بررسی و نقد کتاب"درسی از ولایت"تالیف"ابوالفضل برقعی"
نویسنده: محمد شمسیانی
قسمت دوم
مقدمه:
آقای ابولفضل برقعی در کتاب"درسی از ولایت"در صدد اثبات معنای"دوست"برای کلمه “ولی “ در آیات"إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُیْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ. - المایدة ۵۵"و"المومنین و المومنات بعضهم اولیاء بعض - توبه ۷۱"و"یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُیْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَن تجَعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا - ۱۴۴ سوره نساء "می باشد.
وی با تلاش فراوان سعی دارد که ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به تبع آن ائمه معصومین علیهم السلام را منحصر در ولایت تشریعی (آنهم با تعریفی که خود از ولایت تشریعی دارد) کند و ولایت تکوینی این ذوات مقدسه را (با برداشت خود از ولایت تکوینی) انکار نماید. مولف کتاب "درسی از ولایت"تعاریف خویش از ولایت تشریعی و تکوینی را به کل شیعه نسبت داده و به نقد آن پرداخته است.
ما ضمن نقد و بررسی نوشته آقای برقعی با استناد به کتاب و سنت اثبات خواهیم کرد که نه تنها معنای کلمه"ولی"در آیات مورد استشهاد نویسنده"صاحب اختیار و سرپرست"می باشد بلکه رسول خدا و ائمه معصومین علاوه بر منصب الهی"ولایت تشریعی"صاحب مقام "ولایت تکوینی"از سوی خداوند عز و جل به معنای صحیح آن میباشند. در ادامه ضمن بررسی ولایت انبیاء و اولیاء از دیدگاه تشیع با تبیین اعتقادات پیروان اهل بیت در باب ولایت که مبتنی بر ادله قرآنی است به شبهات وارده از طرف نویسنده کتاب"درسی از ولایت"پاسخ خواهیم داد.
معنای کلمه"اولیاء"در آیه ۱۴۴ سوره نساء:
در ادامه نویسنده با استناد به آیه ۱۴۴ سوره نساء در این آیه نیز"اولیاء"را به معنای دوستان گرفته است.
"یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُیْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَن تجَعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا"
و سپس نتیجه میگیرد: مومنین موظف به اعلام برائت بدون قید و شرط از کفار و دشمنان خدا و رسول میباشند و این را از دستورات دین بر میشمارد.
حال باید بررسی شود که طبق آیات قرآن وظیفه مومنین برائت از کفار و مشرکین است یا خیر در آیه اول سوره توبه خداوند میفرماید: بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلیَ الَّذِینَ عَاهَدتمُّ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ(۱)
یعنی خداوند و رسول خدا اعلام بیزاری میکنند از مشرکانی که شما مسلمانان با آنان معاهده داشتید (ولی آن مشرکان پیمان خود را شکستند).
نکته ای که در این آیه قابل توجه میباشد آن است که خدا و رسولش اعلام برائت از مشرکینی مینمایند که پیمان شکنی کرده اند.
در ادامه در آیه ۳ میفرماید:..... فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیرْ لَّکُمْ وَ إِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیرْ مُعْجِزِی الله.... پس اگر (از پیمان شکنی و خیانت) توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی برگردانید بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید.
یعنی خداوند در عین اعلام برائت از مشرکین میفرماید درصورت توبه (از پیمان شکنی و خیانت) مورد عفو قرار میگیرند.
باتوجه به آیات ابتدایی سوره توبه میتوان نتیجه گرفت که خداوند مومنین را به اعلام بیزاری مطلق از مشرکین یعنی تنها به جهت شرکشان فرا نخوانده است و حتی خطاب به کفار میفرماید اگر توبه کنید برای شما بهتر است و در آن خیر است. در آیه ۸۲ سوره مایده خداوند میفرماید: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرْکُواْ وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَی ذَالِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبرِونَ(۸۲)
یقیناً سرسخت ترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مومنان یهودیان و مشرکان خواهی یافت و البته نزدیک ترینشان را در دوستی با مومنان کسانی مییابی که میگویند ما نصرانی هستیم این بدین خاطر است که گروهی از آنان کشیشان دانشمند و عابدان خدا ترس اند و آنان (در جستجو ی حقیقت ) تکبر نمیورزند.
