اگر ابوبکر و عمر با خلافت امیر المیمنین مخالفت نمیکردند چه میشد
پاسخ:
پاسخ این سیال در کتب اهل سنت به روشنی آمده است که با کوچکترین دقت معلوم میشود که اگر چنان که حضرت امیر علیه السلام خلیفه میشد چه اتفاقی میافتاد اینک به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
۱ - هدایت مردم به صراط مستقیم و بهشت:
به اقرار اهل سنت و طبق روایات ایشان در صورتی که امیر مومنان را به خلافت میرساندند مردم را به راه راست و به سوی بهشت هدایت مینمودند:
روایت معجم کبیر طبرانی:
حدثنا محمد عبد الله الحضرمی ثنا علی بن الحسین بن أبی بردة البجلی الذهبی ثنا یحیی بن یعلی الأسلمی عن حرب بن صبیح ثنا سعید بن مسلم عن أبی مرة الصنعانی عن أبی عبد الله الجدلی عن عبد الله بن مسعود... قال وما أظن أجلی إلا قد اقترب قلت یا رسول الله ألا تستخلف أبا بکر فأعرض عنی فرأیت أنه لم یوافقه قلت یا رسول الله ألا تستخلف عمر فأعرض عنی فرأیت أنه لم یوافقه قلت یا رسول الله ألا تستخلف علیا قال ذاک والذی لا إله غیره لو بایعتموه وأطعتموه أدخلکم الجنة أکتعین
حدثنا إسحاق بن إبراهیم الدبری ثنا عبد الرزاق عن أبیه عن میناء عن عبد الله بن مسعود قال کنت مع النبی صلی الله علیه وسلم لیلة وفد الجن فتنفس فقلت مالک یا رسول الله قال نعیت إلی نفسی یا بن مسعود قلت استخلف قال من قلت أبو بکر قال فسکت ثم مضی ساعة ثم تنفس فقلت ما شأنک بأبی أنت وأمی یا رسول الله قال نعیت إلی نفسی یا بن مسعود قلت فاستخلف قال من قلت عمر فسکت ثم مضی ساعة ثم تنفس فقلت ما شأنک قال نعیت إلی نفسی یا بن مسعود قلت فاستخلف قال من قلت علی بن أبی طالب قال أما والذی نفسی بیده لین أطاعوه لیدخلن الجنة أجمعین أکتعین
المعجم الکبیر ج۱۰/ص۶۷ ش ۹۹۶۹ و ۹۹۷۰
ابن مسعود از رسول خدا نقل کرده است که فرمودند: گمان میکنم که مرگ من نزدیک شده است عرضه داشتم: ای رسول خدا آیا ابو بکر را به جانشینی تعیین نمیکنید پس از من روی برگرداندند و چنین به نظر من رسید که ایشان با این کار موافق نیستند پرسیدم:آیا عمر را تعیین نمیکنید باز روی از من برگرداندند و چنین به نظر من رسید که با این کار موافق نیستند گفتم: ای رسول خدا آیا علی را به جانشینی تعیین نمیفرمایید پاسخ دادند: همین است قسم به خدایی که جز او نیست اگر با او بیعت کنید و از او اطاعت نمایید همه شما را به بهشت رهنمون خواهد ساخت.
...عبد الله بن مسعود میگوید: در شب آمدن جنیان به حضور ایشان در کنار حضرت بودم پس حضرت نفس عمیقی کشیدند عرض کردم: چه شده است فرمودند: خبر رحلتم به من داده شده است گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین تعیین نمیفرمایید فرمودند: چه کسی را پاسخ دادم: ابو بکر پس حضرت سکوت فرمودند مدتی گذشت دوباره حضرت نفس عمیقی کشیدند گفتم چه شده است ای رسول خدا دوباره پاسخ دادند به من خبر رحلتم داده شده است ای ابن مسعود عرض کردم: جانشین خود را تعیین بفرمایید فرمودند: چه کسی را گفتم: عمر پس مدتی سکوت فرمودند و دوباره نفس عمیقی کشیدند عرضه داشتم چه شده است پاسخ دادند: خبر رحلتم را به من داده اند گفتم ای رسول خدا جانشین خویش را تعیین بفرمایید فرمودند: چه کسی عرضه داشتم: علی بن ابی طالب فرمودند: قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر او را اطاعت کنند همه ایشان را به بهشت خواهد برد.
