بررسی تهمت"اعتقاد شیعیان به تحریف قرآن"
تبیین شبهه:
شیعیان معتقدند که آیاتی از قرآن حذف شده اند. و آیاتی را ابوبکر و عمر -رضی الله عنهما- تغییر داده اند!
و از ابی جعفر -علیه السلام- روایت میکنند که از او پرسیدند که چرا علی امیر المؤمنین نامیده شده است؟ او گفت: خدا به او این لقب را داده و در کتابش چنین فرموده: «وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم (وأن محمداً رسولی وأنّ علیاًً أمیر المؤمنین)»[۶۷]!.
چون پروردگارت از پسران آدم، از پشتهایشان، نژادشان را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه کرد که مگر نه این است که من پروردگار شما هستم، و محمد فرستاده من، و علی امیر المؤمنین است؟
و کلینی در تفسیر: ﴿فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ﴾. (الأعراف: ۱۵۷). میگوید: یعنی کسانی که به امام ایمان آوردند.
﴿وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَیِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾. (الأعراف: ۱۵۷). «یعنی کسانی از جبت و طاغوت دوری کردند». (و جبت و طاغوت فلانی و فلانی هستند)![۶۸].
مجلسی میگوید: (منظور از فلانی وفلانی ابوبکر وعمر هستند)![۶۹].
بنابراین شیعیان ابوبکر و عمر را دو شیطان میدانند - والعیاذ بالله - و ﴿لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ﴾. (النور: ۲۱). «و از گامهای شیطان پیروزی نکنید».
شیعه این گفتة الهی را چنین تفسیر میکنند و میگویند: سوگند به خدا که گامهای شیطان ولایت فلانی و فلانی است![۷۰]
و از ابی عبدالله روایت میکنند که گفت: (ومن یطع الله ورسوله (فی ولایة علی وولایة الأیمة من بعده) فقد فاز فوزاً عظیماً) و گفت که آیه در اصل همین طور نازل شده است»[۷۱].
و از ابی جعفر روایت است که گفت: «این آیه اینگونه بر محمد نازل شده است: (بیسما اشتروا به أنفسهم أن یکفروا بما أنزل الله (فی علی) بغیاً)»[۷۲].
«از جابر الجعفی روایت است که گفت: این آیه را جبرییل اینگونه بر محمد نازل فرموده است: (وإن کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا (فی علی) فأتوا بسورة من مثله)»[۷۳].
(اگر در آنچه در مورد علی بر بنده خود نازل کرده ایم شک دارید یک سوره همانند آن بیاورید.
و از ابی عبدالله -علیه السلام- روایت است که گفت: «این آیه را اینگونه جبرییل بر محمد -صلی الله علیه وآله وسلم- نازل کرد: (یا أیها الذین أوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا فی (علی) نوراً مبیناً)»[۷۴].
ای اهل کتاب به نور آشکاری که در مورد علی نازل کرده ایم ایمان بیاورید.
و محمد بن سنان از رضا -علیه السلام- روایت است که گفت: (کبر علی المشرکین (بولایة علی) ما تدعوهم إلیه (یا محمد من ولایة علی)). اینگونه در کتاب نوشته شده است[۷۵].
ای محمد ولایت علی که مشرکان را بدان فرا میخوانی بر آنان گران میآید.
و از ابی عبدالله روایت است که گفت: (سأل سایل بعذاب واقع للکافرین (بولایة علی) لیس له دافع) گفت سوگند به خدا که آیه اینگونه بر محمد -صلی الله علیه وآله وسلم- نازل شده است[۷۶].
و از ابی جعفر روایت است که گفت: «جبرییل این آیه را این گونه بر محمد نازل کرده است: (فبدّل الذین ظلموا (آل محمد حقهم) قولاً غیر الذی قیل لهم فأنزلنا علی الذین ظلموا (آل محمد حقهم) رجزاً من السماء بما کانوا یفسقون)[۷۷].
کسانی که بر آل محمد ستم کردند و حقّشان را خوردند به جای آنچه به آنان گفته شده بود سخن دیگری را قرار دادند پس بر کسانی که بر آل محمد ستم کردند و حقّشان را پایمال نمودند به سبب فساد و نافرمانی شان عذابی از آسمان فرود آوردیم.
ای مردم پیامبر حق را در مورد ولایت علی از سوی پروردگارتان برایتان آورده است، ایمان بیاورید برایتان بهتر است و اگر به ولایت علی کفر بورزید بدانید که آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ خداست.
