بررسی و نقد"نقد کتب حدیث"(نوشته مصطفی طباطبایی) -۸

حدیث باهتوا

آقای طباطبایی معنای حیرت و دهشت را که بعضی از شارحین کتاب شریف کافی برای کلمه"باهتو هم"اختیار کرده اند، رد کرده و می‌نویسد: برخی از شارحان کافی، عبارت «باهتوهم» را چنین تفسیر نموده ‌اند که «با دلیل و برهان، بدعتگذاران را حیران سازید» ولی این معنا با لغت عرب سازگاری ندارد. چون در واژه ی باهتوا بهت به باب «مفاعله» رفته و بصورت «باهت» در آمده و به معنای: «حیره و ادهَشَه بما یفتری علیه من الکذب» بکار می‌‌رود یعنی:

«با دروغی که به او بست، وی را حیرت زده و مدهوش ساخت»(به المنجد ذیل واژه «بهت» نگاه کنید)

پاسخ:

۱- همه ی فرهنگهای لغت عربی واژه ی «باهت» را به معنای" وی را حیرت زده و مدهوش ساخت" دانسته اند، اما دسته ای از کتب لغت عرب تصریح کرده اند که این حیرت زده کردن و مدهوش ساختن، بر اثر دروغی می‌باشد که بر وی بسته می‌شود (بِما یَفتَرِی عَلَیهِ مِنَ الکَذِبِ). شاید منظور روایت، حیرت زده و مدهوش کردن اهل ریب و بدعت با دلیل و برهان (بدون دروغ بستن بر آنان) باشد. در این صورت، همه ی اشکالات بعدی نویسنده بی اساس خواهد بود.

۲ – آقای طباطبایی می‌گوید: عمل تهمت زدن خلاف عقل است، در پاسخ می‌گوییم: آیا شما میدانید قبح بدعت گذاری در دین چه تبعات سنگینی دارد تا بگویید در مقابل آن چه مجازاتی باید انجام شود؟ ضمن اینکه تهمت زدن قبح ذاتی ندارد مگر آنکه مصداق ظلم شود و حال آنکه در مورد بدعت گذار این مجازات مصداق ظلم نخواهد بود.بدعت گذار در دین یعنی کسی که دین را به انحراف می‌کشد و آیا شما قبح بدعت گذاری در دین را می‌توانید ارزیابی کنید که حالا کم یا زیاد بودن تنبیه را با معیار عقل خودتان تعیین می‌کنید ؟

قران حکم زنا ی محصنه را سنگسار می‌داند. درحالی که حقوق بشر امروز چنین حکمی را نقض حقوق انسانها یا به عبارت دیگر مصداق ظلم می‌داند آیا شما حکم قرآن را می‌پذیرید یا برداشت عقلی واضعان اعلامیه حقوق بشر را؟

در قران ماجرای کشته شدن پسر بچه به دست حضرت خضر را می‌خوانیم:

فَانْطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلاَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِیْتَ شَیْیاً نُکْراً

پس رفتند تا به نوجوانی برخوردند. [ بنده ما ] او را کشت. [ موسی به او ] گفت: « آیا شخص بی‏گناهی را بدون اینکه کسی را به قتل رسانده باشد کشتی؟ واقعاً کار ناپسندی مرتکب شدی. »﴿الکهف‏، ۷۴﴾

خضر علت قتل پسر بچه را اینگونه خبر می‌دهد که پسر بچه قصد انجام عملی را در آینده دارد. یعنی خداوند تقدیری را برای عمل آینده پسر بچه به دست حضرت خضر، جاری می‌کند، در حالیکه هنوز پسر بچه آن کار بد را مرتکب نشده است. به نظر شما علت بر آشفته شدن حضرت موسی چه بود؟ واضح است حضرت موسی در حد علمش عمل حضرت خضر را ظالمانه می‌دید همانظور که شما هم در مورد حدیث باهتوا در حد غلم خویش قضاوت نمودید. بنابراین کشتن آن نوجوان قبح داتی نداشته است و الا خداوند امر به انجام آن نمی‌کرد و شما هم در حد آگاهی خویش قضاوت عجولانه نمودید و حکم حدیث را مستلزم قبح ذاتی دانسته و حدیث را رد نمودید به مورد دیگری در قران توجه می‌کنیم:

داستان ماهیگیری در روز شنبه را چگونه توضیح عقلی می‌دهید؟

خداوند به کسانی ازمردم که می‌خواهند روز شنبه برای زن و بچه شان ماهی صید کنند میفرماید: بیرون نروید و ماهی صید نکنید. و آنگاه که این افراد سخن خدا را نادیده گرفتند به مجازات بوزینه شدن دچار شدند

حال آقای طباطبایی که مجازات بهتان برای بدعت گذار در دین را عقلی نمی‌دانند به این سوال پاسخ دهند که مجازات بوزینه شدن برای کسب روزی را کدام عقل می‌پسندد؟

(الأعراف: ۱۶۳ وَ سْیَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ

از یهودیان از داستان شهری که کنار دریا بود سؤال کن زمانی که در روز شنبه تجاوز می‏کردند. آن هنگام که ماهیان روز شنبه روی آب آشکار می‏شدند و غیر شنبه پدیدار نمی‏شدند که بدین طریق به کار زشتشان آنها را امتحان کردیم.

وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِیینَ

و کسانی از شما را که در روز شنبه [ از فرمان خدا ] تجاوز کردند نیک شناختید، پس ایشان را گفتیم: « بوزینگانی باشید طردشده. » ﴿البقرة، ۶۵﴾

آقای طباطبایی می‌گوید: بهتان به اهل بدعت ضد قران است و به این آیه اشاره می‌کند:

وَلاَ یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُواْ.((مایده / ۸) «دشمنی با گروهی، شما را به بی‌عدالتی درباره آنها وادار نکند».

جواب:

اولا: منظور آیه دشمنی بین مسلمین است نه دشمنی کافران یا مشرکان با خدا.

ثانیا: اصلا آیه موضوع بدعت گذاری در دین را مطرح نکرده است، در صورتی که بدعت گذار در دین در مقابله با خدا ایستاده و اعلام جنگ داده و مصداق یحاربون الله و رسوله می‌باشد:

(المایدة: ۳۳ إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ).

بنا بر این آیه ۸ مایده نمی‌تواند ناقض حدیث باشد و بلکه آیه ۳۳ مایده که خاری در دنیا را مجارات محاربه با خدا و رسول تعیین می‌کند می‌تواند موید حدیث باشد چرا که می‌تواند بهتان را موجب خاری بدعت گذار ذر دنبا دانست آقای طباطبایی ساختار ایرادات خود بر حدیث باهتوا را بر دو پایه استوار کرده است:

۱- عقل ۲ - قران

الف: بحث عقل

آقای طباطبایی می‌نویسد:

"بهتان زدن به اهل (ریب و بدعه) عقلاً جایز نیست زیراً عقل حکم می‌کند که بهتان زدن به بدعتگذاران از عاقبت نیکی برخوردار نخواهد بود زیرا ممکن است دیر یا زود، نادرستی آن بهتان آشکار شود، و مایه رسوایی بهتان زننده را فراهم آورد و اعتماد از دیگر سخنان او نیز برخیزد و در نتیجه، کار به زیان اهل حق و به سود اهل بدعت تمام شود"

در پاسخ همانگونه که قبلا اشاره شد در مجازات ها ی الهی برای انسان ها عقل ما راه ندارد که اگر چنین بود ما می‌توانستیم خودمان احکام شریعت وضع کنیم. لذا سزای تهمت را خدا وند مشخص می‌کند نه عقل من و شما.

امام علیه السلام نیز برای جلوگیری از نابودی و تباهی جامعه، ذن داده تا فرد بدعت گذار در دین رسوا شود. انحراف در دین بسیار عظیم تر و سنگین تر از دروغ و تهمت و زناست. قلمرو تاثیر گذاری دروغ و تهمت وزنا بسیار محدودتر از بدعت در دین است. بدعت در دین آینده جامعه ی اسلامی را به قهقراء می‌کشد و بسیاری از مومنین را به انحراف و تباهی دچار کرده و به جهنم وارد می‌کند. پس این دو عمل با هم قابل مقایسه نیستند و بر خلاف برداشت آقای طباطبایی بدعت در دین بد ترین کارهاست و محاربه با خدا و رسول می‌باشد. ما در مقابل سخن شما که محتوای حدیث باهتوا را عقلی نمی‌دانید چند نمونه قرانی هم آوردیم و نشان دادیم که نمی‌توانید برای برخی از ماجراهای قرانی مثل کشتن پسر بچه توسط خضر نبی و ماهیگیری در روز شنبه توجیه عقلی داشته باشید و در ضمن نباید بدعت گذاری در دین را با سایر خلافها مقایسه کنید، چرا که این دو قابل مقایسه نیستند. شعاع تاثیر گذاری و تباه سازی این دو یکی نیستند و لذا مجازات دنیوی و اخروی شان نیز قابل مقایسه نمی‌باشند.

بدعت گذاری در دین آنقدر بد و سنگین است که بنظر میرسد امام علیه السلام بهتان به آنها را فقط جزاء دنیایی عمل آنها قرار داده است و وقتی کسی با قصد ایجاد بدعت، شک و تردید در دین الهی با خداوند سر ستیز می‌گذارد، دیگر تفاوتی با سلمان رشدی ندارد و امام علیه السلام تعیین می‌کند که رفتار با شخصیت چنین فردی چگونه باید باشد.

نکته بسیار مهمی که آقای طباطبایی باید در نظر بگیرند این است که ما هرگز دامنه و وسعت بهتان را در حدیث باهتوا نامحدود نگرفته ایم و قطعا آن نیز برای خود احکام و مصادیق روشنی دارد که مجال بحثش اینجا نیست.

نکته دیگر اینکه اهل ریب با ایجاد تردید و شک در عقاید حقه و اهل بدعت با ارائه و طرح موضوعی که در دین نیست، به دین خدا و در واقع به خداوند دروغ می‌بندند و بدین وسیله موجبات گمراهی مردم مسلمان را فراهم می‌کنند

بدعت گذار در دین با احکام دروغین بهتان عظیمی به خداوند زده و بهتان به او شاید تنها درحد مقابله به مثلی باشد که قران دستور آنرا می‌دهد:

فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم

نه مجازاتی سخت تر و شدیدتر. واضح است که مقابله به مثل امری غیر عقلی نیست

در رابطه با عدالت نیز باید بگوییم:

عدالت یعنی قراردادن هرچیز در جای خودش:"العدل: وضع الشیء فی موضعه"

بدعت گذار و اهل ریب باید مفتضح و رسوا گردد و بردن آبروی وی، در برابر ستمی که به بهترین حقایق (دین خدا) می‌کند، کمترین و ساده ترین مجازاتهاست.

در جایی که شرع مطهر به مسلمانان اجازه می‌دهد که جان مرتدّ فطری (مسلمان زاده ای که از اسلام برگشته و کافر شده) را بگیرند همچنین اجازه می‌دهد آبروی کسی که بر علیه دین خدا قیام کرده و در زیر چهره دین، به خدا و دین خداوند دروغ می‌بندد و قصد انحراف و تردید در دین و عقاید مسلمانان را دارد، برده شود، همانگونه که آقای طباطبایی در کتاب"حقارت سلمان رشدی"آبرویی برای سلمان رشدی در نظر نگرفته است. بر همین اساس مواجهه حدیث باهتوا با حقارت سلمان رشدی ها و سایر بدعت گذاران در دین می‌باشد.

آیا آقای طباطبایی به طور عقلی می‌توانند بگویند که چگونه یک مسلمان زاده اگر از اسلام برگردد باید بجرم ارتداد کشته شود، پس چگونه بهتان را برای کسی که در دین بدعت گذاشته غیر عقلی می‌داند؟

آقای طباطبایی به آیه شریفه (وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ) برای رد بهتان به بدعت گذار در دین استشهاد کرده است.

در پاسخ باید بگوییم:

خداوند در قران می‌فرماید: (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‏ عَلَی اللَّهِ کَذِبا.

آیا بدعت گذار در دین مصداق افتراء زننده بر خدا نیست و آیا این حق برای خدا محفوظ نیست که به مانند خود او با او رفتار نماید؟

حکم بدعت گذار در دین (که بهتان زننده به خداست) با حکم مشرک مشمول آیه مورد استشهاد آقای طباطبایی (وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ) یکسان نیست و ما نباید به روش قیاسی این دو حکم را یکسان ببینیم، چون هر موضوعی حکم خاص خود را دارد و دلیل ندارد حکم بدعت گذار با حکم سب اله مشرکین یکسان باشد. مضافا به اینکه در قران می‌بینیم خداوند دیگران را مورد توهین و تحقیر قرار داده و فرموده است:

مثلهم کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً.

یا فرموده : تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَ‏ .

یا فرموده: وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ

یا فرموده: فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ

و همه اینها را با لحن تحقیر و توهین آورده است.

یکی از نکاتی که باید مورد توجه آقای طباطبایی قرار گیرد این است که بحث مقابله به مثل را قران مطرح کرده است و در مقابل یک سری از آیات که میفرمایند: أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی یک سری دیگر از آیات هم وجود دارند که میفرمایند: (و الذینَ کَسَبُوا السَّیِّیاتِ جَزآءُ سَیِّیَهٍ بِمِثلِها یونس/ ۲۷)

و نیز: (و جَزآءُ سَیِّیَهٍ سَیِّیَهٌ مِثلُها - شوری/ ۴۰) - و کیفر بدی، بدی دیگری مانند آنست)

و باز قرآن می‌فرماید: (فَمَنِ اعتَدَی عَلَیکُم فَاعتَدُوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدَی عَلَیکُم (بقره/ ۱۹۴) هرکس به شما ستم و سرکشی کرد، به مانند سرکشی و ستم اش به او ستم نمایید.)

