- شهابالدین آلوسی (م ۱۲۷۰) گفتهاند: مراد آیه آن است که اگر پیامی را که اینک به تو گفتهاند نرسانی گویی اصلاً تبلیغ رسالت نکردهای.
(تفسیر روحالمعانی ۶ / ۱۸۹.)
- و نیز گوید: ابن عباس گفته است: این آیه درباره علی علیه السلام نازل شد، آنجا که خدای سبحان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دستور داد که مردم را از ولایت علی علیه السلام آگاه کند (در روز غدیر خم)، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیم آن داشت که مردم بگویند: جانب پسر عموی خود را گرفت و به او تمایل نشان داد؛ و در این باره بر او طعن زنند، پس خداوند این آیه را به او وحی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم به معرفی ولایت علی علیه السلام برخاست و دست او را گرفت و گفت: “هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست؛ خداوندا، دوست او را دوست بدار، و دشمن او را دشمن باش”.(تفسیر روحالمعانی ۶ ص ۱۹۳. و همین مطلب در شواهدالتنزیل ۱ / ۱۹۲ از ابنعباس و جابربن عبداللَّه انصاری آمده است.)
- شیخ محمد عبده گوید: ابنابیحاتم و ابنمردویه و ابنعساکر از ابیسعید خُدری روایت کردهاند که: این آیه در روز غدیر خم درباره علیبن ابیطالب علیه السلام نازل شده است.
(تفسیر المنار ۶ / ۴۶۳.)
- جلالالدین سیوطی گوید: ابنمردویه از ابنعباس روایت نموده که گفت: ما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این آیه را چنین میخواندیم: “یا اَیُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ مااُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (أنَّ عَلیّاً مَوْلَی الْمُؤمِنینَ)..”. و نیز به سندش از ابوسعید خدری آورده که گفت: این آیه در روز غدیرخم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد.(تفسیر الدرالمنثور ۲ / ۲۹۸.)
- فخررازی (م ۶۰۶) گوید: مفسران در سبب نزول این آیه وجوهی گفتهاند... وجه دهم: این آیه در فضیلت علیبن ابیطالب علیه السلام نازل شده است. چون این آیه نازل شد پیامبر دست او را گرفت و گفت: “هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست او را دوست بدار، و دشمن او را دشمن باش”. عمر، علی را دید و گفت: “گوارایت باد ای پسر ابوطالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی”! و این قول ابنعباس و بَراءبن عازب و محمدبن علی (امام باقر) علیه السلام است.(تفسیر فخررازی ۱۲ / ۴۹.)
- اینک برای تکمیل بحث، نظر علّامه طباطبایی را میآوریم: این که نرساندن این پیام (ولایت) مستلزم نرساندن احکام دیگر است تنها به خاطر اهمیت آن است و چنین میرساند که رابطه آن با سایر احکام به گونهای است که اگر بدان بیتوجهی شود در حقیقت به سایر احکام بیتوجهی شده و احکام مانند جسمی بیروح گردیده که فاقد حیات و حس و حرکت است. در این صورت آیه کاشف از آن است که خدای سبحان پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم را مأمور حکمی نموده که امر دین بدان کمال مییابد و بر کرسی قرار مینشیند. بدیهی است که در چنین امر مهمی انتظار رود که مردم با آن مخالفت کنند و کار را بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنان واژگون سازند که بنایی که از دین ساخته ویران شود و اجزای آن از هم بپاشد. این مطلب را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خوبی حدس میزد و بر این دعوت از مردم بیم داشت، و پیوسته تبلیغ آن را به تأخیر میانداخت تا موقعیتی مناسب و فضای امنی بیابد بدان امید که دعوتش ثمر بخشد و کوشش بیدریغش هدر نرود. اما خداوند او را به تبلیغ سریع دستور داد و اهمیت حکم را به او گوشزد نمود و وعده داد که او را از گزند مردم نگاه دارد (یعنی حضرتش را نگاه داشت از اینکه در معرض تهمت قرار گیرد و بگویند او سلطان است نه پیامبر، وگرنه خوف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر خودش نبود)... و این بیان تأیید میکند روایاتی را که از طریق عامه و خاصه رسیده که این آیه درباره ولایت علی علیه السلام نازل شد و خداوند امر به تبلیغ آن فرمود، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیم داشت که او را در مورد پسر عمویش متهم کنند...
