بررسی و نقد کتاب `` نقد کتب حدیث `` (نوشته مصطفی طباطبایی) -۴
آقای طباطبایی در بررسی حدیث هفتم شیخ صدوق رحمه الله میگوید:
"شیخ صدوق در کتاب (معانی الاخبار) ضمن (باب نوادر المعانی) مینویسد:
«حدثنا ابی - (ره) قال حدثنا سعد بن عبدالله، عن احمد بن عیسی، عن العباس بن معروف، عن علی بن مهزیار، عن محمد بن الفضل، عن العزرمی قال: کنت مع ابی عبدالله -علیه السلام- فی الحجر جالسا تحت المزاب و رجل یخاصم رجلا و احد هما یقول لصاحبه: و الله ماتدری من این تهب الریح؟ فلما اکثر علیه قال له ابو عبدالله -علیه السلام - فهل تدری انت من این تهب الریح؟
قال: لا و لکن اسمع الناس یقولون! فقلت انا لابی عبدالله - علیه السلام - من این تهب الریح جعلت فداک؟ قال: ان الریح مسجونه تحت هذا الرکن الشامی فاذا ارادالله عزوجل ان یرسل منها شییا اخرجه اما جنوب فجنوب و اما شمال فشمال، و اما صبا فصبا، و اما دبور فدبور، ثم قال: و آیه ذلک انک لا تزال تری هذا الرکن متحرکا فی الشتاء و الصف ابدا اللیل مع النهار» (۱)
یعنی: (پدرم - که رحمت خدا بر او باد - بما خبر داد و گفت که سعد بن عبد الله بما خبر داد،
از احمد بن محمد بن عیسی، از عباس بن معروف، از علی بن مهزیار،از محمد بن الحصین، از محمد بن فصیل، از عزرمی، وی گفت که با ابو عبدالله صادق - علیه السلام - در حجر (اسماعیل) زیر ناودان (کعبه) نشسته بودم و مردی با مرد دیگری جدال و گفتگو میکرد و یکی از آن دو به رفیقش گفت: بخدا قسم تو نمیدانی که باد از کجا میوزد! آن مرد پاسخ داد: نه، ولی در این سخن مردم را میشنوم! در این هنگام من از امام صادق -علیه السلام - پرسیدم: فدایت شوم باد از کجا میوزد؟گفت: باد در زیر این رکن شامی (محلی در خانه کعبه) محبوس است و هنگامی که خداوند عزوجل اراده فرماید، مقداری از آن را بیرون میفرستد، هر نوع بادی از باد جنوب و شمال و صبا و دبور، سپس گفت: نشانه آنهم اینست که تو پیوسته این رکن را در زمستان و تابستان همیشه در شب و روز متحرک میبینی)!
اولا در سند این خبر اشکال وجود دارد. محمد بن الحصین -یکی از راویان آن - احوالش مجهول است. مامقانی در مورد او مینویسد: (لم اقف علی حاله بر حالش واقف نشدم (۲) همچنین علامه حلی در باره راوی دیگر آن یعنی محمد بن فضیل نوشته است: یرمی بالغو! یعنی: (او متهم به غلو است)! (۳) حدیثی را که دو تن - مجهول الحال و غلو کننده - گزارش نموده باشند چگونه میتوان مورد اعتماد قرار داد؟!
ثانیا: باد، هرگز انبانی در رکن شامی ندارد که هر وقت خدای متعال اراده کند مقداری از آن را بیرون فرستد! باد نتیجه اختلاف سطح حرارت در هوا است. هوای گرم به بالا صعود میکند و هوای سرد جای آن را میگیرد و این جا بجایی، باد را جلوه گر میسازد. امروز دیگر کودکان دبستانی نیز این قبیل مسائل را میدانند و حدیث مذکور، جز خرافه گویی چیزی به شمار نمیآید. اینک یا باید گفت که امام صادق - علیه السلام - تنها از احکام مذهبی آگاه بوده اند و از رموز طبیعت خبر نداشتند و یا باید پذیرفت که راویان این حدیث، بر امام صادق - علیه السلام - دروغ بسته اند وما قول دوم را ترجیح داده بر میگزینیم زیرا که حرکت باد ها از رکن شامی، در این خبر به خدای متعال نسبت داده شده است و ما مقام امام صادق -علیه السلام - را اجل از آن میدانیم که چنین دروغی را به خداوند سبحان دهد."
