فقیهی که شیعه را از پراکندگی رهاند و به اوج عزت رساند
در بین دانشمندان بزرگ شیعی که در اعصار مختلف میزیسته اند، مفاخر و نوابغ بسیاری بوده اند که امروز هر کدام مایه اعتبار و سند افتخار جهان تشیع به شمار میآیند، ولی از میان آنها شیخ مفید جایگاه خاصی دارد که از هر جهت او را از دیگران ممتاز میگرداند.
برای اینکه بهتر بتوانیم پی به اهمیت شخصیت والای علمی ایشان ببریم، نخست اوضاع عمومی شیعیان پیش از او را از نظر خوانندگان میگذرانیم، سپس دورنمای عصری را که در آن زندگی میکرده است تشریح میکنیم، آنگاه به شرح مختصری از ماجرای زندگی پرحادثه او میپردازیم.
اوضاع شیعیان پیش از شیخ مفید
از زمان درگذشت پیغمبراکرم (صلی الله علیه وآله) تا حدود سال 300 هجری، شیعیان وضع ناگوار و موقعیت تأثرآوری داشتند، زیرا شیعه از روز نخست در اقلیت بوده است. در دولت بنی امیه و بنی عباس نیز سعی میشد که از نفوذ امامان جلوگیری به عمل آید و رابطه آنها با شیعیان قطع شود. به همین جهت در سراسر ممالک اسلامی از آفریقا و اسپانیای آن روز گرفته تا مصر و روم شرقی و سرحد چین که همه در زیر نگین خلفای اموی و عباسی قرار داشت، شیعه در محدودیت به سر میبرد و تقریباً از هرگونه آزادی عمل و عقیده و ابراز وجود ممنوع بود!
وضع شیعیان در عصر شیخ مفید
از اواسط قرن چهارم هجری شیعیان به میزان قابل ملاحظه ای در کشورهای خاورمیانه از آن محدودیت ها و آزادی کشی ها برکنار ماندند، زیرا از یک طرف خلفای فاطمی که شیعه اسماعیلی بودند در مصر دولت نیرومندی تشکیل داده و از ابهت و جلال دربار بغداد کاستند و از طرفی سیف الدوله حمدانی و امرای آن خاندان در شام حکومت میکردند و شیعه بودند و از جانب دیگر در مشرق و جنوب شرقی و شمال ایران نیز غوریان و صفاریان و طاهریان و کمی قبل از آنها حکمرانان علوی مازندران، پرچم استقلال برافراشته و بر ضد خلفای عباسی قیام کردند و از همه مهمتر ظهور دولت مقتدر آل بویه بود که از شیعیان با اخلاص به شمار میآمدند.
عضدالدوله دیلمی که از سلاطین مقتدر این دودمان است دامنه اقتدارش از سواحل دریای عمان تا شام و مصر گسترش یافته و در احترام و حمایت شیعیان کوشا و در واقع خلافت بنی عباس در دست او بازیچه ای بیش نبود.
این علل و عوامل دست به هم داد و موجب گردید که شیعیان از گوشه و کنار سر برآورند و با همتی شایان توجه به تشکیل جمعیت ها و تأسیس حوزههای علمی و نشر معارف و حقایق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دست یازند. مسافرتهای ثقة الاسلام کلینی و شیخ صدوق دو پیشوای بزرگ شیعه به بغداد و اقامت آنها در آن شهر که مرکز خلافت و علمای عام بود و اهمیتی که میان آنان کسب کردند، همه از آزادی نسبی و موقعیت آن عصر حکایت میکند.
در عصر شیخ مفید که خود عرب بود شیعیان از آزادی و احترام بیشتری برخوردار گردیدند. وجود فقیه عالی مقامی چون شیخ مفید در میان آنان اعتبار آنها را بالا برد و بیش از پیش نزد دوست و دشمن بر احترام آنان افزود. شیخ مفید شیعیان را از پراکندگی نجات داد و اوضاع اسفبار آنها را سامان بخشید تا آنجا که به اوج عزت رسیدند.شیخ مفید در محله «کرخ» بغداد که مرکز شیعیان بود میزیست و مسجد معروف «براثا» در آن محله که تاکنون هم باقی است و زیارتگاه شیعیان است، محل تدریس شیخ مفید بود.
مناظرات شیخ مفید با علمای بزرگ عامه
شهر بغداد که از مراکز مهم علمی عصر به شمار میرفت، در آن زمان مملو از فقها و متکلمان مذاهب مختلف بود. پیروان مذاهب اهل تسنن که از نظر علم کلام آنها را معتزلی و اشعری میگفتند، در مجامع عمومی و گاهی در حضور خلیفه مجلس ها گرفته و هر کس برای اثبات مرام خود حجت ها میآورد و دلیل ها اقامه میکرد. علمای شیعه که تا آن روز به آن محافل راه نداشتند، با طلوع شیخ مفید در بغداد نه تنها در مجامع آنها شرکت مینمودند، بلکه شیخ مفید و ابن معلم یگانه عالم مبرز و سخنوری بود که با نیروی علم و بیان و منطق محکم خود در تمام موارد بر همگان غلبه مییافت.
از خطیب بغدادی که هم عصر شیخ مفید بوده است نقل شده که گفته است: «او اگر میخواست میتوانست ثابت کند که ستون چوبی از طلاست!» علی بن عیسی رمانی و قاضی ابوبکر باقلانی قاضی القضاة بغداد، فاضل کتبی و ابوعمرو شطوی و ابوحامد اسفراینی شافعی قاضی عبدالجبار معتزلی و غیرهم از دانشمندان بزرگی بودند که اغلب اوقات مفید با آنها در بحث امامت و اصول عقاید به گفتگو میپرداخت و آنها را ملزم و محکوم میساخت.
داستان مناظرات آنها بسیار شیرین و خواندنی است. سیدمرتضی که بزرگترین شاگرد شیخ مفید است آنها را در کتابی جمع نموده که از جمله یک داستان آن را برای نمونه میآوریم:
در کتاب «مجموعه ورام» مینویسد: «مفید در اصل از «عکبرا» است، در ایام کودکی همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبدالله معروف به «جعل» به تحصیل پرداخت. سپس به مجلس «ابویاسر» که در دروازه خراسان تدریس میکرد حضور یافت، چون ابو یاسر از عهده بحث و پرسشهای او درمانده شده او را به «علی بن عیسی رمانی» که از بزرگان علمای کلام بود ارجاع داد و گفت چرا به نزد او نمیروی تا از او استفاده کنی؟ مفید گفت او را نمیشناسم و کسی ندارم مرا به او معرفی کند.
ابویاسر یکی از شاگردان خود را همراه او کرد و نزد رمانی فرستاد چون مجلس رمانی از فضلا و دانشمندان پر بود، مفید در صف آخر نشست و بتدریج که مجلس خلوت شد نزدیکتر رفت. در آن اثناء مردی از اهل بصره آمد و از رمانی پرسید چه میفرمایید: درباره حدیث غدیر (که به عقیده شیعه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) امیرمؤمنان(علیه السلام) را جانشین بلافصل خود گردانید» و داستان غار (که به اعتقاد اهل سنت دلیل برخلافت ابوبکر است)؟ رمانی گفت: داستان غار درایت (یعنی امری مسلم و معقول) است و حدیث غدیر روایت و منقول میباشد، و آنچه از درایت و امر مسلم استفاده میشود از روایت مستفاد نمیگردد. مرد بصری سکوت کرد و برخاست و از مجلس بیرون رفت.
در این موقع مفید خود را به رمانی نزدیک گردانید و گفت: سؤال دارم. رمانی گفت: بگو! شیخ مفید گفت: چه میفرمایید درباره کسی که بر امام عادل خروج کند و با وی جنگ نماید؟ رمانی گفت: او کافر است، بعد گفت: نه فاسق است. شیخ مفید پرسید: راجع به امامت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) چه میگویید؟ رمانی گفت: او امام است. مفید گفت: درباره طلحه و زبیر(دو آتش افروز جنگ جمل بر ضد امیرالمؤمنین(علیه السلام) بودند) چه میفرمایید؟ رمانی گفت: آنها از این عمل توبه کردند.
شیخ مفید گفت: جناب استاد! داستان جنگ جمل درایت و امر مسلمی است و توبه کردن طلحه و زبیر روایت میباشد!! رمانی که متوجه موضوع شد، گفت: مگر موقعی که آن مرد بصری از من سیوال کرد تو حاضر بودی؟ شیخ مفید گفت: آری: رمانی گفت: این سخن به جای آنچه من گفتم! اشکال تو وارد است!! آنگاه پرسید: تو کیستی و نزد کدام یک از علمای این شهر درس میخوانی؟ مفید گفت: نزد شیخ ابوعبدالله جعل.
رمانی گفت: بنشین تا من مراجعت کنم. سپس برخاست و به درون خانه رفت و پس از لحظه ای برگشت و نامه ای سربسته به وی داد گفت: این را به استاد خود بده. مفید نامه را آورد و به استادش تسلیم کرد. استاد نامه را گشود و شروع به قرایت آن کرد و طی مطالعه آن به خنده افتاد. پس از قرایت نامه گفت: رمانی ماجرایی را که میان تو و او در مجلس وی روی داده نوشته و سفارش تو را نموده و تو را ملقب به «مفید» کرده است.
تبعیدها و گرفتاریهای شیخ مفید
به طور خلاصه مناظرات شیخ مفید و آزادی نسبی که شیعه در زمان آل بویه یافتند، چندان هم پایدار نماند. زیرا بعد از عضدالدوله - حتی در زمان خود وی - به واسطه درگیریهای شیعه و سنی چند بار شیخ مفید دستگیر و تبعید شد. ازجمله به گفته ابن اثیر در سال 393 ه. که بهاء الدوله دیلمی پسر عضدالدوله، الطایع لله خلیفه عباسی را از خلافت خلع کرد، بغداد سر به شورش برداشت. بهاء الدوله نیز سرلشکر خود را به بغداد فرستاد و او سنی و شیعه را از اظهار مذهب خود منع کرد و شیخ مفید را تبعید نمود.
و باز ابن اثیر مینویسد: در سال 409 ه. سلطان الدوله پسر بهاء الدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب داشت و چون او وارد بغداد شد، ابوعبدالله بن نعمان فقیه شیعه را تبعید کرد.
این تبعیدها و دستگیری ها گاهی عمدی بود که از ناحیه سلطان یا حکمران او انجام میگرفت و زمانی به خاطر فرو نشاندن نزاع بین دو فرقه و جلوگیری از هجوم اکثریت سنی بر ضد اقلیت شیعه در محله «کرخ» بغداد - محل اقامت شیخ مفید - روی میداده است.
///
شیعه نیوز