(تفسیر المیزان ۶ / ۴۷.)
- ابنکثیر گوید: ابوجعفر محمدبن جریر طبری صاحب تفسیر و تاریخ نسبت به حدیث غدیر اعتنای فراوان داشته و دو جلد کتاب درباره آن گردآورده و طرق و الفاظ آن را در آنها آوردهاست.
(البدایة و النهایة ۱ / ۲۰۸.)
- علّامه سبط ابنجوزی گوید: او را بطین گویند، زیرا باطنش سرشار از علم بود، او خود میگفت:"اگر برایم بالشی تا کنند (بر آن نشینم و) همانا در تفسیر بسماللَّه الرحمن الرحیم برابر یک بار شتر مطلب گویم". و او را انزع گویند، زیرا از شرک بریده بود.
(تذکرةالخواص / ۴.)
- علامه شیخ تقیالدین سُبکی در کتاب التعظیم والمنّة فی الحقیقة المحمّدیّة صلی الله علیه و آله و سلم (ص ۹۵) در ذیل آیه لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ (سوره آل عمران / ۸۱:"خداوند از پیامبران گذشته پیمان گرفته که به پیامبر اسلام ایمان آورند و او را یاری دهند".) گوید: در این آیه به قدری تعریف و تمجید و تعظیم از مقام بلند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عمل آمده که بر کسی پوشیده نیست، و نیز میرساند که بر فرض آنکه آن حضرت در زمان آن پیامبران مبعوث میشد پیامبر آنان میبود. بنابراین نبوت و رسالت حضرتش برای عموم خلق است از زمان آدم تا روز قیامت، و همه پیامبران و امتهایشان از امت او محسوب میشوند. و این که فرمود:"من به همه مردم مبعوث شدهام"اختصاص به مردم زمان خود آن حضرت تا روز قیامت ندارد بلکه مردم پیشین را نیز شامل میگردد. و از این بیان معنای فرمایش دیگر آن حضرت روشن میشود که فرمود:"من پیامبر بودم در حالی که آدم میان روح و جسد بود (و هنوز آفرینش او تکمیل نگشته بود)". و کسی که این حدیث را این گونه تفسیر کرده که:"در علم خدا چنین بود که آن حضرت پیامبر خواهد شد"بدین معنا دست نیافته است، زیرا علم خداوند به همه چیز احاطه دارد (و اختصاص به پیامبر شدن آن حضرت ندارد)، و شایسته است که از توصیف آن حضرت به پیامبری در آن وقت چنین دانسته شود که آن یک امر ثابتی در آن وقت بوده است، و از این رو آدم علیه السلام نام مبارک او را بر ساق عرش نوشته دید که:"محمّد رسولاللَّه"، پس ناگزیر میبایست نبوت آن حضرت در آن وقت امر ثابتی بوده باشد؛ و اگر مرادْ صرف علم به این بود که وی درآینده پیامبر میشود خصوصیتی برای او وجود نداشت که پیامبر بود در زمانی که آدم میان روح و جسد بود، زیرا همه پیامبران چنین بودند و خداوند از نبوت آنان در قبل و بعد از آن وقت خبر داشت، پس باید نبوت پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم خصوصیتی داشته باشد تا به خاطر آن این مطلب را فرموده باشد... بنابراین حقیقت آن حضرت در آن وقت وجود داشته گرچه آفرینش جسم شریف او در زمانهای بعد صورت گرفته است.
(الخصایص الکبری، جلالالدین سیوطی ۱ / ۴.)
