شعر سیداسماعیل شیرازی در مدح امام علی
برخی از ویژگیهای حضرت علی علیه السلام در گوشه ای از اشعار آیت الله سید اسماعیل شیرازی
تعداد بازدید: 0
تاریخ ایجاد: 1386/02/13 10:29
- آیتاللَّه سید اسماعیل شیرازی أیُّهَاالْمُرجی لُقاهُ فِیالْمَمات/کُلُّ مَوْتٍ فیهِ لُقْیاکَ حَیاة/ لَیْتَما عَجَّلَ بی ما هُوَ آت/عَلَّنی اُلْقی حَیاتی فِیالرَّدی/فایِزاً مِنْهُ بِأوْفَی النِّعَمِ/ “ای که آرزومند دیدار تو در وقت مرگ هستند، هر مرگی که به دیدار تو انجامد حیات و زندگی است”./”کاش مرگم که آمدنی است هر چه زودتر فرا رسد تا زندگانی خود را با از دست دادن این جان عاریت بازیابم و با دیدار او به کاملترین نعمتها فایز شوم”/
(به قول حافظ شیراز: این جانعاریت که بهحافظ سپرده دوست/روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم)
علامه حاج سید میرزا اسماعیل شیرازی عموزاده سیدالطایفه آیةاللَّه میرزای شیرازی است که در ۱۱ شعبان در سال ۱۳۰۵ در کاظمین وفات یافت و دو ماه پیش از درگذشت از سامرا به کاظمین رفتهبود. بدن شریفش را به نجف اشرف انتقال دادند و در آنجا به خاک سپرده شد. وی مردی عالم، فاضل، بزرگ، شاعر و ادیب بود، در سامرا، در نزد عموزاده خویش میرزای شیرازی - رحمه الله - تحصیل کرد و از برترین شاگردان او به شمار بود. (اعیانالشیعة ۳ / ۳۲۴.) آن جناب اشعاری در مدح امیرمؤمنان علیه السلام دارد، اشعار فوق بخشی از یک قصیده غرّایی است که در مدح آن حضرت سروده و تمام آن در کتاب ارزشمند “الغدیر” ۶ / ۳۱ و “سفینةالبحار” ۲/۲۳۰ آمده و مطلع آن این است: رَغَدَ الْعَیْشُ فَزِدْهُ رَغَداً/بِسُلافٍ مِنه تَشْفی سَقَمی(سُلافه: شراب ناب.) ه
- آیةاللَّه سید اسماعیل شیرازی
آنَسَتْ نَفْسی مِنَالْکَعْبَةِ نُور/مثلَ ما آنَسَ مَوسی نارَ طور یَومَ غَشَّی الْمَلَأَ الأعْلی سُرور/قَرَعَ السَّمْعَ نِداءٌ کَنِداءِ/ شاطِیءِ الْوادی طُوی مِنْ حَرَمِ وَلَدَتْ شَمسُالضُّحی بَدْرَالتَّمامِ/فَانْجَلَتْ عَنّا دَیاجیرُ الظَّلام/ نادِیاً بُشْراکُمُ هذا غُلام/وَجْهُهُ فَلْقَةُ بَدْرٍ یُهْتَدی/ بِسَنا أنْوارِهِ فِی الظُّّلَمِ هذِهِ فاطمةُ بِنْتُ أَسَد/۱ طمةُ بِنْتُ أَسَد، ۲أَقْبَلَتْ تَحْمِلُ لاهوتَ الْأَبد/ فَاسْجُدوا ذُلاًّ لَه فیمَنْ سَجَد/فَلَهُ الْأمْلاکُ خَرَّتْ سُجَّداً/ إذ تجَلَّی نورُهُ فی آدَمِ کُشِفَ السِّتْرُ عَنِ الْحَقِّ الْمُبین/وَ تَجَلَّی وَجْهُ رَبّالْعالَمین/ وَ بَدا مِصْباحُ مِشْکاةِ الْیَقینِ/وَ بَدَتْ مُشْرِقَةً شَمسُالْهُدی/ فَانْجَلی لَیْلُ الضَّلالِ الْمُظْلِمِ نُسِخَ التَّأْبیدُ مِن نَفْی تَری/فَأرانا وَجْهَهُ رَبّالْوَری/ لَیْتَ موسی کانَ فینا فَیَری/ما تَمَنّاهُ بِطورٍ مُجْهِدا/ فَانْثَنی عَنْهُ بِکَفَّیْ مُعْدِمِ هَلْ دَرَتْ اُمّالْعُلی ما وَضَعَتْ؟/أمدَرَتْ ثَدْیُالْهُدی ماأرْضَعَتْ؟/ أمْ دَرَتْ کَفُّ النُّهی ما رَفَعَتْ؟/أمْ دَری رَبُّ الْحِجی ما وَلَدا؟/ جَلَّ مَعْناهُ فَلَمَّا یُعْلَمِ سَیِّدٌ فاقَ عُلاً کُلَّ الْأنام/کانَ إذ لا کایِنٌ وَ هْوَ إمام/ شَرَّفَ اللَّهُ بِهِ بَیْتَالْحَرام/حینَ أضْحی لِعُلاهُ مَوْلِدا/ فَوَطی تُرْبَتَهُ بِالْقَدَمِ إنْ یَکُنْ یُجْعَلُ لِلَّهِ الْبَنون/وَ تَعالَی اللَّهُ عَمّا یَصِفُون/ فَوَلیدُ الْبَیْتِ أحْری أن یَکون/لِوَلیِّ الْبَیْتِ حَقّاً وَلَدا/ لا عُزَیْرٌ، لا وَ لاَ ابْنُ مَرْیَمِ سَبَقَ الْکَوْنَ جَمیعاً فِی الْوُجود/وَ طَوی عالَمَ غَیْبٍ وَ شُهود/ کُلُّ ما فِی الْکَونِ مِنْ یُمْناهُ جُود/إذ هُوَ الْکایِنُ لِلَّهِ یَدا وَیدُ اللَّهِ مُدِرُّ الْأنْعُم(تا اینجا در سفینةالبحار ۲ / ۲۳۰.)