نقد و بررسی:
مقدمه:
بشر امروز به کشف رموزخلقت وآفرینش افتخار میکند، اما میزان کشفیات و اختراعات، او را به خود غرّه کرده است، و این در حالی است که میزان کشف و درک او از جهان در مقایسه با مجهولات بسیار نا چیز است. با کمی دقّت میتوان مشاهده کرد که بخش عمده اختراعات انسان، ابزار و لوازمی است که ابتدایاًً او را در شناخت مجهولات یاری میکنند وسپس و به تدریج، با پیشرفت علوم وتکنولوژی، تلاش میکند تا با طرح وپرداختن به تیوریهای متّکی به اندوخته سالیان دراز دانشمندان و نظریه پردازان، از مجهولات رمز گشایی نماید که البته در این راه ممکن است دچار خطا و اشتباهی شود که گاهی قرن ها زمان و تجربه و تحقیق برای جبران آن احتیاج است.
مراجعه به تاریخ علوم،گزارشات زیادی از قضاوتهای عجولانه و کوتاه بینانه افرادی ارائه میدهد که تاریخ و کشف علم را پایان یافته تلقّی نموده و با کیل بی مقدار و حقیر و با اتکاء به دانش ناقص خود (بهتر است بگوییم شنیده ها) همه چیز را توزین کرده و در صحت وسقم آن داد سخن میدهند.
هنوز چندان دور نیست که عده ای دانشمند!؟،"گالیله"را به جرم اینکه معتقد بودند "هر بچه دبستانی" میداند که"زمین به دور خورشید نمیگردد"کافرخوانده و آتش زدند وگالیله که ابزاری برای اثبات مدّعای خود نداشت چاره ای جز تن دادن به تکفیر و اعدام نداشت.
با کمی کنکاش در تحلیل سوال مورد نقد آقای طباطبایی، به سادگی درمی یابیم که این گونه قضاوت ها وداوری ها با رویکرد"به ظاهر"اندیشمندانه!؟و خیر خواهانه!؟ و به بهانه زدودن گرد و غبارخرافه!؟ از دامن دین و اولیاء الهی، فقط و فقط،محملی است برای کمرنگ کردن و در نهایت، بی اعتبار کردن وحذف منابع علمی و اصیل دینی، یعنی روایات، صورت میگیرد. آقای طباطبایی غافل از این نکته است که شاخه ای را از بن میبرد که بر آن نشسته است. این "کودک دبستانی"باید بداند که با ابزارهای علمی نمیتواند از عهده توضیح بسیاری از آیات قرآن برآید.لذا در این مقاله، ما با بررسی مختصر، بیان میداریم که تمام علوم به"کودکان دبستانی" نرسیده است تا با آن به قضاوت وکشف رموزخلقت و آفرینش بپردازند.
ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
راویان حدیث:
در ابتدا باید توجه داشت که مجهول الاحوال بودن و یا اتّهام به غلوّ در مورد راویان یک مطلب علمی برای مردود کردن آن، یک فرافکنی است، زیرا روایت مذکور درجهت تمجید از امام علیه السلام بیان نگردیده، بلکه در پی یافتن پاسخی در خصوص سوال مطرح شده درمیان مردم آن زمان است، لذا اگر در پرسش و پاسخ عالمانه ای، جواب عالم (به گزارش تاریخ و علم)صحیح باشد که غلوّی صورت نگرفته واگر صحیح نباشد و یا لااقلّ علوم روز عاجز از درک"صحت پاسخ"باشند، نه تنها غلوّ در باره آن عالم نشده، بلکه تا زمان کشف واقعیّت، همواره فرد مذکور، به دلیل سبقت و نا همخوانی با باورهای علمی روز، در مضانّ اتّهام خواهد بود.لذا نمیتوان بدون تحقیق در مورد این گونه فرمایشات و به دلیل واهی مجهول الاحوال بودن و یا اتّهام به غلوّ راویان، اصل روایت را نادیده و بی اعتبار انگاشت.."منگر بدانکه گفت، بنگر بدانچه گفت". (۴)
هوا و جابجایی آن در روایات:
قبل از این که به تحلیل حدیث مورد بحث بپردازیم لازم است شمّه ای از فرمایشات امام صادق علیه السلام را در خصوص باد وهوا بیان نماییم تا مشخص شود که اولاً علم امام علیه السلام، بر خلاف گمانه پراکنی آقای طباطبایی، منحصر به احکام مذهبی نبوده وثانیاً در بیان علوم برای درک عوام،چگونه از شیوههای قابل درک استفاده میفرمودند.
