پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)رحلت کرد و جسد مبارکش هنوز تکفین و تدفین نشده بود که گروهی در محلّی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند وبرخلاف دستور قرآن و نص صریح رسول خدا شخصی را به عنوان خلیفه مسلمانان برگزیدند. نتیجه این شد که اسلام عزیز از مسیر اصلی خود منحرف شود و این انحراف ادامه پیدا کرد، که تا عصر زمام داری معاویة بن ابی سفیان به اوج رسید. در این عصر از عدالت و انصاف و ارزش‌های اسلامی خبری نبود. دون صفتان و معاندان و مخالفان اسلام همه پست‌های کلیدی را اشغال کردند. باوفاترین صحابه رسول خدا و یاران علی مورد ضرب و شتم و کتک قرار گرفتند.

در منابر و خطبه‌های نماز جمعه به دومین شخصیت عالم انسانی، امیرمؤمنان سبّ و لعن می‌نمودند.سنّت‌های رسول خدابه دست فراموشی سپرده شد و یا عمداً آن را زیر پا می‌گذاشتند

بعد از مرگ معاویه پسرش یزید به عنوان خلیفة پیامبر بر اریکه خلافت تکیه زد؛ کسی که پای بند چیزی جز شهوات و تمایلات حیوانی نبود وآشکارا دستورهای دین را زیر پا می‌گذاشت.

زحمات طاقت فرسای پیامبر در مدت ۲۳ سال در راستای حاکمیت قوانین الهی صورت گرفت. بی تردید بعد از پیامبر اسلام، ائمه پاسداران و سنگربانان دین و ارزش‌های آن بودند. آنان سعی داشتند با تشکیل حوزه‌های تعلیماتی و با بیان احکام الهی و با تربیت شاگردان و فعالیت‌های فرهنگی به پاسداری از دین بپردازند؛ از این رو قیام، صلح، سکوت و تشکیل حکومت برای حفظ دین بود؛ چنان که امام علی علیه السلام یکی از علل ۲۵ سال سکوت خود در برابر خلفا را حفظ دین دانست.(۱)

امام حسن علیه السلام نیز یکی از علل صلح خویش را حفظ دین بیان نمود.(۲) و امام حسین علیه السلام یکی از علل قیام خویش را حفظ دین و ارزش‌های آن دانست.(۳)بدین سان باکنار گذاشتن امام علی علیه السلام از صحنه سیاست، جامعه اسلامی افول نمود؛ که سقوط آن ریشه در انحراف از امامت و فاصله گیری مسلمانان از دین و دین زدایی خلفا دارد. دنیا گرایی مسلمانان از یک سو و دین زدایی خلفا مانند معاویه و یزید، موجب شد که بدعت ها ظهور نموده و دین و ارزش‌های آن از بین برود. از این رو امام حسین علیه السلام در نامه ای که به مردم بصره نوشت یادآور شد: «...وأنا أدعوکم إلی کتاب الله و سنّة نبیه(صلی الله علیه و آله و سلم) فإنّ السنّة قد امیتت و أنّ البدعة قد احییت...».(۴) هم چنین امام حسین علیه السلام در وصیت نامه خود اصلاح امت اسلامی را یکی از اهداف قیام خود بیان نمود.(۵) تا جایی که مرگ در راه دین را زینت خواند(۶) و از عدم حاکمیت حق و دین شکایت نمود: «ألا ترون ان الحق لا یُعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه».(۷)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- نهج البلاغة صبحی صالح، نامة ۶۲.
۲- حیاه الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص ۲۶۹.
۳- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴۰.
۴- موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۳۱۶ ؛ مقرم مقتل الحسین، ص ۱۴۱- ۱۴۲.
۵- مقرم، مقتل الحسین، ص ۱۳۹.
۶- همان، ص ۱۶۹.
۷- اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۱۷.

 

/



واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی