شناخت منافقین
آقای طباطبایی در ادامه اشکالات خود در کتاب"نقد کتب حدیث"میگوید:
مجلسی در مجلد بیست و ششم از «بحار الانوار» روایتی از ابوجعفر باقر -علیه السلام- بدینصورت نقل کرده است:
«عن احمد بن الحسین عن الاهوازی عن عمر بن تمیم عن عمار بن مروان عن أبی جعفر -علیه السلام- قال: وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ حَقِیقَةِ النِّفَاقِ»
یعنی: «از احمد بن حسین از اهوازی از عمر بن تمیم از عمّار بن مروان از ابو جعفر باقر -علیه السلام- روایت شده که گفت: ما هرگاه مردی را ببینیم میشناسیم که آیا حقاً ایمان دارد یا براستی منافق است»
این روایت نیز علاوه بر آنکه در سندش کسی مانند «عمر بن تمیم» دیده میشود که ناشناخته و مجهول است با قرآن کریم نیز سازگاری ندارد زیرا در قرآن مجید به تصریح آمده است که پیامبر عالیقدر اسلام -صلی الله علیه و[آله] سلم- منافقان را نمیشناخته چگونه امام -علیه السلام- به محض دیدن مردی میشناخته که او منافق است یا مؤمن!
در قرآن ضمن سوره شریفه توبه میخوانیم:
وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَی النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ (توبه / ۱۰۱)
«در پیرامون شما از بادیه نشینان کسانی منافقاند و برخی از اهل مدینه نیز بر نفاق خوگرفتهاند تو (ای پیامبر) آنها را نمیشناسی و ما آنان را میشناسیم»
باز در قرآن مجید ضمن سورة کریمة بقره میخوانیم:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ (بقره / ۲۰۴)
«از میان مردم کسی است که گفتارش دربارة (بیاعتباری) زندگانی دنیا تو را به شگفت میافکند و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد ولی او (در باطن) سختترین دشمنان است»
پیدا است سخنی که با قرآن مخالفت داشته باشد از امام باقر -علیه السلام- صادر نشده و افتراء بر ایشان است.
خلاصه اشکال:
خلاصه اشکالی که آقای طباطبایی به حدیث فوق ایراد کرده است به دو بخش تقسیم میشود:
۱- سند روایت ضعیف است چون عمر بن تمیم فردی ناشناخته است.
۲- روایت با قرآن تعارض دارد.
جواب:
روایت مذکور خبر واحد نبوده و متن آن دقیقاً از بیان دیگر معصومین و روات مختلف نقل شده است. در زیر چند نمونه آورده شده است:
۱- الکافی (ط - الإسلامیة) / ج۱ / ۲۲۳ / باب أن الأیمة ورثوا علم النبی و جمیع الأنبیاء و الأوصیاء الذین من قبلهم..... ص۲۲۳
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ الرِّضَا ع أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً ص کَانَ أَمِینَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ فَلَمَّا قُبِضَ ص کُنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَایَا وَ الْمَنَایَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ حَقِیقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِیعَتَنَا لَمَکْتُوبُونَ بِأَسْمَایِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَایِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ یَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ یَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَیْرُنَا
سند این روایت صحیح و غیر قابل خدشه است.
۲- بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج۴۶ / ۲۶۳ / باب ۵ معجزاته و معانی أموره و غرایب شأنه صلوات الله علیه..... ص ۲۳۳
جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْجُعْفِیُّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ بِحَقِیقَةِ النِّفَاق
۳- بصایر الدرجات فی فضایل آل محمد صلی الله علیهم / ج۱ / ۲۸۸ / ۸ باب فی الأیمة ع أنهم یعرفون من یدخل علیهم فی الإیمان و النفاق ص: ۲۸۸
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ یَرْفَعُهُ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ حَقِیقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِیعَتَنَا لَمَکْتُوبُونَ بِأَسْمَایِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَایِهِمْ.[۱]
۴- عیون أخبار الرضا علیه السلام / ج۲ / ۲۲۷ / ۵۳ باب صحة فراسة الرضا ع و معرفته بأهل الإیمان و أهل النفاق ..... ص ۲۲۷
أَبِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ أَقْرَأَنِیهِ رِسَالَةً إِلَی بَعْضِ أَصْحَابِهِ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ بِحَقِیقَةِ النِّفَاقِ
نتیجه: این تنها روایاتی است که تواتر لفظی[۲] دارند. روایات بسیاری وجود دارد که مضمون روایت مورد بحث را تایید کرده و دارای تواتر معنوی است که ذکر آن در این مقاله خلاف اختصار است. علاوه بر آن روایت کافی سندش بسیار محکم و صحیح میباشد که خود به تنهایی تایید کننده صحت سندیت حدیث میباشد. پس اشکال وارده به سند حدیث تنها به دلیل مجهول بودن یک راوی خلاف منطق علم حدیث است.