وقتی زندیق از امام صادق علیه السلام راجع به باد سوال میکند آن حضرت در پاسخ چنین میفرمایند:
الریح هواء إذا تحرک سمی ریحا، فإذا سکن سمی هواءا و به قوام الدنیا...(۵)
باد همان هواست و به مجرّد حرکت باد نامیده میشود، و در صورت سکون «هوا»، و برپایی دنیا بسته به همان هوا است، و اگر سه روز باد نوزد همه چیز زمین خراب شده و متعفّن میگردد،...، مانند روح، بمحض خروج از جسم، بدن عفونی شده و تغییر میکند، بزرگ و بزرگوار است خدای یکتا که نیکوترین آفرینندگان است.
در خصوص انواع و ویژگیهای باد، روایات عالمانه و بسیاری در دست است که ذکر تمامی آن ها در این مقال نمیگنجد فلذا با بیان مقداری از اندک"مشت نمونه خروار"خواننده محترم را به منابع مربوطه ارجاع میدهیم (۶)
انواع و ویژگیهای باد در روایات نبوی صلی الله علیه وآله وسلم
در روایتی، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم،(به استناد آیات قرآن) باد را به هشت دسته تقسیم فرموده اند (۷) که چهار تای آن رحمت و چهار تای دیگر عذاب است. بادهای رحمت عبارتند از الناشرات، المبشرات، المرسلات و الذاریات. و اما بادهای عذاب عبارتند از العاصف، الصرصر، العقیم و القاصف.
با اندک تاملی در این دسته بندی ها، روشن میشود که خداوند متعال در آیات قرآن مجید (۸) از باد ها به عنوان عوامل عذاب و رحمت خود یاد فرموده و به این ترتیب باید یک دوره درس خداشناسی به کودکان مکتب آقای طباطبایی تعلیم داده شود تا درک کنند تدبیر و تسخیر ریاح، به دست قدرت الهی است وجابجایی در اثر تغییر فشار ناشی از تفاوت دما نیز به عنوان سنّت الهی، یکی از راههای جابجایی هواست.
مراد از زندان باد
درتفسیر روایت منقول از امام صادق علیه السلام این گونه آمده است:
اولاَ منظور از بادهای چهارگانه شمال و جنوب و صبا و دبور اسماء ملایک موکّل آن ها ست و مراداز سجن نیز موقوف بودن حرکت هوا (باد) به امر الهی است که این موضوع خارج از درک کودکان دبستانی است و اتّفاقاَ امام علیه السلام نیز با درک این موضوع، روایت را متناسب عقل و فهم شنونده مطرح وسپس با توضیح کامل، ارتباط علوم طبیعی و معرفت شناسی الهی را بیان میدارند وما،در پاورقی، متن کامل روایت را با توضیح شارح، برای روشن شدن ذهن محققین محترم میآوریم.
تدبیر و تسخیر ریاح
از مجموع آن چه که ذکر گردید، نتیجه میشود که اگرچه باد محصول جابجایی هوا در اثر تغییر فشار ناشی از تفاوت دماست (۱۰) امّا برای یک مسلمان موحّد که اندکی با معارف دینی و قرآن مجید آشنایی داشته باشد،این امر مسلّم است که اگر چه خداوند متعال سنّت جاری در امور طبیعی روا داشته است، اما هرگز از خود سلب قدرت ننموده وهیچ چیز از ید قدرت او خارج نیست و همه امور به خواست واراده او ساری و جاری است "إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْیاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ"(۱۱). در این جا چند نمونه مختصر از این تسخیر وتصرف الهی، از لسان قرآن مجید یاد نموده که از جایگاه سنّتی و قوانین طبیعی از آن خبری نیست و بالمآل عرصه جولانگه کودکان دبستانی نخواهدبود.
