... باری همان گونه که گفته شد در سبقت اسلام و ایمان علی علیه السلام ظاهرا جای تردید نیست، و مطلب همانگونه که نقل کردیم اجماعی و اتفاقی است، منتهی برای اینکه این فضیلت بزرگ را خدشهدار کرده و زیر سوال ببرند به این گفتار متشبث شدهاند که ایمان علی علیه السلام در آن روز که ده سال بیشتر از سن او نگذشته بود از روی تدبر و تفکر نبوده بلکه از روی تقلید و تلقین بوده ولی دیگران که پس از بلوغ و در سنین بالاتری ایمان آوردند ایمانشان از روی تعقل و تدبر و معرفت و یقین بوده است.
که در این باره نیز به طور اختصار و فشرده میگوییم:
اولا-همانگونه که در خلال گفتارهای گذشته از حاکمنیشابوری و یعقوبی و دیگران شنیدید درباره سن آنحضرت درهنگام بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)و ایمان او به آنحضرت اختلافیاست و نظر قطعی در این باره اظهار نشده،زیرا از برخی روایاتمانند روایت قتاده از حسن بصری و دیگران که در کتابهای اهلسنت و شیعه (۱) نیز آمده استسن آنحضرت در آنروز پانزده یاشانزده سال بوده که از آنجمله است این دو روایت:
۱- «روی قتاده عن الحسن و غیره قال:کان اول من آمن علی بن ابی طالب علیه السلام و هو ابن خمس عشرة سنة او ستعشرة». (۲)
یعنی قتاده از حسن و دیگران نقل کرده که نخستین کسیکه ایمان آورد علی بن ابیطالب علیه السلام بود در حالی کهپانزده ساله یا شانزده ساله بود.
۲- «و روی شداد بن اوس قال:سیلتخباب بن الارت عناسلام علی بن ابیطالب علیه السلام، قال:اسلم و هو ابن خمسعشرة سنة،و لقد رایته یصلی مع النبی(صلی الله علیه و آله و سلم)و هو یومیذ بالغمستحکم البلوغ». (۳)
یعنی شداد بن اوس گفته است:از خباب بن ارت دربارهاسلام علی بن ابیطالب سیوال کردم؟ در پاسخ گفت:او در سنپانزده سالگی اسلام آورد،و من او را دیدم که با رسول خدا نمازمیخواند و در آنروز بحد کمال و بلوغ رسیده بود.
و این دو شعر هم از عبد الله بن ابی سفیان نقل شده که گوید:
و صلی علی مخلصا بصلاته لخمس و عشر من سنیه کوامل و خلی اناسا بعده یتبعونه له عمل افضل به صنع عامل (۴).
و در پارهای از روایات آمده است که آنحضرت در آنروزچهارده ساله بود چنانچه علی بن زید از ابی نضرة روایت کردهکه گوید:
«اسلم علی علیه السلام و هو ابن اربع عشرة سنة». (۵)
و در روایات دیگری است که آنحضرت دوازده ساله و یایازده ساله بود که-همانگونه که قبلا نیز تذکر دادهایم-مشهور نزدعلمای شیعه و اهل سنت و روایات معتبر آن است که آنحضرتدر آنروز ده ساله بود...
ولی آنها که خواستهاند در این فضیلت بزرگ خدشه واردکنند باید نخست این مطلب را ثابت کنند که سن آنحضرتکمتر از حد بلوغ بوده و سپس بخیال خود آنرا مخدوش سازند...
در صورتیکه در بسیاری از روایاتی که خود ایشان از علیعلیه السلام و دیگران نقل کردهاند با این تعبیر آمده بود کهنخستین کسی که از مردان(رجال)ایمان آورد آنحضرت بودهمانند روایتی که ابی داود و دیگران بسندهای خود از علیعلیه السلام روایت کردهاند که فرمود:
«انا اول رجل اسلم مع رسول الله». (۶)
یعنی من نخستین مردی بودم که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)اسلام آوردم.
و یا در تاریخ یعقوبی آمده بود که:
«کان اول من اسلم خدیجه بنتخویلد من النساء و علی بنابیطالب من الرجال ثم زید بن حارثه ثم ابوذر...». (۷)
و ثانیا-رسیدن به سن پانزده سالگی که یکی از سه نشانه حدبلوغ در باب تکالیف شرعیه است همانگونه که برخی ازاهل سنت گفتهاند در سالهای پس از هجرت و در داستان غزوهخندق تعیین شده و بعنوان حدی از حدود تبلیغ درآمده و گرنه قبلاز آن میزان در بلوغ و تکلیف تمیز و ادراک بوده نه سن و سالچنانچه از کتاب اسعاف الراغبین و سیره حلبیه نقل شده است (۸).
