قرآنِ روشن برای همه، یا فقط برای نفراتی انگشت شمار؟
در مقدمهی «بازنگری در معانی قرآن» (ص/۱۰ و ۱۱) میخوانیم:
«در این بخش از کتاب [جلد اوّل] بیشتر کوشش ما معطوف به دو امر بوده است: یکی توضیح و تصحیح اغلاطی که در ترجمههای متداول قرآن (بهزبان فارسی) ملاحظه کردهایم و دیگر پرداختن به آیاتی که مفسّران در معنای آنها دچار اختلاف شدهاند و گاهی وجه صواب را در تفسیر خود نشان ندادهاند.»
در یک نگاه کلّی به محتوای بحثها چند نکته مطرح میشود:
· با توجّه به فراوانیِ آیات مورد اختلاف در ترجمه و تفسیر (که بسیار بیشتر از آیات گزینش شده در این کتاب است) روشن نیست نویسندهی محترم با چه ملاکی به ذکر این آیات بسنده نمودهاند؟
· انتخاب نام کتاب چندان مناسب بهنظر نمیآید. تصحیح اغلاطِ ترجمهها اگرچه کار ارزشمند و متداولی است، اما تعبیر «بازنگری در معانی قرآن» بر آن صدق ننموده، بهنظر نمیرسد آقای طباطبایی هم حاصل عمر خود را صرفاً بیان برخی اغلاط ترجمهها بدانند.
· البتّه «پرداختن به آیاتی که مفسّران در معنای آنها دچار اختلاف شدهاند و گاهی وجه صواب را در تفسیر خود نشان ندادهاند» میتواند کاری اساسیتر باشد، امّا جای این پرسش هست که منظور از «نشان ندادن وجه صواب» چیست؟
• شاید منظور این باشد که برخی مفسّران در برخی آیات، تفسیر صحیح را بیان کردهاند ولی دلیل انتخاب این نظر را ذکر ننمودهاند و آقای طباطبایی دلیل انتخاب صحیحشان را شرح داده و کار آنان را تکمیل نمودهاند. اگر این کار به درستی انجام شده باشد شایان تقدیر است ولی همچنان «بازنگری در معانی قرآن» نیست، بلکه گزینش تفسیری است که از میان اقوال مفسران به نظر ایشان صحیح جلوه کرده به همراه توضیح آن.
به هر صورت نام «بازنگری در معانی قرآن» گویا و معرّف محتوای این اثر نیست.
· امّا نکتهای که اهمّیّت بیشتر دارد تأکید همیشگی ایشان در مکتوبات پیشین خود، بر سادگی و قابل فهم بودن قرآن برای همهی کسانی است که به قرآن مراجعه میکنند (البتّه به شرطی که از دانشهای ابزاری نظیر ادبیّات استفاده نمایند) و در این راستا آنقدر قرآن را روشن معرّفی نمودهاند تا آنجا که تبیین شخص پیامبرصلیاللهعلیهوآله را تحصیل حاصل شمرده و تنها در مورد مجملات قرآن، رجوع به بیان آن حضرت را مُجاز دانسته و ابراز داشتهاند:
«..."... انظُرْ کَیْفَ نُبَینُِّ لَهُمُ الآیَات..."(مایده/۷۵) (... بنگر چگونه آیات را بر ایشان تبیین میکنیم)... کَذَلِکَ یُبَینُِّ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکمُْ تَشْکُرُون"(مایده/۸۹) (... خدا اینچنین آیاتش را بر شما تبیین میکند، شاید سپاسگزاری کنید.) و آیههای فراوان دیگر. با وجود چنین آیاتی که قرآن را تبیین شده معرفی مینمایند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر میخواستند قرآن را تبیین فرمایند، تحصیل حاصل لازم میآمد.» (جزوهی"قرآن بدون حدیث قابل فهم است")
• در برابر نظریّه فوق، اشکالی جدی وجود دارد که «اگر قرآن تا این حد ساده است، نباید در ترجمه و تفسیر، میان اندیشمندانی که دانشهای ابزاری را داشتهاند، این همه اختلاف پدید آمده باشد، پس چرا چنین شده است؟»
بهتعبیر دیگر، وقتی- بنا بهنظر آقای طباطبایی- کشف نکات قرآن برای عموم مردم نیز (پس از تحصیل مقدمات) با تدبّر در آیات، به سهولت ممکن است پس چرا خواص (بزرگان اهل تفسیر از سنّی و شیعه)، در ترجمه و تفسیر بسیاری از آیات با یکدیگر اختلاف پیدا کردهاند؟»
ایشان که خود دریافته چنین اشکالی به نظریّه فوق وارد میشود، در مقام پاسخ به این پرسشِ مقدّر، اگرچه بین ترجمه و تفسیر فرق گذاشته (که آن را باید جداگانه مورد دقّت و تأمّل قرار داد) ولی در مجموع علل وقوع خطاها و اختلافات را شش امر برشمردهاند:
۱- نشناختن واژههای قرآنی ۲- بیخبری از ترکیب کلام ۳- دقّت نکردن در نکات و قراین آیات
۴- غفلت از سیاق و فضای سورهها ۵- بیتوجّهی به روش تفسیر قرآن به قرآن ۶- تفسیر بر اساس آراء پیشساخته
با تصریح به اینکه آخرین مورد، عمدهترین علّت در پدید آمدن خطاهای تفسیری است. (بازنگری در معانی قرآن، ص۹ و۱۰)
در واقع یک هدف از بیان موارد ششگانه فوق، تأکید آقای طباطبایی بر این است که قرآن به همان معنای مورد نظر ایشان ساده بوده، خطاهای مترجمان یا مفسران، غالباً به این علّتها است.