۱ - زمانی که دوران سرگردانی نوح و قومش در دریا به پایان میرسد خداوند به زمین دستور فروکش کردن آب را میدهد و به آسمان امر میکند که بارش را متوقف نماید.
وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ (۱۲)
و این امر خلاف تصور طبیعی است زیرا هر کودک دبستانی میداند که بارش باران در اثر تبخیر آب و برودت هوا است و امر به باریدن و نباریدن خلاف عقل است.
۱. ۲ - زمانی که آتش نمرود ابراهیم خلیل را در خود غرق میکند خداوند به آتش دستور میدهد
یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهیمَ (۱۳)
۱. ۳ - آیات پاورقی ۸ که همگی حکایت از ارسال ریح (باد) توسط خداوند متعال داشته و الزاماَ منتظر تغییر فشار و دما نمانده است، بلکه این تغییرات را نیز خود تدبیرفرموده است.
۲. ۴ - بر اساس گزارش قرآن مجید خداوند متعال در جنگ خندق، پیغمبر و مومنین را با باد و سپاهی که دیده نمیشدند نصرت داد (۱۴) و فرمود:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها...
به هر حال غرض از ارائه این چند نمونه مختصر از آیات، بیان این نکته بود که روح حاکم بر فعل و انفعالات طبیعی، اراده، خواست و مشیّت الهی است وهمه چیز در سجن اوامر الهی قرار دارد و
"اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبرّد رگی تا نخواهد خدا"
در خاتمه این مقاله باید بگوییم:
الف – آقای طباطبایی دو حالت برای حدیث مورد بحث در نظر گرفته اند:
۱ – عدم آگاهی امام صادق (علیه السلام) از علوم طبیعی ۲ – دروغ بودن حدیث
پاسخ ما حالت سوم است: امام علیه السلام هم بر علوم دینی و هم بر علوم طبیعی احاطه کامل به تعلیم الهی دارند، اما در مقام آگاهی دادن گاهی از تعلق اراده الهی بر مجاری و سنن و عوامل طبیعی و گاهی از حاکمیت اراده خداوند بر"کن فیکون"های خارج از دایره سنن سخن میگویند. هضم این مطلب برای اندیشه دبستانی آقای طباطبایی دشوار است.
ب – معنای تدبیر ریح و زندان باد منحصر به آنچه آقای طباطبایی فهمیده اند، نمیباشد. همانگونه که بسیاری از وقایع و معجزات و آیات الهی در قرآن با روایات معصومین علیهم السلام قابل تبیین بوده و توضیح علمی دوران خود را ندارد.
ج – ملاک خرافه بودن یک مطلب فهم آقای طباطبایی از روایات نیست، زیرا با ترازوی سنجش فهم آقای طباطبایی پدیده ها و وقایع متعددی در قرآن حالت خرافه به خود میگیرند.
د – خداوند متعال بسیاری از افعال خود را توسط یا به فاعلیت ملایکه و برگزیدگان الهی (هم در مجرای سنن طبیعی و هم از طریق حوادث غیر طبیعی) انجام میدهد که قابل تبین از نوع تغییر دما و فشار برای باد نیست. چگونه آقای طباطبایی میتوانند نفخ و یا قبض روح و ارسال باران و روزی خلایق را توسط ملایکه با تبین از نوع حابجایی هوا توضیح دهند؟ مسخر شدن باد برای حضرت سلیمان و سخن گفتن ایشان با پرندگان با کدام ترازوی علمی زمان قابل توجیه است؟ آیا این سخن کودکانه و دبستانی است که بگوییم عامل مرگ و قبض روح تمام انسانها یک فرشته است، در حالیکه علم پزشکی برای مرگ هر انسانی توضیح طبیعی خود را دارد؟ چگونه است که قطعه سنگی به نام حجرالاسود با علم و آگاهی از شناخت مومنین و شیعیان میتواند یک فرشته باشد، اما تسخیر بادها نمیتواند در ید فرشته دیگری باشد؟ بر چه مبنایی با توجه به اراده الهی و مبانی قرآنی میتوان عاملیت ارسال بادها را از یک فرشته دیگر خرافه و دروغ پنداشت؟
پاورقی ها:
۱. (۱) معانی الاخبار، اثر شیخ صدوق ص ۳۸۴-۳۸۵ از منشورات جماعه المدرسین.
۲. (۲) تنقیح المقال ج ۳، ص ۱۰۸
(۳) خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص ۳۹۵
(۴) موسوعة العقاید الإسلامیة - محمد الری شهری - ج ۱ - ص ۸۱
وروی فی غرر الحکم عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) أن: لا تنظر إلی من قال وانظر إلی ما قال
غرر الحکم: ۱۰۱۸۹، عیون الحکم والمواعظ: ۵۱۷ / ۹۳۷۶ ؛ کنز العمال: ۱۶ / ۲۶۹ / ۴۴۳۹۷ نقلا عن ابن السمعانی فی الدلایل. ۳. المحاسن: ۱ / ۳۵۹ / ۷۶۹، بحار الأنوار: ۲ / ۹۶ / ۳۹.
ایضاَ
مطلوب کل طالب - رشید الوطواط - ص ۷ – ۸
کلمهء یازدهم - لا تنظر الی من قال وانظر الی ما قال. منگر بدانکه گفت، بنگر بدانچه گفت. معنی این کلمه بتازی: إذا سمعت کلاما فلا تنظر الی حال قایله و لکن انظر الی کثرة طایله، فرب جاهل یقول خیرا، و رب فاضل یقول شرا. معنی این کلمه به پارسی: در گویندهء سخن منگر که شریفست یا وضیع، عالمست یا جاهل، در نفس سخن نگر، اگر نیک باشد نگاهدار، و اگر نیک نباشد بگذار،
شعر: شرف قایل وخساست او * در سخن کی کنند هیچ اثر / توسخن را نگر که حالش چیست * در گذارندهء سخن منگر
(۵) مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج ۴ - ص ۲۳۴ - ۲۴۱
وفی هذا الحدیث سأل الزندیق عنه فأخبرنی ما جوهر الریح؟ قال الصادق (علیه السلام): الریح هواء إذا تحرک سمی ریحا، فإذا سکن سمی هواءا وبه قوام الدنیا. ولو کفت الریح ثلاثة أیام، لفسد کل شی علی وجه الأرض ونتن. وذلک أن الریح بمنزلة المروحة تذب وتدفع الفساد عن کل شی وتطیبه فهی بمنزلة الروح إذا خرج عن البدن نتن البدن وتغیر. تبارک الله أحسن الخالقین.
بیان: کون هذا الهواء متحرکا لیس لذاته ولا من لوازم ذاته، وإلا لدامت الحرکة بدوام ذاته. فلا بد أن یکون بتحریک الفاعل المختار، وهو الله جل جلاله.
(۶) صحیفه سجادیه، اصول کافی و بحارالانوار، که ذیلاً به شروح آنها اشاره شده است بخش کوچکی از منابع قابل دسترسی میباشند ودر صورت نیاز میتوان با جستجو ذیل کلمه"ریح"ویا مشتقّات آن به دریایی از روایات دست یافت که بعید است آقای طباطبایی از آن ها بی خبر باشد واین سوال را برای خواننده بی پاسخ بگذارد که چرا نخواسته محقّقین محترم را از دنیای کودکانه فراتر ببرد؟
الف:مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج ۴ - ص ۲۳۴ – ۲۴۱
ب:ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین (علیه السلام) - السدی علی خان المدنی الشیرازی - ج ۲ - شرح ص ۵۴ - ۵۷
ج: شرح أصول الکافی - مولی محمد صالح المازندرانی - ج ۱۲ - پاورقی ص ۳۸۳
(۷) مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج ۴ - ص ۲۳۷ و ۲۳۸
النبوی (صلی الله علیه وآله): الریاح ثمان، أربع منها عذاب، وأربع منها رحمة. فالعذاب منها: العاصف، والصرصر، والعقیم، والقاصف.
والرحمة منها: الناشرات، والمبشرات، والمرسلات، والذاریات. فیرسل الله المرسلات. فتثیر السحاب، ثم یرسل المبشرات فتلقح السحاب، ثم یرسل الذاریات فتحمل السحاب، فتدرکما تدر اللقحة، ثم تمطر - وهن اللواقح - ثم یرسل الناشرات فتنشر ما أراد
(۸) یونس (۱۰) / آیه۲۲ هُوَ الَّذی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّی إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ..
