بررسی و نقد"نقد کتب حدیث"(نوشته مصطفی طباطبایی) -۱۱
حدیث نماز عید
آقای مصطفی طباطبایی در کتاب نقد کتب حدیث به بررسی حدیثی از شیخ صدوق در خصوص خطبه نماز میپردازد و مینویسد:
شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» در ضمن مسائل مربوط به «صلاه الجمعه» روایتی از امام صادق -علیه السلام-آورده که نشان میدهد خطبة نماز جمعه، باید بعد از نماز برگزار شود! پیداست که این روایت درست نیست زیرا با اجماع مسلمانان (از شیعه و سنّی) و روایات فراوان از سوی هر دو دسته، مخالفت دارد. لذا اشاره میکند:
ابن بابویه مینویسد:
«و قال ابو عبدالله -علیه السلام- أول من قدم الخطبة علی الصلوة یوم الجمعة عثمان لأنه کان إذا صلی لم یقف الناس علی خطبتة و تفرقوا و قالوا ما نصنع بمواعظه و هو لایتعظ بها و قد أحدث ما أحدث، فلما رأی ذلک قدم الخطبتین علی الصلوة»!۱
یعنی: «امام ابو عبدالله صادق -علیه السلام- گفت: نخستین کس که در روز جمعه، خطبه را بر نماز مقدّم داشت عثمان بود زیرا که چون نماز را میخواند مردم برای شنیدن خطبة او نمیماندند و پراکنده میشدند و میگفتند که موعظههای وی برای ما چه سودی دارد با آنکه خودش از آنها پند نمیگیرد و بدعتها پدید آورده است؟! پس چون عثمان چنین دید دو خطبه را بر نماز مقدم داشت»!
همة شارحان «من لا یحضره الفقیه» گفتهاند که این روایت خطا و باطل است و صدوق، خطبة نماز عیدین را (که پس از نماز باید خوانده شود) بجای خطبة نماز جمعه گمان کرده و به خطا در افتاده است! از امام باقر و صادق-علیه السلام - هم روایات متعددی مخالف با این روایت و فتوی در دست داریم. ۲
پاسخ
اولا:
در روایات به طور مبسوط ذکر شده است که خطبههای نماز جمعه باید قبل از نماز و خطبههای نمازهای عیدین ـ عید قربان و عید فطر ـ بعد از نماز خوانده شود. این مطلب در رسالههای عملیه فقها نیز ذکر شده است.
سایت آیت الله زنجانی مسیلۀ ۱۶۴۲:خطبههای نماز عید فطر و قربان مانند خطبههای نماز جمعه است، ولی این دو خطبه لازم است در صورت وجوب بعد از نماز ایراد شود.
مسیلۀ ۱۶۲۹:خطیب جمعه واجب است دو خطبه را قبل از نماز بخواند و اگر نماز را اول بخواند و سپس خطبه ها را ایراد کند، نماز باطل است.
سؤال۴: اگر جمعه عید شود نماز جمعه هست یا خیر؟
پاسخ: بنابر احتیاط واجب از اهل بلد نماز جمعه ساقط نمیشود ولی به هر حال در زمان غیبت نماز جمعه واجب تخییری است.
آیت الله سیستانی: مسأله ۱۵۶۷: در زمان غیبت امام معصوم(علیه السلام) مستحب است، بعد از نماز عید فطر و قربان، دو خطبه بخوانند و بهتر است در ضمن خطبه عید فطر، احکام زکات فطره و در ضمن خطبه عید قربان، احکام قربانی را بگویند.
ثانیا:
آقای طباطبایی میگوید: همه شارحان «من لا یحضره الفقیه» گفتهاند که این روایت خطا و باطل است.
ما در این بخش نشان میدهیم که چنین نسبتی به شارحان خطاست. هم چنین در ادامه توضیحی میآوریم که نشان میدهد میتوان توضیح درستی برای روایت عرضه کرد و لازم نیست که ایشان به بطلان روایت حکم کند.
