این حسین کیست...
مصیبت و عزای حسینی را نمیتوان با دیگر مصائب مقایسه کرد.
عاشورا سرّ بزرگ و ناگشودهی هستی است و حسین علیهالسلام مروارید بیبدیل و درخشان در دل این صدف سیاه. عشق حسینی، اعجاب انگیزترین رابطه عاشقانه در عالم وجود است که گذشت زمان تنها حکم صیقل دهنده بر آن دارد و بس. به راستی چه رمز و رازی در بین است و چگونه شور حسینی با گذشت زمان در محاق نمیرود که جلوهگرتر میشود؟
تاریخ دور و نزدیک، حوادث دلخراش و مصائب تکان دهندهای را در خود داشته است. هر کس در طول عمر خویش رخ دادن وقایع متعددی را تجربه کرده است، وقایعی که عواطف مردم را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و آنان نیز به طور طبیعی، عزاداری و مصیبت زدگی خود را نشان میدهند، ولی در عمل میبینیم که گذشت حتی یک یا چند سال به شدت از واکنشهای آنان میکاهد، چرا که نتیجه حالت طبیعی و وجودی انسان، ساده شدن مصیبتها در مرور زمان و کاهش شدت و بلکه فراموشی آنهاست و اگر چنین نبود باید پدران و مادران جوان از دست داده بر سر قبر فرزندانشان جان میباختند و عزیز از دست دادگان را غم از پای درمیآورد و... اما خداوند به حکمتش انسان را چنین آفریده که بتواند مصائب را در وجود خود هضم کند و بپذیرد که در نتیجه انعکاسهای عاطفی فروکش کند.
آری، آوازهی بلند و جاودانگی یاد و عزای حسینی علیهالسلام با معیارها و مقیاسهای حاکم بر جوامع بشری سازگار نیست و نوعا بزرگداشتها و عاطفه ورزیها در شدیدترین مصائب سخت و تأثیرگذار به زودی و حداکثر در طول چند یا چندین سال افول میکند. البته بزرگداشتهای علمی و ارزشگذاری بر شخصیتهای بزرگ باقی میماند و چه بسا قوت یابد ولی جنبههای عاطفی خیر. لذا هرگز نمیتوان باب مقایسه حضرت ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام و عاشورای او را با کسی و حادثهای گشود که این خطای بس بزرگی است و به فرموده امیر المؤمنین علیهالسلام «کسی از این امت با آل محمد صلیاللهعلیهوآله مقایسه نمیشود.»(۱)
گرچه شخصیت حضرت سید الشهداء علیهالسلام و یاران بزرگش در رتبهی بعد، مافوق شخصیتها، و عمق فاجعه و غم در کربلا، بیاندازه و غیر قابل قیاس است، اما جنبههای عاطفی ماندگار در بزرگداشت عاشورا در طی قرون از اینها فراتر است. ما در کشور خود شاهدیم که ابعاد عزاداری و ارتباط معنوی با کربلا و عاشورا حتی هموطنان غیر مسلمان را در برمیگیرد و اهل کتاب نیز به شکلهایی در این مراسم سهیمند... تحلیل و علت یابی برای این همه شور، که مرزهای زمان و مکان و حتی مذهب را شکسته، با ملاکهایی عادی به ثمر نمینشیند.
مراسم عزای حسینی به حکام آل بویه و صفویه باز نمیگردد.
تا اینجا به یک نکته مهم اشاره میکنیم که تحلیل احساسات و شور وصف ناپذیر حسینی با این توجیه که آل بویه هزار سال قبل و یا صفویه چهارصد سال قبل اقداماتی در جهت ترویج عزای حسینی علیهالسلام انجام دادند (علاوه بر ضعفهای تحلیلی و تاریخی که باید مستقلاً تفصیل داده شود) با واقعیات اجتماعی پیش گفته سازگاری ندارد. در طول تاریخ، ارباب قدرت برای سوء استفاده، حوادث اصیل یا مجعولی را طرف توجه و تبلیغ قرار داده و احساسات جوامع را به جهت منافع خود به سویی سوق دادهاند، اما چنانکه گفتیم «بیهوده سخن به این درازی نبود» و لذا هیچ حادثهای نتوانسته است تاثیر عاطفی خویش را در طول قرون متمادی حفظ نماید.
آری ممکن است در یک جریان پرتلاطم و مواج در طول زمانها مثل جریان عزای حسینی علیهالسلام، عملکرد حکومتها در طول قرون اثر کوتاه یا بلند مدتی داشته باشد، و شکل یا حتی محتوا را تا حدودی متأثر سازد، اما نسبت دادن اساس یک جریان عظیم انسانی با این ابعاد، به اقدامات حکومتهایی در طول تاریخ، سخن گزافی است. بلکه این این نوع تحلیل عزای حسینی علیهالسلام بیتوجهی به منابع اصلی در آثار متقدم دینی نیز هست، زیرا حتی با مروری گذرا بر کتب معتبر روایی مربوط به قرون اولیه اسلام، آشکار میشود که عزای حسینی امر خدا و رسول صلیاللهعلیهوآله و مورد تأکید ائمه معصومین علیهمالسلام بوده است.
عزاداری بر اباعبداللّه علیهالسلام موضوعیت دارد.