و از ابی جعفر روایت است که گفت: جبرییل -علیه السلام- این آیه را این گونه نازل کرده است: (إن الذین ظلموا (آل محمد حقهم) لم یکن الله لیغفر لهم ولا لیهدیهم طریقا إلا طریق جهنم). ثم قال (یا أیها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم (فی ولایة علی) فآمنوا خیرا لکم وإن تکفروا (بولایة علی) فإن لله ما فی السماوات وما فی الأرض)[۷۸].
[۶۷]- اصول الکافی ۱/۴۱۲.
[۶۸]- اصول الکافی ۱/۴۲۹.
[۶۹]- بحار الانوار ۲۳/۳۰۶.
[۷۰]- تفسیر العیاشی ۱/۲۱۴، وتفسیر الصافی ۱/۲۴۲.
[۷۱]- نگا: کتاب اصول الکافی ۱/۴۱۲.
[۷۲]- حواله گذشته ۱/۴۱۷.
[۷۳]- شرح اصول الکافی ۷/۶۶.
[۷۴]- حواله گذشته.
[۷۵]- حواله گذشته ۵/۳۰۱.
[۷۶]- نگا: کتاب اصول الکافی ۱/۴۲۲.
[۷۷]- حواله گذشته ۱/۴۲۳.
[۷۸]- حواله گذشته ۱/۴۲۴.
همانا کسانی که (نسبت به آل محمد) ستم کردند، خدا در معرض آمرزش ایشان نیست، و به راهی هدایتشان نکند، جز راه دوزخ که همیشه در آن جاودانند، و این برای خدا آسان است -سپس فرمود-: ای مردم! پیامبر از جانب پروردگارتان به حق سوی شما آمده (درباره ولایت علی) ایمان آورید که مایه خیر شماست، و اگر کافر شوید (به ولایت علی) آنچه در آسمانها و در زمین است متعلق به خداست (یعنی به او زیانی نرسد).
شیعه میگویند: این آیه ها به صراحت بر امامت علی -رضی الله عنه- دلالت میکنند، ولی ابوبکر و عمر - رضی الله عنهما- این آیات را تحریف کرده اند.
در اینجا دو سؤال باید از شیعیان پرسید:
اول اینکه وقتی ابوبکر و عمر این آیات را تحریف کرده بودند، پس چرا زمانی که علی خلیفه مسلمین شد این چیز را بیان نکرد و توضیح نداد؟! و یا اینکه حداقل آیات را همانگونه که نازل شده بودند به قرآن باز میگرداند؟!
اما میبینیم که علی -رضی الله عنه- چنین کاری نکرد، و قرآن به همان صورتی که در زمان خلفای پیش از او و در زمان پیامبر بود به همان گونه باقی ماند، چون قرآن را خداوند محفوظ قرار داده است و می فرماید: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾. (الحجر: ۹). «ما قرآن را نازل کردیم; و ما بطور قطع نگهدار آنیم».
ولی شیعه نمیدانند و نمی فهمند!
دوّم آیاتی که شیعیان آن را تحریف کرده اند تا از آن ولایت و امامت و خلافت علی را ثابت کنند، به صراحت به ما میگوید که چنین چیزی نخواهد شد!! در آیهای که از یهودیان سخن میگوید و شیعیان آن را تحریف کرده و به مسلمین نسبت میدهند فکر کنید!
(فبدل الذین ظلموا (آل محمد حقهم) قولاً غیر الذی قیل لهم فأنزلنا علی الذین ظلموا (آل محمد حقهم) رجزا من السماء بما کانوا یفسقون).
طبق صورت تحریف شده آیه، این آیه از چیزی خبر میدهد که به زودی در آینده رخ خواهد داد و میگوید که علی آن را می داند.
علی و اهل بیت کدام حق خود را مطالبه کنند در صورتی که قرآن خبر میدهد که حقشان از آنها به زور گرفته میشود؟ و مسلمانان ولایت و وصایت علی را قبول نخواهند کرد و هرگز علی بعد از پیامبر خلیفه نخواهد شد؟!
سپس کجا بر کسانی که حق خلافت آل محمد را غصب کردند عذابی از آسمان نازل شده است؟!
همه میدانند که هرگز چنین چیزی رخ نداده است، ولی این یک تحریف ساده و ابلهانه و هویداست.
