حجرالأسود نزد مسلمانان از اهمیت خاصی برخوردار است، استلام آن در هنگام زیارت خانه خدا مورد تاکید دین اسلام بوده است، حجرالأسود تاریخچه‌ای به اندازه حضور بشریت در کره خاکی دارد، حوادث مختلفی بر این سنگ آسمانی رخ داده است، یکی از حوادث غمگین آن یورش گروهی از قرامطه به بیت‌الله الحرام و هتک حرمت خانه خدا بردن حجرالأسود از مکه به سمت بحرین است.

از فرقه «قرامطه» در کتب تاریخی و ملل و نحل به عنوان گروهی پرخاشگر، فتنه‌جو، عامل کشتارهای دسته جمعی و غارت مسلمانان معرفی شده‌اند، شاخه‌ای از فرقه «اسماعیلیه» بودند که با عقاید ویژه خود، در بطن جامعه اسلامی ظاهر شدند و باعث دردسرهای بسیاری برای کارگزاران رسمی حکومت در عهد خلفای عباسی گشتند و در این ستیز و پرخاش بود که بسیاری از مسلمانان بیگناه را قربانی انحرافات فکری و بلند پروازی‌های خود ساختند و می‌توان گفت که عملکرد سیاسی و نظامی این گروه قابل مقایسه با گروه «خوارج» در عصر بنی امیّه است، هر چند که از لحاظ اعتقادی مشابهتی با یکدیگر نداشتند.

یکی از چهره‌های معروفی که در میان شخصیت‌های برجسته اسماعیلیه نخستین، اسم و رسمی دارد و منشأ پیدایش حوادث بسیاری شده است، شخصی به نام «حمدان قرمط» است که پس از مرگ «ابوالخطاب اجدع» یکی از بنیانگذاران فرقه اسماعیلیه، شاخه‌ای در این فرقه ایجاد کرد و حرف‌های تازه‌ای آورد که بعدها طرفداران او را «قرامطه» یا «قرمطی» گفتند.

به گفته مورخان در سال ۲۸۶ هجری در مناطقی از جنوب خلیج فارس در بحرین و قطیف و احساء، قرمطی‌ها حکومت نسبتاً مقتدری تشکیل دادند که در رأس آن، شخصی به نام «ابوسعید جنابی» بود، هجوم بی‌امان قرامطه بحرین به شهرها و آبادی‌های دور، نزدیک و کشتارهای بی‌رحمانه مردم، رعب و وحشت زاید الوصفی در مسلمین به وجود آورده بود و در این میان کاروان‌های حجاج بیش از همه در معرض خطر بودند، کاروان‌های حجاج به خصوص حاجیانی که از طرف عراق به مکه می‌رفتند و مجبور بودند از حوزه نفوذ قرامطه عبور کنند، همواره مورد حمله آنها بودند، این حملات در سال‌های ۳۱۳ و ۳۱۴ آنچنان شدید بود که در این سال‌ها هیچیک از کسانی که از راه عراق به مکه عازم بودند، موفق به انجام مناسک حج نشدند.

تا اینکه در سال ۳۱۷ خشونت به اوج خود رسید و فاجعه عظیم رخ داد، در این سال، قرامطه طبق یک نقشه و توطئه حساب شده، به کاروان‌هایی که از طریق عراق رهسپار مکه بودند، حمله نکردند و کاروان‌های حجاج از جمله کاروان عراق به سرپرستی «منصور دیلمی» سالم و بدون مزاحمت به مکه رسیدند، اما چون روز «ترویه» رسید، قرامطه به فرماندهی «ابوطاهر جنابی» حجاج را غافلگیر کردند و با یک یورش وحشیانه، هم به آنها و هم به ساکنین شهر مکه حمله کردند و دست به کشتار عجیبی زدند و اهانت بی‌سابق‌های در مسجدالحرام اتفاق افتاد.

گفته شده است که در این واقعه «ابوطاهر» با یک سپاه ۹۰۰ نفری وارد مسجدالحرام شد و این در حالی بود که او مست بود و بر روی اسبی قرار داشت و ششمیر عریانی در دستش بود، طبق نقل مورخان، قرامطه هر چه توانستند از حجاج و اهل مکه کشتند و از مقدسات اسلامی هتک حرمت کردند. شمشیرهای قرامطه طواف کنندگان، نمازگزاران و کسانی را که به دره‌ها و کوه‌ها فرار کرده بودند، درو می‌کرد و مردم فریاد می‌زدند که آیا همسایگان خدا را می‌کشی؟

آنها می‌گفتند «کسی که با اوامر الهی مخالفت کند، همسایه خدا نیست»، تعداد کشته شدگان مجموعاً به حدود ۳۰ هزار نفر رسید که بسیاری از آنها را در چاه زمزم ریختند و بعضی‌ها را بدون غسل، کفن و نماز در جاهای دیگر دفن کردند.

قرامطه علاوه بر کشتارهای بی‌رحمانه، غارت اموال حجاج و اهل مکه، زیورها و از جمله پرده کعبه را غارت کردند و در آن را کندند و خواستند ناودان بیت را از جای خود بکنند، ولی متصدی این کار سقوط کرد و مرد، مهم‌تر از همه حجرالأسود را از جای خود برداشتند و با خود به بحرین بردند، موضوع ربودن حجرالأسود در همه کتاب‌های تاریخی که جریان حمله قرامطه به مکه را نقل کرده‌اند.
قرامطه، حجرالاسود را به شهر «احساء» بردند و اینکه در بعضی از منابع محل نگهداری حجرالأسود، بحرین یا هجر ذکر شده، بدان جهت است که در آن زمان به منطقه وسیعی از شمال عربستان فعلی، بحرین و یا هجر گفته می‌شد که شهر «احساء» داخل همین منطقه قرار داشت.

