سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر ؛ دو گوهر شیعه

قرابت و نزدیکی میان این دو پسر عمو چنان است که هنوز هم بسیاری از مردم این دو بزرگوار را با هم اشتباه می‌گیرند. این ایام سالروز شهادت آیت‌الله سید محمدباقر صدر است و همان‌طور که گفتیم این دو نام چنان به هم پیوند خورده که نمی‌توان از یکی بدون دیگری یاد کرد. کوشیده‌ایم در این مختصر چکیده‌ای از رابطه خانوادگی، علمی و سیاسی اجتماعی این دو بزرگمرد معاصر را بررسی کنیم.

رابطه خانوادگی

خاندان صدر به فضل، تقوا، علم، عمل و فضیلت‌های پسندیده و نیک معروف هستند. جد اعلای امام صدر و شهید صدر، سید صالح شرف الدین است که در روستای «شحور» از توابع شهر صور لبنان زندگی می‌کرد و از علمای آن دیار بود. پس از آنکه احمد پاشا جزار، یکی از حکام عثمانی، به طرزی وحشیانه شروع به کشتار علما و شیعیان لبنان کرد، سید صالح که یکی از فرزاندانش را حاکم عثمانی به شهادت رسانده بود، به همراه همسر و دو پسرش سید صدرالدین و سید محمدعلی به عراق هجرت کرد و این خود سبب هجرت‏های خاندان صدر شد. امام موسی صدر خود دراین باره می‌گوید: هیچ دو نسل متوالی از خاندان صدر را نمی‌توان یافت که مهاجرت نکرده باشد. سید صدرالدین جد بزرگوار امام موسی و شهید محمد باقر است. فرزند وی سید اسماعیل صدر پدر بزرگ شهید صدر و امام موسی است. وی چهار فرزند پسر به نام‌های سید محمد مهدی، سید صدرالدین، سید حیدر و سید محمدجواد داشت. امام موسی صدر فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی سید صدرالدین از مراجع ثلاث وجانشین آیت الله عبدالکریم حایری یزدی، موسس حوزه علمیه قم، است که به فضل، تقوا و اخلاق بسیار نیک شهرت داشت. شهید محمد باقرصدر فرزند آیت الله سید حیدر صدر است که او نیز الگوی علم، عبادت و زهد بود. ایشان در عراق اقامت گزید و آیت‌الله صدرالدین به ایران هجرت کرد.

از سوی دیگر همسر گرامی شهید صدر، «سرکار خانم سیده فاطمه صدر» خواهر امام موسی صدر است. این وصلت خود باعث قرابت بیشتر خانوادگی بین امام موسی و سید محمد باقر شد.

رابطه علمی

این دو بزرگوار غیر از نسبت خانوادگی، به علت تحصیل در حوزه علمیه و هوش و استعداد سرشار و خارق العاده همواره با یکدیگر در ارتباط و تعامل علمی نیز بودند. خصوصا زمانیکه امام موسی صدر برای استفاده از فضای علمی حوزه نجف به عراق سفر کرد.

«حجت الاسلام دکتر سید مصطفی محقق داماد» درباره ارتباط علمی شهید صدر و امام موسی می‌گوید: «اوایل اردیبهشت سال 58 بود که به نجف مشرف شده بودم. مرحوم سید محمدباقر صدر به محض ورودشان به محل سکونتم این جمله را بیان فرمودند. ایشان نمی‌توانستند فارسی را درست صحبت کنند. از جمله‌های شکسته عربی، تکه ای عربی و تکه ای فارسی استفاده می‌کردند. عین اصطلاح را برایتان نقل می‌کنم. ایشان فرمودند: من شاگرد بالمنزله پدر شما، آیه الله محقق داماد هستم. گفتم یعنی چه استاد؟ فرمودند: برای اینکه وقتی آقا موسی صدر به نجف آمدند، ایشان تحصیل کرده قم و شاگرد ممتاز پدر شما بودند و نوشته‌های درس‌های قم را همراه خود آورده بودند. من احساس کردم که باید بنشینم و مباحثی را که ایشان نوشته اند، به واسطه بشنوم.