القمر(۵۴)/ آیه ۱۹ إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ
الذاریات(۵۱) / آیه ۴۱ وَ فی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقیمَ
الاسرا(۱۷) / آیه ۶۹ فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنا بِهِ تَبیعاً
المرسلات(۷۷) /آیه ۳ وَ النَّاشِراتِ نَشْراً
الروم(۳۰) / آیه ۴۶ وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
المرسلات(۷۷) /آیه ۱ وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً
الذاریات (۵۱) / آیه ۱ وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً
(۹) شرح أصول الکافی - مولی محمد صالح المازندرانی - ج ۱۲ - ص ۳۸۲ - ۳۸۳
* الأصل: ۴۰۱ - أبو علی الأشعری، عن بعض أصحابه، عن محمد بن الفضیل، عن العرزمی قال: کنت مع أبی عبد الله (علیه السلام) جالسا فی الحجر تحت المیراب ورجل تخاصم رجلا وأحدهما یقول لصاحبه: والله ما ندری من أین تهب الریح، فلما أکثر علیه قال أبو عبد الله (علیه السلام): فهل تدری أنت؟ قال: لا ولکنی أسمع الناس یقولون، فقلت أنا لأبی عبد الله (علیه السلام): جعلت فداک من أین تهب الریح؟ فقال: إن الریح مسجونة تحت هذا الرکن الشامی فإذا أراد الله عز وجل أن یخرج منها شییا أخرجه أما جنوب فجنوب وأما شمال فشمال، وصبا فصبا، ودبور فدبور ثم قال من آیة ذلک أنک لا تزال تری هذا الرکن متحرکا أبدا فی الشتاء والصیف واللیل والنهار. *
الشرح: (من أین تهب الریح فقال: إن الریح مسجونة تحت هذا الرکن الشامی - اه) (۱) مر نظیره مع شرحه فی حدیث الریاح.‹ پاورقی ص ۳۸۲ › ۱ - قوله «صاحب الفلک» یعنی به الملک الموکل بإدارة الفلک ویعبر عنه الفلاسفة بالنفس الفلکیة أو العقل المجرد الذی یتعلق الفلک ونفسه به إذ ثبت عندهم أن الحرکات الدوریة لا تکون طبیعیة حتی یلزم أن یکون الطبع طالبا للوضع الذی إذا حصل علیه فر عنه وبین ذلک فی ما سلف، وأما طول أیامهم إذا عدلوا وقصرها إذا ظلموا فلعلها أمر نفسانی کقصر المدة للنایم إذا مضی علیه زمان کثیر، واعلم أن أهل الحدیث یأولون أمثال هذه الروایات علی غیر ظاهرها فهم معترفون بأن الحدیث إذا کان ظاهره مخالفا للواقع یجب تأویله وانما یقفون عن التأویل إذا لم یعلموا مخالفته، وعلی فرض العلم بالمخالفة لا یتأبون من التأویل فلیس خلافهم مع غیرهم فی أصل التأویل بل فی مخالفة
المضمون للواقع. (ش) ‹ پاورقی ص ۳۸۳ › ۱ - قوله «هذا الرکن الشامی» قال صاحب الوافی (الصفحة ۱۲۷ من المجلد ۱۳) فی شرح قول أبی جعفر (علیه السلام): «فأما الریاح الأربع الشمال والجنوب والصبا والدبور فإنما هی أسماء الملایکة الموکلین بها» قال: وإنما أضاف الریاح الأربع إلی الملایکة لأن لکل شیء فی هذا العالم ملکوتا فی عالم أعلی منه به حیاته وتسبیحه انتهی. وفی الحدیث الذی رواه هناک عند ذکر الرکن الشامی: «فإذا أحب الله أن یهب شمالا أمر الملک الذی اسمه الشمال فیهبط علی البیت الحرام فقال علی الرکن الشامی فضرب بجناحه فتفرقت ریح الشمال حیث یرید الله من البر والبحر وإذا أراد أن یبعث جنوبا أمر الملک الذی