برای شیعیان بحرین
چندی پیش در میان کشورهای عرب موجی به پا شد. دامنه ی موج حرفهای فروبرده را فریاد زد. حال این موج چه بود و از کجا آمد و آیا دست دیگران در کار بود یا نه نمیدانیم.کار به بحرین کشید.
پای شیعه وسط آمد. مردانشان به خیابان ریختند. جوانانشان هم سربه داران شدند. زنانشان در حجاب بودند و در تب و تاب و ماتم. این جا دیگر همه چیز تغییر کرد.
انقلاب مصر با تمام وسعتش کمتر از بحرین کشته داد. جنایت با تمام توانش بیشتر از تونس قربانی گرفت. عربستان وهابی لشکر کشی کرد. کینههای سالیان که هیچ گاه فرو نرفته بودند دوباره هم داستان شدند. این بار وخیم تر. به جان شیعیان افتادند. فقط سرها را نشانه رفتند. این جا دیگر جنگ قدرت نبود.
این جا بساط شیعه کشی بود. هر که از شیعه بودن گفت رنگین شد، خونین شد.
رنگ ملاک نبود، عقیده مبنا بود. هنوز هم اوضاع خونین است. سخن ما این نیست که از قیام مردم بحرین دفاع کنیم یا آن را رد کنیم.
سخن این است: نکته ای باریک تر از مو را دریابیم که به بهانه ی سرکوب انقلاب، شیعه کشی به راه افتاده است. شیعیان مظلوم بحرین در زیر پوتین ها عربستان لگدکوب میشوند. مادران منتظرند تا خبردار عزای فرزندانشان شوند.
راستی از ما چه کاری ساخته است؟ حداقل کاری که میتوانیم بکنیم همان است که برای مردم فلسطین میکنیم...
به نقل از وبلاگ "من هم شیعه هستم"