روایت حلیة الاولیاء:
حدثنا جعفر بن محمد بن عمر ثنا أبو حصین الوادعی ثنا یحیی بن عبدالحمید ثنا شریک عن أبی الیقظان عن أبی وایل عن حذیفة بن الیمان قال قالوا یا رسول الله ألا تستخلف علیا قال إن تولوا علیا تجدوه هادیا مهدیا یسلک بکم الطریق المستقیم
رواه النعمان بن أبی شیبة الجندی عن الثوری عن أبی اسحاق عن زید بن یثیع عن حذیفة نحوه
حلیة الأولیاء ج۱/ص۶۴
به رسول خدا عرض کردند: ای رسول خدا آیا علی را به عنوان جانشین تعیین نمیفرمایید فرمودند: اگر علی را به عنوان سرپرست قبول کنید او را هدایت کننده و هدایت شده خواهید یافت که شما را به راه راست میکشاند.
روایت مسند حارث:
۵۹۴ حدثنا یحیی بن أبی بکیر ثنا إسراییل عن أبی إسحاق عن عمرو بن میمون قال شهدت عمر بن الخطاب غداة طعن...فقال ادعوا لی علیا وعثمان وطلحة والزبیر وعبد الرحمن بن عوف وسعد قال فدعوا قال فلم یکلم أحدا من القوم الا علیا وعثمان فقال یا علی ان هیلاء القوم لعلهم أن یعرفوا لک قرابتک من رسول الله صلی الله علیه وسلم وما أعطاک الله من الفقه والعلم فان ولوک هذا الأمر فاتق الله فیه ثم قال یا عثمان ان هیلاء القوم لعلهم أن یعرفوا لک صهرک من رسول الله صلی الله علیه وسلم وشرفک فان ولوک هذا الأمر فاتق الله ولا تحملن بنی أبی معیط علی رقاب الناس... قال فلما خرجوا قال ان ولوها الأجلح سلک بهم الطریق قال فقال عبد الله بن عمر ما منعک قال أکره أن أحملها حیا ومیتا قلت فی الصحیح طرف منه
مسند الحارث (زوایدالهیثمی) ج۲/ص۶۲۲
عمر را در صبح آن روزی که چاقو خورد دیدم... پس گفت: علی و عثمان و طلحه و زبیر و عبد الرحمن بن عوف و سعد را به نزد من بخوانید. پس همه را خواندند. پس هیچ کس غیر از علی و عثمان سخنی نگفت. پس عمر گفت: ای علی بدرستیکه ایشان شاید فامیلی تو را به رسول خدا و فقه و علمی را که خدا به تو داده بشناسند. پس اگر تو را در این امر سرپرست گردانیدند پس در آن از خدا بترس. سپس گفت ای عثمان: این قوم شاید بدانند که تو داماد رسول خدایی و شرف تو را بشناسند. پس اگر تو را بر این کار سرپرست کردند از خدا بترس و فرزندان ابی معیط را بر گردن مردم سوار نگردان!!!...
وقتی از نزد وی بیرون رفتند عمر گفت: اگر او را به دست شخص کم مو(علی) بسپارند ایشان را به راه خواهد آورد. پس عبد الله بن عمر گفت: چه چیزی مانع تو شد (که او را به جانشینی خود بگماری) پاسخ داد: بدم میآید که او را چه در دوران زندگی خویش و در دوران مرگ بر کاری بگمارم!!!
در المطالب العالیة ج۱۵/ص۷۷۵ ش۳۸۹۸ همین روایت را آورده و آن را صحیح میداند.
روایت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه سخنان عمر را برای ابن عباس نقل میکند که گفت:
أجریهم واللّه إن ولیها أن یحملهم علی کتاب ربهم وسنّة نبیهم لصاحبک! أما إن ولی أمرهم حملهم علی المحجة البیضاء والصراط المستقیم.