در مورد اشکال دوم که مضمون روایت را خلاف قرآن میداند باید چنین گفت آیاتی از قرآن وجود دارد که با آیه ۱۰۱ سوره توبه در تعارض است و به وضوح بیان میدارد که پیامبرصلی الله علیه و آله منافقین را میشناسد. این آیات به شرح زیر است:
۱- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِیْسَ الْمَصیرُ (توبه/۷۳)
ترجمه: ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرآنجامی است
شناخت کفار که امری آسان است. آنها کسانی اند که علناً با پیامبرصلی الله علیه و آله به مخالفت برخاسته و او و خدایش را انکار میکنند. ولی شناخت منافقین که به ظاهر اسلام آورده اند امری دشوار است. پس چگونه است که خداوند به پیامبرشصلی الله علیه و آله با این شدت دستور میدهد که با منافقین به جهاد برخیزد در حالی که پیامبرصلی الله علیه و آله مقدمه لازم این دستور خداوند که شناخت منافقین است را دارا نباشد پس به یقین پیامبر منافقین را میشناخته است که خداوند چنین فرمان محکمی به ایشان داده است.
۲- وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ (توبه/۸۴)
ترجمه: و هرگز بر هیچ مردهای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست چرا که آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مُردند.
همه فریقین متفق القول اند که این آیه در مورد منافقین است. در این آیه خداوند به پیامبرشصلی الله علیه و آله دستور میدهد که بر جنازه منافقین نماز نخواند. پس آنچه مسلم است این است که منافقین در نزد مردم مسلمان هستند که موضوع نماز بر جنازه مطرح شده است. پس چگونه است که خداوند به پیامبرشصلی الله علیه و آله دستور میدهد عملی را ترک کند در حالی که پیامبرصلی الله علیه و آله نمیداند چه کسی مسلمان است و چه کسی منافق! ضمن اینکه این دستور بر طبق آیه تداوم دارد و در مورد یک فرد خاص و زمان خاص نیست.
۳- سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ یُریدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا کَذلِکُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلیلاً (۱۵) قُلْ لِلْمُخَلَّفینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً (فتح/۱۶)
ترجمه: چون برای گرفتن غنایم به راه بیفتید آنان که از جنگ تخلف ورزیدهاند خواهند گفت: بگذارید تا ما هم از پی شما بیاییم. میخواهند سخن خدا را دیگرگون کنند. بگو: شما هرگز از پی ما نخواهید آمد. خدا از پیش چنین گفته است. سپس خواهند گفت: بلکه بر ما حسد میبرید نه اینان جز اندکی نمیفهمند. (۱۵) به اعراب بادیهنشین که از جنگ تخلف ورزیدهاند بگو: به زودی برای جنگ با مردمی سخت نیرومند فراخوانده میشوید که با آنها بجنگید یا مسلمان شوند. اگر اطاعت کنید خدایتان پاداشی نیکو خواهد داد و اگر همچنان که پیش از این سر برتافتهاید سر برتابید شما را به عذابی دردآور عذاب میکند. (۱۶)
سیاق آیات و بیان مفسرین نشان میدهد که این گروه مخاطب منافقین اند. به عنوان نمونه به تفسیر اطیب البیان اشاره میکنیم:
أطیب البیان فی تفسیر القرآن ج۱۲ ص: ۲۰۷ و ۲۰۸
[سوره الفتح (۴۸): آیه ۱۵] سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ منافقین و کسانی که فی قلوبهم مرض است: إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها غنایم خبیر و یهود ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ ما هم جزو شما مؤمنین مجاهدین هستیم باید سهم از غنایم داشته باشیم.... [سوره الفتح (۴۸): آیه ۱۶]... قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرابِ همینهایی که منافق و فی قلوبهم مرض بودند و قعود کردند و همراه حضرت نرفتند و معتذر شدند.... وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ سستی و تقاعد و تخلف نمودید و بهمان نفاق و مرض قلب باقی ماندید. یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً که میفرماید: إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ.
خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آلهدستور میدهد که به منافقین بگوید که"آیه ۱۶ سوره فتح". چگونه ممکن است پیامبرصلی الله علیه و آله منافقین را نشناسد در حالی که آنها را در جنگ دخالت نداده است و این امر مورد اعتراض منافقین قرار گرفته است و خدا نیز دستور داده که به منافقین این پیغام را برساند! پس پیامبرصلی الله علیه و آله قطعاًآنها را میشناخته است.