شیخ حر عاملی در وسایل الشیعة ج: ۷ ص: ۳۳۳ این حدیث را نقل میکند و میگوید:
أَقُولُ: هَذَا غَرِیبٌ لَمْ یَرْوِهِ إِلَّا الصَّدُوقُ وَ لَا یَبْعُدُ أَنْ یَکُونَ لَفْظُ الْجُمُعَةِ غَلَطاً مِنَ الرَّاوِی أَوْ مِنَ النَّاسِخِ وَ أَصْلُهُ یَوْمُ الْعِیدِ لِمَا یَأْتِی فِی مَحَلِّهِ وَ یَحْتَمِلُ أَنْ یَکُونَ الْعِیدُ الَّذِی قَدَّمَ فِیهِ الْخُطْبَةَ عَلَی الصَّلَاةِ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ
ترجمه قول شیخ حر عاملی: این حدیث غریب است. جز صدوق کسی آن را نقل نکرده است و بعید نیست که لفظ جمعه اشتباه از ر اوی یا ناسخ باشد و اصلش یوم العید بوده همان گونه که در جای خود خواهد آمد. و احتمال دارد عیدی که در آن خطبه بر نماز مقدم شد روز جمعه باشد.
اگر به عبارت دقت کنیم شیخ حر عاملی به هیچ وجه نگفته است که روایت خطا و باطل است؛ بلکه آن را غریب میداند. خیلی تفاوت است فیمابین کسی که روایتی را مجعول بپندارد و کسیکه آن را غریب بداند و معنای درست احتمالی را با ظرافت استخراج کند. چنین روشی را مفسران در آیات مشکله قرآن نیز پیش گرفته اند..
مرحوم شیخ حر دو احتمال را در توضیح روایت بیان میکند:
نخست میگوید که شاید راوی یا ناسخ اشتباه کرده باشند و روز عید فطر یا قربان را به غلط روز جمعه نوشته باشد. که در صورت اشتباه نُساخ اتهام به صدوق نیز مرتفع میگردد و قرار گرفتن این روایت در باب مربوط به صلاه الجمعه به دلیل عدم وجوب نمازهای فوق در زمان غیبت از دیدگاه مرحوم صدوق و همچنین اهمیت ندادن ایشان به باب بندی این دسته روایات بوده است.
دوم این که این روایت دقیق و درست باشد و هیچ جعلی هم صورت نگرفته باشد؛ بلکه آن روزی که این بدعت صورت گرفت هم روز عید و هم جمعه بوده و الفاظ «یوم الجمعه» در روایت، ناظر به این معنا باشد. بنابر این احتمال متن حدیث مشکلی ندارد و محل قرار گرفتن آن در باب صلاه الجمعه به همان جهت مذکور در فرض اول خواهد بود.
اما آقای طباطبایی اصرار دارد بدون توجه به احتمالات عقلایی به سرعت روایات را طرد نماید و همچنین این قول را به همه علما تسری دهد. که این مطلب یکی از اشکالات ایشان است.
از سوی دیگر بر خلاف روش مستشکل مرحوم شیخ حر اشتباه احتمالی را ـ اگر اشتباه باشد ـ به صدوق نسبت نمیدهد در حالی که فحوای کلام آقای طباطبایی این است که به صدوق نسبت خطا میدهد.
با توضیحاتی که داده شد، حدیث مربوط به نماز عید است. گفتنی است که روایات فراوانی بر تقدم خطبه بر نماز جمعه دلالت دارند و همین روایات قرینه است که نباید روایت فوق را بر نماز جمعه حمل کرد.
------------------------------------
۱-من لا یحضره الفقیه، ج ۱،ص ۴۳۲-۴۳۳ مقایسه شود با ترجمه آن در ج ۲، ص ۱۰۷.
۲-الفروع من الکافی، کتاب الصلوه، باب تهییه الإمام للجمعه و خطبته و الإنصات (ج ۳، ص ۴۲۱، چاپ تهران)
**********************
حدیث آل فرعون
آقای طباطبایی در کتاب"نقد کتب حدیث"حدیثی را از تفسیر برهان ذیل آیه ۱۳۰ سوره صافات نقل و پیرامون آن چنین میگوید:
"۷- در تفسیر «برهان» اثر محدّث بحرانی ذیل آیة ۱۳۰ از سورة «صافات» آمده است:
«ابن بابویه قال حدثنا محمد بن الحسن، قال حدثنا محمد بن یحیی العطار، عن محمد بن أحمد، عن ابراهیم بن اسحق، عن محمد بن سلیمان الدیلمی، عن أبیه، قال قلت لأبی عبدالله - - علیه السلام - جعلت فداک من الآل؟ قال: ذریة محمد - صلی الله علیه وسلم - قال: قلت: فمن الأهل؟ قال: الأیمة - علیه السلام- فقلت قوله عزوجل: أدخلوا آل فرعون أشد العذاب؟ قال: و الله ما عنی إلا ابنته».[۱]
یعنی: «ابن بابویه (شیخ صدوق) گفت محمد بن حسن ما را حدیث کرد، گفت محمد بن یحیی عطار ما را حدیث کرد، از محمد بن احمد، از ابراهیم بن اسحق، از محمد بن سلیمان دیلمی، از پدرش گفت به ابوعبدالله صادق - علیه السلام - گفتم: فدایت شوم «آل» چه کسانی هستند؟ پاسخ داد: فرزندان محمد - صلی الله علیه وسلم- گفت پرسیدم: پس «اهل» چه کسانی هستند؟ پاسخ داد: ایشان، امامان – علیهم السلام- اند. گفتم: این سخن خداوند چه میشود که فرمود: (ادخلوا آل فرعون اشد العذاب (آل فرعون را در سختترین عذاب وارد کنید) پاسخ داد: سوگند بخدا که مراد خداوند از آل فرعون، جز دخترش کسی نیست»!
