تاریخچه و وضعیت کنونی شیعیان تونس
عبدالحفیظ البنّانی دانش آموخته دانشگاه پاریس در رشته حقوق است و بعد از گرایش به مکتب اهل بیت(علیه السلام)، دروس حوزوی را تا خارج فقه و اصول در سوریه دنبال کرده و مدیر دارالنشر الزهراء در تونس است، اما بسیار متواضع تر از آن است که فکرش را میکنی؛ وی که روزی سر در کتابهای بخاری و مسلم داشته، امروز به یک ناشر آثار مکتب اهل بیت(علیه السلام) در تونس تبدیل شده است. او در گفتوگویی از گرایش خودش به این مکتب نورانی، واکنش خانواده و اطرافیان و شرایط جدید شیعیان در تونس پرداخت. کتاب وی درباره تاریخچه شیعه در تونس، بهانه ای شد تا به این موضوع نیز نگاهی بیندازیم.
ـ شما متولد کدام شهر تونس هستید و مذهب شما در آغاز چه بود؟
من متولد شهر"مرسة"از مناطق اطراف پایتخت هستم و قبلا مانند باقی اهل تونس، مالکی بودم.
ـ یعنی اکثریت مردم تونس مالکی هستند؟
بله
ـ شما چه زمانی با مکتب اهل بیت(علیه السلام) آشنا شدید؟
اولین تکانهای معرفت اهل بیت علیهم السلام برای من در تونس آغاز شد، تقریبا در نیمه دهه هشتاد که حدود بیست سال داشتم و من در آن زمان بسیار کتاب میخواندم، کتابهای شهید صدر و امام خمینی(ره) و شهید بهشتی و آیت الله مطهری را میخواندم و در همان زمان، سؤالهای زیادی برایم پیش میآمد و تصمیم گرفتم در منظومه سنتی فقه مالکی و عقاید اشعری به دنبال این پاسخ ها بگردم، ولی پاسخی نیافتم تا اینکه در سال ۱۹۸۵ به سوریه و دمشق سفر کردم. در دمشق در یکی از مدارس با یکی از شیوخ لبنانی به نام شیخ جعفر العاصی که از جنوب لبنان بود آشنا شدم، او در حوزه امام خمینی(ره) تحصیل میکرد. کتاب المراجعات مرحوم شرف الدین را به من امانت داد. وقتی کتاب را مطالعه کردم با نکات جدید زیادی برخورد کردم که باب بحث و تحقیق را به روی من باز کرد. و حدود یک سال و نیم مشغول تحقیق بودم و در مکانی نزدیک به کتابخانه بزرگی زندگی میکردم که متعلق به یکی از حسینیه ها بود و الحمدلله پس از گذشت زمانی تحقیق و جستجو و کنکاش، با مکتب اهل بیت(علیه السلام) آشنا شدم و دریافتم که چگونه بخش زیادی از عمر خود را در تونس به دور از این حقایق سپری کرده ام. خودم را سرزنش کردم و تصمیم گرفتم این کتب و منابع را در تونس فراهم کنم، زیرا این حق مردم است که نسبت به اهل بیت(علیه السلام)، معرفت و شناخت داشته باشند. ما نمیخواهیم مردم را جذب کنیم و از مذهب خود به مذهب دیگری هدایت کنیم و هدف ما فقط معرفی است و هرکسی پس از شناخت و رویارویی با حجت و دلیل، آنچه را که میخواهد انتخاب خواهد کرد.