حجرالأسود مدت ۲۲ سال در بحرین ماند و در طول این مدت اقدامات دو قطب سیاسی در جهان اسلام یعنی عباسی‌ها در بغداد و فاطمی‌ها در آفریقا برای وادار کردن قرامطه به بازگرداندن حجرالأسود بی‌نتیجه ماند. به هر حال حجرالأسود در سال ۳۳۹ هجری قمری به مکه برگردانده شد و این لکه ننگ بر دامن قرامطه تا ابد باقی ماند.

* حجرالاسود یک شیء آسمانی و توسط آدم(علیه السلام)، نوح(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) تقدیس شده است

در خصوص اهمیت حجرالأسود نزد مسلمانان و تقدس ویژه آن با «بخشعلی قنبری» استاد دانشگاه و دکترای ادیان و عرفان در این باره گفت‌و‌گو کردیم.

وی با بیان اینکه در تاریخچه حجرالأسود دو نکته وجود دارد، اظهار داشت: در نگاه اول در چارچوب ادیان ثانی وحیانی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام و در نگاه دوم به عنوان امر فرهنگی و تاریخی در نظر بگیریم، حجرالأسود معنای متفاوتی خواهد داشت.

قنبری با اشاره به جایگاه ویژه حجرالأسود نزد مسلمانان و اسلام، خاطرنشان کرد: مسلمانان معتقدند که این سنگ آسمانی است و از آسمان به زمین آمده است، قبل از اسلام نیز این سنگ اهمیت خاصی داشته است، به طوری که عرب جاهلی نسبت به آن توجه ویژه‌ای داشت، حتی در تاریخ اسلام نقل است که در زمانی که پیامبر اسلام به پیغمبری مبعوث نشده بودند، میان اقوام مختلف شبه جزیره عربستان بر سر قرار دادن حجرالأسود اختلافی پیش آمد که با درایت رسول اکرم این مشکل حل شد.

وی با بیان اینکه قبل از اسلام نوع نگاه به حجرالأسود نگاه توحیدی نبوده است، افزود: یعنی عرب جاهلی به اینکه حجرالأسود از آسمان آمده است و به خدای واحد منتسب است، اعتقادی نداشت، در تاریخ ادیان اصطلاحی به نام «فتیشیسم» (شیءپرستی) وجود دارد که معتقدند در اجسامی که از طبیعت استخراج می‌کردند یا خودشان می‌ساختند، دارای قدرت مانایی است، «مانایی» قدرت مرموزی بود که به نفع یا ضرر شخصی به کار می‌آید، لذا نوع نگاه عرب جاهلی به حجرالأسود، فتیشیستی است که در نتیجه یک کرنش در مقابل این سنگ وجود دارد.

این استاد دانشگاه اهمیت حجرالأسود را از نظر دین اسلام این گونه تشریح کرد: در روایت است که حجرالأسود یک شیی آسمانی است که توسط حضرت آدم(علیه السلام)، حضرت نوح(علیه السلام)، حضرت ابراهیم(علیه السلام) و سایر بزرگان مورد توجه و تقدیس قرار گرفته که این دیدگاه توحیدی است.

وی با اشاره به اینکه هر گاه چیزی وابسته به خداوند باشد، مقدس است، ادامه داد: به همین جهت حجرالأسود تقدس ویژه، اختصاصی، مستقل و منحصر به فردی ندارد، حجرالأسود یک امر مقدس است نه یک امر قدسی! به دلیل اینکه حجرالأسود منتسب به خداوند است، در دیدگاه اسلام اهمیت پیدا کرده است.

* همه فرقه‌های فقهی اسلام، استلام حجرالأسود را جایز می‌دانند

قنبری با تاکید بر اینکه حجرالأسود قبل از اسلام نیز دارای اهمیت بوده است، ابراز داشت: یکی از کارکردهای ادیان توحیدی این است که سنت‌ها و آیین‌های جاری جوامع بشری را جهت توحیدی می‌دهد، حجرالأسودی که عرب جاهلی، مشرک یا بت‌پرست به خاطر نیروی «مانا» کاملاً مقدس می‌داند، اما اسلام «مانا» را حذف و حجرالأسود را منتسب به خدا می‌داند.

وی با بیان اینکه چرا قرامطه حجرالأسود را از مکه به بحرین بردند، افزود: اگر جنبه‌های معنوی و اخروی را در نظر نگیریم، جنبه مادی و دنیوی برای آنها خیلی مهم بوده است و به راحتی از آن سوء استفاده کردند، اما آنچه مسلم است مسلمانان درباره حجرالأسود اجماع دارند، آن سنگی که اکنون در کعبه وجود دارد، همان حجرالأسود است.

این استاد دانشگاه در خصوص استلام حجرالأسود در خانه خدا بیان داشت: اساساً هر چیز مقدسی که به خدا منتسب است، مقدس است، بنابراین امور مقدس در ایجاد رابطه بین انسان و خدا نقش واسطه‌گری را ایفا می‌کنند، وقتی انسان بداند که از طرف معبود، خالق و معشوق است، تقدس پیدا می‌کند، به همین دلیل همه فرقه‌های فقهی اسلام استلام حجرالأسود را جایز دانسته‌اند.

 

/



شیعه نیوز