و ثالثا-مسئله پذیرش ایمان و امور اعتقادی و بلکه عبادتافراد و بندگان الهی در نزد خدای تعالی توقفی بر بلوغ و رسیدن بهحد تکلیف شرعی ندارد،چنانچه فقهای اسلام در باب«عباداتصبی»بطور مشروح و مستدل بیان داشتهاند،و ارزش عمل آنهااز نظر پاداش و ثواب و قبولی آن در نزد خدای تعالی با عملآنهایی که بحد تکلیف و بلوغ رسیدهاند تفاوتی ندارد اگر نگوییمپاداش بیشتری دارند...
و عمل رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)و گفتار آنحضرت درباره ایمان علیعلیه السلام نیز میتواند بهترین گواه بر این مطلب باشد که بر طبقروایات بسیاری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده استرسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)علی علیه السلام را دعوت به اسلام کرد و پس ازآنکه او ایمان آورد بعنوان نخستین مسلمان و مؤمن بخود او را موردآنهمه مدح و ستایش قرار داده بدو فرمود:
«ان هذا اول من آمن بی و هو اول من یصافحنی...».
و یا آنکه فرمود:
«اول الناس ورودا علی الحوض اولهم اسلاما...».
و یا بفاطمه علیها السلام فرمود:
«زوجتک اقدمهم سلما...».
و یا آنچه را امیر المؤمنین بعنوان افتخار ذکر میکند کهمیگوید:
«صلیت قبل ان یصلی احد...».
و یا آنکه فرمود:
«انا اول من صلی مع رسول الله».
و یا آنکه فرمود:
«عبدت الله مع رسول الله قبل ان یعبده احد...».
و یا روایات دیگری که در گفتارهای پیش از این با تفصیلبیشتری نقل شد...که بنا بگفته اینان اینگونه روایات هیچ معنی و مفهوم صحیحی ندارد،زیرا عبادت و نمازی که در سنده سالگی و یا کمتر انجام پذیرد ارزش و پاداشی ندارد تا موجبافتخار و سربلندی بوده و قابل ذکر باشد.
و ممکن است این بحث به آیاتی از قرآن کریم چون داستانولادت حضرت عیسی علیه السلام نیز سرایت کرده و مورد سیوالقرار گیرد که وقتی آنحضرت در گهواره بزبان آمده و میگوید:
«...انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا،و اوصانی بالصلوةو الزکاة ما دمتحیا،و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا...» (۹).
یعنی براستی که من بنده خدایم که او بمن کتاب داده و مراپیامبر قرار داده،و مرا در هر کجا باشم مبارک گردانده و مرا بهنماز و زکاة سفارش کرده تا آنگاه که زندهام،و به نیکی ومهربانی نسبت بمادرم و مرا نافرمان و سخت دل قرارم نداده...
و در اینجا نیز کسی بگوید این چه افتخاری است کهحضرت مسیح میکند که خدا در گهواره به او کتاب داده و او راپیامبر قرار داده و به نماز و زکات و نیکی بمادر سفارشکرده...؟!
و یا در داستان حضرت یحیی علیه السلام که خدای تعالی دربارهاش میفرماید:
«و آتیناه الحکم صبیا» (۱۰).
یعنی ما حکم(نبوت)و یا حکمت و فرزانگی را در کودکیبه او دادیم...
کسی بگوید:این چه افتخاری بود که خدای تعالی آنرا ذکرکرده و به یحیی عطا فرموده؟!
و یا در داستان«شاهد»یوسف که میفرماید:
«و شهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قد من قبل فصدقت و هومن الکاذبین،و ان کان قمیصه قد من دبر فکذبت و هو منالصادقین».
بیشتر مفسران گفتهاند که آن شاهد و گواه کودکیگهوارهای بود که خداوند برای تبریه بنده بزرگوارش حضرتیوسف او را بسخن درآورد و راه تحقیق صحیح را به عزیز مصرآموخت...
و نمونههای دیگری که در تاریخ و روایات هست و شهادتو عبادت کودکان نابالغ مورد پذیرش و تمجید و افتخار قرار گرفتهاست،که همه آنها زیر سیوال رفته و مخدوش میشود...
پینوشتها:
۱- برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات و مصادر آنها به کتاب بحار الانوار،ج ۳۵-ص ۶ و ۷ و ج ۳۸-ص ۲۵۹ و ۲۸۰ و الصحیح من السیرة،ج ۱-ص ۱۲۷ مراجعه نمایید.
۲و۳- بحار الانوار-ج ۳۸-ص ۲۸۰.
۴و۵- بحار الانوار-ج ۳۸-ص ۲۸۱.
۶- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج ۳-ط مصر-ص ۲۵۸.
۷-این حدیث با ترجمهاش در شماره ۶۲،ص ۲۸ گذشت.
۸- الصحیح من السیرة،ج ۱-ص ۲۵۱.
۹- سوره مریم-آیات ۳۰ و ۳۱ و ۳۲.
۱۰- سوره مریم-آیه ۱۲.
منبع: درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام /جلد ۲ / فصل دهم/بخش"بحث پایانی و تکمیلی این گفتار"/حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی /انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی /با همکاری: ماهنامه پاسدار اسلام
//
سایت فطرت