خداوند، همسر فاطمه را معین کرده است

وقتی فاطمه زهرا در خانه پدر بزرگوارش خاتم الأنبیاء سالهای طفولیّت وکودکی را پشت سر گذراد و رشد سنّی و فکری و بدنی او به حّد کمال رسید و قدرت و توانایی شوهر کردن و مادر شدن را پیدا کرد، خیلی‏ها به خواستگاری او آمدند ولی هیچ کدام موفّق نشدند، چون با او نظیر و همتا و هم‏مثل و مانند نبودند. 

خواستگاری جاه‏طلبان 
از جمله خواستگاران آن بانو ابوبکر، عمر، عثمان و بعضی از ثروتمندان منطقه حجاز بودند ولی رسول خدا هر بار به شکلی و عنوانی خواسته آنان را ردّ کرده و منتظر فرمان خدای تعالی بود که او را به عقد هم‏کفوش علی مرتضی درآورد. 
روزی پیامبر گرامی اسلام در منزلش نشسته بود که ابوبکر به خدمت آن حضرت رسید و بعد از احوالپرسی عرض کرد:"یا رسول الله میل دارم با دختر شما وصلت کنم، آیا می‏شود که فاطمه را به عقد من در آوری؟ رسول خدا فرمود: تعیین همسر او با خداست و من هم منتظر فرمان خدایم."ابوبکر مأیوسانه به خانه اش بر می‌گشت که در مسیر راه با عمر ملاقت نمود و جریان خواستگاری خودش را با او در میان گذاشت، عمر گفت: پیامبر خواسته تو را ردّ کند این چنین گفته است، ابوبکر از این حرف آشفته شد. 
روز دیگری عمر به همان منظور به خدمت رسول گرامی اسلام آمد و فاطمه زهرا را از آن حضرت خواستگاری کرد، حضرت عین همان مطلب را به عمر فرمود:"تعیین همسر فاطمه با خداست و من هم منتظر فرمان خدایم."
روزی هم عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان که هر دو از ثروتمندان بزرگ منطقه بودند به عزم خواستگاری خدمت حضرت ختمی مرتبت رسول خدا رسیدند، عبدالّرحمن در ضمن خواستگاری گفت:"یا رسول الله، اگر دخترت فاطمه را به من تزویج کنی، یکصد شتر سیاه آبی چشم که بارهایشان پارچه‏های اعلای مصری باشد و ده هزار دینار مهریه اش قرار می‏دهم."عثمان نیز همان مطلب را اظهار کرد و گفت:"ای پیامبر خدا، من هم به همین مهر حاضرم و چون من زودتر از عبدالرّحمن مسلمان شده‏ام بر او برتری دارم."پیامبر خدا از سخنان هر دوی آنان سخت خشمناک شده و برای آنکه به آنها بفهماند ازدواج حضرت زهرا نوع مبادله و خرید وفروش نیست بلکه این امر در دست خداست مشتی سنگ ریزه بر دست گرفت و به جانب آنان پاشیده وفرمود:"شما خیال می‏کنید که من بنده پول و ثروتم و بوسیله ثروت می‌خواهید این ازدواج را بر من تحمیل کنید نه این چنین خیال نکنید. من انتظار فرمان خداوند را می‏کشم و هنوز آن فرمان به من نرسیده است."