-"پس از بازگشت از جنگ حُنین هنگامی که آیه اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فراوان ذکر سُبْحانَ اللَّهِ وَ اَسْتَغْفِرُاللَّهَ گفت، سپس فرمود: ای علی، همانا وعدهای که به من داده شده فرا رسید، پیروزی حاصل شد و مردم گروهگروه در دین خدا در آمدند، و هیچکس از تو به جانشینی من سزاوارتر نیست به جهت پیشگامیت در اسلام و نزدیکیت به من و نسبت دامادیت با من و بودن سرور زنان بهشتی در خانه تو، و پیش از همه اینها به جهت سختیهایی که (پدرت) ابوطالب هنگام نزول قرآن برای من کشید؛ و من خیلی مایلم که این وفاداری او را درباره فرزندش رعایت کنم".(این حدیث از طریق اهل سنت وارد شده و مؤید نظر آنهاست که معرفی علی- علیه السلام - را از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نظر شخصی حضرتش میدانند نه مأموریت الهی، ولی از نظر شیعه جانشینی آن حضرت گرچه مطابق میل و خواست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده ولی پیامبر بر اساس فرمان الهی او را منصوب فرمود نه به تشخیص و دلخواه خود. (م))
(ابواسحاق ثعلبی در تفسیر قرآن)
- آیةاللَّه خویی: ایمان علی علیه السلام به قرآن -با آن همه مهارت در بلاغت- خود به تنهایی دلیل است که قرآن وحی الهی است. چرا نه، که او خداوند شیواسخنی و رساگویی و برترین نمونه در معارف الهی است؟!
(البیان فی تفسیر القرآن / ۹۱.)
- فخررازی: هرکه علی را پیشوای دینی خود قرار دهد حقاً به دستاویز محکمی در دین و دنیای خود چنگ زدهاست.
(تفسیر کبیر ۱ / ۲۰۵.)
- و هم او گوید: به تواتر ثابت گشتهاست که علیبن ابیطالب علیه السلام"بسم اللَّه"را بلند میخواند. و هرکه در دین خود به علیبن ابیطالب اقتدا کند حقاً هدایت یافتهاست؛ به دلیل آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اَللَّهُمَّ أدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلی حَیْثُ دارَ"خداوندا! حق را بر همان محوری بگردان که علی میگردد".
(تفسیر کبیر ۱ / ۲۰۷.)
- عمّار یاسر - رحمه الله - گوید: با علی علیه السلام به راهی میرفتیم، به سرزمینی گذشتیم پر از مورچه؛ گفتم: ای امیرمؤمنان، آیا در میان آفریدگان کسی را سراغ داری که شمار این مورچگان را بداند؟ فرمود: آری ای عمّار، من مردی را میشناسم که شمار آنها را میداند و از شمار نر و ماده آنان آگاه است! گفتم: آن مرد کیست؟ فرمود: ای عمّار، آیا در سوره یاسین نخواندهای: وَ کُلَّ شَیءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ (سوره یس / ۱۲.) “و هرچیزی را در امام مبین برشمردهایم”؟ گفتم: چرا،مولایم! فرمود: من همان مَردم، همان امام مبین!
(تفسیر برهان ۴ / ۷.)
- خواننده گرامی با مطالعه این اخبار که از طریق عامّه و خاصّه روایت شدهاست و پس از احاطه به الفاظ و معانی آنها این حقیقت برای او روشن میشود که دوستی آن حضرت گرچه وسیله تهذیب اخلاق و آشنایی و عمل به شریعت اسلامی است، ولی منحصر در این معنا نیست بلکه به خودی خود موضوعیت دارد و موجب آمرزش گناهان دوستان اوست، و چنان نیست که یکی از فاضلان پنداشته است که دوستی حضرتش موضوعیت ندارد بلکه وسیله است. ایشان در کتاب کاوشهایی پیرامون ولایت (ص ۸۲) گوید: <هدف از الزام مودّت آنان جز وسیلهجویی برای دین و آگاهی مردم از متن شریعت و عمل مردم به دستورات دین چیز دیگری نیست>. و نیز گوید (ص ۸۰): <زیرا دوستی خاندان رسالت، خود مطلوب اساسی [نیست] و به اصطلاح موضوعیت ندارد، و مقصود از محبت و مودّت آنان پیروی از گفتار و کردار آنان است>. جداً این سخن از چنین مرد فاضلی که اهل تحقیق و مطالعه و ولایت است مایه تأسف است، گویی این همه اخبار را که از طریق عامّه و خاصّه روایت شده ندیدهاست! پناه میبریم به خدا از لغزشهای قلم و زبان. ما از این مرد فاضل و امثال ایشان میپرسیم: اگر دو نفر مسلمان را فرض کنیم که یکی به علی و فرزندان معصوم او - علیهم السلام - محبت میورزد و دیگری بر خلاف او یا دشمن آن حضرت است یا ارادتی نمیورزد، و فرض کنیم که هیچ یک اصلاً به احکام اسلام عمل نکردهاند؛ آیا این دو تن نزد خداوند برابرند؟ یا فرض میکنیم که هر دو با عمل تام و کامل از دنیا روند اما یکی با دوستی آن حضرت و دیگری بدون آن، آیا نزد خداوند برابرند؟ کلاه خود را قاضی کنید و بدانید که خدا از آنچه در دل دارید آگاه است. اگر گویید: در مقابل این اخبار و احادیث، اخبار دیگری هست که با اینها منافات و تعارض دارد، چنانکه طبری در تفسیر جامعالبیان (۱۹ / ۶۶) در ذیل آیه ۲۱۴ از سوره شعراء: وَ أنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اْلأقْرَبینَ <و خویشان نزدیک خود را بیم رسان> آوردهاست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: <ای گروه قریش، جانهای خود را از خداوند باز خرید که من در برابر خدا هیچ سودی برای شما نخواهم داشت>. و همین سخن را خطاب به فرزندان عبد مناف و عباسبن عبدالمطلب و فاطمه دختر گرامی خود نیز فرمود.(حضرت فاطمه - علیها السلام - در هنگام نزول این آیه هنوز به دنیا نیامدهبود، لذا خطاب به آن حضرت نمیتواند بوده باشد.) و نیز امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: <دوست محمّد صلی الله علیه و آله و سلم کسی است که خدا را فرمان برد گرچه خویشاوندی دوری با او داشته باشد، و دشمن محمّد صلی الله علیه و آله و سلم کسی است که خدا را نافرمانی کند گرچه از خویشان نزدیک حضرتش باشد>(نهجالبلاغه، حکمت ۹۵.). و اخبار دیگری در این زمینه نیز هست. گوییم: میان این اخبار و اخبار گذشته تعارض نیست. زیرا این دسته از احادیث علاوه بر آنکه از نظر تعداد به پای احادیث گذشته نمیرسد، در آنها کنایهها و نکات ظریف و دقیقی وجود دارد که اهل فن و کسانی که با این گونه احادیث سروکار بیشتری دارند از آنها آگاهند، چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: <مردی از شما فقیه نیست تا نکات باریک و رمزگونه سخن ما را دریابد، و همانا یک کلمه از سخن ما را میتوان بر هفتاد وجه گردانید>. بنابراین باید نکته این احادیث را دریافت تا منافاتی میان آنها و اخبار گذشته باقی نماند. باید دانست که از منّتها و الطاف الهی آن است که خداوند حقایق را بر سر زبان مخالفان و معاندان افکنده تا حجت تمام شود، و یکی از آنها همین مورد است. ابنحجر هیتمی مکّی (در گذشته به سال ۹۷۴) در کتاب الصواعق المحرقة (ص ۲۳۱) در باب تأکید و تشویق بر دوستی خاندان رسالت آوردهاست: فرزندی از صفیّه عمّه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت و صفیّه صدا به گریه بلند کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وی را دلداری داد و او ساکت شد. عمر به او گفت: به گریهات ادامه بده، زیرا خویشاوندی تو با محمّد[ صلی الله علیه و آله و سلم] هیچ سودی در برابر خدا برای تو نخواهد داشت. صفیّه به گریه افتاد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که همیشه او را گرامی میداشت و به او محبت میورزید گریه او را شنید، از علت آن پرسید و صفیّه سخن عمر را به آن حضرت باز گفت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلال را دستور داد تا مردم را جمع کند. سپس بر منبر بالا رفت و فرمود: <برخی از گروهها را چه میشود که میپندارند خویشاوندی من سودی نمیرساند؟ هر سبب و نسبی در روز قیامت بریدهاست جز نسب و سبب من، که در دنیا و آخرت پیوسته است>.(گویی کلمه <سببی> در حدیث اضافه شده و از ساختههای مخالفان است که شاید برای نجات برخی از رهبرانشان که نسبت سببی با آن حضرت داشتهاند دست و پایی کنند. مگر آنکه بگوییم: مراد از سبب، خویشاوندی سببی نیست بلکه دین اسلام و قرآن است که هر که بدان عمل کند پیوند خویش را با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حفظ کردهاست.) و در حدیث صحیح وارد است که آن حضرت بر منبر فرمود: <چه میشود مردانی را که گویند: خویشاوندی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت برای خویشانش سودی ندارد؟! به خدا سوگند خویشاوندی من در دنیا و آخرت پیوسته است. ای مردم، من پیش از همه شما بر حوض وارد میشوم...