عایشه قاتل عثمان خونخواه عثمان

طبری در روایتی که ابن اثیر نیز آن را نقل کرده چنین نوشته است:چون عایشه به سرف رسید یکی از خویشاوندان خود را که از قبیله بنی لیث بود وعبید یا عبد بن ابی سلمه پسر ام کلاب نام داشت بدید و از او پرسید: چه خبر؟

پاسخ داد:((عثمان کشته شد و هشت روز بماندند)). عایشه پرسید: پس از این چه کردند؟

گفت:مردم مدینه اتفاق کردند و کارشان فرجامی نیک یافت.آنان در باره ی بیعت با علی بن ابیطالب با یکدیگر هم آوا شدند.

عایشه گفت:((اگر کار خلافت بدین گونه باشد که تو می‌گویی ای کاش آسمان بر زمین افتد. مرا باز گردانید. مرا باز گردانید)).

عایشه به سوی مکه باز می‌گشت و می‌گفت: ((به خدا عثمان مظلومانه کشته شد. سوگند به خدا که انتقام خون او را خواهم گرفت)).

پسر ام کلاب به عایشه گفت: نخستین کسی که سخن خود را تغییر داد تو هستی. تو پیش از این می‌گفتی: ((نعثل)) را بکشید که کافر شده است! عایشه پاسخ داد: آنان عثمان را وادار به توبه کردند و سپس اورا کشتند و من در آغاز چنان می‌گفتم و اینک چنین می‌گویم و سخن آخر من بهتر از سخن نخست من است. آن گاه پسر ام کلاب خطاب به عایشه اشعاری بدین مضمون خواند:

شروع از تو بود و تغییر نیز از تو بود باد از تو بود و باران هم از تو بود

تو به کشتن خلیفه (عثمان) فرمان دادی و به ما گفتی که او کافر شده است

ما در کشتن عثمان از گفته ی تو پیروی کردیم و به نظر ما کشنده ی او کسی است که فرمان به قتل او داده

ولی آسمان از بالای سر ما نیفتاد و آفتاب و ماه پوشیده نشد

مردم با کسی بیعت کرده اند که کارها را انتظام می‌بخشد

و لباسهای جنگی در بر می‌کند. او همچون خیانتکاران نیست. [۱]

امیرالمومنین ﴿ع﴾ و برافروزندگان آتش جنگ

ابن ابی الحدید در شرح نهج ا لبلاغه از قول ابو مخنف در کتاب جمل نقل کرده است: وقتی زبیر و طلحه به همراه عایشه از مکه به قصد بصره بیرون شدند علی (علیه السلام) درباره اقدام آنان خطبه ای ایراد کرد و در آن فرمود: ((ای مردم! عایشه به بصره روانه شده و طلحه و زبیر نیز در رکاب اویند. هر یک از آن دو امارت را برای خود می‌خواهد. طلحه پسر عموی عایشه و زبیر داماد اوست. به خدا قسم اگر آنان به کام خود دست یابند که چنین هم نخواهد شد هر یک از آن دو پس از کشمکش بسیار گردن دوست دیگر خود را با شمشیر می‌زند. به خدا قسم زنی که سوار بر شتر سرخ موی است هیچ گردنه ای را بالا نمی‌رود و هیچ گره ای را نمی‌گشاید جز آنکه بیشتر در ورطه معصیت خداوند و خشم او فرو می‌رود تا آنجا که خود و همراهانش را به گرداب نابودی در می‌افکند. علی (علیه السلام) در ادامه این خطبه فرمود: جه بسا دانشمندی که نادانی او باعث هلاکت وی می‌شود در حالی که دانش او به همراه اوست اما برای ا و سودی ندارد. خداوند ما را بس است و هم او خوب وکیلی ا ست. همانا فتنه رخ داد. گروه باغیه در این فتنه نقش دارد. کجایند حسابگران کجایند مؤمنان مرا با قریش چکار به خدا سو گند در گذشته آنان را که کافر بودند می‌کشتم و ا ینک ایشان را که مفتون و فریفته شده اند می‌کشم. مقابله ما در برابر عایشه گناه نیست مگر آنکه ما او را در جایگاه خود داخل کنیم. سوگند به خدا باطل را از میان بر می‌داریم تا حق و راستی از کنار آن چهره نماید. پس به قریش بگو باید با نگ زاری وندبه خودرا بلند کند)).آ ن گاه آن حضرت از منبر سخنرانی به زیر آمد. [۲]

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] ترجمه شده با نام"سیره ی معصومان (علیهم السلام) " جلد: ۲/۳ صفحات ۴۷۶ و ۴۷۷ نویسنده: سید محسن امین

[۲] ترجمه شده با نام"سیره ی معصومان (علیهم السلام) " جلد: ۲/۳ صفحات ۴۸۳ و ۴۸۴ نویسنده: سید محسن امین

 

//



10 جمادی الاول - سالروز جنگ جمل