پاسخ
مقدمه:
شبهه کننده در سؤال طولانی خود چند ادعا کرده است که به طور مجزا به هر یک خواهیم پرداخت:
۱. شیعیان معتقدند که آیاتی از قرآن حذف شده اند.
این ادعایی دروغ و باطل است و شیعه به هیچ وجه چنین عقیده ای ندارد. اتفاقا دانشمندان و محققان شیعه خلاف این عقیده را در کتابهای خود اظهار داشته اند. در این نوشتار به طور مفصل اعتقاد شیعه در بحث تحریف قرآن را بررسی خواهیم کرد.
۲. شیعیان معتقدند آیاتی از قرآن را ابوبکر و عمر -رضی الله عنهما- تغییر داده اند!
شبهه کننده بدون ارائه ی شاهد این مطلب را ادعا کرده است و چون سندی بر آن ندارد لزومی به پاسخ گویی به این سخن دروغین نیست.
در ادامه شبهه کننده تعدادی روایت از منابع شیعه آورده و خواسته ثابت کند که بر اساس این روایات، شیعه به حذف آیاتی از قرآن معتقد است.جالب این جاست که حتی یکی از این روایات به حذف آیه ای از قرآن اشاره ندارد و حداکثر اگر بخواهیم به ظاهر آن استناد کنیم، حذف کلمه ای از آیه را نشان میدهد، لذا شبهه کننده شاهد درستی بر ادعای خود نیاورده است. در این تحقیق به بررسی این روایات خواهیم پرداخت.
بررسی آراء متقدمین و علمای شیعه در بحث تحریف قرآن
جالب است که اگر پرسشگر حتی نظر برخی از متقدمین و علمای شیعه را در بحث تحریف قرآن مطالعه میکرد به راحتی به اعتقاد شیعیان در این زمینه آگاه میشد. هیچ یک از دانشمندان شیعه تحریف به معنای وجود تغییر یا زیادت و نقصان در قرآن را نپذیرفته و تأیید نکرده اند.
به عنوان مثال شیخ صدوق، دانشمند، محدث و محقق بزرگ شیعه در این باره مینویسد: اعتقاد ما شیعیان درباب قرآن آنست که قرآن همانست که در دست مردم است و چیزی بیش از آن نیست و هرکس به شیعه این نسبت را بدهد که قرآن بیش از مقدار فعلی است پس دروغ گفته است. [۱]
دیگر علمای بزرگ شیعه چه متقدمین و چه متأخرین چون شیخ الطایفه شیخ طوسی[۲]، سید مرتضی[۳]، شیخ مفید[۴]، مرحوم طبرسی[۵]، علامه سید شرف الدین موسوی [۶]، شیخ مظفر[۷] نیز در آثار خود به این بحث پرداخته و به اعتقاد شیعه مبنی بر عدم تحریف قرآن اذعان کرده اند.
دلایل شیعه بر عدم تحریف قرآن
شیعیان بر این نکته که در قرآن تحریف - به معنای زیادتی در آیات یا اسقاط و نقصان کلمات – راه ندارد دلایلی دارند که به چند نمونه اشاره میکنیم:
۱. آیاتی از قرآن مجید بر عدم تحریف دلالت دارند. مانند:
· انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون(۱۵/۹)
ماییم که ذکر(قرآن) را فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم کرد.
· و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و من خلفه تنزیل من حکیم حمید(۴۱ و ۴۲/ ۴۱)
و این قرآن، کتابی قطعاً شکست ناپذیر است که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید، چرا که از سوی خداوند، حکیم و شایسته ی ستایش نازل شده است.
این آیات به صراحت بر این دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده است و تا ابد نیز از انواع باطل مصون خواهد ماند.
۲. اخبار ثقلین
منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است که در آن ها عترت یعنی اهل بیت(علیه السلام) و قرآن را جانشین خود معرفی کرده اند به صورتی که این دو هم دوش و غیر قابل انفکاک از یک دیگر اند. بنابر این بر مسلمانان واجب است که از آن دو پیروی کنند و آن ها را از هم جدا نسازند. پذیرش تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته است و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است. این در حالی است که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار ثقلین است تا روز قیامت پابرجاست. بنابر این یقیناً قول به تحریف باطل خواهد بود.
۳. قرایت سورههای قرآن در نماز
از آن جا که پیشوایان ما در نماز واجب، قرایت یک سوره ی کامل را بعد از سوره ی حمد واجب دانسته اند، عدم تحریف قرآن امری مسلم خواهد بود؛ زیرا در صورت تحریف باید سورههای تحریف نشده برای خواندن در نماز تعیین میشد تا سوره ی کامل در نماز خوانده شود.