خواستگاری علی بن ابیطالب(علیه السلام) 
امیر المومنان(علیه السلام) که خود در خانه پیامبر گرامی اسلام بزرگ شده بود و خوی و خلق و فضیلت و تقوی و پرهیزکاری و ادب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را کاملا می‏دانست، روزی خود را آماده کرده و عبای تمیزی پوشید و کفشهای تقریباً نویی به پا کرد و به طرف خانه پیامبر خدا رسول مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) راه افتاد. آن روز پیامبر خدا در اطاق یکی از زنان خویش تشریف داشت که علی حلقه در را به صدا در آورد، پیامبر خدا به ام سلمه فرمود:"ام سلمه پاشو در را باز کن، که کوبنده در مردی است که خدا و رسولش او را دوست می‏دارند و او هم خدا و رسولش را دوست می‏دارد."
ام سلمه می‏گوید: با شتاب بسوی در رفته و آن را باز کردم، دیدم علی بن ابیطالب است در حالی که حجب و حیا تمام وجودش را گرفته بود وارد محضر رسول خدا شد و سلام داد، پیامبر خدا جواب سلام او را با لحن شیرینی گرفت و او را در مقابل خودش نشانید، دیدم که امیرالمومنین علی سرش را بزیر انداخته و از نهایت حیا با سر انگشتان خود زمین را لمس می‏کرد و از گفتن درخواستش خجالت می‏کشید، پیامبر خدا هم ساکت بود فقط دیده به صورت علی مرتضی دوخته مثل کسی که در انتظار مطلبی باشد به چهره او می‏نگریست، بالاخره رسول خدا سکوت را شکست به او فرمود:"یا علی گویا برای حاجت و درخواستی پیش من آمده‏ای که از اظهار و به زبان آوردن آن خجالت می‏کشی! یا علی، حاجت خود را بخواه و اطمینان داشته باش که انشاءالله پذیرفته خواهد شد!"
حضرت علی با خجلت و کم رویی عرض کرد:"یا رسول الله؛ پدر و مادرم فدای تو باد، من در خانه شما بزرگ شده‏ام و از الطاف بینهایت شما برخوردار گشته ام، شما بهتر از پدر و مادر در تربیت و تأدیب من کوشیده و به برکت وجود شما براه خدا هدایت شده ام، یا رسول الله، بخدا سوگند من وجود مقدس شما را دوست می‏دارم، اندوخته دنیا و آخرت من شما هستی، و خداوند متعال بوسیله شما هر چیزی به من مرحمت فرموده است،اکنون موقع آن شده است که برای خود همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم و با وی مانوس گردم و از تنها بودن در آمده و از ناراحتیهای خویش بکاهم، اینک بحضور شما آمده‏ام تا از دخترت فاطمه زهراء خواستگاری کنم، اگر صلاح بدانید او را بر من تزویج فرمایید تا سعادت بزرگی نصیب من گردد."
وقتی رسول گرامی اسلام تقاضای علی را با صفا و صمیمیت از زبان آن حضرت شنید،در حالی که از سرور و شادمانی چهره مبارکش چون خورشید تلألؤ می‏کرد فرمود:"علی جان خواسته تو را با فاطمه در میان می‏گذارم و نظرش را بدست آورده و بر تو جواب می‏دهم."
آنگاه پیامبر به نزد دخترش فاطمه زهرا رفته و جریان خواستگاری علی بن ابیطالب را به او رسانید، فرمود:"دخترم؛ می‏دانی که من تو را دوست می‏دارم و پسر عمم علی بن ابی‏طالب را هم خوب می‏شناسی؛ که در فضل و تقوی و پرهیزکاری و صدق و صفا و اخلاص و ایمان هیچکس به پای او نمی‏رسد، اینک او برای خواستگاری تو آمده است، آیا اجازه می‏دهی وعده عقد تو را بر او بدهم؟"
سکوت سراپای وجود حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا را فرا گرفته بود، پیامبر خدا وقتی دختر معصوم و پاکش را در همان حالت سکوت دید با صدای نرم و لطیف در حالی که اشک شوق دور چشمانش حلقه زده بود فرمود:"الله اکبر، سکوتها اقرارها."
سپس رسول خدا نزد علی آمدند و جواب خواستگاری را به او رساندند و فرمودند:"یا علی قبل از اینکه امروز تو پیش من بیایی و از دخترم فاطمه خواستگاری کنی، جبرییل از سوی خدای تعالی نازل شد و و گفت: یا محمد؛ خدای عز و علی تو را از بین تمام مخلوقاتش برگزیده و به رسالت و نبوت انتخاب فرمود، و علی را از دیگران برگزید برادر و وزیر تو قرار داد، باید دخترت فاطمه را به عقد او درآوری و مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است و خداوند در آینده دو فرزند پاک و نجیب و طیب و طاهر به آنان عطا خواهد نمود، یا علی؛ هنوز جبرییل بالا نرفته بود که تو درب منزل ما را زدی، و برای خواستگاری دخترم فاطمه آمدی."

