توسل به اولیای الهی، موجب شرک و مایه بدعت است؟

 

«توسل» موجود گرانمایه‌ای را جهت نیل به مقام قرب الهی، بین خود و خدا وسیله قرار دادن است. 
ابن منظور در لسان العرب می‌گوید:

«توسل الیه بکذا، تقرب الیه بحرمة اصرة تعطفه علیه؛ با فلان موجود با وی متوسل شد؛ یعنی: به وسیله احترام و مقام آنچه نظر او را جلب می‌کند، به وی نزدیک گردید.»[۱]

قرآن مجید می‌فرماید:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای مؤمنان، پرهیزگار باشید و به سوی خدای بزرگ، وسیله فراهم سازید و در راه او مبارزه کنید، باشد که رستگار گردید.»[۲]
جوهری در «صحاح‌اللغه» «وسیله» را این‌گونه تعریف می‌کند:

«الوسیلة ما یتقرب به الی الغیر؛ وسیله عبارت است از آنچه با آن به دیگری تقرب می‌جوییم».

بنابراین موجود ارزشمندی که به او متوسل می‌شویم، گاهی اعمال شایسته و پرستش خالصانه خداوند است که به عنوان وسیله نیرومندی ما را به پروردگار جهان نزدیک می‌سازد و گاه یک انسان برومند که در نزد خدای بزرگ، از مقام و احترام ویژه‌ای برخوردار است.

اقسام توسل

توسل را می‌تواند به سه قسم تقسیم نمود:

۱- توسل به اعمال صالح؛ چنانکه جلال الدین سیوطی در ذیل آیه شریفه «وابتغوا الیه الوسیلة»؛ چنین روایت کرده:

«عن قتادة فی قوله تعالی (وابتغوا الیه الوسیلة) قال: تقربوا الی الله بطاعته و العمل بما یرضیه؛ قتاده در مورد آیه (وابتغوا الیه الوسیلة) می‌گوید: با اطاعت خدا و عملی که مورد خشنودی وی باشد، به پروردگار نزدیک شود.»[۳]

۲- توسل به دعای بندگان شایسته، چنانکه قرآن کریم، از زبان برادران یوسف چنین حکایت می‌کند:

«قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِیِینَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ (فرزندان یعقوب به پدر خویش) گفتند: ای پدر، از خدای بزرگ بخشش گناهان ما را بخواه که ما در اشتباه به سر می‌بردیم. (یعقوب) گفت: به زودی از پروردگار خود، برای شما طلب بخشش می‌نمایم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.»[۴]

از آیه یاد شده به روشنی معلوم می‌گردد که فرزندان یعقوب به دعا و استغفار پدر خویش متوسل گردیدند و آن را وسیله بخشودگی خود دانستند و حضرت یعقوب پیامبر نیز، نه تنها به توسل آنان اعتراض نکردند، که به آن‌ها وعده دعا و استغفار هم داد.

۳- توسل به شخصیت‌های آبرومند معنوی که در نزد خدا از مقام حرمت و خاصی برخوردارند، به منظور نیل به مقام قرب الهی. 

این نوع توسل نیز از صدر اسلام مورد پذیرش و رفتار صحابه پیامبر بوده است. 
اینک در پرتو احادیث و رفتار صحابه رسول خدا و بزرگان جهان اسلام، دلایل این مسأله را از نظر می‌گذرانیم:

۱- احمد بن حنبل در مسند خود از عثمان بن حنیف، چنین روایت می‌کند:

«مردی نابینا نزد پیامبر گرامی آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد. پیامبر فرمود: اگر می‌خواهی دعا نمایم و اگر مایل هستی به تأخیر می‌اندازم و این بهتر می‌باشد. مرد نابینا عرض کرد: دعا بفرما. پیامبر گرامی او را فرمان داد تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقت نماید و دو رکعت نماز بگزارد و این چنین دعا کند:

پروردگارا! من از تو درخواست می‌کنم که به وسیله محمد و آل محمد، پیامبر رحمت به تو روی می‌آورم. ای محمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه می‌شوم تا حاجتم را برآورده فرمایی. خدایا! او را شفیع من گردان. »[۵]