بررسی روایات استناد شده در متن سؤال:
پاسخ مهم و کلی:
منظور این روایات، نزول قرآنی نام ائمه در متن آیات نیست، بلکه این نام ها میتواند حدیث قدسی یا گفتاری تفسیری در متن آیه باشد. حدیث قدسی به این معنا که عین لفظ از جانب خدا، توسط فرشته ی وحی بر پیامبر نازل شده باشد، اما جزء آیه ی قرآن نباشد. گفتار تفسیری نیز به این معنا که در تأویل آیه کلماتی آورده شده باشد که جزء قرآن نیست و لذا حذف آن خللی در آیات قرآن ایجاد نمیکند.تفاسیر متقدم شیعه چون تفسیر علی بن ابراهیم قمی در نقل تفسیر آیه چنین روشی را اتخاذ کرده اند.
بررسی تک تک روایات:
روایت اول: از ابی جعفر -علیه السلام- روایت میکنند که از او پرسیدند که چرا علی امیر المؤمنین نامیده شده است؟ او گفت: خدا به او این لقب را داده و در کتابش چنین فرموده: «وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم (وأن محمداً رسولی وأنّ علیاًً أمیر المؤمنین)»[۶۷]!
این روایت صحیح است و همان طور که در بالا توضیح داده شد، دو عبارت آخر، حدیث قدسی یا تأویل و تکمیل"الست بربکم"است نه این که عباراتی از آیه ی قرآن بعدا حذف شده است. همه ی شیعیان اعتقاد به نبوت و امامت را کامل کننده ی ایمان به خدا و توحید میدانند و معتقدند که این سه از هم جدایی ناپذیرند.
روایت دوم:کلینی در تفسیر: ﴿فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ﴾. (الأعراف: ۱۵۷). میگوید: یعنی کسانی که به امام ایمان آوردند.
﴿وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَیِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾. (الأعراف: ۱۵۷). «یعنی کسانی از جبت و طاغوت دوری کردند». (و جبت و طاغوت فلانی و فلانی هستند)![۶۸].
جالب است که در این روایت پرسشگر خود کلمه ی تفسیر را آورده و این چه ربطی به بحث تحریف و نقصان در آیات قرآن دارد!!!!!!!!!!!!!
روایت سوم: از ابی عبدالله روایت میکنند که گفت: (ومن یطع الله ورسوله (فی ولایة علی وولایة الأیمة من بعده) فقد فاز فوزاً عظیماً) و گفت که آیه در اصل همین طور نازل شده است»[۷۱]
در این روایت نیز توضیح و تأویل اطاعت از خدا و رسول آمده است و اگر این الفاظ از جانب فرشته ی وحی هم بر پیامبر نازل شده، میتواند حدیث قدسی در تفسیر آیه باشد.
دیگر روایات استنادشده در سؤال نیز دقیقا مانند روایت سوم هستند، یعنی کلمه یا کلماتی، قسمتی از آیه را تفسیر کرده یا توضیح داده است. این به معنای نزول قرآنی این کلمات نیست و قطعا ادعای باطل پرسشگر مبنی بر اعتقاد شیعه به حذف آیاتی از قرآن با این روایات قابل اثبات نیست.
محققان و دانشمندان شیعه هم چون مرحوم آیة الله خویی در کتاب البیان و علامه ی فاضل آقای کورانی در تدوین القرآن و استاد جعفر مرتضی عاملی در الانتصار به تفصیل به بحث تحریف قرآن پرداخته اند که خواننده برای مطالعه ی کامل و تخصصی تر میتواند به این منابع رجوع کند.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱] رأی الشیخ الصدوق: رییس العلماء المحققین وإمام الشیعة المدققین وشیخ مشایخ الحدیث ودرایته حامل الفقه وصاحب التصانیف من جاد به الزمن فجمع روایات أهل البیت فی کتاب من لا یحضره الفقیه، لقد قال هذا العظیم فی رسالته (اعتقادات الشیعة): اعتقادنا فی القرآن أنه ما بین الدفتین وهو ما فی أیدی الناس ولیس بأکثر من ذلک ومن نسب إلینا أنا نقول أنه أکثر من ذلک فهو کاذب. إن هذا المحدث العظیم والفقیه الکبیر من أوایل الشیعة وعظمایهم ینقل فی رسالته ما تعتقده الشیعة وتؤمن به ما تدین لله به وتعترف أنه الحق وهذا تصریحه وهذه أقواله.
