امیرالمؤمنین علیه السلام در نگاه ابن ابی الحدید(۲)
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی سخاوت علی (علیه السلام) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما از نظر جود و سخاوت، حال علی (علیه السلام) در آن آشکار است. روزه میگرفت و با آنکه از گرسنگی سست میشد، باز خوراک و توشهی خود را ایثار میفرمود و آیات نهم و دهم سورهی هفتاد و ششم (انسان) دربارهی او نازل شده است که میفرماید:"و خوراک را با آنکه دوست دارندش به درویش و یتیم و اسیر میخورانند، جز این نیست که میخورانیم شما را برای رضای خدا و از شما پاداش و سپاسگزاری نمیخواهیم."و مفسران روایت کردهاند که علی (علیه السلام) جز چهار درهم بیش نداشت. درهمی را در شب و درهمی را در روز و درهمی را پوشیده و درهمی را آشکارا صدقه داد و دربارهی او آیهی دویست و هفتاد وچهارم سورهی دوم (بقره) نازل شد که میفرماید:"آنان که اموال خود را در شب و روز و پوشیده و آشکار انفاق میکنند".
و از خود امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایت شده است که با دست خویش، آب از چاه میکشید و درختان خرمای گروهی از یهودیان مدینه را آبیاری میکرد، چندان که دستش پینه بسته بود و مزدی را که میگرفت صدقه میداد و خود از گرسنگی بر شکم خویش سنگ میبست.
شعبی هنگامی که از او یاد میکند میگوید: او از همگان سخیتر بود و سجیهیی داشت که خداوند آن را دوست میدارد و آن سخاوت و بخشندگی است و هیچگاه بر سایل و مستمند کلمهی"نه"نگفت. معاویه بن ابی سفیان که دشمن سرسخت اوست و دربارهی بستن عیب و ننگ بر او سخت کوشش میکرد، هنگامی که محفن بن ابی محفن ضبی دربارهی علی (علیه السلام) به او گفت که از پیش بخیل ترین مردم آمدهام، گفت: ای وای تو، چگونه میگویی او بخیل ترین مردم است و حال آنکه اگر خانهای از زر و خانهای از کاه داشته باشد، زر را پیش از کاه میبخشد و هزینه میکند.
و اوست که بیت المال را جارو میکرد و در آن نماز میگزارد و هموست که میفرمود: ای زرینه و ای سیمینه، کس دیگری جز مرا فریب دهید، و هموست که میراثی از خود بر جای نگذاشت و حال آنکه همهی جهان اسلام، جز بخشی از شام، در دست او بود.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی گذشت و بردباری علی (علیه السلام) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در مورد بردباری و گذشت، او پرگذشت ترین مردم از خطا بود و بخشنده ترین مردم در بخشش کسانی که نسبت به او بدی میکردند. درستی این سخن ما را در جنگ جمل آشکار ساخت که چون بر مروان بن حکم، که از همگان نسبت به او دشمنتر و کینهتوزتر بود، پیروز شد گذشت فرمود.
عبدالله بن زبیر آشکارا و در حضور همگان علی (علیه السلام) را دشنام میداد و در جنگ جمل سخنرانی کرد و به مردم گفت: این فرومایهی سفله، علی بن ابی طالب، پیش شما آمده است"و علی (علیه السلام) هم مکرر میفرمود: زبیر همواره مردی از ما و اهل بیت بود، تا آنکه عبدالله پسرش به جوانی رسید. در جنگ جمل بر او پیروز شد و او را به اسیری گرفت. از او گذشت کرد و فرمود: برو و تو را از این پس نبینم، و چیزی بر این سخن نیفزود. او پس از جنگ جمل به سعید بن عاص، که دشمن او بود، دست یافت و فقط چهره از او برگرداند و چیزی به او نگفت.
به خوبی از آنچه عایشه نسبت به او کرده است آگاهید، و چون علی (علیه السلام) بر او پیروز شد او را اکرام فرمود و همواره او بیست زن از قبیلهی عبد القیس را در حالی که بر سرشان عمامه بست و از دوش آنان شمشیر آویخت گسیل فرمود، میان راه عایشه سخنانی را که در مورد علی جایز نبود بر زبان آورد و زبان به گله گشود که علی پردهی حرمت مرا با مردان و سپاهیان خود که بر من گماشت درید، و همینکه به مدینه رسید آن زنان عمامهها را از سر برداشتند و به او گفتند: میبینی که ما همگی زن هستیم.