درستی این روایت، مورد اتفاق محدثان است به طوری که حاکم نیشابوری در مستدرک، پس از نقل حدیث یاد شده، آن را به عنوان حدیث صحیح توصیف می‌کند و ابن ماجه نیز به نقل از ابواسحاق می‌گوید: «این روایتی صحیح است» و ترمذی در کتاب «ابواب الادعیه» صحت این روایت را تأیید می‌نماید. و «محمد نسیب الرفاعی» نیز در کتاب «التوصّل الی حقیقة التوسل» می‌گوید:

«تردیدی نیست که این حدیث، صحیح و مشهور است... و در این روایت، ثابت شده است که با دعای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بینایی آن مرد نابینا، به وی بازگشت.»[۶]

از این روایت به خوبی روشن می‌شود که توسل به پیامبر گرامی، به منظور برآورده شدن نیاز به وسیله وی، جایز است، بلکه رسول خدا آن مرد نابینا را فرمان داد تا آن گونه دعا کند. و با وسیله قرار دادن پیامبر بین خود و خدا، از پروردگار جهان درخواست نماید. و این معنا همان توسل به ا ولیای الهی و عزیزان درگاه خداوند است.

۲- ابوعبدالله بخاری در صحیح خود می‌گوید:

«هرگاه قحطی رخ می‌داد، عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب – عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) طلب باران می‌نمود و می‌گفت: خدایا! در زمان حیات پیامبر به او متوسل می‌شدیم و باران رحمت خود را بر ما نازل می‌فرمودی: اکنون به عموی پیامبر به سوی تو متوسل می‌شویم تا ما را سیراب کنی و سیراب می‌شدند.»[۷]

۳- مسأله توسل به اولیای خدا به قدری معمول و رایج بوده که مسلمانان صدر اسلام نیز در اشعار خود، پیامبر را به وسیله بین خود و خدا معرفی می‌نمودند: 
سواد بن قارب برای پیامبر گرامی، قصیده‌ای سرود و در لابه‌لای ابیات آن چنین گفت:

«و اشهد ان لا رب غیره و انک مأمون علی کل غالب

و انک ادنی المرسلین وسیلة الی الله یابن الاکرمین الاطایب»[۸]

گواهی می‌دهم که پروردگاری جز خدا نیست و تو بر هر پنهان و پوشیده‌ای امینی و گواهی می‌دهم که تو – ای فرزند گرامیان و پاکان – در میان دیگر پیامبران، نزدیک ترین وسیله به سوی خدا هستی.

در عین حال که پیامبر گرامی این شعر را از سواد بن قارب شنید، ولی هرگز وی را از چنین سخنی بازنداشت و او را به شرک و بدعت متهم نساخت. شافعی نیز در دو بیتی که می‌آوریم، به این حقیقت اشاره می‌کند:

«ال النبی ذریعتی هم الیه وسیلتی

ارجوبهم اعطی غدا بیدی الیمین صحیفتی»[۹]

خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، نامه عملم به دست راست من داده شود.

گرچه روایت رسیده پیرامون جواز توسل به اولیای الهی، فراوان است، لیکن در پرتو روایات یاد شده، مسأله توسل و مطلوب بودن آن از دیدگاه سنت پیامبر و روش صحابه و دانشمندان بزرگ اسلامی، روشن می‌گردد و نیازی به اطاله سخن نیست. 
با این بیان، بی‌پایگی گفتار آنان که توسل به عزیزان درگاه خدا را شرک و بدعت دانسته‌اند، به ثبوت می‌رسد.

 

 


[۱] - لسان العرب: ج ۱۱، ص ۷۲۴. 
[۲] - مایده، آیه ۳۴. 
[۳] - درالمنثور: ج ۲، ص ۲۸۰، ط بیروت، در ذیل آیه یاد شده.
[۴] - یوسف، آیات ۷-۸. 
[۵] - مسند احمد بن حنبل: ج ۴، ص ۱۳۸، بخش روایات عثمان بن حنیف.
[۶] - التوصل الی حقیقة التوسل، ص ۱۵۸ت ط ۱، بیروت. 
[۷] - صحیح بخاری: جزء ۲، کتاب الجمعه، باب الاستسقاء، ص ۲۷، ط مصر. 
[۸] - الدرر السنیة(سید احمد بن زینی دحلان): ص ۲۹، به نقل از طبرانی. 
[۹] - الصواعق المحرقه(ابن حجر عسقلانی): ص ۱۷۸، ط قاهره


 



موسسه بین المللی سبطین