً روح قرآن نیز از همان مقوله یا بالاتر است و محل بحث و مجادله نیست. ۲- اگر جناب سروش بفرمایند من در ذات قرآن بحث نمی‌کنم بلکه در صورت آن بحث کرده ام، باید یادآور شد که حضرت محمد امین (صلی الله علیه و آله و سلم) به تأیید تواریخ، انسانی متواضع و فروتن بوده است و ایشان دستور داشته‌اند که بیش از طاقت خود در ارشاد و هدایت مردمان پافشاری ننمایند و لذا مواردی مثل مباهله را نیز فقط به امر خداوند متعال انجام می‌داده‌اند. اما در متن قرآن راجع به صورت قرآن نیز آیات صریحی وجود دارد که"یأت به سورة"را به مبارزه‌طلبی می‌خواند (آیات تحدی). چنین جمله‌ای نمیتواند از بیان شخصی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بروز نماید زیرا مسلماً پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فروتنی و تواضع خود را در این مقوله به کناری ننهاده بلکه اطمینان قلبی نسبت به آن داشته است. میتوان یقین داشت که چنین اطمینانی ناشی از تسلط ایشان به زبان عربی نبوده بلکه ناشی از مبدأ صدور این متن بوده است که در ماورای ذات نبوی قرار داشته است. ۳- نزول وحی و بروز الهام و درک عقلانی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از وحی، برای غیر پیامبران تجربه نشده است. لذا باید آنچه خود ایشان در این خصوص فرموده‌اند را نصب‌العین قرار داد. این نزول در هر شکل اعم از تصویر، دانش، صوت، کلمه و هر مقولة دیگر که بوده و حالات روحی همزمان و متعاقب آن، برای دیگران غیرقابل تجربه بوده است اما ایشان پس از نزول فزشتة وحی اغلب از عباراتی مانند: به من گفت، از جانب پروردگار فرمود، القاء کرد و نظایر آن استفاده نموده و نمیفرموند: چنین فهمیدم ویا اینطور استنباط کردم یا نظایر آن. فلذا ما نیز باید به گفتة پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله و سلم) اکتفا کنیم. ۴- دوباره حکایت بند اول فوق را بخوانید. از شما و هم از جناب سروش می‌پرسم که فکر می‌کنید دلیل جناب سروش از طرح چنین مقوله‌ای در چنین زمانی و با چنین کلماتی چیست؟ و از طرح آن چه نتایج و مقصود و منظوری حاصل خواهد شد؟

پاسخ | نقل قول ۰ ۰ وکیلیان - سروش، هگل یا مولوی ۲۰۰۸-۰۲-۱۵ ۱۰:۴۰:۱۸| راستش من با خواندن بحث‌های دکتر سوش یاد بحث «عقل در تاریخ» هگل افتادم. من فکر می‌کنم دکتر سروش که قایل به تمایز معرفت شناختی علم، فلسفه و شعر است و وحی را هم سنخ اعلای شعر می‌داند بیشتر در سرزمین اندیشه غربیان ایستاده است و استفاده او از عارفان شاعر از سنخ تفسیر به رای است. برای دگر بهتر تفاوت این دو دیدگاه خوب است بخش اول تاریخ فلسفه اسلامی هانری کربن که بررسی و شناسایی ماورا تاریخی بودن عقل می‌پردازد را مطالعه کنید. من نمی‌دانم چطور آقای سروش بین نگاه تکامل گرایانه اش و اندیشه شیعی و عرفانی که انسان کامل را متصل به عقل فعال -که طبعا غیرتاریخی است- می‌بیند، ممکن است نوعی شباهت بیابد. خدا ما را هدایت کند

 

//



سایت خبری - تحلیلی الف