مردم بصره با علی (علیه السلام) جنگ کردند و بر روی او و فرزندانش شمشیر کشیدند و او را دشنام دادند و نفرین کردند و چون بر ایشان پیروز شد، شمشیر از ایشان برداشت و منادی او در همه جای لشگرگاه ندا در داد که نباید هیچکس را که به جنگ پشت کرده است تعقیب کرد و نباید هیچ خسته و زخمی را سر برید و نباید کسی را که تن به اسیری داده است کشت و هر کس سلاح خود را بیاندازد در امان است و هر کس به لشگرگاه امام بپیوندد ایمن خواهد بود. علی (علیه السلام) حتی بار و بنهی آنان را تصرف نکرد و زن و فرزندانشان را به اسیری نبرد و چیزی از دارایی آنان را به غنیمت نگرفت و حال آنکه اگر میخواست میتوانست به همهی این امور عمل کند و از انجام هر کاری جز عفو و گذشت خودداری فرمود و از سنت و روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در فتح مکه پیروی کرد: او بخشید در حالی که کینهها خاموش نشد و بدیها فراموش نگشت.
و چون لشکر معاویه در جنگ صفین بر آب دست یافتند و شریعهی فرات را احاطه کردند، سران شام به معاویه گفتند: ایشان را با تشنگی بکش، همجنان که عثمان را تشنه کشتند. علی (علیه السلام) و یارانش خواستند که اجازه دهند آب بردارند. گفتند: به خدا سوگند قطرهای آب نخواهیم داد تا از تشنگی بمیرید، همچنان که پسر عفان تشنه مرد. و چون علی (علیه السلام) دید که به این گونه ناچار از تشنگی خواهند مرد، با یاران خویش پیش رفت و حملات سنگینی بر لشکریان معاویه کرد و پس از کشتار بیامان آنان و جدا شدن سرها و دستهایشان از بدن، آنان را از پایگاههایشان عقب و شریعهی فرات را تصرف کردند و آب در اختیار ایشان قرار گرفت و سپاه ویاران معاویه به صحرا عقبنشینی کردند که هیچ آبی در دسترس آنان نبود. یاران و شیعیان علی (علیه السلام) به او گفتند: آب را از ایشان بازدار، همان گونه که آنان نسبت به تو چنان کردند و قطرهای آب به آنان مده و ایشان را با شمشیرهای تشنگی بکش تا دست در دست تو نهند؛ و ترا نیازی به جنگ نخواهد بود. فرمود: نه، به خدا سوگند که من به کردار ایشان، مکافاتشان نمیکنم. برای آنان بخشی از شریعه و آبشخور را بگشایید و از آن کنار روید که در لبهی شمشیر بینیازی از این کار است.
اگر این رفتار را از گذشت و بردباری بدانی، توجه خواهی داشت که چه زیبا و پسندیده است و اگر آن را به دین و پارسایی نسبت دهی، آیا میتوانی از کس دیگری این کاری را که از او صادر شده است نشان دهی؟
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی علی (علیه السلام) را سرور تمام مجاهدان میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما جهاد در راه خدا، نزد دوست و دشمن، علی (علیه السلام) معلوم است که او سرور همه مجاهدان است و آیا برای کسی دیگر از مردم در قبال جهاد علی (علیه السلام) جهادی مطرح است؟ میدانی که بزرگترین جنگ پیامبر و سختترین آن نسبت به مشرکان جنگ بدر بزرگ است که در آن هفتاد تن از مشرکان کشته شدند و نیمی از این شمار را علی (علیه السلام) کشت و نیمی دیگر را فرشتگان و دیگر مسلمانان کشتند و اگر به کتاب مغازی محمد بن عمر واقدی و تاریخ الاشراف یحیی بن جابر بلاذری و کتابهای دیگر مراجعه کنی، درستی این موضوع را خواهی دانست؛ و لازم نیست دیگر کسانی را که علی (علیه السلام) در جنگهای احد وخندق و دیگر جنگها کشته است در نظر بگیری. این فضیلت علی (علیه السلام)، فضیلتی است که بسیار سخن گفتن دربارهی آن بی معنی است، که خود از معلومات ضروری مانند علم به وجود مکه و مصر و نظایر آن است.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی علی (علیه السلام) را سرور تمام فصیحان عالم میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در مورد فصاحت، آن حضرت امام همهی فصیحان و سرور همهی بلیغان است و دربارهی سخن او گفته شده است: فروتر از سخن خالق و فراتر از سخن همهی خلق است. مردم، آیین سخنوری و نگارش را از او فراگرفته و آموختهاند. عبد الحمید بن یحیی میگوید: هفتاد خطبه از خطبههای علی را آموختم و برای من همچنان جوشید و جوشید. و ابن نباته میگوید: از خطابه او گنجی حفظ کردم که هر چه از آن هزینه میکنم و به کار میبندم موجب فزونی و گسترش آن است؛ صد فصل از مواعظ و پند و اندرزهای علی بن ابی طالب حفظ کردم.
