امامت، صرفاً حکومت نیست

و چنین است از جمله آن شبهات کذایی:
فقط دو نفر از ائمه زمان خلافت را به دست گرفته اند علی (علیه السلام) و فرزندش الحسن –رضی الله عنهما- پس کامل گرداندن نور بوسیله ده امام دیگر کجاست؟! 
و نص حدیث رسول الله –صلی الله علیه وآله وسلم- را تکرار می‌کنند و به احتجاج می‌ ورزند به اینکه ائمه دوازه ایمة که آنان «خلفاء» یا «ولاه أمر» یا «أمراء»؛ پس خلافت و فرمانروایی ده نفر بقیه؟

جواب:
متاسفانه غلطهای املایی و انشایی موجود در متن سوال از طرف طراحان سیوال است که حکایت از شتابزدگی وسراسیمگی آنان درسرعت بخشیدن به کارشان می‌کند ٠ 
همزمانی تقریبی انتشار این سوالات با پیروزی درخشان نیروهای مقاومت شیعیان لبنان، حکایتها داردکه از آن می‌گذریم...
خلاصه و محتوای این سوال این است که طراحان آن، خلافت و امامت را با حکومت یکسان گرفته، کمال نور خدا را مستلزم داشتن حکومت فرض کرده، نتیجه گرفته اند که: چون فقط دو نفر از ائمه علیهم السلام به حکومت رسیده اند و بقیه ایشان به حکومت عملی نرسیدند پس نور خدا بوسیله ائمه شیعه کامل نشده و ادعای شیعیان در امامت الهی آن بزرگواران باطل است. 
طراح یا طراحان این سوال به دو مفهوم بسیار مهم و اساسی دین توجه نکرده، یک واقعیت تاریخی را نیز از نظر دور داشته اند.
این مفاهیم و واقعیت تاریخی به نوعی با یکدیگر مرتبط هستند.
مفهوم و موضوع اول که یک محقق و جستجو گر در امر دین ناگزیر از توجه و درک صحیح از آن میباشد،مفهوم « نور » است ٠ به این دو آیه از قرآن توجه کنید:

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض (٣٥نور) 
خدا نور آسمان و زمین است
وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ (صف ۸) 
خداست تمام کننده نور خویش

اگر به منبع اصلی علوم الهی یعنی خاندان نبی اکرم صلی الله علیه و آله رجوع کنیم درخواهیم یافت که نور یعنی هدایت و (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض) یعنی خدا هدایت کننده اهل آسمانها و زمین است، وهمچنین خواهیم دانست که:(وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ) یعنی اینکه خدا هدایتش را کامل می‌کند.
نکته قابل ذکر در این میان این است که حکومت فقط می‌تواند یکی از ابزارهای اتمام و اکمال نور باشد.البته فقط حکومت از طرف خدا نه هر حکومتی که با قلدری وگردن کشی بر پا شود و فَلْتَة باشد.(گفتار عمر در باره چگونگی بیعت با ابابکر یعنی این بیعت ناگهانی وبی مقدمه صورت گرفت) 
برای اکمال هدایت مردم راه‌های مختلفی وجود دارد که ائمه علیهم السلام هر کدام به نوبه خود و طبق شرایط زمان خود هر کدام یک یا چند راه از این راه ها را طی فرموده اند و باعث روشنی راه خدا و نجات ره جویان از ظلالت و گمراهی شدند.از میان نمونه‌های بسیار فراوان در این زمینه، فقط به یک نمونه از آنها اشاره میشود تا طراحان سوال بدانند که بدون قرار داشتن در مسند حکومت هم می‌توان نور هدایت خدا را کامل کرد و راه روشن حقیقت را به حقیقت طلبان نشان داد.یکی از بارزترین جلوه‌های هدایت در تاریخ بشر، حرکت با شکوه و تاریخ ساز سید الشهداء اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
زمانیکه می‌رفت تا درخت شوم و شیطانی کاشته شده بعد از شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میوه شومش را با حکومت یزید ملعون به کام بشریت بریزد و سایه ننگینش را بر شاهراه هدایت بگستراند و این طریق نجات را بپوشاند، فرزند رسول خدا پس از زمینه سازیهای معجزه گونه برادر ارجمندشان حضرت حسن بن علی المجتبی (علیه السلام ) در برابر توطئه‌های ننگین معاویه فرزند ابوسفیان ملعون، با فدا کاری خود، شاخه‌های شیطان را پس زده و راه فلاح و رستگاری را به پاکدلان خداجو نشان دادند که پیشاپش نیز از سوی جد بزرگوارشان به چراغ هدایت و کشتی نجات ملقب بودند 
(من أحب أن یرکب سفینة النجاة و یتمسک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل المتین فلیوال أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ع بعدی و لیعاد عدوه ثم لیأتم بالأیمة الهداة من ولده فإنهم خلفایی و أوصیایی ٠٠٠ عیون‏أخبار ج۱ ص ۲۹۲)
در عین حال بودند کسانیکه حکومت داشتند و بر حکومت خود بر چسب اسلام زده بودند اما دستان و دستارشان را برای ممانعت از درخشش خورشید پر فروغ هدایت بالا برده بودند٠ 
پس می‌بینیم که حضرت امیرالمومنین و امام مجتبی (علیهماالسلام) با حکومت و سایر ائمه بدون حکومت، نور هدایت را بر جهان تابانیدند وراه بهانه جویی را بر عذر تراشان بستند ٠ 
اما واقعیت تاریخی از نظر دور مانده (یکی از هزاران واقعیت) که موید قرانی نتیجه بدست آمده از این مبحث است ماجرای حضرات موسی وهارون (علیهماالسلام) می‌باشد ٠ این دو بزرگوار به امر خدا زمام امور بنی اسراییل را به دست گرفتند تا آن قوم خود محور را از ظلم فرعونی برهانند. 
با این حال هنگام غیبت ٤٠ روزه به میقات رفتن حضرت موسی، این قوم سرکش، با تهدید حضرت هارون به قتل 
(اعراف ١٥) فرمان خدا را مبنی بر نفی پرستش غیر او زیر پا گذارده به پرستش گوساله سامری رو آوردند ٠ 
اما این سرکشی و گمراهی، کوچکترین خدشه ای به حقانیت رسالت و ماموریت الهی حضرت موسی و هارون وارد نساخت ٠ 
مفهوم دیگری که در این میان باید مورد توجه قرار می‌گرفت، موضوع اختیاری بودن دین است.
مبنای ثواب و عقاب خدا، آزمایش بندگانست و امتحان بدون اختیار، کاری نا معقول و ناپسند می‌باشد که آستان قدس ربوبی از این امر منزه است ٠ 
ولایت و امامت وخلافت ائمه علیهم السلام نیز از امور شرعی و از دستورات الهی است که بندگان در رد و قبول آن مختارند و بر اساس انتخاب خود پاداش یا مجازات خواهند یافت و چون اطاعت یا سرکشی آدمیان، لطمه ای به الوهیت و ربوبیت خداوند نمی‌زند رد موضوع امامت هم که مثل بسیاری از فرامین الهی کنار گذاشته شده تاثیری در حکم خدا ندارد و الهی بودن منصب امامت با عدم پذیرش مردم منتفی نمی‌شود إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (انسان ۳) 
بنا بر این ائمه طاهرین (علیهم السلام) چه با حکومت و چه بدون حکومت، هادی انسانها به راه رستگاری هستند و نور خدا را کامل می‌کنند که در پرتو این نور،راه از چاه تشخیص داده می‌شود و راه عذر بر بندگاه بسته می‌شود.

 

//