در این آیه میخوانیم نزدیک ترین افراد در بین اهل کتاب در دوستی و مودت با مومنین کسانی هستند که نصرانی میباشند و کاملاً مشهود است که میان مومنین و اهل کتاب دوستی برقرار است. چگونه ممکن است که خداوند در این آیه نزدیک ترین افراد به مومنین در دوستی را نصرانیان معرفی کند و در جای دیگر قرآن مومنین را از دوستی با آنان به طور مطلق نهی کند
در آیه بعد خداوند میفرماید: (مایده آیه ۸۳): وَ إِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلیَ الرَّسُولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقّ یَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ(۸۳)
و هنگامیکه آنچه بر پیامبر اسلام «ص» نازل شده بشنوند میبینی دیدگانشان پر از اشک میشود از آنچه که از حق شناختند و میگویند: پروردگارا ایمان آورده ایم پس ما را در زمره شاهدین حق و حقیقت (حقانیت پیامبر و قرآن) بنویس.
در این آیه اهل نصاری با شنیدن آیات قرآن در حالیکه چشمانشان از اشک لبریز است به حقانیت قرآن و رسول خدا شهادت میدهند و مسلماً اگر پیامبر و مومنین از طرف خداوند موظف بودند تا از آنان اعلام بیزاری نماید چگونه قادر بودند تا با خواندن آیات قرآن آنان را به سوی اسلام فراخوانند آیا میتوان با خواندن آیات قرآن در حالت برائت و غضب آنان را به سوی اسلام دعوت نمود
در اینجا توجه به این نکته ضروری است که اهل کتاب حتی درصورت ایمان به خدا به دلیل آنکه در ابتدا به رسول خدا حضرت محمد «ص» ایمان ندارند از قاعده کلی نویسنده که معتقد است"هر کسی که ایمان به خدا و رسول دارد باید مورد دوستی و محبت مومنین قرار گیرد"خارج میشوند و در زمره کفار قرار میگیرند.
حاصل آنکه: اگرچه مومن همواره از کفر و شرک بیزار است اما خداوند مومنین را به اعلام بیزاری از کفار اعم از بت پرستان واهل کتاب امر نکردهبلکه با ایجاد مودت و دوستی میان مومنین و مشرکینی که پایبند به عهد خود هستند آنانرا ترغیب و علاقمند به دین اسلام میکند و بالطبع اگر مودت و معاشرتی در بین مومنین وکفار (اهل کتاب و مشرکین) نباشد این امر میسر نمیگردد.
در آیه ۱۴۴ سوره نساء نیز به مانند آیه ۷۱ سوره توبه بررسی آیات قبل از آیه ۱۴۴ ما را در پی بردن به معنای درست کلمه «ولی» در این آیه یاری مینماید.
الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُیْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا(۱۳۹)
ترجمه: همان کسانی (از منافقین) که کافران را به جای مومنان اولیاء خود میگیرند. آیا عزت و سربلندی را نزد آنان میطلبند یقیناً همه عزت و قدرت فقط برای خداست.
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فیِ الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سمَعْتُمْ ءَایَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بهِا وَ یُسْتهَزَأُ بهِا فَلَا تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتیَ یخَوضُواْ فیِ حَدِیثٍ غَیرْهِ إِنَّکمُ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْکَافِرِینَ فیِ جَهَنَّمَ جَمِیعًا(۱۴۰)
ترجمه: خدا در قرآن بر شما نازل کرده است که: چون شنیدید گروهی آیات خدا را مورد استهزاء و انکار قرار میدهند با آنان هم نشینی نکنید تا در سخنی دیگر در آیند و اگر هم نشینی کنید شما نیز مانند آنان خواهید بود. یقیناً خداوند همه منافقین و کافرین را در دوزخ جمع خواهد کرد.
الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِن کاَنَ لَکُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللَّهِ قَالُواْ أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ وَ إِن کاَنَ لِلْکَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُواْ أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُم مِّنَ الْمُیْمِنِینَ فَاللَّهُ یحَکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَن یجَعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلیَ المْیْمِنِینَ سَبِیلاً(۱۴۱)
ترجمه: آنان که همیشه در انتظار حادثه ای برای شما هستند. اگر پیروزی از طرف خداوند نصیب شما شود میگویند مگر ما با شما نبودیم و اگر برای کافران بهره ای اندک از پیروزی باشد میگویند آیا ما
( منافقین) در سپاه اسلام بر شما (کفار) چیره و مسلط نبودیم و مانع از آسیب (مومنین ) به شما نشدیم. خداوند در قیامت میان شما داوری میکند و خدا هرگز راه سلطه ای به سود کافران بر ضد مومنان قرارنمی دهد.
إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یخُادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُواْ إِلیَ الصَّلَوةِ قَامُواْ کُسَالیَ یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا(۱۴۲)
ترجمه: منافقان همواره با خدا نیرنگ میکنند. و حال آنکه خدا پاسخ دهنده نیرنگ آنان است. و هنگامی که به نماز میایستند با کسالت میایستند و همواره در برابر مردم ریاکاری میکنند و خدا را جز به مقدار کمی یاد نمیکنند.
مُّذَبْذَبِینَ بَینْ ذَالِکَ لَا إِلیَ هَیُلَاءِ وَ لَا إِلیَ هَیُلَاءِ وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تجَدَ لَهُ سَبِیلًا(۱۴۳)
ترجمه: منافقان میان کفر و ایمان متحیر و سرگردانند نه با مومنان اند و نه با کافران و هرکه را خدا (به کیفر اعمالشان) گمراه کند راهی به سوی هدایت برای او نیست.
یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُیْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَن تجَعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا(۱۴۴)
إِنَّ المْنَافِقِینَ فیِ الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَن تجَدَ لَهُمْ نَصِیرًا(۱۴۵)
ترجمه: ای اهل ایمان کافران را به جای مومنان اولیاء خود نگیرید آیا میخواهید برای خدا دلیلی آشکار برای عذابتان در دنیا و آخرت قرار دهید
- خداوند در این آیات از منافقین سیوال میکند که آیا عزت و قدرت را نزد آنان (کفار) جستجو میکنید.
- در این آیات نتیجه هم نشینی منافقین با کفار انکار و به استهزاء کشیدن آیات خداست.
- در این آیات خداوند منافقین را با خصلتهای ناشایستشان سرزنش میکند و میگوید آنان با خدا نیرنگ میکنند. خدا را بسیار کم یاد میکنند و با کسالت به نماز میایستند.
- و خداوند"ولی"قرار دادن کفار را دلیلی آشکار برای عذاب آنان (منافقان) بر میشمرد.
حال این سیوال مطرح است که آیا منافقین به دلیل یک هم نشینی ساده و دوستی با کفار این گونه مورد عتاب و عقاب خداوند قرار گرفته اند یا آنکه منافقین به سودای رسیدن به عزت و قدرت طریق تبعیت و هم پیمانی با کفار را دنبال میکردند
کسی که در این آیات"اولیاء"را به معنی"دوست "می گیرد یا جاهل به قران است که در این صورت ادعای قرانی بودنش گزاف است ویا خود منافق و دشمن قران است. به گونه ای آشکار خداوند مومنین را از تبعیت و پذیرش سرپرستی و زعامت کفار برحذر میدارد. منافقین به جهت رسیدن به اهداف خود که همان قدرت و عزت دنیوی است به کفار اقتدا کرده و آنان را ولی و زعیم خویش قرار داده اند.
اگر در این آیه صحبت از یک دوستی ساده بود خداوند این گونه با شدت و غضب آنان را مورد عتاب و تهدید قرار نمیداد. با توجه به آیات دیگر و حکم عقل معاشرت و دوستی مومنان با کافران با هدف هدایت و دعوت آنان به دین اسلام مورد تایید میباشد و به طور قطع خداوند مومنین را برای این امر مورد سرزنش قرار نمیدهد.