این روایت از حیث سند و متن، مخدوش است زیرا اولاً در سند آن، نام «محمد بن سلیمان دیلمی» آمده که نجاشی دربارة او مینویسد:
«ضعیف جداً لا یعول علیه فی شیء»[۲]!
«او جدا ضعیف است و در هیچ چیز اعتماد بدو نتوان کرد»!
علامة حلّی نیز دربارة محمد بن سلیمان دیلمی گوید:
«ضعیف فی حدیثه، مرتفع فی مذهبه»[۳]!
«او در حدیث ضعیف است و در مذهب، از اهل غلو شمرده میشود»!
ثانیاً در این حدیث، آل فرعون را به معنای دختر او معرّفی نموده است با آنکه خلاف این معنا در قرآن آمده است و مثلاً میفرماید:
فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ. (بقره:۵۰)
«پس شما (بنیاسراییل) را نجات دادیم و آل فرعون را غرق کردیم در حالی که (آن منظره را) میدیدید».
و نیز میفرماید:
وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَکُلٌّ کَانُواْ ظَالِمِینَ. (انفال / ۵۴)
«و آل فرعون را غرق کردیم و همگی ستمگر بودند».
از سوی دیگر، آل فرعون که غرق شدند کسانی جز «سپاهیان فرعون» نبودند چنانکه در قرآن کریم میخوانیم:
)فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ((قصص /۴۰
«پس او (فرعون) و سپاهیانش را گرفتیم و آنها را در دریا افکندیم بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود».
و نیز میخوانیم:
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ.(طه: ۷۸)
«پس فرعون با سپاهیانش ایشان (بنیاسراییل) را دنبال کرد و دریا آنان را فرو پوشاند...».
بنابراین، آل فرعون که در دریا غرق شدند یا در قیامت گرفتار شدیدترین عذابها خواهند شد، منحصر به یک دختر (دختر فرعون) نیستند چنانکه روایت مذکور ادّعا دارد. بویژه که از آنها در آیة مورد بحث با ضمیر «جمع مذکر» یاد شده است چنانکه میفرماید:
وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ * النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ(. (غافر / ۴۵- ۴۶)
(شاهد سخن، ضمیر جمع مذکّر در «یعرضون» است).
۱. البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۳۵. ۲. رجال النجاشی، ص ۲۵۸.
۳. خلاصة الأقوال، ص ۴۰۴."
نقد و بررسی سخنان آقای طباطبایی:
از بررسی نقد تفسیر آیة ۱۳۰ از سورة «صافات» در تفسیر «برهان» اثر محدّث بحرانی توسط آقای طباطبایی این طور نتیجه گیری میشود که:
اولا: ایشان ادعا کرده اند که سند این روایت ضعیف است.
ثانیاً: در حدیث مورد بحث، امام صادق علیه السلام منظور از واژه"آل فرعون"در آیه شریفه «أدخلوا آل فرعون أشد العذاب » را دختر فرعون معرفی کرده و فرموده اند:
« و الله ما عنی إلا ابنته»
در صورتی که از ظاهر قرآن استنباط میشود منظور آیه، پیروان و سربازان فرعون میباشد. لذا با وجود این مغایرت، نمیتوان گفت این روایت از ناحیه معصوم علیه السلام صادرشده است.