>. و این احادیث منافات ندارد با احادیثی که در صحیحین (صحیح مسلم و صحیح بخاری) و کتابهای دیگر آمده که پس از نزول آیه انذار، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خویشان خود را گردآورد و به طور عموم و خصوص (با نام بردن هر یک) فرمود: <من در برابر خدا برای شما هیچ سودی نخواهم داشت> حتی فاطمه دختر خود را نیز نام برد. زیرا که این احادیث یا مربوط به خویشان آن حضرت است که کافر از دنیا رفتهاند، و یا جنبه سختگیری و بازدارندگی دارد، و یا آنها را پیش از آنکه بداند میتواند به طور عموم و خصوص شفاعت کند فرموده است. و از حضرت حسن علیه السلام آمده است که به مردی که درباره ایشان غلوّ میکرد فرمود: <وای بر شما، ما را برای خدا دوست بدارید، اگر مطیع خدا بودیم ما را دوست، و اگر نافرمانی کردیم ما را دشمن بدارید...>. و در حدیث است که: <دخترم را فاطمه نامیدهاند از آن رو که خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بریدهاست>. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودهاست: <با دوستی ما خاندان همراه باشید، زیرا هرکه خدا را با دوستی ما دیدار کند به شفاعت ما به بهشت درآید. سوگند به آن که جانم در دست اوست هیچکس را عملش سودمند نیفتد مگر با شناخت حق ما>. و در روایتی است: <همانا خداوند شیعیان تو (علی) و دوستان شیعیان تو را آمرزید>. و حدیث: <دوستی یک روز آل محمّد بهتر از عبادت یک سال است>. و حدیث: <دوستی من و دوستی خاندانم در هفت جا که سخت هراسناک است سودمند است>. و حدیث: <شناخت آل محمّد برات آزادی از آتش دوزخ است>. و: <دوستی آل محمّد جواز عبور بر دوزخ است>. و: <ولایت آل محمّد امان از عذاب است> تا آخر سخن ابنحجر. <پس هیچ کس را با اهلبیت برابر مکن، که اهلبیت اهل سیادت و بزرگواریند>.<دشمنی آنان زیان حقیقی انسان است و دوستی آنان عبادت>.
(فضایلالخمسة، فیروز آبادی ۲ / ۸۲.)
- اما اخبار و احادیثی که بر این معنا دلالت دارد و از طریق عامّه رسیده جدّاً بیشمار است. ابوجعفر محمدبن جریر طبری (در گذشته به سال ۳۱۰) در تفسیر بزرگ خود به نام جامع البیان (۲۲ / ۵) پانزده حدیث با سندهای گوناگون آوردهاست. وی گوید: اهل تأویل در این که منظور از “اهلالبیت” در این آیه کیستند اختلاف دارند، برخی گویند: منظور از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و حسن و حسین -رضوان اللَّه علیهم- است، و این مطلب را از راویان زیر آوردهاند:
- و علّامه جلالالدین سیوطی در تفسیر الدرّ المنثور (۵ / ۱۹۸) بیست روایت از طرق گوناگون آوردهاست که مراد از اهل بیت همان پنج نفرند - علیهم السلام -. وی گوید: طبرانی از امّسلمه -رضی اللَّه عنها- روایت کردهاست که: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه -رضی اللَّه عنها- فرمود: شوهر و دو فرزندت را نزد من آر. فاطمه آنان را آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عبایی فَدَکی را بر آنان افکند و دست خود را بر آنان گذارد و گفت: “خداوندا! اینان اهل محمّدند -و در لفظ دیگری: آل محمّدند- پس صلوات و برکات خود را بر آل محمّد قرار ده چنانکه بر آل ابراهیم قرار دادی، که تو ستوده و باعظمتی.” من عبا را کنار زدم تا با آنان زیر عبا روم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را از دست من کشید و فرمود: تو به راه خیر هستی. این حدیث را نیز احمد حنبل در مسند خود (۶ / ۳۲۳) آوردهاست. و حافظ کبیر ابوالقاسم حسکانی حنفی نیشابوری که از دانشمندان قرن پنجم است در کتاب خود شواهدالتنزیل لقواعدالتفضیل (۲ / ۱۰ - ۹۲) از بیش از دویست طریق آوردهاست که این آیه درباره این پنج نفر - علیهم السلام - نازل شدهاست.