اسمه الجنوب فهبط علی البیت الحرام فقام علی الرکن الشامی» وهکذا ذکر فی الصبا والدبور فتبین من ذلک أنه لیس المراد من سجن الریاح تحت الرکن الشامی أن مهب الریاح من هناک لأنهم (علیهم السلام) وأصحابهم وجدوا بالحس أن الریاح الأربع تدخل مکة من الجوانب ولیس تخرج منها إلی الجوانب بل المراد بالسجن کما فی هذا الحدیث ان الریاح موقوفة علی أمر الله تعالی والملک الموکل بخزاین الریاح وهذا الملک مستول علی رکن من أرکان بیت الله تعالی، وفی کتاب الفقیه الرکن الیمانی بدل الشامی فالأمر مردد بین کون سلطان الملک علی الشمال أو الجنوب دون المشرق والمغرب أعنی الرکن العراقی والمغربی لأن الریح لاختلاف الهواء حرارة وبرودة والاختلاف انما هو بین الشمال والجنوب وأما المغرب والمشرق فکلاهما سیان فی نسبة الحرارة والبرودة إلیهما غالبا ولیس الصبا والدبور من محض المغرب والمشرق بل الصبا من الشمال الشرقی لأنها تهب من نجد إلی الحجاز والدبور من الجنوب الغربی أی من جانب مراکز أفریقیة والله العالم. (ش) ۲ - کما فی القرآن الکریم «أولی أجنحة مثنی وثلاث ورباع یزید فی الخلق ما یشاء» فورد فی بعضهم ستمایة ألف جناح. (ش).
(۱۰) بررسی علمی منشا باد یک موضوع پیچیدهاست. از آنجاییکه زمین بطور نامساوی به وسیله نور خورشید گرم میشود بنابراین در قطبها انرژی گرمایی کمتری نسبت به مناطق استوایی وجود دارد همچنین درخشکیها تغییرات دما با سرعت بیشتری انجام میپذیرد و بنابراین خشکیهای زمین نسبت به دریاها زودتر گرم و زودتر سرد میشوند. این تفاوت دمای جهانی موجب به وجود آمدن یک سیستم جهانی تبادل حرارتی خواهد شد که از سطح زمین تا هوا، که مانند یک سقف مصنوعی عمل میکند، ادامه دارد. بیشترین انرژیی که در حرکت باد وجود دارد را میتوان در سطوح بالای جو پیدا کرد، جایی که سرعت مداوم باد به بیش از ۱۶۰ کیلومتر در ساعت میرسد و سرانجام باد انرژی خود را در اثر اصطکاک با سطح زمین و جو از دست میدهد.
(۱۱) یس (۳۶) آیه ۸۲
(۱۲) هود (۱۱) آیه ۴۴
(۱۳) الأنبیاء (۲۱) آیه ۶۹
(۱۴) الاحزاب (۳۳)/ آیه ۹
(پس از آن بمؤمنین خطاب کرده و روی سخن بآنان نموده میفرماید:) ای کسانی که (بخدا و رسول) ایمان آوردید نعمت و بخشش خدا را که بشما داده یاد کنید (شکر و سپاس آن را بجا آورید) هنگامی که (در جنگ احزاب سال پنجم از هجرت) لشگرهایی بسوی شما آمد (و آن را جنگ احزاب گویند برای اینکه قریش از همه عرب استمداد و یاری خواسته از هر قبیلهای حزب و گروهی فراهم کردند، و آن را غزوه و جنگ خندق نیز گویند، و خندق گودال بزرگی است که برای جلوگیری از دشمن دور شهر میکندند، و در آن جنگ مسلمانان بدستور سلمان «رضوان اللَّه علیه» دور مدینه طیّبه خندق کندند) پس باد (دبور و بادی که از سمت مغرب میوزد، یا باد صبا و بادی که از سوی مشرق میوزد، یا باد صبا و بادی که از سوی مشرق میوزد) را و لشگرهایی (از فرشتگان) که شما آنها را نمیدیدید بر ایشان (کفّار و ناگرویدگان) فرستادیم، و خدا بآنچه میکنید بینا (گواه) است (جزاء و سزای شما را خواهد داد)
وبلاگ قرآنیان