در تحلیل این ادّعا، صرف نظراز بررسی سند و اعتبار راوی مورد نقد آقای طباطبایی،که در جای خود قابل بررسی است، باید به یک موضوع کلّی توجه نمود وآن این که معنی"آل"در آیات مورد استناد آقای طباطبایی، الزاماً کلّ قوم فرعون نیست، چنانکه آیات قرآن نیز مراد از بکار گرفتن واژه"آل"را گاهی به معنای جنود، بعضی مواقع به معنای تابعین و زمانی هم به معنای اصحاب و خویشاوندان، درنظر گرفته است.
حال بهتر است با کاربرد کلمه"آل"در قرآن مجید بیشترآشنا شویم:
در دایره المعارف قرآن کریم - مرکز فرهنگ و معارف قرآن (جلد ۱) ذیل واژه"آل"چنین میخوانیم(۱):
آل: اهل، خانواده، پیروان، شخص.
این واژه، ۲۵ بار فقط به صورت مضاف در قرآن آمده است. سیزده بار به «فرعون»، چهار بار به «لوط»، دو بار به «ابراهیم» و «یعقوب» و یک بار نیز به هر یک از واژههای «موسی» «هارون» «داود» و «عمران» اضافه شده است.
اهل لغت و مفسّران برای «آل» چهارمعنا ذکر کردهاند: «اهل و خانواده» «پیروان» «شخص» و «نزدیکان خاص». «آل» در قرآن بیشتر به معنای «پیروان» است.
آل به معنای اهل و خانواده:
این معنا، شایعترین معنای «آل» است؛ از این رو، هنگام کاربرد این واژه بدون قرینه، فقط این معنا به ذهن میآید. شاید تبادر معنای خانواده موجب شده تا بعضی لغویان، آن را فقط به همین معنا بدانند."إِلاَّ ءَالَ لوط نَجَّینـهُم بِسَحَر (فقط خانواده لوط بود که سحرگاهشان رهانیدیم قمر/۵۴، ۳۴)" و "فَأَسرِ بِأَهلِکَ بِقِطع مِنَ الَّیل (پس پاسی از شب گذشته، خانوادهات را حرکت ده هود/۱۱، ۸۱)"نتیجه میگیرند که آل، همان اهل است.
آل به معنی پیروان:
این معنا (پیروان کسی که آیین و مسلک خاّصی دارد) در قرآن بیش از معانیِ دیگر آمده است. در آیه «وأَغرَقنا ءَالَ فِرعَون (و ما پیروان فرعون را غرق گردانیدیم(انفال/۸،۵۴) از لشکر فرعون به «آل» تعبیر شده است، چون با او بر یک عقیده بودند.
آل به معنی شخص:
گاهی مقصود از آلِ فلان، خودِ شخص است. دلیلاینکه از شخص، به آل او تعبیر میکنند، توجّه دادنِ دیگران به مقام و شأن او است. این معنا، هم مورد نظر مفسّران است و هم در اشعار عرب آمده است. به نظر برخی مفسّران، در آیه «وَبَقیَّةٌ مِمّا تَرَکَ ءَالُ موسی و ءَالُ هـرون» (بقره/۲،۲۴۸)، «إِنَّ اللّهَ اصْطَفی ءَادمَ و نوحاً وَءَالَ إبراهیمَ وَ ءَالَ عِمران عَلَی العالَمین» (آلعمران/۳،۳۳) مقصود، شخصِ موسی، هارون، ابراهیم و عِمران است.
آل به معنی نزدیکان خاص:
چهارمین معنای واژه «آل»، کسانی هستند که رابطه خاصّی با انسان دارند؛ چه این رابطه از طریق خویشاوندی و نزدیکی با فرد حاصل شود، چه با دوستی. برایناساس، منظور از آلمحمد(صلی الله علیه وآله)، نزدیکان خاصّ حضرت خواهد بود. علاّمه طباطبایی، براساس همین معنا، مقصود از «آلابراهیم» و «آل عِمران» در آیه «إِنَّ اللّهَ اصطَفی ءَادَم ونوحاً و ءَالَ إبرهیمَ وَ ءَالَ عِمرن عَلَی العـلَمین» (آلعمران/۳، ۳۳) را نزدیکانِ خاصّ ابراهیم وعمران و کسانی میداند که به آن دو ملحق می شوند.