- پس از ذکر احادیث گذشته درباره شأن نزول این آیه از طریق عامّه، سزاست که اشارهای به مفردات آیه داشته باشیم تا مقصود آیه و تفسیر آن به آسانی برای ما روشن گردد، و ما در اینجا نظرات پیشوایان در تفسیر و لغت را میآوریم.
- کلمه “انّما”: گفتهاند این کلمه برای انحصار است. شیخ طایفه شیعه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی گوید: لفظ “انّما” مانند “لیس” به کار میرود، و این را در گذشته از لغویان مانند زجاج و دیگران نقل کردیم، و خلاصه کلام آن میشود که: خداوند اراده نکردهاست بردن هرگونه پلیدی را در این حد از کسی مگر از اهل بیت. و این دلالت دارد که بردن پلیدیها درباره آنان صورت گرفته است و این بر عصمت آنان دلالت میکند.(تفسیر تبیان ۸ / ۳۴۰.) و شیخ طبرسی که از بزرگان و رادمردان امامیه است گوید: این که کسی گوید: “اِنّما لَکَ عِنْدی دِرْهَمٌ، وَ اِنَّما فِیالدارِ زیدٌ” معنایش آن است که نزد او چیزی جز درهمنیست، و در خانه جز زید هیچکس نیست.(مجمع البیان.)
- اراده: اراده مصدر باب اِفعال است از اَراد، یرید، و ثلاثی مجرد آن راد، یرود است. راغب در مفرداتالقرآن گوید: “اراده از راد، یرود گرفتهشده و به معنای کوشش و پویش در جستجوی چیزی است. اراده در اصل نیرویی است مرکب از خواسته و نیاز و آرزو. و آن نامی است برای گرایش نفس به چیزی همراه با حکم درباره آن که باید انجام گیرد یا انجام نگیرد. سپس گاهی فقط در معنای مبدأ یعنی گرایش نفس به چیزی به کار میرود، و گاه در منتهی یعنی حکم درباره انجام گرفتن یا نگرفتن آن. و هرگاه اراده درباره خدا به کار رود منظور معنای دوم یعنی منتهی است نه مبدأ، زیرا خداوند از صفت گرایش داشتن به چیزی منزه و برتر است.” و شیخ طوسی گوید: “اراده خدا برای از میان بردن پلیدیها از اهل بیت از دو حال بیرون نیست: یا منظور آن است که از آنان خواسته تا به اطاعت خدا پردازند و از گناهان بپرهیزند؛یا مراد آن است که پلیدیها را از آنان بردهاست بدینگونه که عنایت خاصی به آنان نموده که بدین وسیله از زشتیها امتناع میورزند. روا نیست که معنای اول مراد باشد، زیرا این اراده را با همه مکلّفان داشته و اختصاصی به اهل بیت ندارد، در حالی که خلافی در این نیست که خداوند با این آیه اهل بیت را به چیزی مخصوص داشته که دیگران را با آنان شریک نساختهاست، پس چگونه میتوان آن را بر معنایی حمل کرد که این تخصیص را ابطال میکند و آیه را از این که در آن فضیلت و مزیتی بر دیگران نهفتهاست بیرون میبرد”.(تفسیر تبیان ۸ / ۳۵۶.) و علّامه طباطبایی در تفسیر آیه گوید: و معنا آن است که: خدای سبحان ارادهاش استمرار یافته که شما اهل بیت را به موهبت عصمت مخصوص بدارد بدانگونه که اعتقاد باطل و اثر زشت را از شما خاندان بزداید.
(تفسیر المیزان ۱۶ / ۳۳۱.)
