انحرافات دینی -۵ (ادعاهای باب)
همان گونه که در نوشته پیشین آمد،"سید علیمحمد شیرازی"با ادعای بابیت امام زمان(علیه السلام) در منازعه جانشینی"سید کاظم"وارد شد و توانست بسیاری از شاگردان وی را به دور خویش جمع کند، و پس از مدتی ادعای خویش را به امامت، سپس به نبوت تغییر داد.
"علیمحمد"پس از بازگشت به بوشهر، در سال ۱۲۶۱ هجری، زمانیکه هنوز از ادعای بابیت امام زمان پا را فراتر نگذاشته بود، به دستور والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد، و در آن شهر او را تنبیه نمودند. وی نزد امامجمعه آن شهر اظهار ندامت و پشیمانی نموده و بر فراز منبر در حضور عام اعلام کرد: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند»، سپس به مدت ۶ ماه وی در منزل پدریاش تحتنظر بود، و بعد از آن به اصفهان و از آنجا به قلعه ماکو تبعید شد.(۱)
وی در زمان زندانی بودنش در قلعه ماکو، با مریدانش مکاتبه و ملاقات میکرد، و از اینکه میشنید آنها برای تبلیغ ادعای او میکوشند، به شوق میآمد و در همین حال سخنانی را با نام کلمات الهی به آنها میگفت، همانطور که کتاب"بیان"را در همان قلعه نوشت.(۲)
دولت محمد شاه قاجار برای آنکه ارتباط او و مریدانش را قطع کند، در صفر ۱۲۶۴ هجری علیمحمد را از ماکو به قلعه"چهریق"در نزدیکی ارومیه منتقل کرد.
"حاجی میرزا آغاسی"،(۳) در اواخر سلطنت"محمد شاه"، دستور داد تا"علیمحمد"را از قلعه چهریق به تبریز برده و در آنجا وی را در مجلسی با حضور"ناصرالدین میرزا"،(۴) و چند تن از علما و روحانیون مورد پرسش قرار دهند.
"علیمحمد"در آن مجلس آشکارا خود را امام زمان نامید، و زمانیکه از او درباره بابیت، که پیش از این مدعی بود پرسیدند، آن را به"بابیت علم خداوند"تاویل کرد. سپس از او سوالاتی درباره مسائل دینی و فقهی شد، که از پاسخ فرو ماند.
از او سوال شد: «از معجزه و کرامات چه داری؟»
پاسخ داد: «اعجاز من در این است که برای عصای خود آیه نازل میکنم»، آنگاه شروع به خواندن این جملات کرد که: «بسم الله الرحمن الرحیم سبحان الله القدوس السبوح الذی خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آیة من آیاته»، ولی هنگام قرایت، اعراب کلمات را به روش"قاعده نحو"غلط خواند، زیرا"تاء"را در"السموات"مفتوح قرایت کرد، و زمانی که به او یادآور شدند که باید"مکسور"بخواند،"ضاد"را در"الارض"مکسور خواند.
"امیر اصلانخان"که در مجلس حضور داشت گفت: «اگر این قبیل فقرات، از جملهی آیات شمرده میشود، من هم میتوانم تلفیق کنم»، و گفت: «الحمدلله الذی خلق العصا کما خلق الصباح و المسا».(۵)
پس از آشکار شدن دروغ"علیمحمد"و ناتوانیاش در قرایت عربی، و عجز او در اثبات ادعاهایش، وی را چوب زده و تنبیه نمودند، سپس او از ادعاهای خویش تبری جست و اظهار پشیمانی نمود، و خطاب به ولیعهد، توبهنامه رسمی نوشت.
صورت توبهنامه"علیمحمد"را یکی از مریدانش در کتاب خود، چنین آورده است: «فداک روحی، الحمدلله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده، فحمداً له ثم حمداً که مثل آن حضرت را یبنوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان وترحم به داعیان فرموده. اشهد الله و من عنده که این بنده ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت باشد. اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است، ولی چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست، و لسان مقر بر کل ما انزل من عندالله است. امید رحمت او را دارم ومطلقا خلاف رضای حق را نخواستهام، و اگر کلماتی که خلاف رضای او بود از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده، و در هر حال مستغفر و تایبام حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد، و استغفرالله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی امر. و بعضی مناجات کلمات که از لسان جاری شده، دلیل بر هیچ امری نیست، و مدعی نیابت خاصه حضرت حجةالله علیه السلام را محض ادعا مبطل است، و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعایی دیگر. مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت را چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات سلطانی و رأفت و رحمت خود سرفراز فرمایند».(۶)
بدین ترتیب"علیمحمد"از ادعاهای خود بازگشت، ولی توبه او صوری بود، چنان که پیش از این هم در شیراز، بر فراز منبر و در برابر مردم، نیابت و بابیت خود را انکار نمود، اما چیزی نگذشت که ادعایی بالاتر را به میان آورد، و صحبت از پیامبری و رسالت خویش نمود.
ادامه دارد...
اشراق خاوری: صفحه ۱۴۱. یزدانی: صفحه ۱۳. وزیر محمد شاه قاجار. ولیعهد محمد شاه قاجار. ظهور الحق: جلد ۳، صفحه ۱۴، تصویر نامه ناصرالدین میرزا به محمد شاه قاجار. گلپایگانی: صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵.
تشیع نیوز