این برای حوزه قم یک افتخار است که شخصیتی مثل امام موسی صدر که درآن تاریخ از قم به نجف رفته بود، همتایان خودش را تحت الشعاع علمی، فقهی و اصولی خویش قرار داده بود. این برای من آنقدر جالب بود که در یکی از کتابهایم عین عبارت مرحوم سید محمد باقر صدر را نقل کردم. بعدها حضرت آیت الله سید جلال الدین طاهری در اصفهان فرمودند که واقعه کاملا درست است». [1]

«دکتر سید محمد صادق طباطبایی» خواهر زاده امام موسی صدر نیز در این باره می‌گوید: «دایی جان شدیداً به شهید سیدمحمدباقرصدر علاقمند بود. ایشان را جزو نوادر فقهایی می‌دانست که اصلاً درک و لمس کرده‌اند که فقه یعنی چه! و عناصر زمان و مکان چه جایگاهی در آن دارند». همچنین ایشان به نقل از امام صدر چنین می‌گوید:"وقتی در آخرین روز اقامت در نجف‌اشرف می‌خواستم با پسرعمو آقاسیدمحمدباقر خداحافظی کنم، باهم نشستیم و قدری درد و دل کردیم. می‌گفتند در حالی که اشک در چشمان هردومان جمع شده بود، به ایشان چنین گفتم: «پسرعمو! هر دو یک هدف داریم، منتها دوراه مختلف برای رسیدن به آن درپیش گرفته‌ایم. من احساس می‌کنم که نمی‌توانم در این شرایط بنشینم. احساس می‌کنم که زمانی می‌توانم بیشتر منشأ اثر باشم که حرکت کنم. مضاف بر اینکه کار ناتمام سیدجمال را هم امثال ما باید برویم و تمام کنیم! ازطرفی حرکت آینده، حرکت علم و دنیای تمدن است. نمی‌توان این مقوله‌ها را نادیده گرفت. من نمی‌توانم بمانم و باید از اینجا بروم. من به امیدخدا و با توکل به او می‌روم، اما چشم امید ما به شماست تا به عنوان مرجعیت آینده کار را برما آسان کنید.» یادم هست که درآخرین ملاقاتی هم که با آقای بهشتی در آلمان داشتند و صحبت از مرجعیت بعدازامام به میان آمد، به این مسأله اشاره داشتند. آقا سید محمدباقر صدر هم به آقای صدر بسیار اعتماد داشت و امیدهای زیادی به ایشان بسته بود. من حتی اعتقادم براین است که گاهی که ایشان می‌خواست در برخی از مسائل فقهی اظهارنظر کند، برای تبیین موضوعات به دایی جان نامه می‌نوشت و ایشان موضوع‌شناسی می‌کرد. گاهی هم دایی جان در برخی از مسائل فقهی به ایشان نامه می‌نوشت و با یکدیگر بحث می‌کردند. این دوهم در شناساندن موضوع، و هم در استخراج احکام، با یکدیگر همکاری داشتند. البته طبیعی است که آقا سید محمدباقر در نجف دستش بازتر بود. برخی مآخذ و منابع که یا در لبنان نبود، یا آقای صدر فرصت مراجعه نداشت، دردسترسش بود. هر مسافری که بین نجف و لبنان تردد می‌کرد، بنابر درجه اعتماد و اعتبارش پیامی از یکی برای دیگری می‌برد. نامه‌هایی که بین آنها ردوبدل می‌شد، نامه‌هایی قطور و مفصل‌تر از یک سری نامه‌های فامیلی بودند. خاله من، یعنی همسرمرحوم آقا سید محمدباقرصدر، دراین مورد خاطرات زیادی را نقل کرده‌اند. هرکدامشان می‌گفتند که وقتی از هم جدا شدیم، دیگری مجتهد مسلم بود. آقا سید محمدباقرصدر همواره آشنایی دایی جان به زبان فرانسه را یک امتیاز می‌دانست. همواره غبطه می‌خورد که چرا خود زبان نمی‌داند. یادم هست که یک وقتی ایشان می‌گفت، دیدم فلان مطلبی که از کانت نقل می‌شود نمی‌تواند درست باشد! برای اینکه کانت کسی نیست که با خودش در تناقص بوده باشد! بعدها متوجه شدند که مترجم اشتباه کرده است، تا این حد موشکاف بودند.مرحوم پدرم می‌گفتند که شهید صدر می‌گفت: «سیدموسی ازکی از فقهای معاصر در مسائل مستحدثه است». یعنی باهوش‌ترین فقیه معاصر در مسائل روز است. [2]

ربودن امام موسی و واکنش شهید صدر

همانطور که گفته شد این دو پسر عمو در همه مراحل همواره در کنار یکدیگر و همراه هم بوده‌اند. از خصوصیات امام موسی این بود که پیش از انجام دادن هر کاری با افراد مختلف مشورت می‌کردند. ایشان پیش از سفر به لیبی در هفته دوم اوت با پسر عموی خود، شهید سید محمد باقر، تماس می‌گیرند و نظر ایشان را هم برای این سفر جویا می‌شوند. [3] این نیز خود بیانگر ارتباط عمیق و نزدیک میان این دو پسر عمو است.