حاصل آنکه در آیه ۷۱ سوره توبه با دلایل متقن اثبات نمودیم معنای کلمه «ولی» دوستی صرف نیست. اما در آیه ۱۴۴ سوره نساء با قاطعیت و براساس ادله ای که ذکر شد میتوان ادعا کرد کلمه «ولی» به معنی سرپرست و زعیم به کار رفته است.
با مقایسه شرایط و جو حاکم در زمان نزول آیه ۷۱ سوره توبه و آیه ۱۴۴ سوره نساء میتوان شباهت زیادی بین دو آیه یافت. مضمون سیاق هر دو آیه درمورد منافقین است کسانیکه آیات خدا و رسول خدا را به استهزاء میگیرند و در وظایف دینی سستی میکنند و به خدا نیرنگ میزنند لذا با توجه به این مشابهت و نتیجه گیری قطعی که درمورد آیه ۱۴۴ سوره نساء کردیم میتوان گفت معنای راجح برای کلمه «ولی» در آیه ۷۱ سوره توبه"سرپرستی و زعامت "است.
بررسی ولایت انبیاء و اولیاء از دیدگاه تشیع:
در ادامه تلاش میکنیم با تبیین اعتقادات پیروان اهل بیت در باب ولایت انبیاء و اولیاء که مبتنی بر ادله قرآنی است شبهات وارده از طرف نویسنده کتاب درسی از ولایت را مورد نقد وبررسی قرار دهیم.
آقای برقعی اظهار میدارد"ولایت دارای دو جنبه تکوینی و تشریعی است و شک نیست که خداوند خود ولایت تکوینی و تشریعی دارد بر تمام مخلوقات و جهان هستی "که البته در این قول اختلافی نیست. در ادامه ایشان میخواهد نشان دهد انبیاء و اولیاء فقط دارای ولایت تشریعی میباشند و نه ولایت تکوینی. البته ولایت تکوینی را این گونه تعریف میکند:
"ولایت و سرپرستی بر تمام جهان از عرش تا فرش و حتی خلقت و دادن هستی و رزق و حیات و موت"
اولین نکته ای که میتوان اشاره نمود آن است که تعریف ولایت تکوینی پیامبر ص و ائمه ع و حدود و شرایط آن در بین اندیشمندان شیعی کاملا یکسان نیست و اگر بنا باشد که براساس یک تعریف خاص و مطلق که گاهی هم برخاسته از حس دوستی و محبت مردم به بزرگان دین و مکتب است نقدی صورت گیرد این نقد منصفانه نبوده و بالطبع فاقد ارزش جامع علمی است.
تعریف شیعه از ولایت تکوینی:
تعریف شیعه از ولایت تکوینی که مورد تایید عموم متفکرین این مذهب میباشد آن است که انبیاء و اولیاء دارای قدرتهای وهبی الهی هستند و از این قدرت ها در مواردی که خداوند راضی است استفاده میکنند. به عبارت دیگر ولایت تکوینی نوعی قدرت مداری است به جهت تصرف در برخی امور تکوینی جهان هستیکه این تصرف صرفاً به معنای تغییر و دگرگونی در چیزی است که موجود است مثلاً تغییر در میزان رزق و روزی افراد ویا دادن حیات به مرده ای که پیش از این زنده بوده است و یا دمیدن روح در کالبد موجودی که جسم آن از خاک شکل گرفته است و....
اینها همه مصادیق تغییر در وضعیت و حالت موجود ات است لذا ولایت تکوینی شامل ایجاد شیی از عدم نمیباشد. حدود و وسعت این قدرت به دست خداست ودر حالات مختلف پیامبر و امامان نیز متفاوت است و ضمنا استفاده از آن نیز منوط به اذن الهی است.
در اینجا مناسب دیدیم در باب ولایت تکوینی تنها به تعریفی که در بالا اشاره شد بسنده کرده و بحث خود را در موضوع ولایت تشریعی انبیاء و اولیاء پی بگیریم تا نقد حاضر منطبق بر ترتیب موضوعات مطرح شده در کتاب"درسی از ولایت" باشد. انشاءالله در ادامه به بحث ولایت تکوینی خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
وبلاگ قرآنیان-آقای حسینی ورجانی
<<< لینک مبدأ >>>