شرح نهج البلاغة: ۵۲/۱۲
با جرات ترین ایشان برای وادار کردن مردم بر کتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علی) است آگاه باش که اگر حاکم شود مردم را به راه روشن هدایت و راه راست هدایت خواهد کرد.
۲ - رهنمود مردم به راه روشن هدایت:
بعد از دور شدن مردم از انتخاب امیر مومنان به خلافت در مورد راه راست نظرات مختلفی پیش آمده و هر گروه خود را بر راه راست میپندارد در این زمینه اهل سنت روایات جالبی دارند:
روایت حلیة الاولیاء:
این مضمون در روایتی که از حلیة الاولیاء نقل گردید آمده است که:
یحملکم علی المحجة البیضاء
حلیة الأولیاء ج۱/ص۶۴
شما را بر راه روشن و نورانی وادار میکند.
روایت أخبار المدینة:
عمر بن خطاب نیز میگوید اگر مردم علی را به عنوان خلیفه انتخاب میکردند ایشان را به راه روشن فرا میخواند:
۱۴۹۰ - حدثنا أبو بکر العلمی قال حدثنا هشیم عن داود بن أبی هند عن الحسن قال خلا عمر رضی الله عنه یوما فجعل الناس یقولون ما الذی خلا له فقال المغیرة بن شعبة أنا آتیکم بعلم ذاک فأتاه فقال یا أمیر المیمنین إن الناس قد ظنوا بک فی خلواتک ظنا قال وما ظنوا قال ظنوا أنک تنظر من یستخلف بعدک قال ویحک ومن ظنوا قال ومن عسی أن یظنوا إلا هیلاء علی وعثمان وطلحة والزبیر قال وکیف لی بعثمان فهو رجل کلف بأقاربه وکیف لی بطلحة وهو میمن الرضا کافر الغضب وکیف لی بالزبیر وهو رجل ضبس وإن أخلقهم أن یحملهم علی المحجة البیضاء الأصلع یعنی علیا رضی الله عنه
أخبار المدینة ج۲/ص۵۹
... روزی عمر با خود خلوت کرد پس مردم گفتند که چه شده است که عمر با خود خلوت کرده است پس مغیره بن شعبه گفت من به شما در این مورد خبر خواهم داد. پس به نزد عمر آمده و گفت: ای امیر مومنان! بدرستیکه مردم در مورد این خلوت کردنهای تو گمانهایی دارند. عمر گفت:چه گمانی پاسخ داد: گمان کرده اند که تو در مورد اینکه چه کسی را بعد از خود به خلافت بگماری نظر میکنی. گفت: وای بر تو! و چه کسانی را گمان کرده اند پاسخ داد: و چه کسانی را ممکن است گمان کنند غیر از ایشان – علی و عثمان و طلحه و زبیر
عمر گفت: من چگونه در مورد عثمان فکر کنم و حال آنکه او شخصی است که بستگان خود را به کار میگمارد. و چگونه در مورد طلحه فکر کنم و حال آنکه او در حال خوشنودی با ایمان و در حال خشم کافر است و چگونه در مورد زبیر فکر کنم و حال آنکه او فردی بد خلق است. و بدرستیکه سزاوار ترین ایشان که ایشان را بر راه سفید وادار میکند فرد اصلع (کم مو است) – یعنی علی –
روایت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:
روایت ابن ابی الحدید از ابن عباس نیز گذشت که عمر به او گفته بود:
! أما إن ولی أمرهم حملهم علی المحجة البیضاء والصراط المستقیم.
شرح نهج البلاغة: ۵۲/۱۲
آگاه باش که اگر حاکم شود مردم را به راه روشن هدایت و راه راست هدایت خواهد کرد.
۳ - رهنمود جامعه به سوی حق
در کتاب تاریخ مدینة دمشق ج۴۲/ص۴۲۸ همین روایت را با مضامین مختلف آورده است که در یکی از آنها آمده است:
قال عمر لأصحاب الشوری لله درهم إن ولوها الأصلع کیف یحملهم علی الحق وإن حملا علی عنقه بالسیف قال فقلت أتعلم ذلک منه ولا توله...