- اهلالبیت: راغب در مفردات گوید: اهل مرد کسانی هستند که در نسب یا دین و مانند آن مثل حرفه و خانه و شهر با او گرد آیند. پس اهل مرد در اصل کسانی هستند که در یک خانه با او گرد آیند، آنگاه در معنای مجازی به کار رفته و به کسانی که در نسب با وی یکی باشند گفتهشدهاست. و “اهلبیت” هرگاه به طور مطلق گفتهشود درباره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معروف است به دلیل آیه تطهیر. و نیز در ماده “بیت” گوید: “اصل بیت جایی است که انسان هنگام شب در آن مأوی میگزیند” چنانکه “باتَ” درباره ماندن در شب و”ظَلَّ” درباره ماندن در روزبه کار میرود. سپس کلمه بیت درباره مسکن گفته میشود بدون درنظر گرفتن آنکه شب در آنجا باشد... و تعبیر اهلالبیت درباره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم متعارف شدهاست. ابنمنظور در لسانالعرب گوید: “بیت از شعر از بیت به معنای خیمه گرفته شدهاست، زیرا بیت شعر کلام را پیوسته میسازد چنانکه بیت اهل خود را”. علامه طباطبایی گوید: با توجه به بیانات گذشته معلوم میشود که لفظ “اهلبیت” در عرف قرآن اسم خاصی است برای آن پنج نفر، یعنی پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین - علیهم السلام - و به غیر آنان اطلاق نمیگردد گرچه از خویشان نزدیک آن حضرت باشند هر چند به حسب عرف عام بر خویشان او اطلاق گردد”.(تفسیر المیزان ۱۶ / ۳۳۰.) قویترین دلیل بر آنکه مراد از اهل بیت خمسه طیّبه و سایر امامان معصوم - علیهم السلام -اند کاری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول آیه “وَ أْمُرْ أهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها” (سوره طه / ۱۳۲.) انجام میداد، زیرا آن حضرت پس از نزول این آیه بر خانه امیرمؤمنان و فاطمه - علیهما السلام - میگذشت و میفرمود: نماز! خدا شما را رحمت کند، انّما یرید اللَّه...
- خواننده عزیز و هوشمند آگاه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از همه مردم حکیمتر، درستاندیشتر، معصومتر، منظمتر و در علم و عمل از همه شایستهتر است. پس باید این کار او که تا شش یا هشت یا نه یا هجده ماه و یا تا پایان عمر (چنانکه روایت آن از قمّی خواهد آمد) استمرار داشتهاست روی مصلحتی مهم و حکمتی کامل بودهباشد، زیرا عمل آن حضرت حق و جدّی است و شوخی و سرسری نیست، زیرا او شهر حکمت و معرفت و حقیقت است؛ و گویی که آن حضرت با این نوع گفتار و عمل تا پایان عمر شریف خویش میخواست به مردم اعلان نماید و به خوبی آشکار سازد که مراد از اهل در این آیه و آیه تطهیر -چنانکه آلوسی گفته است- همان کسانی هستند که روزی پنج بار به در خانه آنان میرود نه سایر خویشان و همسران او. و به همین دلیل در اخبار و احادیث هیچ وارد نشدهاست که آن حضرت درِ خانه غیر علی و فاطمه - علیهما السلام - میرفتهاست و هیچکس حتّی منحرفان از علی علیه السلام مانند مقاتل و عکرمه و عروه که در خاموش کردن نور خدا کوشیده و بسیاری از مسلّمات را انکار کردهاند مدعی این مطلب نشدهاست. و باید دانست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این دو آیه را با قول و عمل خود تفسیر و تبیین کرد همانگونه که آیه مباهله (آل عمران / ۶۱) را به همین روش تفسیر نمود. در تذکرةالخواص (ص ۱۴) آمدهاست: <رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگام صبح حسین را در آغوش و دست حسن را به دست گرفتهبود و فاطمه پشت سر او و علی پشت سر همه به راه افتادند>. و در خبر دیگری است: <رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (به نجرانیان) فرمود: بیایید، اینان -حسن و حسین- فرزندان ما هستند و این -فاطمه- زنان ماست و این -علی- جانهای ماست.
- ابوسعید خُدری گوید: چون آیه وأمر اهلک بالصلاة نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدت هشت ماه هنگام نماز صبح به در خانه علی میآمد و میگفت: نماز! خدایتان رحمت کند، انّما یرید اللَّه...
(تفسیر الدّر المنثور ۴ / ۳۱۳.)