ـ اشاره به پرسشهایی کردید که پاسخش را در فقه مالکی و کلام اشعری نیافتید، آن سوال ها چه بود؟
سؤالهای مختلفی در مورد عقاید و فقه و احادیث موجود نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) که همانند تصویری لرزان و مضطرب بود و اینها احادیثی بود که ما در کتابهای اهل سنت مانند بخاری و مسلم میخواندیم و به عنوان مثال میخواندیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه عایشه به موسیقی گوش میداده و من از خودم میپرسیدم پدرم که یک انسان عادی است، چنین کاری را انجام نمیدهد چگونه ممکن است بشری که بزرگترین مخلوق خدای سبحان است چنین کاری انجام دهد؟ ما اهل جنوب هستیم و میدانیم که امکان ندارد یک شیخ قبیله همراه خانواده خود به این موسیقی ها گوش دهد چه رسد به پیامبر؟ و پس از آن بود که این روایات نزد من مورد تردید واقع شد و بعدها دریافتم که بیشتر آنها جعلی است.
ـ اگر بخواهید تنها یک کتاب را علت اصلی برای گرایش خود به مکتب اهل بیت(علیه السلام) عنوان کنید، آن کتاب کدام است؟
کتاب المراجعات، درها را به روی من گشود. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که کتابهای مخالفین مانند"الصواعق المحرقة"که بسیاری از مطالب جعلی را مطرح میکردند، در تقویت روحیه پرسشگری و تحقیق و یافتن حقیقت موثر بودند.
ـ هنگامی که تشرف به تشیع را اعلام کردید واکنش دیگران و خانواده شما چه بود؟
در سال ۱۹۸۷ دو ماه قبل از کودتای بن علی به تونس برگشتم و این فکر جدید را به آنها منتقل کردم و الحمدلله همه آنها شیعه شدند.
ـ همه شان؟
بله، تمام خانواده یعنی پنج برادر و فرزندان آنها و تمام خانواده و حتی منطقه ما به فضل الهی شیعه شدند و حتی دوستان آنها نیز شیعه شدند.
ـ شما پیش از این طی یادداشتی به نقش انقلاب اسلامی ایران در احیای هویت شیعی در جهان اشاره کرده اید. آیا با پیروزی انقلاب ایران، تغییری در شرایط شیعیان تونس ایجاد شد؟
قبل از انقلاب، شیعه و تشیع از بی هویتی رنج میبردند. آنها بودند، اما ناشناخته و گُم بودند. آنها زیر زمین و مخفی بودند و گاهی بسیار پنهان بودند و خود را پشت برخی طرق صوفیه مخفی کرده و به مزار اولیاء میرفتند.
پس از انقلاب اسلامی ایران که همانند شجره طیبه ای بود که"اصلها ثابت و فرعها فی السماء"، برادران شیعه از خفا به درآمده، ما احساس میکردیم دوباره متولد شده ایم. در ابتدا کسی به مذهب این انقلاب کاری نداشت، اما دشمنیهایی که با انقلاب اسلامی و تلاشهایی که برای مخدوش کردن وجهه آن صورت گرفت، عملا منجر به مدح انقلاب شد، زیرا باعث شد مردم درباره شیعه و تشیع صحبت کنند و درباره مذهب امام راحل و مذهب شهید مطهری و سید محمدباقر صدر بپرسند. جالب است بدانید کتابهای شهید صدر مانند فلسفتنا، اقتصادنا، بانکداری بدون ربا و تفسیر موضوعی قرآن از دهه هفتاد میلادی حتی قبل از پیروزی انقلاب نزد ما موجود بود و برادران تونسی قبل و بعد از انقلاب از این کتب تاثیر زیادی پذیرفتند و هم اکنون نیز این تاثیرپذیری ادامه دارد. در دهه هفتاد در سخنرانی راشد الغنوشی در یکی از مساجد شرکت میکردم و به یاد دارم که از کتاب اقتصادنا و فلسفتنا مطلب نقل میکرد. در آن زمان برادران اسلامگرا با کمونیست ها بحث میکردند و بسیار از کتب شهید صدر استفاده میکردند.