سوال این است: کسی که بدعت در دین میگذارد، چه مجازاتی نسبت به وی باید اعمال گردد؟ فعلا ما صدد بیان مصادیق"سییه مثلها"نیستیم، و البته واضح است که" جَزآءُ سَیِّیَهٍ بِمِثلِها" هر سییه ای را نیز در بر نمی‌گیرد. ولی این مطلب را هم نمی‌پذیریم که روایت"باهتوا"خلاف عقل است. اهل بدعت که در واقع به خدا و رسول و دین او دروغ می‌بندند، بدترین انواع خیانتها را مرتکب می‌شوند و قرآن کریم می‌فرماید: (وَ لا تَکُن لِلخآیِنینَ خَصِیماً – (نسآء/ ۱۰۵) و حمایتگر خاینان مباش). اکنون از آقای طباطبایی نویسنده مقاله باید پرسید که انگیزه اش از دفاع و حمایت از بدعت گذاران در دین (اهل بدعت و ریب) چیست؟ و در برابر قرآن که می‌فرماید: وَ لاَیجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُواْ (مایده / ۸) «دشمنی با گروهی، شما را به بی‌عدالتی درباره آنها وادار نکند، چرا در راستای دشمنی با امیرالمؤمنین علیه السلام و کتب روایی شیعیان، از مسیر عدالت (مقابله به مثل با اهل ریب و بدعت) منحرف گشته و در دفاع و حمایت از خاینان سینه چاک می‌کند که مبادا به آنان ستم شود؟! (…أم یَخافُونَ أن یَحِیفَ اللهُ عَلَیهِم وَ رَسُولُه (نور/ ۵۵) آیا می‌ترسند که خدا و پیامبرش به آنان ستم نمایند؟)

خلاصه مطالب و نتیجه:

۱ –آقای طباطبایی در کتاب حقارت سلمان رشدی به محتوای حدیث باهتوا عمل نموده و حتی برای بهتان و تمسخر وی به قران استشهاد کرده است. البته ما عمل آقای طباطبایی را در برابر سلمان رشیدی رد نمی‌کنیم اما میگوییم: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ؟ الصف: ۲

۲ - ما روش آقای طباطبایی را که بر اساس آن روایت: باهتوا"را خلافت عقل می‌داند، مردود می‌دانیم، زیرا این روش برخی وقایع قرانی از قبیل کشتن بچه توسط خضر نبی، مجازات بوزینه شدن برای ماهیگیری را پاسخ نمی‌دهد، بعلاوه اینکه تمام این وقایع به پشتوانه امرالهی ویا عقل نبوی انجام پذیرفته است.

۳ - قبح بدعت گذاری در دین تبعات بسیار سنگینی دارد و برخورد و مجازات آنرا نیز شارع مقدس تعیین می‌کند و بسیاری از مجازات و حدود ها جنبه بازدارندگی دارند، مثل اینکه خدا حد زنا را مشخص کرده و این عمل باز دارنده است تا دیگران به سراغ عمل زنا نروند.

۴ - تهمت زدن قبح ذاتی ندارد مگر آنکه مصداق ظلم واقع شود و حال آنکه در مورد بدعت گذار این مجازات مصداق ظلم نخواهد بود.

مانند اینکه در دین حکم زنا ی محصنه سنگسار می‌باشد. درحالی که حقوق بشر امروز چنین حکمی را نقض حقوق انسانها یا به عبارت دیگر مصداق ظلم می‌داند. آیا آقای طباطبایی حکم اسلام را می‌پذیرد یا برداشت و قیاس واضعان اعلامیه حقوق بشر را؟

۵ – یکی از مباحثی که سخن آقای طباطبایی را در رد حدیث باهتوا تضعیف می‌کند، جایگاه بحث مقابله به مثل در قران با رعایت حدود و موازین آن است که مبتنی بر آن تحقیر و بهتان به بهتان زننده به خدا هرگزخلاف عقل نخواهد بود.

۶- روایت مورد بحث در رابطه با مصادیق تهمتهایی که بعنوان مجازات بدعتگذار رواست و همینطور اتهاماتی که جنبه بازدارنده برای سایر بدعتگذاران خواهد داشت ساکت است ولذا در صورت آثار مخرب احتمالی برای مومنین به حکم دیگر شرع میتوان در انتخاب مصادیق تهمت دقت لازم را نموده ویا موقتا در اجرای مجازات بدعتگذار تاخیر نمود اما این بدان معنا نیست که اصل مجازات خلاف عقل است.



وبلاگ قرآنیان