عمر در مورد اصحاب شوری گفته است: خداوند ایشان را... اگر این کار را به شخص کم مو بسپارند ایشان را به حق وادار میکند اگر چه بر گردنش شمشیر برگیرد. پس به او گفتم این را از او میدانی و او را خلیفه نمیکنی...
شبیه این مضامین در الکامل فی التاریخ ج۲/ص۴۶۰ و تاریخ الطبری ج۲/ص۵۸۰ و تاریخ الإسلام ذهبی ج۳/ص۶۳۹ و... و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱۳ ص ۲۶۰ آمده است.
۴ - احیای سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
یکی از فوایدی که بر انتخاب امیر مومنان مترتب میگشت احیا شدن تمامی سنتهای رسول خدا بود امیر مومنان بعد از به دست گرفتن خلافت ظاهری سعی در از بین بردن بدعتهای خلفا نمودند که این قضیه با مخالفت مردم ناکام ماند اما اگر از همان ابتدا حق به حضرت داده میشد حضرت سنت رسول خدا را زنده میگردانیدند:
روایت تاریخ المدینة:
عمر به ابن عباس گفت:
إنّ أحراهم إن ولیها أن یحملهم علی کتاب اللّه وسنّة نبیّهم صاحبک یعنی علیّاً.
تاریخ المدینة المنورة: ۸۸۳/۳ بتحقیق فهیم محمد شلتوت ۱۴۱۰
سزاوار ترین شخص برای وادار کردن مردم بر کتاب خدا وسنت رسول خدا صاحب تو (علی) است.
روایت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:
روایتی که ابن ابی الحدید در این زمینه نقل میکند نیز گذشت که عمر میگوید:
با جرات ترین ایشان برای وادار کردن مردم بر کتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علی) است
شرح نهج البلاغة: ۵۲/۱۲
۵ - موجب اتحاد جامعه اسلامی
مهمترین عامل تفرقه در بین مسلمانان اختلاف ایشان در مورد دین است و به همین جهت اگر کسی میتوانست این اختلاف را از بین ببرد همه مسلمانان با یکدیگر متحد شده و همگی به ریسمان محکم الهی چنگ میزدند و از تفرقه دوری میکردند.
در این زمینه در کتب اهل سنت روایات بسیاری نقل شده است که رسول خدا فرمودند: علی است که برای امت من آنچه را در آن اختلاف میکنند بیان میکند بنا بر این اگر به ایشان فرصت بیان دین داده میشد دیگر کسی در دین اختلاف نمیکرد:
روایت مستدرک حاکم نیشابوری:
عن أنس بن مالک رضی اللّه عنه أنّ النبی صلی اللّه علیه (وآله) وسلم قال لعلی: أنت تبیّن لأمّتی ما اختلفوا فیه بعدی. هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه.
المستدرک: ج ۳ ص ۱۲۲
از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به امیر مومنان فرمودند: تو هستی که بعد از من برای امتم آنچه را در آن اختلاف کردند بیان میکنی.
همین روایت در مصادر ذیل نیز نقل شده است:
تاریخ مدینة دمشق: ۴۲/ ۳۸۷ کنز العمال: ۶۱۵/۱۱ رقم ۳۲۹۸۳ شواهد التنزیل: ۳۸۳/۱ المناقب للخوارزمی: ۳۲۹ ینابیع المودة: ۸۶/۲.