مهریه و جهزیه فاطمه(سلام الله علیها)
بدون شک ازدواج بهترین مردان جهان با سیده زنان عالم دختر پیامبر بزرگ اسلام باید از هر نظر الگو باشد، الگویی برای همه قرون و اعصار لذا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به امیرمؤمنان علی(علیه السلام)‏ کرد و فرمود: "چیزی داری که مهریه همسرت قرار دهی؟"عرض کرد: "پدر و مادرم بفدایت، تو از زندگی من به خوبی آگاهی که جز شمشیر و شتر و زره چیز دیگری ندارم." 
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:"درست است، شمشیرت به هنگام کارزار با دشمنان اسلام مورد نیاز است. و باید با شتر نخلستان را آب دهی، و در مسافرت‏ها از آن استفاده کنی. بنابراین تنها زره را می‏توانی مهریه همسرت بنمایی و من دخترم فاطمه را در برابر همین زره به عقد تو درآوردم!" 
بعد از آنکه مهریه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) زره قرار داده شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داده امیرمؤمنان علی(علیه السلام)‏ زره را بفروشد و پولش را که حدود پانصد درهم بود نزد او آوردند. پیامبر آن را سه قسمت کرد، قسمتی را به بلال داد، تا از آن عطری خوشبو تهیه کند، و دو قسمت دیگر را برای تهیه وسایل زندگی و لباس تعیین فرمود. 
در تواریخ آمده که هیجده قلم جهیزیه، با آن پول تهیه شد که قلمهای مهم آن چنین بود: یک عدد روسری بزرگ به چهار درهم‏. یک قواره پیراهن به هفت درهم‏. یک تخت که با چوب و برگ خرما تهیه شده بود. چهار عدد بالش از پوست گوسفند. یک پرده پشمی. یک قطعه حصیر. یک عدد آسیاب کوچک دستی. یک مشک چرمی. یک طشت مسی. یک ظرف بزرگ برای دوشیدن شیر. یک سبوی گلی. 

ویژگی‌های خانه فاطمه زهرا

این خانه در طرف شرق مسجد پیامبر، هم‏ردیف دیگر حجره‏های رسول الله و در وسط آن‏ها قرار داشت. با توجه به موقعیت کنونی مسجدالنبی خانه فاطمه بین ضریح نبوی و ستون تهجد قرار دارد. 
چنانچه عبد الله بن عمر می‏گوید: اگر می‏خواهید بدانید که مقام و منزلت علی بن ابیطالب نزد رسول الله چه اندازه بود، پس نظر کنید به خانه‏اش نسبت‏ به خانه‏های پیامبر که خانه علی و فاطمه درست در وسط خانه‏های پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است. 
باید متذکر شد که پیامبر بزرگوار از همان ابتدای ورود به مدینه در فکر احداث چنین حجره‏ای برای حضرت فاطمه بود. بدین جهت زمانی که حجره‏هایی را در طرف شرق مسجد برای همسران خود احداث کرد، برای فاطمه نیز این حجره را ساخت. 
از دیگر ویژگی‏های این خانه این بود که هیچ گونه راهی به بیرون جز از طریق مسجد نداشت. بدون شک در این کار عنایتی بود. شاید راز این عمل برای مسلمانان آشکار نگردید. 
ویژگی‏ دیگر خانه نور این بود که همانند دیگر مساجد و خانه‏های پیامبران، از نورانیت و جلال و شکوه خاصی برخوردار و از خانه‏هایی بود که قرآن مجید درباره آن‏ها فرمود: "فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه؛ در خانه‏هایی که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آن‏ها رفعت‏ یابد و نامش در آن‏ها یاد شود." 
یکی دیگر از ویژگیهای خانه فاطمه(سلام الله علیها) این است که، وقتی یاران رسول خدا هر یک از خانه خود دری به مسجد باز کردند، رسول خدا دستور داد که تمام درها باید بسته شود جز در خانه علی(علیه السلام). موج اعتراض بالا گرفت اما پیامبر قاطعانه بر موضوع پافشاری کرد و تمام درها حتی پنجره‏ها را، جز درب خانه علی و فاطمه بست. سپس حضرت رسول فرمود: "از طرف خداوند به من دستور داده شد که تمام درها، جز در خانه علی را ببندم. حال می‏بینم که برخی از شما سخن گفته‏اید اما این را بدانید که سوگند به خدا! این من نبودم که در خانه‏ای را بسته یا باز کرده باشم، بلکه دستوری بود که من از آن پیروی کردم."


منابع

مدینه شناسی، علی احمد طایش. 
ذخایر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب‌الدین طبری، دارالمعرفه. 
بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا، ابراهیم امینی، دارالتبلیغ الاسلامی. 
زندگانی حضرت فاطمه سیده زنان عالم، عباس قمی، ترجمه محمود محرمی، کتابفروشی اسلامیه. 
زندگانی حضرت فاطمه و دختران آن حضرت، هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 
گردآوری و تنظیم: سیدمحمد ناظم‏زاده قمی
 



سایت ابنا