- شهابالدین آلوسی در تفسیر این آیه گفتهاست: مراد از اهل او صلی الله علیه و آله و سلم، برخی گفتهاند: زنان و دختران و داماد او علی -رضی اللَّه تعالی عنهم-اند، و برخی گفتهاند: آنان و سایر مؤمنان بنیهاشم و (بنی) مطلباند. و برخی دیگر گفتهاند: همه پیروان از امت او صلی الله علیه و آله و سلم هستند. و به نظر من ظاهراً خانواده او صلی الله علیه و آله و سلم هستند، و حدیث ابوسعید خُدری (نقل متن حدیث ۲) که ابنمردویه و ابنعساکر و ابنالنجار آن را روایت کردهاند مؤیّد آن است. امامیه نیز نظیر این حدیث را به طرق بسیاری روایت کردهاند.
(تفسیر روح المعانی ۱۶ / ۲۸۴.)
- قرطبی گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول این آیه: وَأمَرَ اَهْلَکَ بِالصَّلاةِ...هر صبحگاهی به در خانه فاطمه و علی -رضوان اللَّه علیهما- میرفت و میگفت: نماز!
(تفسیر الجامع لأحکام القرآن ۱۱ / ۲۶۳.)
- فخرالدین رازی گوید: و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول این آیه هر صبحگاهی به سوی فاطمه و علی - علیهما السلام - میرفت و میگفت: نماز! و چندین ماه به این کار ادامه میداد.
(تفسیر کبیر ۲۲ / ۱۳۷.)
- علیبن ابراهیم قمّی در تفسیر خود گوید:...زیرا خداوند آن حضرت را دستور داد که خانواده خود را به ویژه (به نماز) دعوت کند تا مردم بدانند که خانواده محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نزد خداوند منزلت ویژهای دارند که مردم دیگر ندارند. زیرا یک بار به طور عموم همراه مردم (به نماز) دستور فرموده و بار دیگر به طور خصوص. چون خداوند این آیه را نازل کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر روز هنگام نماز صبح به در خانه علی و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - میرفت و میگفت: السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته، و آنان نیز پاسخ میدادند: و علیک السلام یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه و برکاته؛ آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چهارچوب در را میگرفت و میگفت: نماز، نماز! خدایتان رحمت کند، انّما یرید اللَّه.... و تا در مدینه حضور داشت پیوسته این کار را میکرد تا از دنیا مفارقت نمود. ابوالحمرا خادم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوید: من گواهم که آن حضرت چنین میکرد.
(تفسیر قمّی ۲ / ۶۷.)
- مولی محسن فیض کاشانی گوید: در کتاب عیون اخبار الرضا از آن حضرت درباره این آیه وارد است که فرمود: خداوند ما را بدین ویژگی مخصوص داشت. زیرا ما را به همراه امت به نماز امر فرمود، سپس به طور خصوص نیز مورد خطاب قرار داد. از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول این آیه مدت نه ماه هر روز هنگام هر نماز پنج بار به در خانه علی و فاطمه - علیهما السلام - میرفت و میگفت: نماز! خدایتان رحمت کند. و خداوند هیچ یک از فرزندان پیامبران را به مانند این کرامتی که در حق ما فرموده و ما را در میان خاندان همه آنان بدین ویژگی مخصوص ساخته گرامی نداشتهاست.
(تفسیر صافی ۳ / ۳۳۷.)
- با کمک این اخبار و احادیث از آیه شریفه تطهیر استفاده میشود که فاطمه - علیها السلام - پیوسته باکره و پاکیزه بودهاست مانند حوران بهشتی که خداوند درباره آنان فرموده است: “ما آنان را به آفرینشی خاص آفریدهایم، و آنان را دوشیزه قرار دادهایم”(سوره واقعه / ۳۵ و ۳۶.). طبرسی در تفسیر این آیه گفتهاست: “شوهرانشان در هر هنگام آنان را دوشیزه مییابند”. و علامه مجلسی از امام صادق علیه السلام روایت کردهاست که: “خداوند تا زمانی که فاطمه حیات داشت زنان دیگر را بر علی علیه السلام حرام ساختهبود، زیرا او پاکیزه زنی بود که هرگز حیض نمیدید”.
(بحارالانوار ۴۳ / ۱۶.)
/
سایت فطرت