روایت بلاغات النساء (ابن طیفور):
فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز در خطبههای خود که سنی و شیعه به آن اشاره داشته و آن را نقل کرده اند به برکات ولایت امیر مومنان اشاره فرموده اند. این خطبه ها را ابن طیفور در بلاغات النساء ذکر کرده است:
ففرض الله الإیمان تطهیراً لکم من الشرک... وامامتنا أمنا من الفرقة وحبنا عزاً للإسلام
خداوند ایمان را سبب پاک شدن از شرک قرار داد... و امامت ما را سبب حفظ از تفرقه و دوستی ما را سبب عزت اسلام
آیا در صورت بیعت مردم با امیر مومنان کسی با ایشان مخالفت نمینمود
روایاتی که گذشت نشان میدهد که اگر امامت امیر مومنان را قبول میکردند تمامی مسلمانان با هم متحد میشدند. و دیگر کسی برای خود ادعای خلافت نمینمود. شاهد بر این مطلب کلامی است که اهل سنت از ابو بکر وعمر نقل کرده اند:
مرّ المغیرة بن شعبة بأبی بکر وعمر وهما جالسان علی باب النبی حین قبض فقال: ما یقعدکما قالا: ننتظر هذا الرجل یخرج فنبایعه ـ یعنیان علیّاً ـ فقال: أتریدون أن تنظروا حبل الحبلة من أهل هذا البیت وسعوها فی قریش تتّسع.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ۶/۴۳.
مغیرة بن شعبه هنگام رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از کنار ابوبکر و عمر گذشت در حالیکه ایشان در کنار در خانه علی نشسته بودند پس به ایشان گفت: برای چه اینجا نشسته اید گفتند: منتظریم تا این شخص – مقصودشان علی بود - بیرون بیاید تا با وی بیعت کنیم پس گفت: آیا میخواهید بیعت این خرمای نرسیده (کنایه از جوان بودن امیر مومنان) از این خاندان را نگاه کنید که در قریش گسترش پیدا کرده پیش میرود
یعنی حتی مغیرة بن شعبة نیز میدانست که اگر کسی در ابتدا با خلافت امیر مومنان مخالفت نکند کار حضرت به سرعت پیش رفته و حتی تمام قریش با حضرت موافقت خواهند کرد.
و این مطلب با کمی تدبر نیز به دست میآید: زیرا اگر ایشان با علی بیعت میکردند مهاجر و انصار بهانه ای برای مخالفت نداشتند لذا همگی با ایشان بیعت مینمودند.
مهاجرین: زیرا اکثر ایشان با ابو بکر بیعت کردند و اگر او با علی بیعت میکرد با امیر مومنان بیعت میکردند. همانطور که این روایت اشاره بدان داشت.
انصار: زیرا ایشان از اصل با بیعت ابو بکر مخالف بودند و وقتی به زور با وی بیعت کردند باز هم در فکر بیعت با امیر مومنان بودند که ابوبکر ایشان را تهدید کرد.
فلمّا کان آخر النهار افترقوا إلی منازلهم فاجتمع قوم من الانصار وقوم من المهاجرین فتعاتبوافیما بینهم فقال عبد الرحمن بن عوف: یامعشر الانصار وان کنتم اولی فضل ونصر وسابقة ولکن لیس فیکم مثل أبی بکرلا عمر ولاعلی ولا أبی عبیدة.
فقال زید بن أرقم: انّا لاننکر فضل من ذکرت... وانّا لنعلم أنّ ممّن سمّیت من قریش من لو طلب هذا الامر لم ینازعه أحد: علی بن أبی طالب.
و روی الزبیر بن بکار قال: روی محمد بن اسحاق أنّ أبابکر لمّا بویع افتخرت تیم بن مرّة قال: وکان عامّة المهاجرین لا یشکّون أنّ علیاً هو صاحب الامر بعد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ۶/۲۱.
وقتی که روز به آخر رسید به خانههای خود رفتند پس عده ای از انصار و عده ای از مهاجرین با هم جمع شدند پس خود را مورد سرزنش قرار دادند پس عبد الرحمن بن عوف گفت: ای انصار اگرچه شما دارای فضل و یاری (رسول خدا) و سبقت (در دین) هستید اما هیچ کس از شما مانند ابو بکر و عمر و علی و ابو عبیده نیست (مبادا به خیال خلافت برای خود باشید) پس زید بن أرقم گفت: ما فضیلت کسانی را که گفتی انکار نمیکنیم اما ما از قریشیانی که نام بردی کسی را میشناسیم که اگر این کار را بخواهد کسی نمیتواند (در جهت فضیلت) با او مقابله کند علی بن ابی طالب.
و زبیر بن بکار روایت کرده است که... وقتی با ابوبکر بیعت شد قبیله تیم بن مرة افتخار کردند. و گفت: اکثر مهاجرین شک نداشتند که علی صاحب این امر بعد از رسول خدا بوده است.
بنا بر این بیعت ابتدایی با امیر مومنان به طور کامل شکل میگرفت و صدایی برای مخالفت به گوش نمیرسید وقتی در مدینه چنین حکومتی شکل میگرفت دیگر کسی جرات مخالفت با این حکومت قدرتمند مرکزی را پیدا نمیکرد در همین حال امیر مومنان لشکر اسامه را برای اجرای فرمان رسول خدا به سمت مرز روم و برای درگیری با ایشان میفرستاد (همان لشکری که ابوبکر ایشان را برای کشتار - به اصطلاح ایشان - مرتدین فرستاد) و همین سبب گسترش بسیار سریع اسلام در سراسر جهان میگردید.
۶- فزون شدن برکات الهی بر مردم:
روایت بلاغات النساء:
وما الذی نقموا من أبی الحسن نقموا والله منه نکیر سیفه وشدة وطیه ونکال وقعته وتنمره فی ذات الله عز وجل. والله لو تکافوا عن زمام نبذه رسول الله (صلی الله علیه وآله) إلیه لاعتلقه ولسار بهم سیرا سجحا لا یکلم خشاشه ولا یتعتع راکبه ولأوردهم منهلا نمیرا فضفاضا تطفح ضفتاه ولأصدرهم بطانا قد تخیر بهم الری غیر متحل منه بطایل إلا بغمر الماء وردعة شررة الساغب ولفتحت علیهم برکات من السماء والأرض وسیأخذهم الله بما کانوا یکسبون.
بلاغات النساء باب کلام فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و[آله] وسلم
و چه چیزی را بر ابو الحسن عیب گرفته اند قسم به خدا ترسناک بودن شمشیرش را و قدرت قدمهایش را و مصیبت ضربت شمشیرش را و دلاوری او را در راه خدا اشکال گرفته اند!! قسم به خدا اگر دست خود را از زمامی که رسول خدا به او داده بود بر میداشتند آن را با دست خود میگرفت و ایشان را به راهی آرام میبرد که مرکبش آزار نبیند و سوارش اذیت نشود و ایشان را به نزد آبشخوری پر آب و جوشان میبرد که هر دو سوی آن پر باشد (از آب) و ایشان را از آن سیراب بیرون میآورد او سیرابی ایشان را خواسته بود و برای خود چیز زیادی نمیخواست مگر ظرف کوچکی آب و مقداری غذا که تنها سختی گرسنگی را مانع شود. و برای ایشان برکاتی از آسمان و زمین گشوده میشد. اما خداوند ایشان را به (گناهانی) که کسب کرده اند خواهد گرفت (عذاب خواهد کرد).
در این خطبه که اهل سنت نیز آن را نقل کرده اند فاطمه زهرا علیها السلام به خوبی وضعیت جامعه را در صورتی که خلافت به امیر مومنان میرسید بیان نموده اند.
خداوند متعال میفرماید:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
(آیه ۹۶ سوره اعراف)
اگر اهل شهرها ایمان آورده و پرهیزکاری مینمودند بر ایشان برکاتی از آسمان و زمین میگشودیم ولی دروغ پنداشتند پس ما ایشان را به سبب آنچه کسب کردند گرفتیم (عذاب کردیم).
و فاطمه زهرا علیها السلام این آیه را به عنوان نمونه ای از اثرات قبول همگانی خلافت امیر مومنان مطرح نموده اند. همان مضمونی که در روایت رسول خدا و کلام عمر نیز بدان اشاره شده بود زیرا اگر علی را انتخاب میکردند همگی ایشان را به راه راست هدایت میکرد اما چنین نکردند.
گروه پاسخ به شبهات
میسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
گروه پاسخ به شبهات میسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)