ائمه اطهار علیهم السلام و اسرارو علوم الهی
طرح و توضیح شبهه:
نویسندهی کتاب"سوالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد"روایتی از کتاب"الکافی"مرحوم کلینی نقل میکند که:
شماری از اصحاب ما از احمد بن محمد، از عبدالله بن حجال، از احمد بن عمر حلبی، از ابی بصیر روایت میکند که گفت: پیش ابو عبدالله –علیه السلام- آمدم و به او گفتم: فدایت شوم! میخواهم از تو مسیلهای بپرسم و آیا کسی اینجا هست که صدایم را بشنود؟ میگوید: آنگاه ابو عبدالله پردهای را بین دو خانه کنار زد و نگاهی کرد و گفت: هر چه میخواهی بپرس، میگوید: گفتم: فدایت شوم..... آنگاه او لحظهای سکوت کرد و سپس گفت: مصحف فاطمه پیش ماست، مردم چه میدانند مصحف فاطمه چیست! میگوید: گفتم: مصحف فاطمه چیست؟ گفت: مصحفی است سه برابر قرآنی که در دست شماست، به خدا حتی یک حرف قرآن هم در آن نیست، میگوید: گفتم: به خدا علم کامل این است، فرمود: این هم علم است، ولی علم کامل نیست».
و سپس مینویسد:
آیا پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- و اصحاب او قرآن فاطمه را میدانستند و از آن خبر داشتند؟! اگر پیامبر آن را نمی دانست و از آن خبر نداشت چگونه اهل بیت از آن با خبر بودند؟! در حالیکه او پیامبر بود، و اگر آن را می دانست و از آن خبر داشت چرا آن را از امّت پنهان کرد؟! و حال آن که خداوند متعال میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾. (المایدة: ۶۷) «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای!«
نویسنده با مطرح کردن این سؤال به دنبال آن است که کتابهای روایی مهم شیعیان را زیر سؤال برده و آن ها را ضعیف و پر از مطالب دروغین و خیالی بشمارد و با این شبهه شیعیان را افرادی خیال پرداز و خرافه پرست جلوه دهد تا از این منظر حقانیت تشیع را زیر سؤال ببرد. حال آن که این گونه سؤالات جز از جهل و ناآگاهی پیروان مکتب ساختگی وهابیت خبر نمیدهد!
پاسخ:
آنچه واضح است این است که در نزد ایمّه شیعه علیهم السلام کتب و صحیفههایی همچون سایر انبیاء الهی(صحف ابراهیم و موسی و...) موجود بوده است که با قرآن تفاوت داشته است.این کتب از جانب پروردگار، نزد ایشان به امانت سپرده شده است،که در آن علوم واسراری از گذشته و آینده بیان گردیده است.یکی از این کتب مصحف فاطمه سلام الله علیها میباشد که حاوی مطالبی غیبی است، که پروردگار عالمیان برای استفاده ی برگزیدگانش در اختیار آنان قرار داده است. خداوند دانای نهان است و جز بر فرستادگان برگزیدهاش آن علم را آشکار نمیکند(عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول ؛ دانای غیب و نهان که جز فرستاده برگزیده را از سر خود آگاه نمیکند. ۲۶ جن)
اوّل ادعای نویسنده آگاه نبودن پیامبراکرم صلی الله علیه و آله از این مصحف به عنوان دلیلی برای انکار آن میباشد که متضاد با اعتقاد شیعه و متناقض با روایات متواتر بر علم ایشان نزد کتب شیعه و اهل سنت میباشد آنجا که حضرتش فرمودند:
انا مدینه العلم و علی بابها........... و یا در حدیث غدیر فرمودند:........ما من علم الا فقد احصاه الله فیه و............
و بر هیچ مسلمان راستینی پوشیده نیست که پیامبرش عالم ترین پیامبران بوده است و هیچ علمی نیست که بر حضرتش پوشیده باشد (مگر آنچه خدا مخصوص خویش گردانیده مانند علم به روز قیامت).
سپس نویسنده با فرض آگاهی پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن، عدم ابلاغ و گسترش آن را دلیلی بر جعلی بودن این اعتقاد میداند و همچنین آیه ی تبلیغ را دلیلی بر واجب بودن! بیان تمامی علوم الهی که از جانب خداوند متعال بر ایشان نازل شده میپندارد.او ادعا میکند چون واضح است پیامبر تمامی آنچه بر ایشان نازل میشده (اعم از وحی قرآنی و غیره) باید برای تمامی افراد و مسلمانان و به طور عمومی! بیان میداشتند (که البته به گواه تاریخ بیان نداشتند) پس وجود چنین کتابهایی غیر ممکن است.
باید از نویسنده پرسید مگر هر پیامبر الهی هر چه از جانب خدا میدانست برای همه بیان مینمود و یا وظیفه داشت که بیان کند؟آیا هر صاحب علمی باید علمش را برای همه انسا ن ها آشکار کند؟ اگر چنین بود پس چرا در ماجرای حضرت موسی و خضر علیهما السلام حضرت خضر آنچه را که میدانست بر نیکوترین بنده ی خداوند یعنی حضرت موسی بیان نکرد و به او نیاموخت! آیا نعوذ بالله حضرت خضر بخل ورزید و یا این که اجازه نداشت همه چیز را به او یاد دهد؟(وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً-کهف۸۲)آری! پذیرش علم، ظرفیّت و آمادگی و توانایی میخواهد و همان طور که خداوند علم را به همه به یک اندازه نداده، پیامبران الهی که جانشینان خداوند بر روی زمین هستند نیز اجازه ندارند هر آنجه خداوند به آن ها آموخته است را در اختیار عموم مردم قرار دهند. بلکه آنچه که جنبه عمومی داشته را برای همه بیان فرمودند و آن علوم و معارفی را که تنها افراد خاص توانایی و ظرفیت تحمل آن را داشته اند، بنابه مصلحت و با توجه به تواناییهایشان در اختیارشان قرار داده اند که خداوند خود فرموده است:(وما اوتیتم من العلم الا قلیلا"-اسراء ۸۵) علم به ما بسیار کم اعطا شده است. و این علوم در سینههای اهل علم محفوظ است(بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوالعلم) و لزومی ندارد همه از آن آگاه باشند.پس اگر پیامبر این اسرار را به طور علنی ابلاغ نفرمودند دلیلی بر نبودن چنین علومی و یا نبودن چنین کتابهایی نیست، کما این که در آیات قرآن هم جزییات امور و احکام ونام افراد نیامده است(نام همسران لوط و نوح و احکام نماز و حج و......)
توضیح:در این مقاله یکی از شبهات کتابی را بررسی کردیم، که میان زائران سرزمین حجاز، جهت ایجاد اتحاد!!! توزیع شده بود.