نتیجه:
خمیر مایه اشکال آقای طباطبایی به متن حدیث، غیر از بحث سند، ناشی از این اعتقاد است که هر جا کلمه واحد و یکسانی در قران بکار برود لزوما دارای یک معنا ی واحد است و با این دیدگاه ایشان، روش قران به قران را هم به کار میبرد و لذا میگوید هر جا واژه"آل"استفاده شده منظور"پیروان"است.
بنابر این اگر هر کلمه فقط یک معنا و یک مصداق داشته باشد، ایراد واستدلال آقای طباطبایی درست خواهد بود، اما اگر یک کلمه دارای چند معنا باشد، و مصادیق دیگری را هم بتواند در بر بگیرد، در اینصورت باید قراین را در بیان معنای کلمه لحاظ کنیم.
به عنوان شاهد مثال درآیاتی چون:
"فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِین (قصص / ۴۰) و
وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَکُلٌّ کَانُواْ ظَالِمِینَ(. (انفال / ۵۴)
به دلیل اینکه موضوع هر دوآیه غرق شدن در دریاست، و در یک آیه میفرماید"جنودش را غرق کردیم"و در آیه دیگر از"غرق شدن آل فرعون"حکایت میکند، لذا نتیجه گیری میکنیم که مراد از واژه"آل"در آیه دوم همان"جنود"است.
البته واضح است که"جنود فرعون"بخش محدودی از"آل فرعون"و پیروان و همفکران او بوده اند ونه همه آنان، لذا میتوان گفت که به کلمه فراگیر"آل"تخصیص زده شده و این واژه محدود شده است. بنابراین استبعادی ندارد که در آیه" أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ"، دایره این تخصیص را محدود تر شده تا جاییکه واژه"آل"به یک شخص یعنی دختر فرعون اطلاق شود.
در جایی دیگر میفرماید:
"قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبیراً"(۲)
گفتند: «ای عزیز، او پدری پیر سالخورده دارد.»
"قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ"(۳)
یکی از آن دو زن گفت: ای پدر او را اجیر کن.
که در این دو آیه مقصود از واژه"اب"همان کلمه"پدر"است.
و در جایی دیگر میفرماید:
"إِذْ قالَ لِأَبیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنی عَنْکَ شَیْیاً"(۴)
هنگامی که بپدر خود (عمویش، یا به پدر مادرش که او را پدر مینامید) گفت: ای پدر من، چرا میپرستی چیزی (بتی) را که نمیشنود، و نمیبیند، و تو را از چیزی بینیاز نمیگرداند
"یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا"(۵)
- ای پدرم شیطان را عبادت و پرستش مکن (فرمان مبر) که محققا شیطان فرمان خدای بسیار بخشنده را نبرد
ودرآیات فوق"اب"رابرای"عمو"بکار برده است.
همان گونه که ملاحظه میشود در یک جا واژه"اب"کاربرد اصلی خود لغت به معنی"پدر"را دارد و در جای دیگر، مراد از"اب"،"عمو"می باشد، فلذا در این گونه مواقع برای یافتن معنای مورد نظر باید قراینی باشد که منظور آیه را آشکار نماید.
حالا میگوییم چه اشکالی دارد که مراد از بکارگیری واژه"آل"، یکی از نزدیکان باشد. همان طور که در معنای آل ذکر گردید، ملاحظه میشود که مراد از این واژه میتواند افراد نزدیک، مثل همسر یا فرزندان را هم در بر بگیرد ودر این آیه استبعادی ندارد که منظور از کسانی که عذاب میشوند "النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا" ذرّیه فرعون یعنی"دخترش"باشد نه شخص دیگر،
و این امر از نظر لغوی اشکالی ندارد و فقط نیاز به قرینه دارد و قرینه ما در این مقام، روایت معصوم علیه السلام است.حال باید سوال کنیم:
کجای این امر اشکال دارد و به چه دلیل این طرز بیان مغایر و مخالف قرآن است وچگونه با آن تناقض دارد؟!
پاورقی ها:
(۱) التحقیق فی کلماتالقرآنالکریم؛ التبیان فی تفسیرالقرآن؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ الجامع لأحکامالقرآن، قرطبی؛ قاموس قرآن؛ لسانالعرب؛ مجمعالبحرین؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المعجم الإحصایی؛ معجم مقاییساللغة؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن. محمدحسن ناصحی
(۲) یوسف ۷۸
(۳) قصص ۲۶
(۴) مریم ۴۲
(۵) مریم ۴۴
وبلاگ قرآنیان