هنگامی که محفن بن ابی محفن به معاویه گفت: از پیش درماندهترین مردم در آداب سخن پیش تو آمدهام، معاویه گفت: ای وای بر تو!چگونه او درماندهترین مردم در سخن گفتن است و حال آنکه به خدا سوگند هیچ کس جز او آداب فصاحت را برای قریش سنت نساخته است.
همین کتابی که اکنون ما آن را شرح مینویسیم بهترین دلیل بر آن است که کس را یارای برابری در فصاحت و پهلو زدن در بلاغت با او نیست، و برای تو همین نشانه بسنده است که برای هیچکس دیگر، یک دهم بلکه یک بیستم آنچه یرای او تدوین شده فراهم نیامده است و نیز برای تو در این مورد، آنچه که ابو عثمان جاحظ در مدح او در کتاب البیان و التبیین و کتابهای دیگر خود آورده است، بسنده و کافی است.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی خوش خلقی علی (علیه السلام) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در خوش خلقی و گشاده رویی و نغزگویی و لبخند زدن، علی (علیه السلام) در این مورد ضرب المثل است تا آنجا که دشمنانش او را سرزنش کرده، این موضوع را از معایب او دانستهاند عمرو بن عاص به مردم شام میگفت: او سخت شوخ و شنگ است، و علی (علیه السلام) در این باره چنین فرموده است: شگفتا از پسر نابغه! برای مردم شام چنین وانمود میکند که در من شوخی است و من مردی هستم که بسیار شوخی و مزاح میکنم.
عمرو بن عاص این سخن خود را از عمربن خطاب گرفته است که چون به ظاهر میخواست علی (علیه السلام) را جانشین خود کند به او گفت: اگر نوعی از شوخی در تو نبود برای این کار چه شایسته بودی! البته عمر در این باره سربسته و مختصر چیزی گفته است و حال آنکه عمرو عاص بر آن افزوده و زشت و رسوایش وانمود کرده است.
صعصعه بن صوحان و کسان دیگری از شیعیان و یاران علی (علیه السلام) گفتهاند: علی میان ما همچون یکی از ما بود؛ بسیار متواضع و نرم و فروتن وهماهنگ، و ما هیبت او را چنان میداشتیم که گویی اسیر بستهای بودیم که جلاد با شمشیر بالای سرش ایستاده است. معاویه به قیس بن سعد گفت: خدای ابو الحسن را رحمت کناد که تازه روی و خندان و اهل شوخی و فکاهت بود. قیس پاسخ داد: آری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم با یاران خود مزاح میفرمود و بر آنان لبخند میزد، ولی تو را چنین میبینم که با این سخن منظور دیگری داری و به این گونه بر علی عیب میگیری. همانا به خدا سوگند با همهی گشاده رویی و شوخی از شیر گرسنه هم بیشتر هیبت داشت؛ و آن، هیبت تقوی بود، نه آنچنان که سفلگان شام از تو بیم و هیبت میدارند.
این خوی علی (علیه السلام) همچنان تا این زمان به صورت میراثی به دوستداران و اولیای او منتقل شده است. همان گونه که خشونت و ستم و تندخویی در گروه دیگر باقی است و هر کس اندک آشنایی با اخلاق و سجایای مردم داشته باشد، این موضوع را میفهمد و باز میشناسد.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی علی (علیه السلام) را سرور تمام زاهدان عالم میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در مورد زهد در این جهان و بی رغبتی به آن، علی (علیه السلام) سرور همهی پارسایان و نمودار همهی ابدال است. همگان راه به سوی او دارند و نزد او زانو بر زمین میزنند. او هرگز از خوراکی سیر نخورد و از همه مردم در خوراک و پوشش خشن تر بود. عبدالله بن ابی رافع میگوید: یک روز عید به حضورش رفتم. انبانی سر به مهر آورد و در آن نان جوین بسیار خشکی بود و همان را خورد. من گفتم: ای امیرالمؤمنین، چرا این انبان را مهر میکنی؟ فرمود: بیم آن دارم که این دو پسرم چربی یا روغن زیتونی بر آن بمالند.
