در بین شیعیان بنا بر ادله متعدد قرآنی و به استناد روایات معتبر و صحیح السند اتفاق نظر وجود دارد که امامت منصبی است الهی و این خداوند حکیم است که فردی را به امامت امت بر میگزیند و به او علم و عصمت عطا میفرماید تا بتواند هادی امت باشد. اصلا اساسیترین نقطه افتراق شیعه با دیگر فرق اسلامی همین موضوع است.
این مهم با توجه به مدارک و دلایل عقلی و نقلی فراوان جای شک و شبههای برای کسانی که خود را معتقد به مبانی تشیع میدانند ندارد. در نتیجه هر سخنی خلاف آن مستلزم ارائه مدارک و دلایل منطقی است که بتواند نصوص متعدد قرآنی و روایتی را در زمینه زیر سوال ببرد.
حال اگر این پرسش مطرح شود که «چرا سلسلهٔ امامانِ ما به شکل «پدرـپسری» (همانند حکومت موروثی) بوده و در دودمانِ سرسلسله (امامعلی) ادامه مییابد آیا این با شایستهسالاری سازگار است»
باید پرسید آیا توارث دلیل امام شدن بوده است یا برای امامت بنا بر حکمتی به وراثت هم وابسته شده به عبارتی آیا گوینده این سخن امامت را ناشی از نصب الهی میداند یا امری اکتسابی
مسلم است که اگر پرسشگر مدعی اعتقاد به مبانی شیعه باشد قطعا امامت را امری الهی و انتصابی از جانب خالق عالم میداند و در این صورت دیگر بحث توارث و سن و سال مطرح نخواهد بود چراکه معتقد است خداوند حکیم است و انتخاب و انتصاب او قطعا شایستهترین انتخاب است و بهترین انتصاب.
از این رو بیان این سخن برای تبیین توارثی بودن امامت ائمه اطهار که «توارث در میان انبیای قدیم! و حرفهشدنش درِ آن خانوادهها امری عادی و متعارف شمرده میشد (حرفهای الهیموروثی و البته بیمزد / حرفهی مقدسِ خاندانی)» سخنی بسیار سست و سخیف است!
زیرا بیان این ادعا جدای از اینکه هیچ مبنا و استدلال و شاهدی ندارد حاکی از تلاش گوینده برای اثبات اکتسابی بودن نبوت و تعیین نبی بعدی به دلخواه خود نبی است. در حقیقت بکار بردن عبارت"حرفه"از طرف مدعی ـ ولو اینکه منت گذاشته و آن را بی مزد و غیر مادی معرفی میکند ـ بیانگر این است که او شأن نبوت را آنچنان حقیر میپندارد که قصد دارد به زبان بی زبانی بگوید چطور پسر از پدر حرفه اش را آموخته! نبوت هم اینگونه است!!
چنین عبارت و ادعاهای بی پایه و اساسی از کسی که خود را معتقد به قرآن میداند اصلا پذیرفته نیست و جز انکار و تجاهل نسبت به آیات قرآن نشانده چیز دیگری نیست. آیا میشود این همه آیات را که بهصورت صریح بیان میکند که خداوند انبیا را برگزیده است نادیده گرفت و انکار کرد! کجای قرآن بیان شده که نبوت حرفه است و پدر به پسر آموخته است!
کمی دقت در آیات قرآن نشان میدهد پرودگار عالم از بعثت و اصطفای رسولانش توسط خودش سخن گفته نه حرفهای بودن این منصب الهی! نکته قابل توجه این است که در این انتصاب اصلا سن و سال مطرح نیست و خداوند متعال بنا بر حکمتش به رسولان بزرگی چون حضرت یحیی و عیسی علیهماالسلام در کودکی و گهواره حکم و نبوت عطا فرموده است.
حال باتوجه به آیات و نصوص قرآن کریم آیا پذیرش و تبعیت امر و خواست خدای حکیم و علیم در انتصاب حجتهای الهی بازی حیثیت انسانها است و یا نشانهای از بندگی و عبودیت! به عبارتی آیا انسان با خدشه وارد کردن در حکمت الهی و زیر سیال بردن انتخاب و انتصاب نبی و امام انسانیت خود و حیثیتش را زیر سوال میبرد یا با اطاعت از امر مولایش این آزمونی بزرگ است که باید از آن سربلند بیرون آمد تا بتوان از حیثیت انسانی دفاع نمود!
