وقتی سخن از سیاست و حکم‌رانی می‌شود، ناخودآگاه تصویر زشت و ناپسندی در ذهن پدیدار می‌گردد؛ اما با این وجود، در زیارت جامعه‌ی کبیره، اهل بیت رسول خدا علیهم السلام را «ساسة العباد»  یعنی سیاست‌مداران عابد می‌نامیم. از این،‌ معلوم می‌شود که این ذوات مقدس، گونه‌ای خاص از سیاست را در زندگی خود پیاده فرموده‌اند. در این متن به بررسی این گونه از سیاست و حکم‌رانی در زندگی و کلام حضرت امیر علیه السلام می‌پردازیم.

ترک سیاست‌های شیطانی

زاذان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می‌کند که: از پیامبر شنیدم که مکر و فریب و خیانت در آتش جهنم است، اگر چنین نبود همانا من از همه مردم عرب در سیاست بازی قوی‌تر و سیاست‌بازتر بودم.

سیاست دروغین معاویه

"وَاللهِ ما معاویة بأدهَی مِنِّی، وَلکِنَّهُ یَغدرُ وَ یَفجرُ. وَ لَولا کرَاهیّة الغَدر لَکُنتُ مِن أدهَی النّاس، وَ لکِن کُلُّ غُدرة فُجرةٍ، وَ کلُّ فُجرةٌ کفَرَة. «وَ لِکلّ غَادِر لِواءٌ یُعرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَة.» وَاللهِ مَا أُستَغفلُ بِالمکِیدةِ، وَلا اُستَغمَزُ بِالشَّدیدةِ.(۱)

سوگند به خدا! معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حلیه‌گر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرکترین افراد بودم. 
ولی هر نیرنگی گناه، و هر گناهی نوعی کفر و انکار است، روز رستاخیر در دست هر حیله‌گری پرچمی است که با آن شناخته می‌شود. 
به خدا سوگند! من با فریبکاری غافلگیر نمی‌شوم، و با سخت‌گیری ناتوان نخواهم شد.

صبر و بردباری در امور سیاسی

روزی حضرت علی علیه السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف مسجد قبا می‌رفتند و باغات سرسبز و درختان انبوهی که در آن قسمت از مدینه قرار داشت را تماشا می‌کردند.

امام علی علیه السلام فرمود: یا رسول الله باغات زیبایی است.

پیامبر فرمود: باغات تو در بهشت سرسبزتر است. و آنگاه علی علیه السلام را در آغوش گرفت و گریست و فرمود: «به یاد کینه توزی‌های مردم نسبت به تو افتادم، که پس از من بر تو روا می‌دارند.»

امام پرسید: من چه باید بکنم؟ پیامبر فرمود: باید صبر کنی و بردبار باشی.

حضرت پس از رسول خدا در برابر تمام مصیبت‌ها، اهانت‌ها، و مظلومیت‌ها صبر کرد، که در خطبه ۳ فرمود: صَبَرتُ وَ فِی العَین قَذی وَ فِی الحَلق شَجی؛ صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم. (۲)

علل نظارت و همکاری امام با خلفاء

می‌پرسند که: اهل‌بیت علیهم السلام ذلت‌پذیر نبودند، و سر تسلیم فرود نمی‌آوردند، که علی علیه السلام پس از کودتای سقیفه تسلیم نشد و کار به شهادت فرزند و کتک خوردن همسرش کشید. اما چرا در هفته‌های پس از شهادت حضرت زهرا به مسجد می‌رفت، و در نماز جماعت ابابکر حاضر شد، و در مشورت‌های نظامی ابابکر و عمر شرکت داشت و همکاری می‌کرد؟

پاسخ سوال یاد شده با توجه به خطراتی که اساس اسلام را تهدید می‌کرد، روشن است. زیرا پس از وفات رسول خدا یورش‌ها و تهاجمات فراوانی دامنگیر اسلام شد که ضرورت همکاری را به اثبات می‌رساند، مانند:

  • مسیلمه کذّاب چهل هزار نیروی نظامی فراهم کرد، و ادعای پیامبری داشت و عباراتی شبیه آیات قرآن درست کرد و می‌خواست به مدینه حمله کند، که اگر موفق می‌شد، همه چیز را نابود می‌کرد و اهل‌بیت ‌علیهم السلام را به شهادت می‌رساند، و قبر و روضه رسول خدا را ویران می‌ساخت.
  • زنی از قبیله بین تمیم بنام «سجاح» که ادعای پیامبری کرد، با اشعار و عبارات زیبایی که می‌سرود، عده‌ای را دور خود جمع کرد و باعث شد که عده زیادی مرتد شوند.
  • برخی از سران قبایل سر به مخالفت برداشته، تاجگذاری کردند، و خود را پادشاه آن منطقه نامیدند، مانند: نعمان بن منذر در بحرین و لقیط بن مالک در بحرین، که او را ذوالتّاج می‌نامیدند. 
    و خطر آنقدر جدی بود که همه مخالفان ناچار شدند، متحد گردند که خلیفه سوم نیز خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام آمد و گفت: ای پسرعمو، وضع خطرناک را می‌بینی، اگر همکاری نکنی، همه ما در خطریم. 
    و تا امام علی علیه السلام اعلام همکاری نکرده بود، و در نماز و اجتماعات آنها شرکت نکرد، خلیفه سوم نیز احتیاط می‌کرد و لشگریان را از مدینه خارج نمی‌ساخت، پس از اعلام همکاری حضرت علی علیه السلام، لشگر فراهم آورده و به خارج مدینه اعزام کرد. 
    امام خود نسبت به اینگونه از واقعیت‌ها توضیح می‌فرماید: 
    «من دست کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می‌خواهند دین محمد(صلی الله علیه و آله) را نابود سازند، پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارنش را یاری نکنم رخنه‌ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‌تر از رها کردن حکومت بر شماست.»(۳)

علل بردباری امام علی علیه السلام در مبارزات با انحرافات

پس از ۲۵ سال حکومت، آنان که به حاکمیت ارزش‌ها و احکام اسلامی توجهی نداشتند، بدعت‌ها شکل گرفت و احکام دروغین فراوانی را مطرح کردند، که مردم را از اسلام و احکام ناب منحرف و به دستورالعمل‌هایی عادت داده بودند که از احکام اسلام بیگانه بود.