جامههای او گاه با قطعه پوستی وصله خورده بود و گاه با لیف خرما و کفشهایش از لیف خرما بود. همواره کرباس خشن میپوشید و اگر آستین پیراهنش را بلند مییافت آن را با کارد میبرید و لبهی آن را نمیدوخت و همواره از ساعدهای او آویخته بود و چیزی زاید به نظر میرسید؛ و هرگاه میخواست با نان خود خورشی بخورد، اندکی نمک یا سرکه برآن میافزود و اگر گاه چیز دیگری بر آن میافزود، اندکی از رستنیهای زمین و گیاهان بود و هرگاه میخواست چیزی بهتر از آن بخورد به اندکی از شیر شتر قناعت میفرمود. گوشت نمیخورد مگر اندکی و میفرمود: شکمهای خود را گورستان جانوران قرار مدهید. و با وجود این، از همهی مردم نیرومندتر و قوی پنجهتر بود. گرسنگی از نیروی او نمیکاست و کمخوری، قوای او را کاهش نمیداد. علی (علیه السلام) است که دنیا را طلاق داده است و با آنکه اموال از تمام سرزمینهای اسلامی جز شام به سوی او گسیل میشد، همه را بخش و پراکنده میکرد و سپس این بیت را میخواند:
"این چیزی است که من چیدهام و گزینه آن در آن است و حال آنکه دست هر میوهچین به سوی دهان اوست."
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی علی (علیه السلام) را عابدترین مردم میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در مورد عبادت باید گفت که او عابدترین مردم است و از همگان بیشتر نمازگزار و روزهگیر بوده است. مردم چگونگی نماز گزاردن، نماز شب و خواندن نافله و ادعیه و اوراد را از او آموختهاند و چه گمان میبری در مورد مردی که محافظت او بر نماز چنین بود که فرمان داد در شب هریر برای او قطعه چرمی میان دو صف گستردند و بر آن نماز گزارد، در حالی که تیرها از سوی چپ و راست از کنار گوشهای او میگذشت و پیش پایش فرو میافتاد و از آن هیچ بیمی به خود راه نداد و از جای خویش برنخاست تا وظیفهی خویش را انجام داد و چه گمان میبری دربارهی مردی که پیشانی او از کثرت سجده همچون زانوی شتر پینه بسته بود؟
و تو هرگاه به دعاها و مناجاتهای او دقت کنی و بر آنچه از تعظیم و اجلال خداوند سبحان در آن گنجانیده شده، آگاه شوی و ببینی چه خضوع و فروتنی و تسلیم فرمان بودن، در قبال عزت و هیبت خداوند، در آن مطرح است، خواهی دانست که چه اخلاصی او را فرو گرفته و این سخنان از چه دلی سرچشمه گرفته است و بر چه زبانی جاری شده است. به علی بن حسین (علیه السلام)، که خود در عبادت به حد غایت و نهایت بود، گفتند: عبادت تو در قبال عبادت جد بزرگوارت به چه پایه و میزان است؟ فرمود: عبادت من در قبال عبادت جدم، چون عبادت او در مقابل عبادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی رأی و تدبیر علی (علیه السلام) را بهترین رأی میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در مورد رأی و تدبیر، او از استوارترین مردم در رأی و صحیحترین ایشان در تدبیر است. اوست که چون عمربن خطاب تصمیم گرفت به جنگ رومیان و ایرانیان برود او را چنان راهنمایی کرد که کرد. و اوست که عثمان را به اموری راهنمایی فرمود که صلاح او در آن بود و اگر عثمان میپذیرفت هرگز برای او آنچه پیش آمد صورت نمیگرفت.
دشمنان علی میگویند: او را رأی و تدبیری نبوده است و این به آن جهت است که او سخت مقید به شریعت بود و هیچ چیزی را که خلاف شرع بود صلاح نمیدید و هرگز کاری را که دین آن را حرام کرده است انجام نمیداد. خودش که درود بر او باد فرموده است:
"اگر دین و تقوی نبود من زیرک ترین اعراب بودم."
خلفای دیگر آنچه را که به مصلحت خود میدیدند انجام میدادند، خواه مطابق با شرع باشد و خواه نباشد، و تردید نیست کسی که آنچه را به صلاح خود بداند انجام دهد و مقید به ظوابط شرعی نباشد و آنرا نادیده بگیرد کارهای این جهانی او به نظمی که میپندارد نزدیکتر است و آن کس که بر خلاف این باشد کارهای این جهانی او در ظاهر به پراکندگی نزدیکتر است.