البته برخی برادران اهل سنت در مورد شهید صدر اینگونه میگفتند که هرگاه درباره تفکر سخن میگوید سخنان او بدیع و نو است و هرگاه از عقیده سخن میگوید بدعت میکند و نمیدانستند که اگر عقاید و مذهب و مدرسه اهل بیت(علیه السلام) نبود این تفکر شهید صدر هم نبود و البته مردم، شروع به تحقیق و تفکر کردند و الحمدلله اکنون حرکت تشیع رشد یافته و هرکسی از طریقی با این مذهب آشنا میشود، یکی از طریق ماهواره، دیگری از راه اینترنت و بعضی به واسطه کتابی که دوستش به او هدیه داده و...
ـ برخی تلاش میکنند مکتب اهل بیت(علیه السلام) را به عنوان یک مکتب نگران کننده و رشد آن را به عنوان یک بحران معرفی کنند، در این خصوص چه تحلیلی دارید؟
بله، نگرانیهای قدیمی و جدید در مورد گسترش تشیع وجود دارد که این نگرانی ها توسط آمریکا و سیاستمداران و وهابیون و سلفیون جدید تغذیه میشود. البته درباره تونس باید بگویم هنوز تشیع یک پدیده عمومی نشده، بلکه یک سری حالات فردی است که در هر زمان و مکان وجود دارد که شخصی از مذهبی به مذهب دیگر منتقل شود.
ـ آیا مساجد و حسینیه ها یا نهادهای شیعی در تونس وجود دارد؟
پس از انقلاب اخیر تونس، جمعیتهای فرهنگی متعددی در تونس آغاز به کار کرده که بیش از ده جمعیت هستند. قبل از انقلاب فقط دارالزهراء بود که ما در آن فعالیت داشتیم و به شکل علنی فعالیت میکرد که در ظاهر یک انتشارات بود، اما در واقع یک باشگاه و انجمن برای تجمع دوستداران اهل بیت(علیه السلام) بود و مجله الکترونیکی رسمی الزهراء را نیز داشتیم که از طریق ایمیل برای حدود پنجاه هزار نفر و برخی اوقات برای صدهزار نفر میفرستادیم و امیدوار بودیم که این تعداد بیشتر و بیشتر بشود.
ـ آیا میدانید که چند نفر شیعه در تونس زندگی میکنند؟ آیا آمار رسمی در این زمینه وجود دارد؟
آمار رسمی و دقیق در این زمینه وجود ندارد، اما طبق پیگیریهای ما در جمعیت فرهنگی الزهرا که هدف آن جمع و تحقیق و احیاء تراث اهل بیت(علیه السلام) در تونس است، به تعداد استانهای تونس که در تونس ۲۴ استان داریم پایگاه آماری درست کردیم و به حسب تخمین خود درباره تعداد شیعیان در یک استان توزیع کردیم و از این راه به آمارهایی دست یافته ایم. نکته ای که وجود دارد این است بیشتر این افراد گرایش خود را علنی نکرده اند. من نیز قبلا تشیع خود را اعلام نکرده بودم و سال ۲۰۰۰ که به تونس رفتم متوجه شدم آنها میدانند من شیعه شده ام یعنی اداره اطلاعات این را میدانست و با خود گفتم دیگر تمام شد، کسی که داخل آب افتاده دیگر یک سطل آب ضرری برای او ندارد!
ـ از این بابت، خطری متوجه شما نبود؟
نه این مساله در مورد نظام مطرح نبود. اما متاسفانه بعد از انقلاب با خطر سلفی ها مواجه هستیم. الان سلفی ها و وهابی ها یک فتنه اسلامی هستند. آنها لباس اهل سنت بر تن دارند، اما در واقع اهل سنت نیستند. ما در گفتگوهای فراوانی که با آنها و طلاب آنها داشته ایم، خود را اهل سنت معرفی میکنند، اما در واقع اهل سنت نیستند. ما به آنها گفتیم که ما با برادران اهل سنت هیچ مشکلی نداریم، البته برخی اختلافات جزیی با اهل سنت داریم. اهل سنت ضرورت امامت را قبول دارند، اما امامت را از اصول دین نمیدانند و امامت نزد آنها با شورا تعیین میشود و نزد ما با نص. در مورد فروع هم اختلاف شیعه و سنی در حد همان اختلاف میان مالک و ابوحنیفه و شافعی است. اما مشکل سلفی ها مشکل سیاسی است و واقعیت این است که صهیونیست ها و امپریالیسم آنها را تغذیه میکنند. مشکل ما با سلفی ها این است.