این عوامل ششگانه به دو دسته قابل تقسیم است:
· بیدقّتی، نداشتن شناخت، غفلت و بیخبری مترجم یا مفسّر.
· تفسیر به رأی.
دربارهی تفسیربه رأی در شمارههای بعدی گفتگو خواهیم کرد، امّا نسبت به دستهی اوّل، اگر اندک شناختی از احوال عموم مترجمین و مفسّرین قرآن داشته باشیم و بدانیم که بسیاری از اینان، عالمان برجستهی شیعه و سنّی محسوب میشوند، نمیتوانیم بپذیریم که آنها از واژههای قرآنی بیخبر بوده یا از ترکیب کلام آگاهی نداشتهاند.
همچنین متّهم ساختن اینان به غفلت از سیاق، عدم دقّت در نکات و بیتوجّهی به آیات دیگر - در سطحی وسیع- نیز چندان ساده نیست. بله، انتظار عصمت از اهل تفسیر و ترجمه نمیرود و احتمال پدید آمدن غفلت و... بهطور اتفاقی برای این افراد در موارد اندک، دور از ذهن نیست امّا این مقدار سهو و خطا از مثل این فرهیختگان، آن هم دربارهی متنی که بنابر ادعا، آن قدر ساده و قابل فهم است که حتّی به تبیین پیامبرصلیاللهعلیهوآله هم نیاز نیست، امری تعجّب برانگیز است!
البتّه ما هم قبول داریم که قرآن کریم ساده است ولی اگر مراد از ساده بودن همان چیزی باشد که آقای طباطبایی بر آن تأکید دارند (که در نهایت به استغنای از تبین پیامبرصلیاللهعلیهوآله میانجامد مگر در حوزهی مجملات)، این پرسش همچنان باقی است که پس چرا اهل ترجمه و تفسیر، به صورت مکرر نتوانستهاند مراد خداوند را از این متن ساده کشف کنند؟ به مثال زیر توجه کنید:
معلّم به شاگردان میگوید: «این مسیلهی ریاضی، ساده و برای همه قابل حلّ است» عدهی کمی مسئله را حلّ میکنند. آموزگار مسئله را حلّ میکند و آن اکثریّت متوجه میشوند که بهدلیل غفلت از نکتهای ظریف نتوانسته بودند مسئله را حلّ کنند.
تا اینجا چه بسا جمع «سادگی» و «نکتهداری» قابل دفاع باشد، اما سخن آقای طباطبایی با این مثال تفاوت دارد و مثالی که با منظور ایشان تطبیق میکند این است:
آموزگار به شاگردان چند مسأله را میدهد و میگوید: «این مسائل ریاضی، ساده و برای همه قابل حلّ است»، ولی اساتید ریاضی دنیا هم از حلّ صحیحِ اکثر یا تعداد زیادی از این مسائل باز میمانند یا با یکدیگر به شدّت اختلاف میکنند.
در این فرض آیا دانشآموزان اعتراض نخواهند کرد که این چه نوع سادگی است که تمام یا اکثر اساتید ریاضی دنیا هم از یافتن راه حلّ عاجز ماندهاند؟! اگر بنا بود این مسألهها مشکل باشد میبایست چگونه میبود؟
اگر قرآن به زبان عرف عام سخن گفته و خود را هم ساده وصف نموده (و لقد یسّرنا القرآن للذّکر...) و در عین حال میان بزرگان اهل تفسیر این مقدار اختلاف در فهم آن پدید آمده، قطعاً این سادگی، توضیح و تفسیری غیر از آنچه آقای طباطبایی و اسلاف عقیدتیشان، یعنی آقای شعار و برقعی و... از سادگی گفتهاند دارد و حقّ همین است که تفسیر و قرایت آقایان را از ساده بودن قرآن باید مورد بازنگری قرار داد.
بهنظر میرسد آقای طباطبایی در بازنگری اخیر خود، عملاً اثبات کرده که قرآن کریم، بدان معنا و مفهوم که قبلاً بر آن پای میفشردند ساده نیست. در حقیقت اگر ایشان نام نوشتار خود را «بازنگری عملی در معنای ساده بودن قرآن» مینهاد، به محتوای مطالب نزدیکتر بود.
وبلاگ باورها