پس از آنکه امام موسی به لیبی سفر کردند و در آن کشور ربوده شدند، شهید صدر با نگرانی و اضطراب و علی رغم فشارهایی که از سوی بعثی‌ها بر ایشان وارد می‌شد, قضیه ربودن امام صدر را پیگیری می‌کردند. دکتر صادق طباطبایی در این باره می‌گوید: «ایشان چندبار به من در آلمان تلفن زدند. خیلی نگران بودند. مرتب سؤال می‌کردند که چه خبر جدیدی دارید؟ می‌گفتند که ما تنها اخباری را می‌شنویم که از غربال بیرون می‌آید. شما آنجا در دنیای آزاد و به تعبیر خودشان «حر» زندگی می‌کنید. دایماً می‌گفتند که مسکنت آقاموسی مرا نگران کرده است. خانم ایشان هم مرتب مسأله را پیگیری و مطالب را به ایشان منتقل می‌کردند». (4)

شهادت سید محمد باقر صدر

شامگاه روز چهارشنبه نهم آوریل 1980 میلادی (20 فروردین 1359شمسی) رژیم بعثی برق شهر نجف را به طور کامل قطع کرد و شهر در تاریکی مطلق فرو رفت. در سیاهی شب، گروهی از ماموران امنیتی سید محمد صادق صدر را با خود به استانداری نجف می‌برند و جنازه شهید سید محمدباقر و خواهرش شهید بنت الهدی را به او نشان می‌دهند. (5)

چنان سلوک و رفتاری میان این دو جز با نزدیکی میان اندیشه، عقاید و آراء فقهی و اصول رفتاری حاصل نمی‌شد. در این مختصر نمی‌توان به مبانی و اندیشه‌های فقهی ـ سیاسی و اقتصادی این دو بزرگوار نقب زد. اما آنچه مشهود است, حسن خلق, صبر و بردباری, لطافت و عدالت و میانه روی در رفتار و عفو و گذشت نسبت به مخالفان و دشمنان و از همه مهمتر اعتقاد و احترام به کرامت و ارزش وجودی انسان از خصوصیات مشترک میان امام موسی و شهید صدر است. و شاید همین ویژگی‌ها و باعث شده این دو مردانی به وسعت تاریخ باشند.

اکنون 27 سال از شهادت سید محمدباقر صدر و 28 سال از ربودن امام موسی صدر می‌گذرد. در تمام این سالها دوستان و شاگردان و علاقمندان به ایشان همواره در غم از دست دادن آن شهید حسرت خورده‌اند و از اسارت امام صدر و حضور نداشتن ایشان خصوصاً در چنین شرایطی که در آن به سر می‌بریم، آه کشیده‌اند. متاسفانه نمی‌توان کاری کرد که شهید صدر را دوباره در میان خودمان ببینم اما تا هنوز فرصتی باقی است می‌توان کوشید تا امام موسی را در میان خانواده کوچک و بزرگ خود یعنی فرزندان شیعیان و همه مسلمانان بازگرداند. و الله علی رجعه لقادر.

ـــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت‌ها:

1- اندیشه ربوده شده، سخنرانی دکتر محقق داماد، انتشارات موسسه امام موسی صدر، به کوشش مهدی فرخیان، اردیبهشت 86

2- فصلنامه نامه مفید، مصاحبه با دکترسید محمد صادق طباطبایی، سال چهارم، شماره چهارم، زمستان 1377

3- همدستان منطقه‌ای قذافی(1)، دکتر محسن کمالیان، پایگاه فرهنگی روایت صدر، www.revayatesadr.ir

4- فصلنامه نامه مفید، مصاحبه با دکترسید محمد صادق طباطبایی، سال چهارم، شماره چهارم، زمستان 1377

5- سالهای رنج، خاطرات و ناگفته‌ها از زندگی شهید آیت الله سید محمد باقر صدر، شیخ محمدرضا النعمانی، ترجمه مهرداد آزاد،انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382، ص302 و 303

به کوشش: مؤسسه امام موسی صدر

.img1 { max-width:400px; width: expression(this.width




ابنا