[۲] رأی الشیخ الطوسی: شیخ الطایفة وفقیهها الکبیر مؤسس الجامعة الدینیة فی النجف، وصاحب کتابی الإستبصار والتهذیب فی الأخبار، المولود سنة ۳۸۵ والمتوفی ۴۶۰ ه یقول: أما الکلام فی زیادته ونقصانه - القرآن - فمما لا یلیق به أیضا لأن الزیادة فیه مجمع علی بطلانها والنقصان منه فالظاهر أیضا أنه من مذهب المسلمین خلافه وهو الألیق بالصحیح من مذهبنا وهو الذی نصره المرتضی وهو الظاهر من الروایات. ‹ صفحه ۳۱۷ ›
[۳] رأی السید المرتضی علم الهدی: یقول: إن العلم بصحة نقل القرآن کالعلم بالبلدان والحوادث العظام والکتب المشهورة وأشعار العرب فإن العنایة اشتدت والدواعی توفرت علی نقله وحراسته، وبلغت إلی حد لم تبلغه فیما ذکرناه، لأن القرآن معجزة النبوة ومأخذ العلوم الشرعیة وعلماء المسلمین قد بلغوا فی حفظه وحمایته الغایة حتی عرفوا کل شی اختلف فیه من إعرابه وقراءته وحروفه وآیاته فکیف یجوز أن یکون مغیرا أو منقوصا مع العن - آیة الصادقة والضبط الشدید.
[۴] ویقول الإمام الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان، المتوفی سنة (۴۱۳ ه) فی (أوایل المقالات): قال جماعة من أهل الإمامة: إنه لم ینقص من کلمة ولا من آیة ولا من سورة، ولکن حذف ما کان مثبتا فی مصحف أمیر المؤمنین علیه السلام من تأویله وتفسیر معانیه علی حقیقة تنزیله، وذلک کان ثابتا منزلا، وإن لم یکن من جملة کلام الله تعالی الذی هو القرآن المعجز، وعندی أن هذا القول أشبه - أی أقرب فی النظر - من مقال من أدعی نقصان کلم من نفس القرآن علی الحقیقة دون التأویل، وإلیه أمیل. (أوایل المقالات: ۵۵)
[۵] رأی الطبرسی فی مجمع البیان: مجمع البیان أشهر من أن یعرف إذ ملأ الخافقین وعم القطبین ومصنفه لا یحتاج إلی البیان، فهو التفسیر الذی استوعب آراء الشیعة والسنة وسرد ‹ صفحه ۳۱۸ › الأقوال والمحتملات وهذا المفسر العظیم یقول: أما الزیادة فی القرآن فمجمع علی بطلانها وأما النقصان فروی جماعة من أصحابنا وقوم من حشویة العامة (السنة) أن فی القرآن نقصانا والصحیح من مذهب أصحابنا خلافه.
[۶] رأی سیدنا المجاهد الإمام عبد الحسین شرف الدین الموسوی: قال قدس سره: والقرآن الحکیم الذی (۲) لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه إنما هو ما بین الدفتین وهو ما فی أیدی الناس لا یزید حرفا ولا ینقص حرفا ولا تبدیل فیه لکلمة بکلمة ولا لحرف بحرف وکل حرف من حروفه متواتر فی کل جیل تواترا قطعیا إلی عهد الوحی والنبوة وکان مجموعا علی ذلک العهد الأقدس مؤلفا علی ما هو علیه الآن وکان جبرییل علیه السلام یعارض رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بالقرآن فی کل عام مرة وقد عارض به عام وفاته مرتین..
[۷] رأی الشیخ المظفر: ذکر الشیخ المظفر فی کتابه (عقاید الإمامیة) فی فصل عقیدتنا فی القرآن قال: نعتقد أن القرآن هو الوحی الإلهی المنزل من الله تعالی علی لسان نبیه الأکرم فیه تبیان کل شی وهو معجزته الخالدة التی أعجزت البشر عن مجاراتها فی البلاغة والفصاحة وفی ما احتوی من حقایق ومعارف عالیة لا یعتریه التبدیل والتغیر والتحریف وهذا الذی بین أیدینا هو نفس القرآن المنزل علی النبی ومن ادعی فیه غیر ذلک فهو مختلق أو مغالط أو مشتبه وکلهم علی غیر هدی فإنه کلام الله الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه.