شیخ احمد احسایی قبل از مرگ یکی از شاگردان خود را به نام «سید کاظم رشتی» را به جانشینی خویش برگزید، و او را بسیار احترام می‌کرد، تا حدی که هنگام درس تا «سید کاظم رشتی» حاضر نمی‌شد درس را شروع نمی‌کرد، و بعد از مرگ نیز شاگردان شیخ بدون اعتراض رهبری وی را پذیرفتند.

"سید کاظم" فرزند "سید قاسم رشتی گیلانی‌حایری" متولد ۱۲۱۲ هجری قمری بود، و در سن ۲۱ سالگی به کربلا رفت و در جلسات درس "شیخ احمد احسایی" حاضر می‌شد.(۱)
وی مدت ۲۰ سال رییس فرقه بود و در زمان وی این فرقه را به نام"کشفیه"می‌خواندند، که کنایه از کشف و الهامی بود که رهبران این فرقه برای خود قایل بودند. و در خصوص نامگذاری شیخیه به کشفیه "کاظم رشتی" می‌نویسد: خداوند سبحان، حجاب جهل و کوری دین را از بصیرت‏‌ها و چشم‏های ما برداشته و ظلمت شک و ریب را از قلوب و ضمایر ما برطرف کرده است.(۲)

پس از مرگ "سید کاظم رشتی" بر سر جانشینی او میان شاگردانش اختلاف افتاد، و هرکدام مدعی جانشینی بودند، بدین سبب شیخیه کشفیه به شعب مختلف تقسیم شد، که بعضی در صدد تبری جستن عقاید شرک‌آلود بودند، و برخی نیز با غلو در عقاید، فرقه‌های غالی و ضاله را تشکیل دادند، در واقع شیخیه بستر رشد افکار ضاله‌ای شد که حتی دیگر گروه‌های منشعب نیز جهت تبری جستن از آن‌ها در صدد اصلاح بعضی آراء برآمدند. لذا بررسی این انشعابات جهت شناخت فرق بابیه و بهاییت لازم بنظر می‌رسد.

الف- شیخیه کرمانیه:

"محمد کریم‌خان کرمانی" یکی از شاگردان "سید کاظم رشتی" و از مدعیان جدی جانشینی وی بود، که از یک طرف به جهت نزدیکی به "شیخ احمد احسایی"، و از طرف دیگر، به جهت نزدیکی به دربار قاجار، او را صاحب موقعیت ویژه‌ای نموده بود.

پدرش، "حاج ابراهیم خان" معروف به "ظهیرالدوله"، پسر عمو و داماد فتحعلی‌شاه و حاکم خراسان و کرمان بود.

وی به جهت علاقه‌ای که به "شیخ احمد احسایی" داشت، شاه را ترغیب به ملاقات با وی نمود، به همین جهت توانست با تبلیغ در کرمان جایگاه ویژه و محکمی را برای شیخیه فراهم کند.
وی پس از خود، پسرش"حاج محمدخان"را به جانشینی خویش برگزید، اما پس ار مرگش بر سر جانشینی وی اختلاف افتاد، زیرا از یک سو پسر دیگرش"رحیم‌خان"هم مدعی نیابت بود و طرفدارانی هم پیدا کرد، و از طرف دیگر گروهی که از موروثی شدن رهبری فرقه ناراضی بودند نیز انشعاب دیگری در این گروه بوجود آوردند، که"باقریه"نامیده شدند.
اکثریت شیخیه کرمانیه، بعد از مرگ "حاج محمدخان"، "زین‌العابدین‌خان" را به رهبری برگزیدند، و پس از او "ابوالقاسم‌خان"، و سپس "عبدالرضاخان" به ریاست شیخیه کرمانیه انتخاب شدند.(۳)

ب- شیخیه باقریه:

"میرزا محمدباقر خندق‌آبادی‌درچه‌ای"که بعدها به"میرزا باقر همدانی"معروف شد، نماینده"حاج محمد کریم‌خان کرمانی"در همدان بود، و پس از مرگ وی مدعی جانشینی وی را نمود.
وی همراه"میرزا ابوتراب"که از مجتهدان شیخیه بود، به همراه عده‌ای از پیروانش، از کرمان به نایین، اصفهان، جندق و در آخر همدان مهاجرت نمود، و در همدان فرقه"باقریه"را تاسیس نمود.(۴)