ـ آیا این مشکل، به صحنه برخورد در عرصههای عمومی تونس هم تبدیل شده است؟
اخیرا نمایشگاه کتابی در تونس برگزار شده بود و ما هم در آن شرکت کردیم و قرار بود بنیاد شهید مطهری و مجمع جهانی اهل بیت(علیه السلام) هم در این نمایشگاه شرکت کنند، اما سلفی ها به نمایشگاه حمله کردند. روز جمعه چهارم ماه می(۱۵ اردیبهشت) ناگهان به نمایشگاه حمله کردند و مشایخ آنها از مناطق مختلف تونس آمده بودند. آنها به غرفه دارالزهرا آمدند و یکی از آنها کتاب کافی را گرفت و گفت این کافر است، چگونه این کتاب در تونس موجود است؟ من گفتم مثل کتابهای ابن تیمیه و بن باز، این کتاب هم موجود است و غرفههای این نمایشگاه مانند شبکههای ماهواره هستند که کنترل آن به دست شماست و هر شبکه ای را که دوست نداشته باشی عوض میکنی الان هم هر کتابی را که خوشت نمیآید مطالعه نکن. در نهایت به او گفتم، شما فکر میکنید بر حق هستید و ما هم میگوییم بر حق هستیم و روز قیامت حقیقت معلوم میشود. یکی از مشایخ آنها خواست با من بحث کند که یکی از آنها او را زد و گفت با شیعه بحث نکن. در نهایت از یک کتاب خوشش آمد و آن کتاب را به او هدیه دادم، کتابی درباره توسل و زیارت بود.
بعداز ظهر همان روز جوانان آنها به نمایشگاه حمله کردند و گفتند، اگر دارالزهرا تعطیل نشود نمایشگاه را آتش میزنیم. مدیر نمایشگاه پیش ما آمد و گفت آنها ؛ شما کتابهایی دارید که در آنها به همسران پیامبر(امهات المؤمنین) اهانت شده است. من گفتم ما هم مؤمن هستیم و همسران پیامبر مادران ما هم هستند، اگر چنین کتابی نزد ما وجود دارد به ما بدهید تا خودمان آن را پیش روی شما بسوزانیم. او گروهی از آنها را پیش ما آورد و یکی از آنها که گویی شیخ و رییس آنها بود کتاب آقای سیدکمال حیدری را گرفت و گفت: این شخص کافرِ گمراه و گمراه کننده است. من گفتم چرا؟ چون با شما بحث کرده و نتوانسته اید پاسخ دهید؟ سپس نهج البلاغه را گرفت و گفت: مطالب گمراه کننده دارد من گفتم این کتاب علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و تمام... آنها چیزی نمیفهمند.
بالاخره برخی جوانان آمدند و صاحب نمایشگاه را تهدید کردند و گفتند؛ با یک تلفن چهار هزار نفر را به اینجا میریزیم. ما گفتیم ما هم ده میلیون نفر را میآوریم چون مردم تونس همه علیه شما هستند.
ـ اتفاقا چند روز پیش خبری خواندم که یکی از روحانیون اهل سنت تونس از تفکر سلفی انتقاد کرده بود و گفته بود که: سلفی ها در تونس از مرحله تکفیر به مرحله تفجیر و کارهای تروریستی رسیده اند. گویا یک مقابله عمومی با این تفکر است.
بله، آنها درصد خاصی از مردم تونس را تشکیل نمیدهند.