هر چند مناسب است که مسلمانان به اقتضای مسؤولیت دینی خویش چنین حرکت پرتوانی را در جای خود شناسایی کنند تا بتوانند از قدرت نهفته در دل آن، برای پیشبرد اهداف معنوی جامعه بهره گیرند، اما این سخن به معنای آن نیست که عزای امام حسین علیهالسلام صرفا طریقیت دارد و تنها وسیله و مقدمه رسیدن به اهدافی دینی در ابعاد فردی یا اجتماعی است، بلکه بنا به دلایلی که به گوشهای از آنها اشاره خواهیم نمود، این امر در فرهنگ اسلامی دارای موضوعیت میباشد، یعنی ذاتا و مستقلاً و با قطع نظر از آثار ثانوی آن، ارزشمند و مطلوب است، و البته اثر گذاریهای عمیق فردی و اجتماعی هم دارد، که موجب مزید ثمرات آن میگردد.
این همه شور حسینی از چه روست؟
و اما سرّ مسأله اینجا است که عشق حسینی علیهالسلام پیوندی در عمق با جان دوستداران آن حضرت دارد و گوهر این محبت را در دل مؤمنین نهاده شده است چرا که پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند:
«إنَّ لقتل الحسین علیهالسلام حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرُد أبدا.»(۲)
یعنی نسبت به کشته شدن امام حسین علیهالسلام در دلهای مؤمنین حرارتی هست که هرگز به سردی نمیگراید.
از فرمایش حضرت فهمیده میشود که این عشق، رابطهی مستقیم با ایمان دارد و تا ایمان هست، این ارتباط نیز برقرار و لذا حرارتش باقی است. بالطبع اگر شخص این محبت را قدر بداند و آن را دستمایهی ارتباط برقرار کردن با امام خویش و تکامل معنویت و ایمان الهی قرار دهد، پیوند قلبیش محکمتر میگردد و در غیر این صورت به سستی و کاستی رو مینهد.
از زاویهی دیگر برحسب نص قرآن کریم، خداوند به پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داده تا به مؤمنین بگوید:
من برای رسالت خود هیچ اجری از شما نمیخواهم مگر شدت دوستی با نزدیکان خویش را.(۳)
و البته در آیه دیگر تأکید فرموده که:
ای پیامبر! بگو هر اجری طلب میکنم، برای (نفع) خود شما است.(۴)
از سویی نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله مصداق این خویشان را معین و بارها به دوست داشتن امیرالمؤمنین علیهالسلام حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و فرزندان معصوم آنها امر نمودهاند.(۵) از جمع آیات و حدیث پیش گفته معلوم میشود که ما مأمور به محبت شدید نسبت به اهل بیت عصمت علیهالسلام هستیم و از طرفی به ویژه در مورد امام حسین علیهالسلام محبت شدید و گداختگی دل از مصیبت شهادت آن جناب، ملازم با ایمان و همواره با آن همراه است و نیز این محبت ورزی موجب بهرهمندی ما است.
به دقت تأمل کنید که وقتی خدا و رسول امری را برای ما سودمند بشمارند، لاجرم بهرهی قابل توجهی در آن هست. قرآن کریم بسیاری از آنچه را که ما انسانها، متاع و بهره میشماریم، در مقایسه با بهرههای اصیل و معنوی، کم یا بیارزش میشمارد، پس در موردی که کاری را نافع معرفی میکند، نباید به سادگی از آن گذشت.
نتیجه سخن آنکه ما باید امام حسین علیهالسلام و مکتب حسینی را بشناسیم و در این میان با گوهر محبت و سوز عشق و عزای آن حضرت آشنا شویم زیرا این انس و مودت ملازم با ایمان و مصداقی از تنها اجری است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به دستور خداوند باری تعالی، از آنها درخواست نموده است. طبیعتا عشق به سرور شهیدان بدون شناخت شخصیت آن حضرت، قوت نمیگیرد.
این را نیز بیفزاییم که این گوهر ناب، اگر قدرش را بدانیم جامعه و نسل جوان ما را از نظر روحی و معنوی و اخلاقی بیمه خواهد نمود و فرهنگی غنی و سرشار را به آنان خواهد بخشید تا در برابر امواج شکنندهی روزگار پراضطراب و تلاطم ما، مقاوم گردند. فرهنگی که در آن درسهای دینداری، آزادگی، مردانگی، حق جویی و... موج میزند و از همه بالاتر درس عملی ارتباط با ولی خدا.
پایان این سخن را به کلامی از امام صادق علیهالسلام زینت میدهیم، آنجا که به نقل یکی از اصحابش، در سجده خویش چنین به خداوند عرضه میداشت:(۶)
خدایا! بر آن زائرانی که چهرههایشان در اثر حرارت و نور آفتاب برافروخته، رحم فرما. و بر آن زوّاری که صورتهایشان به خاطر قبر ابی عبداللّه الحسین علیهالسلام دگرگون گردیده است، رحم فرما. و بر آن چشمهایی که از روی رحمت و شفقت برای ما گریسته، رحمت فرست. و بر آن دلهایی که بر ما بیتاب شدند و برافروختند، رحم کن. و بر آن فریادهایی که برای ما بلند گردیده است رحم فرما. خداوندا! من این جانها و بدنها را نزد تو به امانت میسپارم تا در روز تشنگی بزرگ (قیامت) در کنار حوض کوثر ایشان را به من بازگردانی.
پی نوشت:
۱- مستدرک وسایل الشیعه ۱۰ / ۳۱۸
۲- سوره شوری / ۲۳
۳- سوره سبأ / ۴۷
۴- ر.ک. تفسسیر کنز الدقایق ۱۱/۵۰۰ - ۵۱۵
۵- کافی ۴/۵۸۳؛ کامل الزیارات / باب ۴۰، ح۲
۶- اعتقاد شیعه و سنی که مستفاد از روایات میباشد، دال بر این است که پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند بلکه مسموم شده به شهادت رسیدند.
ما و شور حسینی