ج- شیخیه آذربایجان:

در آذربایجان، سه طایفه به تبلیغ و ترویج آراء"شیخ احمد احسایی"پرداختند، که نام خاندان آن‌ها پسوند نام شیخیه گردید، و عبارتند از: خاندان"حجة‌الاسلام"،"ثقة‌الاسلام"، و"احقاقی".
خاندان"حجة‌الاسلام"
"میرزا محمد مامقانی"معروف به"حجةالاسلام"، که بزرگ این خاندان بود، نخستین عالم و مجتهد شیخی آذربایجان می‌باشد.
وی مدتی شاگرد"شیخ احمد احسایی"بود و از وی اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرده بود، سپس نماینده وی در تبریز شد.
او، همان شخصی است که حکم تکفیر و اعدام"علی‌محمد باب"را در تبریز صادر کرد، و بدین وسیله، ضمن باطل خواندن ادعاهای یکی از شاگردان"سید کاظم رشتی"، برائت فرقه شیخیه آذربایجان را از بدعت ایجاد شده به دست"علی محمد باب"اعلام نمود.

وی سه فرزند داشت که هر سه، از مجتهدان شیخی تبریز به شمار می‏رفتند و به لقب"حجة‏الاسلام"معروف بودند. فرزند ارشدش،"میرزا محمدحسین حجة‏الاسلام"نام داشت و نزد"سید کاظم رشتی"درس خوانده بود، و پس از وفات پدرش ریاست شیخیه را به دست گرفت و به جای پدر در کرسی تعلیم و تربیت پیروان"شیخ احمد احسایی"مستقر شد.
فرزند دومش،"میرزا محمدتقی حجة‏الاسلام"نام داشت، که از طبع شعر هم برخوردار بود، و تخلص‌اش"نیر"است، و"دیوان اشعار"او منتشر هم شد.(۵)
فرزند سومش"میرزا اسماعیل حجةالاسلام"نام داشت، که از شاگردان"میرزا محمد باقر اسکویی"بود، و پس از برادرش، رهبری شیخیه تبریز را بر عهده گرفت.
"میرزا ابوالقاسم حجةالاسلام"فرزند"میرزا محمدحسین حجةالاسلام"، آخرین فرد روحانی از خانواده حجةالاسلام است.(۶)
خاندان"ثقةالاسلام"
"میرزا شفیع تبریزی"معروف به"ثقةالاسلام"، که بزرگ این خاندان، از شاگردان"شیخ احمد احسایی"بود. و بعد از او فرزندش"میرزا موسی ثقةالاسلام"جانشین پدر شد، ولی در سال ۱۳۳۰ به جرم مشروطه‌خواهی و مبارزه با روس، در تبریز به دار آویخته شد، سپس برادرش،"میرزا محمد ثقةالاسلام"جای او را گرفت.

خاندان «احقاقی»

"میرزا محمدباقر اسکویی"بزرگ خاندان احقاقی که از مراجع تقلید و دارای رساله عملیه بود، از شاگردان"میرزا حسن"معروف به"گوهر"که وی نیز از شاگردان"شیخ احمد احسایی"و"سید کاظم رشتی"بود.
پسران"سید کاظم رشتی"در کربلا نزد وی درس می‌خواندند، و او پس از مرگ"سید کاظم"دعوی جانشینی وی را داشت.(۷)
"میرزا موسی احقاقی"فرزند ارشد"میرزا محمدباقر"نیز از علما و مراجع شیخیه پس از پدرش بود، و کتابی به نام"احقاق‌الحق و ابطال‌الباطل"نوشت، و در آن عقاید شیخیه را به تفصیل بیان کرد، و در این زمان بود که او و خاندانش به"احقایی"مشهور شدند. وی در این کتاب برخی از آراء شیخیه کرمانیه و محمد کریم‌خان را مورد انتقاد و ابطال قرار داد.(۸)
پس از"میرزا موسی"، فرزندانش"میرزا علی"،"میرزا حسن"، و"میرزا محمدباقر"که از علماء شیخیه احقاقیه بودند به جانشینی رسیدند، و در حال حاضر مرکزیت این فرقه در کشور کویت است و ریاست آن تا چندی پیش بر عهده"میرزا حسن احقاقی"بود، که از مراجع فقهی شیخیه آذربایجان و اسکو به شمار می‌رفت، و پس از او فرزندش عهده‌دار این منصب می‌باشد.(۹)
"میرزا عبدالرسول احقاقی‌اسکویی"که از علما شیخیه احقاقی است، در کتاب"حقایق شیعیان"، انحرافات فکری بوجود آمده در فرقه"شیخیه"را بررسی کرده و آن را به بعد از مرگ"سید کاظم رشتی"، و توسط برخی از شاگردان منحرف شیخ نسبت داده، و ساحت"شیخ احمد احسایی"و"سید کاظم رشتی"را از آن مبرا دانسته است، و مدعی شده که"شیخ احمد احسایی"،"سید کاظم رشتی"، و پیروان حقیقی آن‌ها، از این ادعاها منزجر و متنفرند، و خود علماء شیخیه بودند که به جنگ معتقدان به"رکن رابع"و"بابی‌گری"رفته‌اند.(۱۰)
شیخیه کرمان با شیخیه آذربایجان، در اصول اعتقادی پیرو آراء"شیخ احمد احسایی"و"سید کاظم رشتی"می‌دانند، اما در فروع با یکدیگر متفاوت‌اند، در واقع شیخیه کرمانیه و باقریه، اخباری‌گری بوده و تقلید را جایز نمی‌دانند، ولی شیخیه آذربایجان، معتقد به اجتهاد و تقلید می‌باشند، البته از مراجع تقلید خود پیروی می‌کنند، در ضمن شیخیه آذربایجان، در اجتهادات، بر اساس تلقی و دریافت خویش از احادیث، آراء"شیخ احمد"و"سید کاظم"را تفسیر می‌کنند.
همچنین شیخیه کرمان اصول دین را چهار اصل"توحید، نبوت، امامت و رکن رابع"می‌دانند، ولی شیخیه آذربایجان به شدت منکر اعتقاد به رکن رابع بوده و اصول دین را در پنج اصل"توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد"می‌دانند.(۱۱)
شیخیه آذربایجان در خصوص اصل"رکن رابع"که مورد اعتقاد شیخیه کرمان است، و رد آن، معتقدند که"شیخ احمد احسایی"در ابتدای رساله"حیاة النفس"، و"سید کاظم رشتی"در"اصول عقاید"، اصول دین را پنج اصل"توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد"ذکر کرده‌اند، و در هیچ یک از کتب و رساله‌های این دو شخص، نامی از"رکن رابع"برده نشده.(۱۲)
هر چند بابی‌ و بهاییت، از فرق منشعب شده شیخیه می‌باشند، ولی به جهت مجزا نمودن و بخش‌بندی مباحث، در این مرحله بررسی فرقه شیخیه را به پایان رسانده، و در مقاله بعد (ان‌شاءالله) به بررسی فرقه انحرافی"شیخیه بابیه"و"بهاییت"خواهیم پرداخت.
پایان بخش اول (شیخیه).

 

پی‌نوشت‌ها:

حیات شیخ احمد احسایی: تالیف فرزند شیخ. دلیل المتحیرین: سید کاظم رشتی، صفحه ۱۰ و ۱۱. فرهنگ فرق اسلامی: صفحات ۹۷ و ۹۸. هفتاد و دو ملت: صفحات ۱۵۳ تا ۱۵۵. لغت‌نامه دهخدا: جلد ۱۹، صفحه ۳۲۱ تا ۳۲۴. لغت‌نامه دهخدا: جلد ۱۹، صفحه ۳۲۰ تا ۳۲۵. فرهنگ اسلامی: صفحه ۳۵. احقاق‌الحق و ابطال‌الباطل: صفحه ۱۶۷ تا ۲۲۳. قرنان من الاجتهاد و المرجعیة فی اسرة الاحقاقی صفحه ۱۷۵ تا ۱۸۰. حقایق شیعیان: بخش پایانی پس از شیخ. احقاق‌الحق و ابطال‌الباطل: صفحه ۱۶۷ تا ۲۲۳. حقایق شیعیان: صفحه ۷ تا ۴۷. کلمه‌ای از هزار: صفحه ۶۴ تا ۶۶.

 

//



سایت تشیع نیوز