ـ موضع حرکت النهضة در این میانه چگونه است؟
آنها در مورد سلفی ها موضع مشخصی ندارند و از سلفیه به عنوان اسب تراوا استفاده میشود تا به وسیله آنان به هر کسی حمله کنند. در تونس جوی علیه حرکت النهضة وجود دارد و آنها به ظاهر نمیتوانند دست به کار بدی بزنند لذا حملات خود را به دست سلفیه انجام میدهند. حرکت نهضت تونس اکنون شیوه ای فرصت طلبانه در پیش گرفته و به همین خاطر انتظار میرود در انتخابات آینده به سبب همین سلفی ها زمین گیر شود زیرا به این ترتیب عوام مردم دیگر تفاوتی میان سلفیه و جنبش نمیبینند.
ـ شما کتابی به نام"مدخل إلی تاریخ التشیع فی تونس"دارید. میخواهیم بخشهایی از این کتاب را برای ما ورق بزنید. ریشه تشیع در تونس به چه زمانی بر میگردد؟
تاریخچه تشیع در تونس به سال ۲۷ هجری برمی گردد که اولین فاتحان به تونس وارد شدند و اولین باری بود که محبت اهل بیت(علیه السلام) با عبداللههای هفت گانه(عبدالله بن جعفر الطیار و عبدالله بن عباس و...) وارد تونس شد. سپس موجی از فتوحات آغاز شد و پس از آن مردم با اسلام اموی و عباسی مواجه شدند و اسلام حقیقی برای مردم نمایان نشد مگر پس از آنکه مردم با اخبار و روایات و فضایل اهل بیت(علیه السلام) آشنا شدند و پس از آن بود که دریافتند که اسلام دیگری نیز وجود دارد که اسلام واقعی است و آنچه حکام عباسی و اموی میگویند باطل و موجب به اسارت کشیدن انسان ها است و اینها در اسلام نیست و اسلام واقعی چیز دیگری است.
کتابی وجود دارد به نام"الافتتاح"از قاضی نعمان که آن را در ابتدای قرن ۴ هجری نوشته است. او در این کتاب میگوید در سال ۱۴۵ هجری امام صادق(علیه السلام) گروهی از مبلغان را به منطقه آفریقا یعنی تونس کنونی فرستاد و به آنها دستور داد مردم را به فضایل اهل بیت(علیه السلام) دعوت کنند و اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) را به مردم بیاموزند. این مبلغان که صاحب کتاب، نام دو نفر از آنها را در کتاب ذکر کرده در تونس منتشر شدند و مشغول نشر فضایل اهل بیت(علیه السلام) در تونس شدند. پس از آن اسماعیلیان آمدند یعنی ابوعبدالله شیعی که زمینه ساز دولت عبیدی فاطمی شد. نکته عجیب این است که یک مبلغ از یمن بدون ارتش و سرباز در اواخر قرن سوم هجری برای نشر فضایل اهل بیت(علیه السلام) وارد تونس شد و در طول چهار سال توانست تشیع را در تمام شمال آفریقا منتشر کند یعنی از مغرب تا لیبی و الجزائر تا تونس که قبایلی قوی و بزرگ در این کشورها وجود داشته اند. و بدین ترتیب شیعه علیه اغالبه جنبشی را آغاز کردند. اغالبه نماینده قدرت عباسی در آفریقا بودند و پایتخت آنها قیروان بود. و با هم مشغول به جنگ شدند تا اینکه عبیدالله مهدی وارد تونس شد و دولت فاطمی(عبیدی) را در سال ۲۹۵ هجری تاسیس کرد.
در این کتاب استنتاج کره ام که تشیع امامی اثناعشری سابقه بیشتری از تشیع اسماعیلی دارد به دلیل وجود اشعاری که نشان دهنده این امر است و این اشعار را در کتاب ذکر کرده ام.