/ هُوَ بَدْرٌ وَ ذَراریه بُدُور/عَقَمَتْ عَنْ مِثْلِهِمْ اُمّالدُّهُور/ کَعْبَةُ الْوُفّادِ فی کُلِّ الشُّهور/فازَ مَن نَحْوَ فِناها وَفَدا/ بِمَطافٍ مِنْهُ أوْ مُسْتَلِمِ أیُّهَا الْمُرجی لُقاهُ فِی الْمَمات/کُلُّ مَوْتٍ فیهِ لُقْیاکَ حَیاة/ لَیْتَما عَجَّل بی ما هُوَ آت/عَلَّنی اُلْقی حَیاتی فی الرَّدی/ فایِزاً مِنْهُ بِأوْفَی النِّعَمِ(الغدیر ۶ / ۳۰ و ۳۱ با تلخیص.)/
<جانم نوری را از کعبه مشاهده کرد همانند همان آتشی که موسی از کوه طور دید. روزی که عالم بالا را سرور و شادی پر کردهبود صدایی مانند صدایی که از وادی مقدس طُوی شنیده شد به گوش رسید>./ <خورشید درخشان ماه تابان را بزاد پس تاریکیهای شبهای تار از ما برطرف شد، در آن حال ندا بلند شد: مژده باد شما را که کودکی ماهپاره به دنیا آمد که از نور چهرهاش در تاریکیها راه جویند>./ <این فاطمه دختر اسد است که لاهوت ابد را در آغوش گرفته و پیش میآید. پس همگی در برابر او در زمره ساجدان سر خاکساری به زمین بسایید که فرشتگان در برابر او سجده کردهاند آنگاه که نور او در آدم در میان ما بود و میدید آنچه را که با خواهش فراوان آرزو نمود ولی با دست خالی بازگشت>./ <آیا مادر علوّ و والایی دانست که چه مولودی به دنیا آورد؟ یا پستان هدایت دانست که چه طفلی را شیر داد؟ آیا دست عقل دانست که چه کودکی را بر سر دست گرفت؟ یا خداوند خرد دانست که چه مولودی را زاده؟ حقیقت او بسی والاست و هرگز آنها ندانستهاند که چه آوردهاند>!/ <او سروری است که بر همه آفریدگان برتری دارد و آنگاه که هیچ موجودی نبود او بود و مقام امامت داشت، خداوند کعبه را از آن رو که زادگاه اوست شرافت بخشیده و این مولود بر خاک آن گام نهاده>./ <اگر بنا بود خدا را فرزندی باشد -که البته خداوند از این نسبت منزه و برتر است- بیشک شایستهتر آن است که مولود کعبه فرزند خدای کعبه باشد نه عُزَیر و پسر مریم>!/ <او در وجود بر عالم هستی پیشی گرفته و عوالم غیب و شهود را در نَوَردیدهاست. هر چه در عالم هستی است از جود دست اوست، چرا که او دست خداست و دست خدا بخشنده نعمتهاست>./ <او ماه تابان و فرزندانش همه ماههای تابانند که مادر دهر از آوردن مثل آنها نازا گشتهاست، او در همه اوقات سال کعبه زائران است و هر که به زیارت درگاه او و طواف و بوسهگاه او موفق شد تحقیقاً به رستگاری رسید>./ <ای که به هنگام مرگ امید دیدار تو میرود، هر مرگی که به دیدار تو انجامد زندگی حقیقی است، کاش مرگ من زودتر فرامیرسید و جامه حیات را به دورمیافکندم تا به دیدار تو که برترین و کاملترین نعمتهاست فایز میشدم>./(الغدیر ۶ / ۳۰ و ۳۱ با تلخیص.
/
سایت فطرت
سرفصل های موضوعی :
کلمات کلیدی :