از این منظر امامت امامان در کودکی نیز هیچ گونه استبعادی ندارد. اگر استبعاد بخاطر عدم امکان شرایط اعطایی باشد با موضوع نبوت و اعطای حکم وکتاب به آنان در کودکی مردود است. همچنانکه اگر بهخاطر عدم ظرفیت باشد با همین دو مثال نقض مردود است. حق استبعاد در این مطلب برای کسی که ادعا میکند قرآن را قبول دارد وجود ندارد.
به همین ترتیب مراحل رشد جسمانی امامان مانعی در منصب الهی و خللی در وظایف امامت آنان ایجاد نمیکند. مجددا یادآور میشویم که ما معتقدیم که علم و قدرت و سایر شرایط امامت را خداوند متعال به امام برگزیده خود عطا کرده است. لذا بیان این مطلب که «امامان با آموزش مادر و دیگران آرامآرام راهرفتن و حرفزدن را میآموختند و همینطور یکبهیک مراحل رشد را دقیقاً همانند دیگر مردم طی میکردند و آنگاه! از آغاز زمان رشد فکری عمدتاً تحت آموزش پدر (امام قبلی) به کسب معارف و احکام نایل میآمدند» تا از این طریق علم امام همچون مردم عادی انگاشته شود هم سخنی ناروا است و هم بیمدرک! با کدام مدرک تاریخی امامان به مرور حرف زدن آموختهاند چطور حضرت عیسی ع در گهواره سخن گفت
درست مطلب این است که جنبههایی از وجود امام که جنبه بشری بودن و جسمشان است شامل مرور و رشد بوده و جنبههای دیگر که به امامت ربط دارد مشروط به رشد عقلی و فکری نیست بلکه از خداوند و از طریق امام قبل اخذ کردهاند.
البته استبعادی هم ندارد که حد کفایت امامت را همراه خود داشته باشند و بخش بیشتری را هم مانند وصایای پیامبر ص را از امام قبلی اخذ کرده باشند. چنانچه علی رغم اینها خداوند طرق دیگری برای افزایش علم امام قرار داده باشد. ولی همه ی اینها در سن ۶ و ۷ سالگی به مراتب ممکنتر مینماید تا در گهواره!
به همین ترتیب این ادعای بدون دلیل و مدرک هم از اساس سست و بیپایه است: »اگر پیش از بلوغ سِنّی و فکریِ وی و پیش از احراز توانِ امامت و مرجعیّتش امام قبلی رحلت میکرد ناچار دیگر بزرگان دین در مقام جبران این خلأ برآمده و با تعلیمِ آن خردسال وی را آمادهٔ امامت و مرجعیّت در وقت بلوغ (بلوغ سِنّی و علمی) میکردند»
کدام آیه و حدیث انتخاب امامان را وظیفه بزرگان دین میداندکدام بزرگان به هر حال آنچه که قابل اتکا است این است که همواره امام بعدی توسط امامان قبلی معرفی شده بوده و لذا بزرگان را نرسد که انتخابی را لازم دانسته باشند! آنهم در جایی که انتخاب از ناحیه خداوند صورت میپذیرد.
جالب آن است که شواهد متعددی بر خلاف این ادعای بدون دلیل و مدرک وجود دارد از جمله مجلس چند روزه امام جواد علیه السلام است در سن خردسالی که بیش از ۳۰ هزار سوال از حضرت شد. آیا نادانی که خود باید سوال میکردند به امام تعلیم میداند یا امام ع با پاسخهایی که دادند افضلیت علمی خو را ثابت کردند.
نتیجه کلام آنکه بر اساس مبانی کتاب و سنت امامت نه حرفهای موروثی است و نه منصبی که بزرگان دین آن صاحب منصب را انتخاب کنند و تعلمیش دهند بلکه منصبی است الهی که خداوند متعال به امام برگزیده خود علم و قدرت و عصمت و سایر شرایط لازم امامت را عطا میفرماید و بشر در این زمینه هیچ گونه دخل و تصرفی ندارد. بنابراین سن وسال در امر امامت مطرح نیست چنانچه در مورد بعضی از انبیا پیشین چنین بوده است.
//
سایت فطرت