ـ بسیاری معتقدند ریشه تشیع در سرزمینهایی مانند مصر و تونس باعث شده است که مردم این کشورها علیرغم آنکه ظاهرا از اهل تسنن هستند اما قلبا شیعه هستند. همین طور است؟
بنده معتقدم که سه نوع شیعه یعنی شیعه مذهبی، شیعه عاطفی و شیعه سیاسی در تونس و خیلی جاهای دیگر داریم. تشیع عاطفی و محبت مردم به اهل بیت(علیه السلام) در تمام کشورهای شمال آفریقا بوده و یکی از نویسندگان تونسی یک قرن پیش در کتاب خود به نام"اتحاف اهل الزمان"مینویسد: دین اهالی آفریقا، محبت محمد و علی و محبت اهل بیت(علیه السلام) است تا جایی که یک زن هنگام زایمان میگوید یا محمد یا علی.
یک تشیع دیگر نیز وجود دارد به نام تشیع مذهبی که در دوره ای از زمان شکل غالب تشیع مذهبی همان تشیع اسماعیلی باطنی بود. تشیع اسماعیلی باطنی محکوم به فنا بود و از بین رفت، زیرا مردم این مذهب را نمیپذیرند و نمیتوانند تفسیرات باطنی قرآن و تاویل آیات را قبول کنند.
تشیع امامی هم بود که مروج نداشت و به همین خاطر بروز پیدا نکرد. برخی مورخین نوشته اند دولت کوچکی در جنوب تونس به نام دجیلیه وجود داشته که فاطمیون آنها را از بین بردند، با اینکه آنها هم شیعه بوده اند. تشیع سیاسی جدیدی هم وجود دارد که حتی برخی اعضای مذاهب دیگر در تونس نیز مانند مذهب مالکی، جمهوری اسلامی ایران و مقاومت را دوست دارند و محبت آنها زیاد است و ما آن را تشیع سیاسی میدانیم.
ـ این اقسام سه گانه ای که اشاره کردید، چند درصد از مردم تونس را شامل میشود؟
الان تشیع عاطفی تقریبا ۹۹% مردم را شامل میشود، یعنی تقریبا تمام مردم به جز سلفی ها که چیزی نیستند به اهل بیت(علیه السلام) محبت و ارادت دارند. و تشیع سیاسی نیز تقریبا شامل اکثر مردم تونس میشود ولی تشیع مذهبی کم است زیرا آنها در طول تاریخ همواره مخفی و دور از انظار بوده اند و همین باعث شده که اکنون هم از ظهور و بروز بترسند. در گذشته با نظام و حاکمیت مشکل داشتند و اکنون با سلفی ها.
ـ اشاره به تشیع سیاسی کردید، چندی پیش حمادی الجبالی نخست وزیر تونس اعلام کرد، درست است که روزی سیدحسن نصرالله از محبوبیت بالایی در تونس و کشورهای عربی برخوردار بود، اما با مواضع اخیرش در قبال سوریه، این محبوبیت را از دست داده است. آیا این مطلب را قبول دارید؟
این مطلب درست نیست. اولا یکی از اشتباهات کشنده جنبش نهضت و گروه حاکم تونس، اخراج سفیر سوریه بوده است. تونس در طول تاریخ خود و در سیاست خارجی خود میانه رو بود و با شرق و غرب دوست بوده اینگونه نبوده که یک سفیر را اخراج کند، چون اخراج سفیر مانند اعلام جنگ است و اشتباهی بزرگ است. البته جبالی اشتباهات جنبش و مرزوقی(رییس جمهور تونس) را توجیه میکند، ولی در واقع این از جمله مشکلاتی است که میتواند مرزوقی و جنبش را در انتخابات آینده ساقط کند. دبیر کل سابق کنگره جمهوری نیز گفته که از جمله اختلافات او با مرزوقی مساله سوریه است. یعنی مساله سوریه شکافهایی را میان احزاب سیاسی بزرگ ایجاد کرده است. بله اختلافات حتی درون جنبش وجود دارد.
اما در مورد سید حسن نصرالله باید بگویم که او در تونس باعث شد امید به مردم اعم از شیعه و سنی بازگردد آن هم پس از سالهای خشکسالی و شکست. او این امت را پس از مرگ زنده کرد و این محبوبیت همچنان ادامه دارد
ابنا