آنگاه که حضرت علی علیه السلام به حکومت رسید با هزاران مشکل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی روبرو بود و نمی‌توانست افکار و آراء جامعه را با دستورالعمل و بخشنامه تغییر دهد.

تا فرمود: نماز مستحبی را به جماعت نخوانید. (که خلیفه دوم دستور داده بود بخوانند) فریاد عموم مردم بلند شد: (کجایی عمر که بنگری علی نمی‌گذارد نماز مستحبی را به جماعت بخوانیم.)

اینجاست که مشکل فرهنگی و بینشی را با دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌ها نمی‌شود به زودی عوض کرد. امام در یک سخنرانی عمومی بردباری خود را در مبارزه با انحرافات و بدعت‌ها اینگونه بیان فرمود: (اگر حکم الهی را اظهار کنم و تحریف‌ها را کنار زنم، از اطراف من پراکنده می‌شوند.) 
سوگند به خدا به مردم گفتم: «که در ماه رمضان جز برای نماز واجب به جماعت حاضر نشوند، که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است.» 
اما بعضی از لشگریان که در پیرامون من می‌جنگیدند، فریاد زدند: ای اهل اسلام، سنت عمر را تغییر دادند و علی ما را از نماز خواندن مستحبی به جماعت باز می‌دارد. ترسیدم در گوشه‌ای از لشگریانم شورشی برپا شود (۴)
اگر مقام ابراهیم را که عمر تغییر داد به همان مکانی می‌گذاشتم که پیامبر اکرم قرار داده بود و فدک را به صاحب اصلیش می‌دادم و پیمانه رسول خدا را به مقدار تعیین شده پیامبر اسلام باز می‌گرداندم و خانه جعفر را که در توسعه مسجد به زور خراب کردند، باز پس می‌گرفتم، 
و اگر احکام و قضاوت‌های ظالمانه را طرد می‌کردم و زنان مسلمان را که بدون حقی گرفتند و با آنان ازدواج کردند به خانواده‌هایشان برمی‌گرداندم و دفتر حقوق را به روش حقوق پیامبر خدا تغییر می‌دادم و دفتر بخشش‌ها و امتیاز دادن‌ها را نابود می‌کردم و مسجد رسول خدا را آنگونه که لازم بود درست می‌کردم و درهایی که بی‌جا باز کردند را می‌بستم و مسح بر روی کفش را منع می‌کردم و بر خورنده آبجو، حدّ شراب می‌زدم و متعه و حج تمتع را حلال اعلام می‌کردم، و اگر دستور می‌دادم که بر جنازه‌ها پنج تکبیر بگویند و بسم الله را در نماز بلند بگویند و مردم را به حکم قرآن باز می‌گرداندم و طلاق را مطابق اسلام جاری می‌کردم و صدقات را از اقشار مردم می‌گرفتم، به یقین از اطراف من پراکنده می‌شدند. 
من تا دستور دادم که نماز مستحبی را به جماعت نخوانند که بدعت است، جمعی از لشگریان من فریاد زدند که ای اهل اسلام، سنت عمر را تغییر دادند، ترسیدم که لشگریانم پراکنده شوند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- عقاب الاعمال، ص ۳۲۰- و خطبه ۲۰۰ نهج البلاغه معجم المفهرس محمد دشتی، اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است: 
اصول کافی، ج۲، ص ۳۳۸، ح ۸: کلینی (متوفای ۳۲۸ هـ) / منهاج البراعة، ج۲، ص۳۰۶، ابن راوندی (متوفای ۵۷۳ هـ) / کتاب ارشاد، ص ۱۴۱، شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ هـ) / کتاب صفین، ص ۲۰۴، نصربن مزاحم (متوفای ۲۱۲ هـ) / أنساب الاشراف، ص ۱۸۶/۱۷۴، بلاذری (متوفای ۲۷۶هـ) / بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۹۳ و ج ۴۱ ص ۱۲۹، مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ هـ) / بحارالانوار، ج ۷۲، ص۲۹۰، ح ۱۴، مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ هـ) / روضه کافی، ج ۸، ص ۲۴، ح ۴، کلینی(متوفای ۳۲۸هـ) / سنن، ج ۴، ص۱۲۲ ب ۲۸، ح۱۵۸۱، ترمذی (متوفای ۲۹۷هـ) / کتاب الوافی، ج ۵، ص۹۲۳، فیض کاشانی (متوفای ۱۰۹۱هـ) / بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۹۷ و ۴۸۳ ب۱۷، مجلسی (متوفای ۱۱۱۰هـ) / ینابیع المودة، ص۱۷۷، ب۵۱ و ج۱ ص ۴۵۴، قندوزی حنفی (متوفای ۱۲۹۴هـ). 
۲- مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۲۲ 
۳- نامه ۶۲ نهج البلاغه، معجم المفهرس محمد دشتی 
۴- روضه کافی، ص ۵۸ و ۶۳/ تاریخ الخلفاء سیوطی، ص ۱۳۶

 

/



امام علی(ع) و مسائل سیاسی، محمد دشتی، ج ۲