۴- خداوند در آیات ابتدایی سوره منافقون به توصیف آنها پرداخته معرفیشان میکند:
إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ (۱) اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۲) ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ (۳) وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ (۴) وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ (۵) سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ (۶) هُمُ الَّذینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزایِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَفْقَهُونَ (۷) یَقُولُونَ لَیِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُونَ (۸)
ترجمه: چون منافقان نزد تو آیند گویند: شهادت میدهیم که تو پیامبر خدا هستی. خدا میداند که تو پیامبرش هستی و خدا شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند. (۱) از سوگندهای خود سپری ساختند و از راه خدا بازداشتند و به حقیقت آنچه میکنند ناپسند است. (۲) این بدان سبب است که ایمان آوردند سپس کافر شدند. خدا نیز بر دلهاشان مُهر نهاد و آنان درنمی یابند. (۳) و چون آنان را ببینی هیکلهای ایشان تو را به تعجّب وا میدارد و چون سخن گویند به گفتارشان گوش فرا میدهی گویی آنان شمعکهایی پشت بر دیوارند [که پوک شده و درخور اعتماد نیستند]: هر فریادی را به زیان خویش میپندارند. خودشان دشمنند از آنان بپرهیز خدا بکشدشان تا کجا [از حقیقت] انحراف یافته اند. (۴) چون به آنها گفته شود که بیایید تا پیامبر خدا برایتان آمرزش بخواهد سرمی پیچند. میبینی که اعراض و گردنکشی میکنند. (۵) تفاوتی نکند چه برایشان آمرزش بخواهی چه آمرزش نخواهی. خدایشان نخواهد آمرزید. و خدا مردم نافرمان را هدایت نمیکند. (۶) اینان همانهایند که میگویند: بر آنها که گرد پیامبر خدا هستند چیزی مدهید تا از گردش پراکنده شوند. و حال آنکه خزاین آسمانها و زمین از آنِ خداست ولی منافقان نمیفهمند. (۷) میگویند: چون به مدینه بازگردیم صاحبان عزت ذلیلان را از آنجا بیرون خواهند کرد. عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. ولی منافقان نمیدانند. (۸)
از آیات اول سوره منافقون میتوان نتایج زیر را گرفت:
۱- خداوند منافقین را به روشنی توصیف کرده است و بدین وسیله نه تنها پیامبرصلی الله علیه و آله بلکه برخی از مردم نیز میتوانستند آنها را بشناسند.
۲- در آیه ۴ خداوند به پیامبرصلی الله علیه و آله میگوید از آنها بپرهیز و دوری کن. چگونه پیامبری که منافقین را نمیشناسد میتواند به فرمان خدا عمل کند!
۳- در عین اینکه آیات میگوید پیامبر منافقین را میشناسد در همان حال قرآن میفرماید که برخی از ویژگیهای آنها پیامبر صلی الله علیه و آله را شگفت زده میکند و این نقضی بر سخن آقای طباطبایی است که تصور کرده وقتی خدای متعال میفرماید:"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام" اعجاب رسول خدا ملازم نشناختن منافقین است. در حالی که این برداشت صحیحی نیست.
۴- هر کس مطلب آیه ۷ را بگوید منافق است و هرکس این را از دهان دیگری بشنود میفهمد که گوینده آن منافق است. پس اطرافیان پیامبر در اثر شنیدن این گونه مطالب تشخیص میدادند این افراد منافق اند. بنابراین حتی مردم عادی هم میتوانستند منافقین را بشناسند. چگونه پیامبر اکرم آنان را نمیشناخته است!
چگونه میتوان پذیرفت که خداوند به این صراحت منافقین را توصیف کرده باشد و پیامبرصلی الله علیه و آله با این وجود نتواند آنها را بشناسد.
۵- وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (۱۰۷) لا تَقُمْ فیهِ أَبَدا ... (توبه/۱۰۸)
ترجمه: و (گروهی دیگر از منافقاناند) آنان که مسجدی برای زیان به اسلام برپا کردند و مقصودشان کفر و عناد و تفرقه کلمه بین مسلمین و ساختن کمینگاهی برای دشمنان دیرینه خدا و رسول بود و با این همه قسمهای مؤکّد یاد میکنند که ما جز قصد خیر غرضی نداریم و خدا گواهی میدهد که محققا دروغ میگویند. (۱۰۷) تو (ای رسول ما) هرگز در مسجد آنها (به نماز) نایست... (۱۰۸)
قطعاً معلوم بوده است چه کسانی آن مسجد را ساخته اند که پیامبرصلی الله علیه و آله دستور دادند آنرا خراب کنند و سیاق آیات آنها را منافقین معرفی میکند. پس در اینجا هم گروهی از منافقین شناخته شدهاند.
پس میتوان دید در قران آیاتی است که نشان میدهد پیامبرصلی الله علیه و آله منافقین را میشناسد و خداوند آنها را به گونههای مختلف به پیامبرش شناسانده است. پس بین آیات فوق و آیه ۱۰۱ سوره توبه (مورد ادعای آقای طباطبایی) چگونه جمع میشود آیه ۱۰۱ توبه میگوید که خدا منافقین را میشناسد و پیامبر آنها را نمیشناسد و آیات دیگر بیانگر این است که پیامبر منافقین را میشناسد. بنا بر روش تفسیری آقای طباطبایی قرآن دارای تناقض میگردد. (واقعا از قرآن شناسی ایشان بیش از این نمیتوان انتظار داشت) پس میتوان نتیجه گرفت که از آیه ۱۰۱ سوره توبه نمیتوان مطلب آقای طباطبایی را برداشت کرد.
حال چگونه آیه ۱۰۱ توبه با آیات دیگر قرآن جمع میشود
میتوان گفت پیامبر بدون معرفی خدا هیچ یک از منافقین را نمیشناخته است. اما خداوند آنها را به پیامبرصلی الله علیه و آله شناسانده است. لذا با وجود آنکه پیامبرصلی الله علیه و آله منافقین را بالله (به تعلیم خداوند) میشناسد گفتن این مطلب که "پیامبرصلی الله علیه و آله تو کسی از منافقین را (به استقلال) نمیشناسی"در این فضا کاملا درست است و تناقضی در قرآن وجود ندارد.
مجدداً متذکر میشویم: آقای طباطبایی از آیه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ (۲۰۴/بقره) استفاده کرده است که چون پیامبر از کلام منافقین به اعجاب درآمده پس ایشان منافقین را نمیشناخته است. ما با آیات دیگر نشان دادیم خداوند به گونههای مختلف منافقان را نشان دار کرده و پیامبر آنها را بالله میشناخته است. لذا ترجمه آقای طباطبایی از اعجاب به عنوان اینکه"تو نمیشناسی"برداشتی غلط است. شگفتی انسان میتواند از سخنوری یا از فصاحت کلام یا از ویژگیهای ظاهری فرد باشد. مثلا یک منافق میتواند چنان ظاهر سازی کند و به شیوایی سخن بگوید و یا سخن خویش را با قسمهای شداد و غلاظ تاکید نماید تا دیگران شگفت زده شده و سخن او را قبول کنند.
پس این آیه درصدد این نیست بگوید"تونمیشناسی". همچنین با مراجعه به شان نزول آیه میتوان فهم بهتری از معنای آیه بدست آورد:
شان نزول: کشف الأسرار و عدة الأبرار ج۱ ص: ۶۷
امّا منافقان را یکی این است و دیگر- و من النّاس من یعجبک- در شأن اخنس منافق آمد حلیف بنی زهرة شیرین سخن بود و منظری نیکو داشت روز بدر- سیصد مرد از بنی زهره بفریفت تا از جنگ دشمن باز پس ایستادند. او را اخنس باین خوانند یعنی خنس بهم یوم بدر.
کشف الأسرار و عدة الأبرار ج۱ ص: ۵۴۷
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ الآیة...- این در شأن مردی آمد از قریش ازین منافقی نیکو سخنی بد فعلی که منظری شیرین داشت و سخنی نرم و زبانی خوش اما کافر دل بود و سوگند خوار و سخت خصومت و بد سیرت. آمد بر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم و سوگند یاد کرد- که من ترا دوست دارم و بر دین توام. و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم او را بدین بنواخت و نزدیک خود کرد و سخنش خوش آمد. گویند که اخنس بن شریق بود و گویند که- ثعلبه- بود. وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ و آن گه خدای را مر گواه گرفتی که آنچه میگویم راست است و دروغ بود و یُشْهِدُ اللَّهَ خواندهاند بفتح یا و رفع هاء اللَّه- و معنی آنست که خدای گواه است پنهان بد او در دل او.
آیا روایت مورد بحث مخالف قران است
روایت میفرماید: وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ حَقِیقَةِ النِّفَاقِ
ترجمه: ما با دیدن یک فرد به حقیقت ایمان و حقیقت نفاق او آگاه میشویم.
با توجه به بحثهای قبلی و نگاه به روایات در مییابیم که خدای متعال در سیمای مومن و منافق و کافر علایمیقرار داده است که امام معصوم آن علایم را میشناسد و با نظر بر چهره افراد از درونشان با خبر میشود. این مطلب نه تنها هیچ تناقضی با قرآن نداشته بلکه قرآن میفرماید: إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمین
[۱] صفار محمد بن حسن بصایر الدرجات فی فضایل آل محمّد صلّی الله علیهم ۱جلد مکتبة آیة الله المرعشی النجفی - ایران قم چاپ: دوم ۱۴۰۴ ق.
[۲] با احتساب روایت مورد بحث به ۵ روایت میرسد که تواتر لفظی پیدا میکند.
وبلاگ قرآنیان