حذف ابن ابی الحدید سیاست علی (علیه السلام) را چگونه توصیف میکند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
اما در مورد سیاست و تنبیه کردن، دارای سیاستی سخت بود و در راه خدا بسیار خشن بود، آن چنان که در مورد حکومتی که به پسرعموی خود داده بود هیچگونه ملاحظه ای نکرد و رعایت حال برادرش عقیل را در مورد تقاضا و سخنی که داشت نفرمود. گروهی را در آتش افکند و دست و پای گروهی را برید و گروهی را مصلوب ساخت. خانه مصقلة بن هبیرة و جریر بن عبدالله بجلی را ویران کرد. در اندکی از سیاستهای او در جنگهایش به روزگار خلافتش در جمل و صفین و نهروان برای هر موضوع، دلیل قانع کننده وجود دارد و هیچ سیاستگری در دنیا به یک دهم از دلیری و شجاعت و تهور و انتقام او و یارانش نمیرسد و نمیتواند کارهایی را که او به دست خویش و یارانش انجام داده است انجام دهد.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی خانوادهی علی (علیه السلام) را دارای ویژگیهای خاص میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
و من چه بگویم دربارهی مردی که پدرش ابوطالب، سید بطحاء و شیخ قریش و سالار مکه است. گفتهاند بسیار کم اتفاق میافتد که فقیری سالار و سرور شود و ابوطالب با آنکه فقیر بود به سروری و سیادت رسید و قریش او را"شیخ"مینامیدند.
در حدیثی که عفیف کندی نقل کرده چنین آمده است که در آغاز دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایشان را دیده است که همراه نوجوانی و زنی نماز میگزارند. گوید به عباس گفتم: این موضوع چیست؟ گفت: این مرد برادر زادهی من است و چنین میپندارد که رسول خدا برای مردم است و هیچکس، در این اعتقاد، از او پیروی نکرده است، جز همین نوجوان که او هم برادر زادهی من است و این بانو که همسر اوست. عفیف میگوید: به عباس گفتم: شما در این باره چه میگویید؟ گفت: منتظریم ببینیم شیخ چه میکند، و منظورش ابوطالب بود.
ابوطالب کفالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از کودکی بر عهده گرفته است و در بزرگی از او حمایت کرده و از گزند مشرکان قریش باز داشته است و به خاطر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متحمل سرزنش بسیار و رنج و زحمت فراوان شده است و در نصرت پیامبر و قیام کردن در کار آن حضرت شکیبایی کرده است. در خبر است که چون ابوطالب درگذشت، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شد و گفته شد: از مکه بیرون شو که ناصر تو درگذشت.
برای علی (علیه السلام)، علاوه بر داشتن شرف چنین پدری، این شرافت هم فراهم است که پسرعمویش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سرور همهی پیشینیان و آیندگان است و برادرش جعفر است که دارای دو بال در بهشت است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند: ای جعفر، تو از نظر خلق و خلق و خوی شبیه منی، و جعفر از شادی چهرهاش درخشان شد.
همسر علی (علیه السلام) سرور همهی زنان دو جهان است و دو پسرش سروران جوانان بهشتند. نیاکان پدری و مادری او همگی نیاکان رسول خدایند؛ و او آمیخته با خون و گوشت پیامبر است، و از آنگاه که خداوند آدم را بیافرید آن دو از یکدیگر جدا نبودند و از عبدالمطلب به دو برادر یعنی عبدالله و ابوطالب منتقل شدند و مادر عبدالله و ابوطالب هم یکی است و از آن دو برادر، دو سرور مردم به وجود آمدند ؛یکی نخستین و دیگری دومین، یکی منذر و بیمدهنده و دیگری هادی و رهنمون.
ابن ابی الحدید سنی معتزلی در مورد سبقت علی (علیه السلام) در ایمان چه میگوید؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش میگوید:
و من چه بگویم در مورد مردی که از همهی مردم بر هدایت پیشی گرفت و به خدای ایمان آورد و او را پرستید و عبادت کرد، در حالی که همگان سنگ میپرستیدند و منکر خدا بودند. هیچ کس بر توحید و یگانهپرستی بر او سبقت نگرفته است مگر آن کس که بر هر خیری از همگان گوی سبقت در ربوده و او محمد رسول خداست که خدای بر او و خاندانش درود فرستاده است.
بیشتر اهل حدیث بر این اعتقادند که علی (علیه السلام) نخستین کسی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروی کرده و به او ایمان آورده است و در این باره فقط گروهی اندک مخالفت کردهاند و خود علی (علیه السلام) فرموده است:
"من، صدیق اکبر و فاروق نخستم ؛پیش از اسلام همه مردم مسلمان شدم و پیش از نماز گزاردن ایشان نماز گزاردم."
و هرکس به کتابهای اهل حدیث آگاه باشد، این موضوع را به طور وضوح میداند. واقدی و محمدبن جریر طبری بر همین عقیدهاند و ابن عبدالبر قرطبی هم در کتاب استیعاب خود همین قول را ترجیح داده است.
فطرت